واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
از ارزشهاي اخلاقي براي كمال ايمان و شرافت انسان، راضي بودن به قضاي الهي و تسليم محض بودن در مقابل شدايد، بلاها و گرفتاريهاي ناخواسته زندگي است. « أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ – وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ... (عنکبوت/ 2 و 3)»؛ آيا مردم ميپندارند همين كه گفتند ما ايمان آوردهايم رهايشان كنند و امتحان نخواهند شد! (هرگز چنين نيست) و ما امتهاي پيشين را همه امتحان و آزمايش كرديم.»
تمام پيامبران مورد آزمايش و امتحان الهي قرار گرفتند اما امتحان همه يكسان نبود، برخي سختتر و برخي سادهتر بود.
بسياري از اين آزمايشها موفق بيرون نميآيند و درجهاي هم نميگيرند اما زينب سلام الله عليها از اين آزمايش سربلند بيرون آمد. او نسبت به دين الهي سخن ناسزا بر زبان نراند و پس از مادرش بالاترين افتخار براي زنان مسلمان شد.
اين پيام رضايت و تسليم در مقابل حوادث از سوي امام حسين(عليهالسلام) آن «نفس مطمئنهاي» كه نداي «ارجعي» را با مقام بلند «راضية مرضية» لبيك گفته است در روز عاشورا به زينب واگذار شد.
به فرموده رسول گرامي اسلام، صابر حقيقي كسي است كه بر مصيبت، طاعت و معصيت صبر بورزد و حضرت زينب در اين موارد، در درجه بالايي قرار داشت. عبادات آن بانو بهترين نشانه صبر بر اطاعت ايشان است و كسي كه بر ترك گناه شكيبا نباشد لياقت حمل پرچم كربلا را بعد از برادرش ندارد.
ابنزياد به حضرت زينب سلام الله عليها ميگويد: «كيف رايت صنع الله باخيك و اهل بيتك»؛ معامله خدا را با برادرت حسين و اهل بيتت چگونه ديدي؟
زينب جواب ميدهد: «ما رايت الا جميلا»؛ جز زيبايي چيزي نديدم.
يعني او نه تنها راضي به شهادت بوده است بلكه بر اين خون و نبرد شجاعانه مباهات ميكند زيرا فرجام آن را زيبا ميبيند. كسي كه خون و شهادت و سر از تن جدا شدن و بر بالاي نيزه رفتن را «زيبا» ميبيند سربلند هميشه روزگار است. وي علت اين زيبايي را چنين بيان ميكند: «اينها از آن انسانهايي هستند كه خداوند كشته شدن را بر پيشاني آنها ثبت كرده است و اكنون به سوي جايگاههاي حقيقي خود رفتهاند.»
آري، وي با اين همه رنجها و بلاها نه تنها روحيه خود را نباخت بلكه به مقام خشنودي رسيد. اين فرهنگ زينبيان است كه از كار پاكيزه خود پشيمان و ناراضي نيستند.
صبر و استقامتبه فرموده رسول گرامي اسلام، صابر حقيقي كسي است كه بر مصيبت، طاعت و معصيت صبر بورزد و حضرت زينب در اين موارد، در درجه بالايي قرار داشت. عبادات آن بانو بهترين نشانه صبر بر اطاعت ايشان است و كسي كه بر ترك گناه شكيبا نباشد لياقتحمل پرچم كربلا را بعد از برادرش ندارد.
اما صبر بر مصيبت، راستي چه زني به اندازه زينب، مصيبت، رنج و اندوه ديده است. اين زن قهرمان شاهد رنجهاي مادرش زهرا(عليهاالسلام) و پدرش علي(عليهالسلام) بوده است.
شاهد شهادت مادرش و فرق شكافته پدر، شهادت برادرش حسن مجتبي و بيرون ريختن جگر او، شهادت برادرش حسين و چهار يا پنج برادر ديگرش، دو فرزند خود و فرزندان برادرش حسن و حسين كه مجموع شهداي اين خانواده 18 نفر ميباشند.
آري، حضرت زينب عليهاالسلام با اين همه رنجها و بلاها نه تنها روحيه خود را نباخت بلكه به مقام خشنودي رسيد. اين فرهنگ زينبيان است كه از كار پاكيزه خود پشيمان و ناراضي نيستند.
او خود به اسارت رفته است و گرسنگي، تشنگي، آوارگي و سرگرداني در بيابانها و ... را تحمل كرده است.
اينها بخشي از مصيبتهاي زينب است و به همين علت او را «ام المصائب» ناميدهاند. براستي اگر اين رنجها بر قامت كوهي بلند فرو ميريخت خم ميگشت و اگر بر روز روشن بار ميشد به شب تار تبديل ميگشت.
زينب در صبر بينظير است. او از پيامبران اولواالعزم به ويژه پيامبر خاتم صبر را به ارث برده است، قرآن پيامبر را چنين دعوت به صبر ميكند: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(احقاف/ 35)؛ او صبر را از برادرش آموخت. امام حسين(عليهالسلام) همه را از صبر خود به شگفتي درآورد: «لقد عجبت من صبرك ملائكة السماء»؛ از صبرش نه تنها انسانها بلكه فرشتگان نيز كه بر كرده صابران عالم آگاهند به شگفت آمدند.
امام سجاد(عليهالسلام) ميفرمايد: «وقتي ما وارد گودال قتلگاه شديم و چشم من بهبدنهاي قطعه قطعه پدرم و ياوران او افتاد سينهام دچار تنگي شد و حالتي به من دست داد كه نزديك بود روح از بدنم پرواز كند. در اين حال عمهام زينب وقتي نگراني مرا ديد، گفت: «مالي اراك تجود بنفسك؟»؛ اي يادگار جد و پدر و برادرانم، اين چه حالي است كه در تو مشاهده ميكنم؟ چرا با جان خود بازي ميكني؟ غمگين مباش و بيتابي مكن! به خدا سوگند اين پيمان رسول خداست با جد و پدر و عموي تو.»
شجاعت زينب عليهاالسلام
شجاع تنها آن نيست كه در ميدانهاي جنگ دليران بجنگد و ترسي به دل راه ندهد. چه، اي بسا همين شخص اگر بلاهاي بزرگي به او برسد تحمل خود را از دست دهد. و اگر هواي نفس بر او غلبه كند چيره وي شود. همانطور كه پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآله) فرموده است شجاعترين مردم كسي است كه بر هواي نفس خود غالب شود. مؤمن به كسي گويند كه همانند كوه استوار است و حوادث روزگار ايمان او را سست نميكند.
زينب كبري سلام الله عليها در حادثه كربلا نه تنها ايمانش ضعيف نشد بلكه با تكيه به خداوند هر روز بر عزت و شوكتش افزوده ميگشت. دلاوري زينب، پس از حادثه كربلا تجلي ميكند. در زماني شجاعت خود را بروز ميدهد كه حكومت جلاد و ظالم بنياميه مُهر خاموشي بر دهان همه زده است. تا زمان حسين(عليهالسلام) تنها او بود كه قدرت مقابله با طاغوت زمان را داشت اما بعد از امام حسين(عليهالسلام) كسي جرات مبارزه علني و افشاگري با آن حكومت را نداشت. در چنين زماني كه خفقان كامل حكمفرما بود تنها زينب حافظ آيين خدا روي زمين و مصداق روشن آمر به معروف و ناهي از منكر، افشاگر مفاسد حاكمان جور، پاسدار آيين محمد و خون حسين و ياران او شد.
پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآله) فرموده است شجاعترين مردم كسي است كه بر هواي نفس خود غالب شود. مؤمن به كسي گويند كه همانند كوه استوار است و حوادث روزگار ايمان او را سست نميكند.
وي در دو مجلس كوفه و شام اين قدرت را به نمايش گذاشت. با بياعتنايي وارد مجلس ابنزياد شد. ابنزياد پرسيد اين زن كسيت؟ زينب جوابي به او نداد. پس وي براي تحقير حضرت گفت: «ستايش خداي را كه شما را رسوا كرد و شما را كشت و سخنهاي دروغتان را نمايان كرد.»
اما پاسدار خون حسين به او چنين فرمود: «ستايش خداي را كه ما را با پيامبري چون محمد(صلياللهعليهوآله) گرامي داشت. بدان كه فاسق رسوا شد و دروغگو انسان نابكار است كه آن هم غير از ما (خاندان نبوت) است.»، يعني شماييد فاسق و فاجر.
اين سخن رويارو در حضور نماينده يك حاكم ظالم است، اما زينب در حضور خود ظالم يعني يزيد با عزت و قوت قلب بيشتر وارد مبارزه ميشود:
اي يزيد! سلطنت، انسانيت تو را از بين برده است.
تو اهل عذاب آخرت هستي.
تو كسي نبودهاي «يابن الطلقاء»؛ آزاد شده جد من رسول خدايي.
نفرينها بر تو باد.
ارزش تو را بسيار پست و ناچيز ميدانم، تو را سرزنشها و نكوهشهاي بسيار و كوبنده مينمايم.
تو با دين رسول خدا مبارزه ميكني اما بدان اگر تمام تلاشهايت را به كار گيري دين ما از بين نميرود و تا ابد باقي خواهد ماند. اما تو نابود خواهي شد.
اين شجاعت زينب چنان يزيد سرمست را به ذلت كشاند كه او را پشيمان نمود و مردم نيز چهره پليد يزيد را به خوبي شناختند. «يزيد را دشنام دادند و لعن كردند و به اهلبيت عليهم السلام روي نمودند و يزيد آگاه شد، خواست خويش را از خون آن حضرت تبرئه نمايد نسبت قتل را به «ابن زياد» داد و او را نفرين كرد و بر كشتن آن حضرت اظهار پشيماني نمود... .»
زينب در صبر بينظير است. او از پيامبران اولواالعزم به ويژه پيامبر خاتم صبر را به ارث برده است، قرآن پيامبر را چنين دعوت به صبر ميكند: « فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(احقاف/ 35)؛ او صبر را از برادرش آموخت.
سرچشمه اين قدرت زينب، ايمان به خداست و انسان مؤمن هميشه داراي عزت و شوكت بوده، ذلت در او راه ندارد.
اين در حالي است كه زينب سلام الله عليها عاطفه، رقت و گريه خود در پي داغهاي بسيار سنگين را در سينه خفه كرده است و اينگونه بر يزيد ميتازد.
پس چرا گريه؟
با چنين حال، وي در جاهاي متعدد گريه كرده و همه را نيز به گريه انداخته است. چه اين كه گريه با شجاعت و استقامت منافاتي ندارد. او همانطور كه با شجاعت و صبر و استقامت، مقام خويش را بالا برد با گريه بر سيدالشهدا و شهيدان خود در حماسه آنان و حفظ خون ايشان، جايگاه آنها را ارج نهاد. آري گريه بر سيدالشهدا براي زينب پلكان عروج و آرام جان اوست و براي ما وسيله آمرزش گناهان است.»
ديگر اين كه انسان هر چه مقامات معنوي بالايي داشته باشد اما چون داراي جسم و جان انساني است. از عاطفه، رقت و محبت بيشتري برخوردار است. كسي كه چنين عزادار است عاطفهاش تحرك دارد و بايد بر عزيز از دست رفتهاش بيشتر اشك بريزد، همانطور كه فاطمه زهرا(عليهاالسلام) بر پدرش و امام صادق(عليهالسلام) بر فرزندش گريستند.
منبع:
مجله ماهنامه كوثر، شماره 6
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]