تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820919936
زبان ها و گویش های ایرانی
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: زبان ها و گویش های ایرانی
دکتر پرویز ناتل خانلری
در آثار تاریخ دانان و جغرافیا نویسان اسلامی ، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی (پارسیک) که تا سه - چهار سده پس از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده میشد که به آیین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند ؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط گوناگون این سرزمین پهناور متداول بوده، ذکری آمده و گاهی نمونه های کوتاه ، یا به نسبت بلندتر، از برخی از آنها ثبت شده است. در این کتاب ها که از اواخر سده ی سوم تا دهم هجری تألیف یافته به بیش از چهل گویش ایرانی اشاره شده است که فهرست آنها را در زیر می آوریم:
۱- ارانی : گویش ناحیه اران و بردع در قفقاز بوده است و اصطخری و مقدسی از آن یاد کردهاند. مقدسی درباره آن مینویسد: « در اران سخن میگویند و فارسی ایشان قابل فهم است و در حروف به خراسانی نزدیک است.»
۲- مراغی : حمدالله مستوفی مینویسد: « تومان مراغه چهار شهر است : مراغه و بسوی (؟) و خوارقان و لیلان ... مردمش سفید چهره و ترک وش میباشند ... و زبانشان پهلوی مغیر است». در نسخه دیگر « پهلوی معرب » ثبت شده و احتمال دارد در این عبارت کلمهی معرب تصحیف مغرب باشد ، یعنی گویش پهلوی مغربی . زیرا که در غالب آثار نویسندگان پس از اسلام همهی گویشهای محلی را که با زبان فارسی دری متفاوت بوده به لفظ عام پهلوی یا فهلوی میخواندند.
۳- همدانی و زنجانی : مقدسی دربارهی گویش این ناحیه تنها دو کلمه زیر را ثبت کرده است: « واتم » و « واتوا ».
شمس قیس رازی یکی دو بیتی را در بحث از وزن فهلویات آورده و آن را از زبان « مردم زنگان و همدان » میشمارد.
حمدالله مستوفی درباره مردم زنجان مینویسد : زبانشان پهلوی راست است.
۴- کردی : یاقوت حموی قصیدهای ملمع از یک شاعر کُرد به نام « نوشروان بغدادی » معروف به « شیطان العراق » در کتاب خود آورده است.(گویش های متعدد کردی مکمل گروه"ایرانی-آریایی" هستند که به خانواده بزرگ زبان های هندو ایرانی تعلق دارد.به طور کلی به سه گروه گویشی تقسیم می شود:1-گروه غربی شامل گویش های موسوم به کُرمانجی/کِرمانجی،2-گروه شرقی3-گروه مرکزی و هم چنین گروه جنوبی که از تعداد زیادی گویش های ناهمگون تشکیل شده است که از این بین می توان به گویش کرمانشاهی،گویش سنجابی،کلهری،لکی،لری(متعلق به پشتکوه) اشاره کرد.- مرداویز)
۵- خوزی : گویش مردم خوزستان که در روایات حمزه اصفهانی و ابن الندیم نیز از جمله زبانهای متداول در ایران ساسانی شمرده شده است. اصطخری دربارهی گویش این ناحیه مینویسد : « عامهی ایشان به فارسی و عربی سخن میگویند ، جز آن که زبان دیگری دارند که نه عبرانی و نه سریانی و نه فارسی است. » و ظاهرن مرادش گویش ایرانی آن سرزمین است.
مقدسی نیز دربارهی گویش مردم خوزستان نکاتی را ذکر میکند که گویا مربوط به فارسی متداول در خوزستان است، نه گویش خاص محلی.
٦- دیلمی : اصطخری دربارهی این ناحیه مینویسد:
زبانشان یکتاست و غیر از فارسی و عربی است »
مقدسی نیز میگوید : « زبان ناحیهی دیلم متفاوت و دشوار است.»
(اکنون گویش های مازندرانی دربین رشته کوه های البرز و کرانه های جنوب شرقی دریای کاسپی مورد استفاده قرار می گیرند:ساری،بابل،آمل،تنکابن،شاه� �،چالوس،هم چنان در چند روستای رشته کوه های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سمنان.گویش مازندرانی یکی از معدود گویش هایی است که از سنت ادبی کهن برخوردار است.-مرداویز)
7- گیلی یا گیلکی : ظاهرن گویشی جداگانه از دیلمی بوده است. اصطخری مینویسد : « در قسمتی از گیلان (جیل) تا آن جا که من دریافتهام طایفهای از ایشان هستن که زبانشان با زبان جیل و دیلم متفاوت است. »
و مقدسی میگوید : « گیلکان حرف خاء ( یا حاء ) به کار میبرند.»
۸- طبری یا (مازندرانی) : این گویش دارای ادبیات قابل توجهی بوده است. میدانیم که کتاب « مرزبان نامه » به گویش طبری تألیف شده بود و از آن زبان به فارسی دری ترجمه شده است.
ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان طبری با عنوان « نیکی نامه » ذکر میکند و آن را به « اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین » مؤلف « مرزبان نامه » نسبت میدهد. در « قابوس نامه » نیز دو بیت به گویش طبری از مؤلف ثبت است. ابن اسفندیار از برخی شاعران این سرزمین که به گویش طبری شعر میگفتهاند یاد کرده و نمونهای از شعرهای ایشان را آورده است. در « تاریخ رویان » اولیاء الله آملی نیز بیت هایی از شاعران مازندرانی به گویش طبری ضبط شده است. اخیرا چند نسخهی خطی از ترجمهی ادبیات عرب به گویش طبری و نسخههایی از ترجمه و تفسیر قرآن به این گویش یافت شده که از روی آنها میتوان دریافت که گویش طبری در سده های نخستین پس از اسلام دارای ادبیات گسنرده ای بوده است. مجموعهای از دو بیتیهای طبری که به « امیری » معروف و به شاعری به نام « امیر پازواری » منسوب است ، در مازندران وجود داشته که « برنهارد درن » خاور شناس روسی نسخه ی آنها را به دست آورده و زیر عنوان « کنزالاسرار » در سن پطرزبورگ با ترجمهی فارسی چاپ کرده است.(دانشمندان ایرانی قدیمی ترین متن های گویش های مازندرانی و گرگانی را گرداوری و چاپ کرده اند.نخستین موادی که دانشمندان روس[به ویژه آ.خودزکو،ای.ن.برزین،ب.آ.درن،گ.و.م� �گونف،میرزا گشتاسپ شفیع] گرداوری کرده اند در تالیف تلفیقی و.گایگر در grundriss درباره گویش های خزر مورد استفاده قرار گرفته.آ.کریستین سن در1930 و ای.ک.اس. لمبتون در 1938 موادی را درباب گیلکی و مازندرانی منتشر کردند.- مرداویز)
مقدسی مینویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجان نزدیک است ، جز آن که در آن شتابزدگی هست.
۹- گشتاسف : دربارهی مردم این ناحیه (در قفقاز کنار دریای خزر میان رودهای ارس و کر) حمدالله مستوفی می نویسد: « زبانشان پهلوی به جیلانی باز بسته است.»
۱۰- قومس و جرجان (گرگان) : مقدسی در باره ی زبان مردم این دو ناحیه مینویسد : « زبانشان به هم نزدیک است. میگویند « هاده » و « هاکن » و شیرینیای در آن هست.»
۱۱- رازی : مقدسی دربارهی اهل اقلیم الجبال مینویسد : زبانهای گوناگون دارند. اما در ری حرف « راء » را به کار میبرند. میگویند: « راده »و « راکن». از زبان رازی در جاهای دیگر نیز اطلاعاتی دادهاند. شاعری به نام « بندار رازی » شعرهایی به زبان مردم این شهر دارد که از آن جمله چند بیت در « المعجم » ثبت است.
۱۲- رامهرمزی : دربارهی زبان مردم این ناحیه ، مقدسی تنها اشاره میکند که : « زبانی دارند که فهمیده نمیشود.»
۱۳- فارسی : اصطخری دربارهی یکی از سه زبان متداول در استان فارس مینویسد : « فارسی زبانی است که به آن گفت و گو میکنند ، و همهی مردمان فارس به یک زبان سخن میگویند ، که همه آن را میفهمند ، مگر چند لفظ که متفاوت است و برای دیگران دریافتی نیست.»
(این زبان گفتاری مشترک به دو گویش اصلی تقسیم می شد.احتمالن نام"دری" فقط برای گویش شمالی به کار می رفته و گویش جنوبی (که به طرز محسوسی به فارسی میانه نزدیک بود) "پارسی" نامیده می شده است.در تمامی متون قدیم،زبان فارسی زبان"دری" نامیده شده و گاهی از آن با عنوان "پارسی دری" نیز نام برده شده،از هنگامی که موقعیت این زبان به عنوان تنها زبان ادبی ایرانی تثبیت گشته است،صرفن "پارسی" یا فارسی(صورت عربیده آن) نامیده می شود.-مرداویز)
۱۴- فهلوی یا پهلوی : بنابر نوشته اصطخری « ان نوشتن عجم - ظاهرا یعنی ایرانیان غیر مسلمان - و وقایع و نامه نویسی زرتشتیان (زردشتیان) با یکدیگر پهلوی بوده که برای دریافتن عامه به تفسیر احتیاج داشته است.» و گمان میرود مراد او همان زبان است که در حدود اواخر سده ی سوم و اوایل سده ی چهارم هجری چند کتاب دینی زرتشتی مانند « دینکرد » و « بندهش » را به آن تألیف کرده اند.
(فارسی میانه زبانی ایرانی است که از فارسی باستان پدید آمده و فارسی نو دنبالهی آن است واز سده سوم پیش از میلاد تا سده های هشتم و نهم میلادی،فارسی میانه زبانی زنده بوده است.اما به عنوان زبانی مردهی مذهبی تا سده های نهم و دهم میلادی به وسیله زردشتیان ایران به کار گرفته شد و حتا تا سدهی سیزدهم میلادی مانویان واحهی تورفان ترکستان چین نیزآن را به کار برده اند.پارسیان هند نیز با میراث ادبی فارسی میانهی خود تا حدی آشنایی داشته اند تا این که در سدهی هیجدهم میلادی دانشمندان اروپایی به بررسی و شناخت علمی این زبان نایل شدند.-مرداویز)
۱۵- کرمانی : مقدسی مینویسد که : « زبان مردم این سرزمین قابل فهم است و به خراسانی نزدیک است.»
اصطخری آورده است که: « زبان مردم کرمان همان زبان فارسی است.»
۱٦- مکری : بر حسب نوشتهی اصطخری زبان مردم مکران ، فارسی و مکری بوده است.
مقدسی نوشته است که : « زبان مردم مکران وحشی است.»
۱٧- بلوچی : اصطخری نوشته است که : « بلوچان و اهل بارز جز فارسی زبان دیگری نیز دارند.»(بلوچی به دو شاخه اصلی تقسیم می شود:شاخه خاوری و شاخه باختری(مکرانی).-مرداویز)
۱۸- کوچی یا قفصی : طائفه قفص یا کوچ که نام ایشان در بیش تر موارد و منابع با بلوچان یک جا میآید ، بر حسب نوشتهی اصطخری به جز فارسی زبان دیگری نیز داشتهاند که « قفصی » خوانده شده است. مقدسی درباره ی طوایف « کوچ و بلوچ » مینویسد: « زبانشان نامفهوم است و به سِندی شبیه است.»
۱۹- نیشابوری : بر حسب نوشتهی مقدسی ، زبان مردم نیشابور فصیح و قابل فهم بوده است ، جز آن که آغاز کلمات را کسره میدادند و « یائی » بر آن میافزودند. مانند: « بیگو » ، « بیشو » ، و « سین » ای بیفایده (به برخی صیغههای فعل)می افزودند. مانند: « بخردستی » ، « بگفتستس » ، « بخفتستی » و آن چه به این میماند. و در آن سستی و لجاجی بوده است. و مینویسد که: « این زبان برای خواهش مناسب است.»
۲۰- هروی : مسعودی مینویسد که : « بهرام همهی زبانها را
یدانست و در خشم به عربی ، در جنگ به ترکی ، و در مجلس عام به زبان دری و با زنان به زبان هروی سخن میگفت». ولی مقدسی مینویسد : « زبان مردم هرات وحشی است و در همهی اقلیم ها وحشیتر از زبان هرات نیست.» و این زبان را زشت شمرده و برای طویله مناسب دانسته است.
۲۱- بخارایی : زبان بخارایی بنابر نوشتهی اصطخری ، همان زبان سغدی بوده است با اندک اختلافی ، و مینویسد که زبان « دری » نیز داشتهاند. مقدسی مینویسد که : « در زبان ایشان تکرار فراوان است.» مثلن میگویند « یکی مردی دیدم » یا « یکی ادرمی دادم » ؛ و در میان گفتار کلمه « دانستی » را بی هوده مکرر میکنند.» سپس میگوید که زبان ایشان « دری » است و هر چه از آن جنس باشد دری نامیده میشود زیرا که آن زبانی است که بدان نامهی سلطنتی را مینویسند و عریضه و شکایت به این زبان نوشته میشود ؛ و اشتقاق این لفظ از « در » است یعنی زبانی که در « دربار » به آن گفت و گو میکنند.
۲۲- مروی : مقدسی مینویسد که در زبان ایشان سنگینی و درازی و کششی در آخرهای کلمه ها هست و مثال میآورد که : « مردم نیشابور میگویند « برای این » و مرویان میگویند « بترای این » و یک حرف میافزایند ، و اگر دقت کنی از اینگونه بسیار مییابی.» و جای دیگر مینویسد : « این زبان برای وزارت مناسب است.»
یاقوت در کلمهی « ماشان » که نام نهری است مینویسد : « مردمان مرو آن را با جیم بجای شین ادا میکنند.»
۲۳- خوارزمی : اصطخری مینویسد : « زبان مردم خوارزم یکتاست و در خراسان هیچ شهری نیست که مردمانش به زبان ایشان سخن بگویند.» یاقوت در ذکر قصبه « نوزکاث » مینویسد : « شهرکی است نزدیک جرجانیهی خوارزم و « نوز» به زبان خوارزمی به معنی جدید است ، و آنجا شهری است که نامش « کاث » است ، و این را یک « کاث جدید » خواندهاند. ابوعلی سینا در رسالهی « مخارج الحروف » تلفظ حرفی را که « سین زایی » خوانده از مختصات حروف ملفوظ زبان خوارزمی ذکر میکند.(زبان های ایرانی شرقی در منطقه وسیعی،واقع در شمال و شرق ایران کنونی،از قفقاز در غرب(آسی) تا ترکستان چین در شرق(سریکلی) رواج دارند.و چندین زبان کهن ایرانی را می شناسیم که در همین محدوده رایج بوده اند،مانند(احتمالن) اوستایی،سغدی،خوارزمی،بلخی،و تمشقی،اما هیچ یک از زبان های ایرانی نوی شرقی را نمی توان بازمانده این زبان های ایرانی باستان و میانه دانست،هرچند یغنابی ارتباط نزدیکی با سغدی دارد.بحث در باره آواشناسی و نظام های ضمیری این زبان ها ،از حوصله این مقاله خارج است - مرداویز)
۲۴- سمرقندی : مقدسی مینویسد : « مردم سمرقند را که میان کاف و قاف است به کار میبرند و میگویند « بکردک(ق)م » ، « بگفتک(ق)م » و مانند این ، و در زبانشان سردیا
هست.»
۲۵- صُغدی (سُغدی) : مقدسی مینویسد : « مردم ولایت صغد زبانی جداگانه دارند که با زبانهای روستاهای بخارا نزدیک است ، اما به کلی جداست ، اگر چه زبان یکدیگر را میفهمند.» (برای آگاهی ،علاقه مندان می توانند به کتاب "مطالعات سغدی" از د.بدرالزمان قریب،رجوع کنند - مرداویز)
۲٦- بامیانی و طخارستانی : به نوشتهی مقدسی با زبان بلخی نزدیک بوده ، اما پیچیدگی و دشواری داشته است.
۲٧- بلخی : زبان مردم بلخ در نظر مقدسی زیباترین ِزبانها بوده اما برخی کلمه های زشت در آن وجود داشته است و مینویسد که : « این زبان برای پیام آوری مناسب است.»(برای آگاهی از بلخی رجوع شود به کتاب"زبان های ایرانی" ارانسکی - مرداویز)
۲۸- جوزجانی : به نوشتهی مقدسی زبان این ناحیه ، میانهی زبان مروزی و بلخی بوده است.
۲۹- بستی : همین قدر نوشتهاند که زبانی زیبا بوده است.
۳۰- طوسی و نسایی : نزدیک به زبان نیشابوری بوده است.
۳۱- سجستانی : مقدسی نوشته است که : « در زبان ایشان ستیزه جویی و دشمنی وجود دارد. صوتها را از سینه بیرون میآورند و آواز را بلند میکنند.» و میگوید : « این زبان برای جنگ خوب است.»
۳۲- غوری : شاید زبان این ناحیه همان بوده باشد که اکنون « پشتو » خوانده میشود. در هر حال با فارسی دری متفاوت بوده است. بیهقی مینویسد : « امیر ... دانشمندی را به رسولی آن جا فرستاد ، با دو مرد غوری از آن بوالحسن خلف و شیروان تا ترجمانی کنند.»
۳۳- چاچی (شاشی) : مقدسی نوشته است که : « زبان این ناحیه زیباترین زبان هیطل است.» و از این نکته درست معلوم نیست که رابطهی آن با زبانهای ایرانی چه بوده است؟(منظور هفتالیان است که به عقیده برخی ایرانی زبان بوده اند و برخی از زبان شناسان نیز آن ها را در گروه آلتایی طبقه بندی می کنند - مرداویز)
۳۴- قزوینی : دربارهی زبان مردم این شهر تنها این نکته را ذکر کرده اند که قاف به کار میبرند و بیش تر ایشان برای معنی جید ( = خوب) میگویند « بخ ».
۳۵- گویشهای روستائی خراسان : مقدسی مینویسد : « کوچکترین شهری از خراسان نیست مگر آن که روستاهای آن زبان دیگری داشته باشند.»
۳٦- شیرازی : در گلستان سعدی بیتی هست که در برخی نسخهها در عنوان آن نوشته اند « ترکیه » و گاهی « شیرازیه » و در هر حال به گویش محلی شیراز است.
در کلیات سعدی نیز یک مثنوی ملمع با عنوان « مثلثات » به عربی و فارسی و شیرازی باقی است.
در دیوان حافظ هم غزل ملمعی متضمن برخی مصراعها به گویش شیرازی ثبت است. چندی پس از زمان حافظ ، شاعری از مردم شیراز به نام « شاه داعی » منظومههایی به این زبان سروده است.
۳٧- نیریزی : در یک جُنگ خطی نوشته شده در سد ی هشتم شعرهایی با عنوان « نیریزیات » ثبت شده است و در همین جنگ فصلی دیگر با عنوان « فهلویات » آمده که شاید به گویش شیرازی باشد.
۳۸- اصفهانی : اوحدی اصفهانی چند غزل به گویش محلی اصفهان سروده است که در دیوانش ثبت است. عبارتی به گویش اصفهانی نیز در لطایف عبید زاکانی آمده است.
۳۹- آذری : یکی از گویشهای ایرانی که تا اواخر سده ی دهم هجری در آذربایجان متداول بوده است. ابن حوقل زبان مردم آن سرزمین را فارسی میخواند که مراد از آن ، یکی از گویشهای ایرانی است و به تعدد این گویشها نیز اشاره میکند.
مسعودی (سده ی چهارم) پس از آن که همه زبانهای ایرانیان را فارسی خوانده به اختلاف گویشها اشاره کرده و نام گویش « آذری » را در ردیف پهلوی و دری آورده است.
یاقوت حموی نیز زبان مردم آذربایجان را یک جا « آذریه » و جای دیگر « آذربیه » نوشته است و میگوید که جز خودشان کسی آن را نمیفهمد.
همام تبریزی غزلی به گویش محلی تبریز داد که متن آن را عبید زاکانی در مثنوی « عشاق نامه »ی خود درج کرده است.
در دیوان شاه قاسم انوار تبریزی نیز چند غزل به این گویش وجود دارد و در رسالهی روحی انارجانی فصلهایی به زبان عامیانهی تبریز در سده ی دهم ثبت است.
۴۰- اردبیلی : ابن بزاز در « صفوةالصفا » جملههایی را از زبان شیخ صفی الدین با قید زبان اردبیلی نقل کرده و سپس دو بیتیهای متعددی را از شیخ آورده که به احتمال کلی به همان گویش اردبیل است. شاید با آذری متداول در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان تفاوت های اندکی داشته است.
چنان که از مطلب بالا دریافته میشود ، آگاهی ما از گویشهای متعددی که در سده های پیشین در سرزمین پهناور ایران رایج بوده است ، اندک است و غالبن تنها به نام آنها منحصر است. فقط گاهی جملههای کوتاه یا مصراعی و بیتی از آنها قید کردهاند و در موارد اندکی نمونه ی این گویشها به یک تا چند صفحه میرسد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]
-
گوناگون
پربازدیدترینها