واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تحليل مديران و سردبيران روزنامههاي ورزشي از ناكامي در المپيك الزامي با عنوان تغييرات
جام جم آنلاين: هيچ وقت اينقدر شلوغ و پرتعداد به المپيك نرفته بوديم. بودجهاي هم كه خرج تدارك كاروان امسالمان شده بود، به مراتب بيشتر از دورههاي پيشين المپيك بود؛ ولي روز اول، دوم و سوم گذشت و افسوس از كسب نخستين مدال طلا، نقره و برنز هم نتوانستيم بگيريم.
خدا هادي ساعي را حفظ كند كه يك روز مانده به پايان رقابتها بالاخره يك طلا گرفت تا التيام جانانهاي روي دل سوخته هواداراني بگذارد كه فقط دلشان را به تكبرنز تيم ملي كشتي آزاد خوش كرده بودند.
اين حكايت چيزي جز روايت ناكامي كاروان ايران در المپيك 2008 نبود؛ المپيكي كه در آن بدترين نتايج تاريخ ايران در ادوار مختلف اين رويداد مهم و برجسته جهان رقم خورد.
ورزشكاران و مربيان خوب و امتحان پسداده ما در المپيك برخلاف حريفان قدرتمند خود نتوانستند در حد و اندازههاي واقعيشان ظاهر شوند تا همه نقطه را در پايان اين چند كلمه بگذاريم كه «ورزشكاران ما به مديران باختند».
ديدگاههاي مديران مسوول و سردبيران تعدادي از روزنامههاي ورزشي در اين زمينه خواندني و قابل تامل به نظر ميرسد.
پس از هر ناكامي مهمي در رخدادهاي ورزشي رسم بر اين است كه سمينارهاي بيحاصلي براي بررسي آن ناكامي برگزار ميشود.
اردشير لارودي، سردبير پيشين روزنامههاي ابرار ورزشي و جهان فوتبال با چنين رويهاي در روزهاي پس از المپيك پكن مخالف است و ميگويد: در اينگونه سمينارها فقط حرفهايي كلي و عاميانه مطرح ميشود كه هيچ نفع واقعياي براي ورزش در پي نميآورد.
در حاليكه واقعيت اين است كه نتيجه بسيار بدي گرفتهايم و انتظارات بيشتري از كاروان خود داشتهايم كه ميطلبد در دانش ارزيابي خود تجديدنظر كنيم و بگرديم كه كجا را نديده بوديم، آنچنان كه در واقعيتهاي ورزش روز دنيا سرمان گيج رفت.
در واقع ما در سال 2008 با همان معياري نگاه ميكنيم كه در سالهاي 2000 و 2004 رخ داده است و اتفاقات 4 سال اخير را نميتوانيم ارزيابي كنيم، يعني متر ما قابل ارزيابي، پيشبيني و برنامهريزي نيست.
خوشبيني مسوولان ورزش
دستاندركاران ورزشي و المپيك ما خيلي خوشبين بودند و روزي كه به سمت المپيك پرواز كردند، فكر ميكردند از اين بهتر ممكن نيست و حالا نتيجه را ديدهاند كه در بسياري از زمينهها دچار ضعفها و كمبودهايي بنيادين هستيم و شناخت لازمي از ميداني به نام المپيك نداشتهايم و با كم و كسرهاي اساسي روبهروييم. بعضي ضعفهاي ما از قبل هم كاملا روشن بود.
لارودي در اين مورد توضيح ميدهد: در كشتي با ناديده گرفتن و چشم بستن روي معايب موجود سعي ميكرديم بگذريم. ما از رخدادهاي جهاني كشتي به هيچوجه عبرت نگرفته بوديم و ورزشكارانمان را نتوانسته بوديم به استانداردهاي بدني روز نزديك كنيم. اكنون بايد دور از كليگويي و به دنبال مقصر گشتن، كاملا ميداني و كاربردي مسائل را نگاه كنيم و از آن نتيجه بگيريم.
اين كارشناس خبره ورزش با تاكيد بر علمي شدن ورزش ميگويد: اين در حالي است كه در چندين سال اخير مرتب بدرستي سنگ علمي شدن ورزش را به سينه زدهايم، در حالي كه در عمل مدعيان عملگرايي، بديهيترين نكات علمي ورزش را هم فراموش ميكنند.
فراموش ميكنند مربي توانا چه نقش بارزي در موفقيت دارد، مربياي كه بسكتبال ما را متحول يا وزنهبرداري ما را دوباره در دنيا مطرح كرد و يا مربياي كه از احسان حدادي، پديدهاي بزرگ در دو و ميداني دنيا ساخت.
مربياني ميآيند و حدادي را به جايي ميرسانند كه در 4 3 گراندپري مهم پيش از المپيك قهرمان ميشود و ركوردي بالاتر از بالاترين پرتاب المپيك به جا ميگذارد، ولي مديران «علم شعار» ما او را بدون مربي به المپيك ميفرستند. در حاليكه كشورهاي موفق، شانسهاي مدال خود را به همراه پدر، مادر و فرزندانشان به المپيك ميآورند تا در كمال آرامش با موفقيت بالاتري روبهرو شوند.
در مقابل ما دختر تيرانداز خود را بدون مربي در مسابقهها شركت ميدهيم تا بگوييم حضور مربي هيچ اهميتي ندارد! درخصوص كشتي هم ناديده گرفتن مربيان به شكل ديگري تجلي كرد. وقتي يزدانيخرم گفت بايد براي كشتي مربي خارجي بياوريم، مورد حمله شديد ما قرار گرفت كه ما مهد كشتي دنيا هستيم، چگونه مربي از خارج بياوريم، در حاليكه حالا ميبينيم او چندان بيراه نگفته بود.
كشتيگير ما دچار مشكلي است كه بسكتباليست ما زير حلقه با آن روبهروست، يعني كاستيهاي حركتي و سرعتي.
لارودي حضور در المپيك را از زاويه حضور كمي مورد بررسي قرار نداده و اضافه ميكند: ما در حال پيشرفت هم از ديگران عقب ميافتيم. در 4 سال گذشته پيشرفت كردهايم؛ چون توانستهايم 2برابر شركتكننده به المپيك بفرستيم. ولي از آن به بعد دچار مشكل شدهايم و نتوانستهايم آنها را براي ميداني به عظمت المپيك تدارك مناسبي دهيم.
رضازاده از دست ميرود؛ چون بيماري سراغش آمده است. مگر اينها به يكباره پديدار شدهاند يا سالها آهستهآهسته او را از درون خوردهاند.
درباره ساعي هم همينطور است. چرا او بايد پس از قهرماني بگويد مدتهاست با دستي شكسته كار ميكنم؟ اين اوج پايمردي، تعصب و مقاومت اوست، ولي براي مديران كاروانها در اين زمينه جاي تاسف وجود دارد. اگر از اين موضوع بيخبر بودهاند كه واي به حال ما و اگر آگاهانه اينطور شده باز هم واي به حال ما.
اينكه آدمي با دست شكسته قهرمان المپيك ميشود، واقعا قابل مطالعه است؛ فردي كه در سرعت و واكنش با خودسازي به اوج رسيده است آنهم در كاروان شكستخوردهاي كه از هر فردي سلب روحيه و آمادگي ميكند. او در چنين شرايطي، اقتدار روحي خود را حفظ كرد. چرا اين اقتدار روحي را براي ديگران بهوجود نياورديم؟
خارجيها وقتي ساعت مسابقه با ساعت كشور خودشان متفاوت ميشود، از ماهها قبل حتي ساعت غذا، كيفيت آن و ساعت خوابيدن خود را عوض ميكنند. بايد به اين زمينههاي واقعي و كاربردي پرداخت.
وي در عين حال مقصريابي را چارهساز نميداند و ميگويد: بايد از مقصريابي و مچگيري خود را دور كنيم. قرار بوده افرادي در كنار كاروان باشند، كمك كنند، همه مسائل را زير ذرهبين ببرند و توصيه كنند ولي عملا ميبينيم كه آنها فايدهاي نداشتهاند.
سيستم قهرمانپروريمان نيازمند تحول است. در اين زمينه فقط سرمايهگذاري مالي ميكنيم. مثلا در فوتبال بيشترين پول و كمترين بازدهي وجود دارد.
تيمهايي به مرز بودجه و خرج كرد 10 ميليارد توماني رسيدهاند، ولي فاقد پايه آموزشي هستند. اگر به چنين نكاتي توجه كنيم، شايد 4 سال آينده عقبافتادگيمان كمتر شود.
شمعها را فوت نكنيم
غلامحسين شعباني، مديرمسوول مجله پرسابقه دنياي ورزش نگاهي نسبي به مقوله شكست و پيروزي دارد و درباره عملكرد كاروان ورزشي ايران در المپيك اينچنين نقد و تحليل ميكند: متاسفانه بليه گذشتهنگري به عنوان تفكري اساسي دامن ما را همواره گرفته است. الان هم اينگونه شده است و بدون اين كه نتيجهاي كسب كنيم و بدون اين كه بفهميم براي آينده چه بايد كرد، همديگر را متهم ميكنيم.
وي ميگويد: اگر معيارمان مدال و وعدههاي مسوولان در اين زمينه باشد ناكام ماندهايم؛ ولي اين ناكامي اگر وسيله تسويهحسابهاي شخصي شود، مضاعف ميشود، چرا كه همگي در يك كشتي نشستهايم و هر آسيبي به اين كشتي برسد همه ما را به خطر مياندازد.
وي ميافزايد: اگر از همين باخت و شكست پلي براي آينده موفق بسازيم، به پيروزي ميرسيم. همانطور كه اگر برد عامل رخوت و سستي شود، در حقيقت باخت است. بعضيها با قهرماني سالها عقبگرد كردهاند و روي برخي ديگر باخت چنين نتيجهاي ايجاد كرده است.
به اعتقاد شعباني، اگر فردي مرد و مردانه بيايد و با پذيرش مشكلات، دست اهالي را بگيرد و در جهت ساختن زيربناي جديدي از موفقيتها تلاش كند، نبايد نگراني چنداني از نتايج اخير برايمان وجود داشته باشد. هنر مردان بزرگ اين است كه از ناكامي پيروزي ميسازند.
جاي تاسف اين است كه اين همه آدمهايي كه در ورزش ما رويشان سرمايهگذاري شده است از بدنه آن جدا و بيگانه شوند و برخي مديران جوان و كمتجربه با احساسات ناشي از جواني خود به جاي آرام كردن فضا، جو را ناآرامتر ميكنند و زمينه خطراتي را فراهم ميآورند لذا بايد به اين باور برسيم كه بايد ما كار كنيم نه من و اگر پيروزي به وجود ميآيد براي ماست، نه من. اگر پرچم ما به اهتزار درآيد، ميگويند ايرانيها موفق بودند و بعكس.
سازمان ورزش، وزارتخانه شود
ناصر احمدپور، سردبير روزنامه خبر ورزشي معتقد است كسب يك طلا و يك برنز و عنوان پنجاه و يكمي در المپيك اصلا در شان نام بزرگ ايران نيست و حرف و حديثهاي فراواني را باعث شده است: احمدپور معتقد است؛ چنين نتيجهاي ديگر نبايد در تاريخ ورزش ما تكرار شود و در اين مسير لازم است ساختار ورزش اصلاح شود و نگاه دولت به ورزش و المپيك به صورتي جدي عوض شود.
احمدپور ميگويد: الان نگاه دولت به ورزش اصلا حرفهاي نيست. بودجهاي، امكاناتي و نفراتي ميآيند و ميروند و تيمهايي به رقابتهاي جامملتها، بازيهاي آسيايي و ... اعزام ميشوند، در حالي كه بايد نگرشمان را به سمت حرفهاي تغيير دهيم. در اين صورت طي برنامهاي درازمدت ميتوانيم از 8 سال بعد بتدريج موفقيتهايمان را ببينيم.
به اعتقاد وي، اگر در پكن هم مثل يونان 2 طلا، 2 نقره و 2 برنز گرفته بوديم، شاهد اين انتقادها نبوديم. ولي به دليل اصلاح نكردن اساسي مشكلات، وقت تلف ميكرديم.
احمدپور بر اين باور است بايد مجلس از دولت طرح، برنامه يا لايحه بخواهد. شايد لازم شود سازمان تربيت بدني به وزارتخانه تبديل شود يا... .
نتايج، آيينه تمامنماي كميته ملي المپيك
مجيد كوهستاني، سردبير روزنامه ورزشي گل، فدراسيونهاي سازمان تربيت بدني را بهعنوان نهادهايي براي انجام وظايفي چون برگزاري ليگ و قهرمانپروري، زير نظر معاونت ورزشي سازمان معرفي ميكند. او معتقد است: در كنار آن، كميته ملي المپيك نقش تداركاتي و لجستيكي را با استفاده از بودجه متمايز ايفا ميكند.
كوهستاني معتقد است قسمتي از كار اين 2مجموعه با هم تداخل پيدا ميكند كه اين امر مشكلات مهمي را به وجود ميآورد. ازجمله اين كه در شرايطي مثل رخداد تلخ ناكامي در المپيك پكن، نهاد پاسخگو مشخص نيست و مردم با احساساتي جريحهدار شده سردرگم ميمانند.
سردبير روزنامه گل ميگويد: الان با جنگ پذيرش مسووليت اين ناكامي بين اين 2 نهاد روبهرو هستيم. كميته ملي المپيك خود را مستقل ميداند و سازمان تربيت بدني اجازه اعمال نفوذ در اين كميته را ندارد.
كميته المپيك طي 3 سال گذشته با استقلال كاملي به كار پرداخته و وظيفه تغذيه، گروه پزشكي، پوشاك، نظارت و تدارك كامل تيمهاي اعزامي به المپيك و بازيهاي آسيايي را به عهده داشته است. در حقيقت نتايج به دست آمده در پكن، آيينه تمامنماي عملكرد اين نهاد است ولي متاسفانه از شانس بد ورزش ايران، انتخابات كميته ملي المپيك مقارن ميشود با آستانه انتخابات رياستجمهوري، يعني اگر جو غالب در انتخابات به سود افراد منتسب به دولت باشد و سپس جريان حاكم سياسي جاي خود را به جريان تازهاي دهد، كميته ملي المپيك خواه ناخواه به عنوان نهادي ناهمسو و استخواني در گلوي سازمان تربيت بدني بعدي دچار اختلاف با اين نهاد ميشود. هرچند در دولت فعلي استثنائا قراخانلو و كفاشيان به عنوان مديران اصلي كميته، توانستند با عليآبادي كناربيايند.
* * *
به هر حال، ناكاميها در المپيك و بازيهاي آسيايي را به نام سازمان تربيت بدني مينويسند و پيروزيها را به نام كميته ملي المپيك. در حالي كه اين حق به رئيس سازمان داده نميشود كه از كميته ملي المپيك حساب بكشد.
براي رفع اين مشكل پيشنهادهايي را ميتوان مطرح كرد ، مثلا:
1 - طول هر دوره كاري كميته ملي المپيك با تصويب مجمع از 4 سال مثلا به 5 سال افزايش يابد كه تغييرات سياسي خلل كمتري بر روند كار ورزش ايجاد كند.
2 - انتخابات بههم بخورد و سازمان تربيت بدني متولي مطلق ورزش و نتايج المپيك شود؛ چراكه هميشه در قبال اختيار ميتوان مسووليت خواست.
3 - سازمان ورزش را وزارتخانه كنند كه ورزش بتواند كار خود را فارغ از المپيك انجام دهد.
به هر حال، هر چه سريعتر بايد حركتي در اين زمينه انجام شود تا مسئول جريحهدار شدن روحيه مردم مشخص شود و عذرخواهي كند.
مجيد عباسقلي
چهارشنبه 13 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]