واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: من از مجاورت يك درخت ميآيم* جام جم آنلاين: اگر برگههاي كاهي كتاب عطيه برتر (رسالهاي درباره عشق) نوشته پائولو كوئيلو، اين نويسنده زاده برزيل را ورق بزنيد، عبارات زيادي را ميتوانيد درباره ايمان، اميد و عشق بيابيد ؛ ابزاري كه مقدمه رسيدن به هنر هستند. در جايي از كتاب به نقل از گوته نوشته شده: «استعداد در تنهايي رشد ميكند، شخصيت در روند زندگي. اما شخصيت تنها هنگامي ميتواند رشد كند كه آن را به جهان بفرستيم. چون جهان است كه عشق ورزيدن را به ما ميآموزد» ؛ جملات به ظاهر ساده و در باطن پر نكته كه زنجيروار رابطه عاطفي و حسي انسان زميني را يادآور ميشوند. اگر عشق در انسان تكامل يابد، شخصيت او را دگرگون ميكند، پس در اين دگرديسي شخصيتي، هنر زاييده ميشود و به قول كيانيان بايد آن را تحويل اجتماع داد. شايد به اين دليل باشد كه او نيز نام اولين نمايشگاه عكسش را تنهايي گذاشته است، يا اين كه او نيز تنهاست. نمايشگاه عكسهاي رضا كيانيان با نام «عكسهاي تنهايي» از پنجشنبه قبل در فرهنگسراي نياوران برپاست؛ عكسهايي برگرفته از طبيعت، درخت، پوست ورقهشده بدنه درخت و غيره. اما همهاش اين نبود يا همهاش اين نيست! گزارشي كه ميخوانيد، مروري دارد بر اين نمايشگاه همراه با ديدگاه خود كيانيان و هنرمندان ديگر. در اين كه هر اثري نمايانكننده روح و شخصيت خالق آن است، شكي نيست، اما آنچه مرز ميان يك هنرمند با هنرمندي ديگر را مشخص ميكند، اثر نيست، بلكه نگاه هنرمند، زاويه ديد و حسي است كه در لحظه خلق داشته است. نكته بسيار ساده درباره هنر عكاسي همين است كه شما چه چيز را درون ويزور دوربين ميبينيد، چگونه ميبينيد و چه زماني با انگشت اشاره دكمه را فشار ميدهيد؟ رضا كيانيان 35 قطعه عكس ديجيتال را در اندازههاي 70 در 100 و 90 در 120 اين روزها در معرض ديد تماشاگران قرار داده است. اين گزارش پنجشنبه، قبل از آمدن مهمانان خصوصي رضا كيانيان و شلوغ شدن فضاي نمايشگاه با گفتههاي اوليه او درباره كارهايش تكميل شد. فضاي نمايشگاه آرام بود. رنگهاي موجود در تابلوهاي عكاسي كيانيان بر اين آرامش ميافزود. نكته جالب توجه ساختارشكني اوست كه ميتوان ابتكارش را به نام كيانيان ثبت كرد؛ اين كه نتوان مرز ميان عكاسي و نقاشي را در كارهايش تصور كرد. بعضي عكسها انگار نقاشي بودند، چون روي بوم چاپ شده بودند؛ اما در واقع نقاشي نبودند، چرا كه عكس بودند! درست نكتهاي كه سيدمحمد خاتمي آن شب با حضورش در نمايشگاه ميگويد: رضا كيانيان ما را وارد دنياي تازهاي كرد كه تاملبرانگيز است، درست مثل ديدن خود كيانيان. جان دادن به يك تكه چوب رضا كيانيان درباره نمايشگاهش چنين ميگويد: اسم عكسهايم را تنهايي گذاشتم، چون خودم به تنهايي آنها را گرفتم و كسي به من كمك نكرده است! جواب طنزآميز او روحيه هنرمندانه و تنهاي او را نشان ميدهد. او تئاتر خوانده، طراحي كرده، كاريكاتور كشيده و طراحي صحنه و لباس، فيلمنامهنويسي و حتي نجاري را هم (ساختن مبل، صندلي، ميز و قفسه) را تجربه كرده و نمايشگاه مجسمههايش را در خانه هنرمندان برپا كرده است. حالا چرا عكاسي طبيعت؟ چرا چوب؟ فرهاد توحيدي به پرسش دوم پاسخ ميدهد. او ميگويد: همسر رضا كيانيان خواهرزاده سهراب سپهري است و سهراب غير از اين كه شاعر بود نقاشيهاي زيادي از چوب و درخت هم داشت و انگار درخت سرجهازي خانواده آنهاست. توحيدي ميگويد: اساسا كيانيان با تمركز روي درخت و پيدا كردن چوب و تلاش براي صاحب معنا كردن آنها، انتخابي از دل جزئيات به كليات صورت داده است كه ضمن انتزاعي و تجريدي بودن، هنرمندانه است. به قول توحيدي امكاني كه كيانيان به بيننده ميدهد تا تامل و تفكر موجود در پشت عكس را دريافت كند، ارزشمند است. اين نكتهاي است كه عليرضا خمسه نيز به آن اشاره ميكند و ميگويد: كارهاي كيانيان من را به ياد سهراب سپهري مياندازد. معمولا مردم كمتر آثار نقاشي اين شاعر را ميشناسند و جالب است كه نگاه سپهري به طبيعت دقيقا نگاهي بود كه در شعرهايش نيز وجود داشت، يعني يگانگي انسان و طبيعت و حالا تابلوهاي كيانيان من را به ياد اين يگانگي مياندازد. او ميافزايد: اين عكس است؛ اما كار عكس هم انگار نقاشي است و كار نقاشي هم انگار عكاسي است. نميدانم او اول عكاسي كرده يا اول تنهايي را تجربه كرده است؟ خمسه در پايان به مجموعه رنگها و تركيب شاديبخش تابلوها اشاره ميكند و ميگويد: خوشحال ميشدم يكي از اين تابلوها در خانهام باشد، منتها بايد خانهاي داشته باشم كه اين تابلوها در آن جا شود. جهان زير پوست درختان كيومرث پوراحمد از دنياي جديدي كه كيانيان ايجاد كرده است ميگويد: نمايشگاه ما را به جهان تازه ميبرد. اطراف ما پر از درخت است، اما تنها از يك هنرمند تحليلگر و موشكاف و نكتهبين برميآيد كه جهان زير پوست درختان را به ما نشان بدهد. پوراحمد نمايشگاه را بيارتباط به ويژگيهاي كيانيان نميداند و نظرش را درباره برخي تابلوها و رنگها ميگويد: وقتي يك تابلو را از دور ميبينيد، انگار از يك فاصله دور موج دريا يا رودخانه يا آبشار را ميبينيد؛ ولي وقتي به آن نزديك ميشويد، تنها پوست درخت است و اين جذاب است. پوراحمد معتقد است: هر كاري كه او روي عكسها انجام داده، از طريق فتوشاپ يا غير آن براي من مهم نيست. مهم اين است كه حداقل در اين لحظه دلم ميخواهد از آن لذت ببرم و به قول امروزيها ميگويم: دست مريزاد. در نمايشگاه ميتوانستيد نظرات مخالف و موافق زيادي بشنويد. عدهاي كارها را جذاب ميديدند، عدهاي تصاوير را به اشكال مختلفي چون ماهي، موج دريا، چشم، و نيمرخ صورت يك آدم ميديدند، عدهاي هم ميگفتند چيزي نميفهميم. از كيانيان پرسيدم چرا سراغ طبيعت رفتيد، گفت: پس به كجا بايد ميرفتم؟ هر كس به هر كجا برود، از او ميپرسند چرا به آنجا رفتي؟ پرسيدم خب، مردم دوست دارند بدانند چه نگاهي پشت اين آثار است؟ او گفت: نگاهم اين است كه بيايند و اين كارها را ببينند. من ميتوانم خودم را به تكتك اين عكسها سنجاق كنم و يكي يكي توضيح دهم. كيانيان خود ميگويد: يك هنرمند برخورد بيواسطه با طبيعت دارد و حاصل اين برخورد را در اختيار مخاطب قرار ميدهد تا او نيز بيواسطه آن را ببيند. اين نمايشگاه هم حاصل نگاه من به طبيعت و چوب است. من با «هنر وسيلهاي است» مخالفم. معتقدم هنر هنر است و هنرمند هم هنرمند است. هنرمند نگاهي دارد كه با نگاه يك آدم عادي آغشته به زندگي روزمره فرق دارد. بالطبع او شهودي دارد كه آن شهود ميتواند به كساني كه اين شهود را ندارند، كمك كند. از او پرسيدم نميخواستيد عكس را به شكل تخصصي دنبال كنيد، با خنده گفت: اين تابلوها هم كاملا تخصصي هستند، مگر غيرتخصصياند؟ من عكاس هستم، خيلي عكس گرفتهام. در اين لحظه رامين حيدري فاروقي، رويا نونهالي، بابك محمدي، كمال تبريزي، شاهرخ فروتنيان و مينو فرشچي نيز آمدند. رامين حيدري فاروقي، سازنده مستند اينجا آفريقاست نگاه خلاقانهاي دارد. او نيز در زمينه عكاسي فعاليتهايي كرده است و درباره اين نمايشگاه ميگويد: بعضي آثار ذوقي و حسي است و بعضي معنادهنده. البته تداعي نيز يك كار خلاقه متقابل است كه فقط به خلقكننده بستگي ندارد، بلكه به بيننده هم برميگردد. در واقع يك كار مشترك است. او توضيح ميدهد: لزومي ندارد كه تحقق يك كار هنري تعبيري روشن داشته باشد. ايجاد اتمسفر فضا و احوال هم يكي از سطوح تجربه هنري است كه اين اتفاق درباره تابلوهاي كيانيان رخ داده است. نقطه ديد جديد بابك محمدي تكامل بزرگي را در كارهاي كيانيان ميبيند كه ميتواند بنيانگذار حركتي جديد در ايران باشد. او ميگويد: از اهداف عكاسي و نقاشي اين است كه نكته ديد جديدي را ارائه كند، اما اينجا تابلوها نقطه ديد جديدي را ارائه ميكنند. در فرصتي كه پيش آمد تا با كيانيان صحبت كنم، وابسته فرهنگي فرانسه در ايران (دكتر ژان كلود ووآزن) نيز به ديدن نمايشگاه كيانيان آمد. از كيانيان پرسيدم اگر دوربينهاي ديجيتال نبودند، آيا اين فرصت براي شما پيش ميآمد كه نمايشگاه عكس برپا كنيد؟ او ميگويد: اين دوربينها اين امكان را به همه ميدهند، ولي مهم اين است كه شما چه چيز را ميبينيد و چه چيز را نشان دهيد. پرسيدم: مثلا سرعت، حركت، نور و ديافراگم را چگونه ياد گرفتيد؟ او گفت اينها را يك آدم تنبل در طول يك ماه ميتواند ياد بگيرد. حداقل ميشود خواند و معلم گرفت؛ اما براي آنچه شما از داخل ويزور دوربين عكاسي ميبينيد، نميتوان معلم گرفت. او ميگويد: عكسهايي ماندگار شدهاند كه بهترين انتخابهاي عكاس بودهاند، نه تكنيك آنها. مثلا خيليها عكس پانوراميك را خوب گرفتند؛ اما لومير يك عكس پانوراميك گرفته كه هر وقت آن را ميبينيد، حيرت ميكنيد. از كيانيان پرسيدم به اين اعتقاد داريد كه عكسها ميتوانند زنده بمانند و تغيير كنند؟ او گفت: وقتي اثري خلق و از هنرمند جدا شد، ديگر ربطي به او ندارد، چون هر دو پي كار خود ميروند، مثل موجودي كه زائيده و بزرگ ميشود. پرسيدم آيا عكسهايتان امتداد مجسمههايتان است؟ گفت: بايد منتقدان آن را تحليل كنند، من كه خودم نميدانم. پرسيدم معتقديد عكس يك كار تجربي است، گفت: نه اعتقاد ندارم. عكاسي فن است، مثل بازيگري. نظر دكتر ژان كلود و وآزن از فرانسه نيز برايم جالب بود. او تابلوهاي كيانيان را برگرفته از سبك نقاشان امپرسيونيست دانست و گفت: وقتي تابلوها را ميبينم، ياد امپرسيونيستها ميافتم. اين كه آنها نيز از طبيعت وام ميگرفتند و اين كه چگونه ميتوان با اين تصاوير چيزهاي زيباي موجود در طبيعت را دوباره تكرار كرد. او عكاسي در ايران را ادامه صنعت سينماي ايران دانست و آن را تحسين كرد. تابلوهاي عكس كيانيان اكثرا به فروش رسيد و تا آنجا كه من پرسيدم، گرانترين تابلوي عكس او 4ميليون تومان فروخته شده بود. اگر از نمايشگاه كيانيان ديدن كرديد، سري هم به نمايشگاه نقاشي فرحناز پناه در گالري ديگر فرهنگسراي نياوران بزنيد. تابلوهاي او خود خود نقاشي هستند. پينوشت: * تيتر مطلب بخشي از شعر مسافر زندهياد سهراب سپهري است. مريم درستاني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]