تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عبادت را نزد خويش ناپسند مگردانيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821138383




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اعتراف پسر خوانده به راز قتل پدر


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: اعتراف پسر خوانده به راز قتل پدر
گروه حوادث- پسرى كه در يك اختلاف خانوادگى پدر خوانده‌اش را به قتل رسانده بود پس از دستگيرى به جرم خود اعتراف كرد.شامگاه 16 ارديبهشت 1386 به كلانترى 147 گلبرگ تهران اطلاع داده شد كه مرد 40 ساله‌اى به نام حسن در خانه‌اش به قتل رسيده است.

ماموران با حضور در صحنه دريافتند كه مقتول به دنبال دعواى خانوادگى با پسر خوانده‌ 25 ساله خود به قتل رسيده است. با به دست آمدن اين سرنخ ماموران تحقيقات را براى دستگيرى متهم آغاز كردند كه مجرم جوان كه محمد حسن نام داشت پس از 15 روز در يك تراشكارى دستگير شد. وى پس از دستگيرى بدون هيچ مقاومتى لب به اعتراف گشود.

محمدحسن گفت: «حسن (پدرخوانده‌ام) و مادرم پس از ازدواج هميشه با هم اختلاف داشتند تا اينكه در آن روز اختلاف اين دو بالا گرفت و مادرم به من تلفن كرد تا به خانه برگردم، من هم كه عصبانى شده بودم يك كارد تهيه كرده و به خانه برگشتم و با كارد به جان حسن افتادم بعد از اينكه وى افتاد من فرار كردم.»

به دنبال اين اعترافات، كيفرخواست محمدحسن از سوى داديار شعبه دادسراى جنايى پايتخت صادر شد. در جلسه رسيدگى به اين پرونده كه در شعبه 71 دادگاه كيفرى تهران برگزار شد، محمدحسن در دفاع از خود گفت: پاييز 1383 مادرم با حسن ازدواج كرد. پدرخوانده‌ام معتاد بود و مدام مادرم را اذيت مى‌كرد.

وى افزود: آن روز حسن مادرم را بدجورى كتك زده بود و مادرم ناله مى‌كرد وقتى اين صحنه را ديدم خونم به جوش آمد و كنترلم را از دست دادم و با كارد به جان وى افتادم.

سپس رئيس دادگاه از مادر «محمدحسن» خواست از رفتار شوهرش بگويد.«هما» اظهار كرد: پسرم دوساله بود كه پدرش مرد و مجبور شدم براى بار دوم ازدواج كنم. شوهر دومم معتاد بود كه طلاق گرفتم و چند سال مستاجر حسن بودم. بعدها به عقد او درآمدم اما از بخت بدم اين مرد هم معتاد از آب درآمد. او مدام فحاشى مى‌كرد و روزگارم را سياه‌‌تر كرد. در پايان، پنج قاضى وارد شور شدند تا با توجه به مدرك هاى موجود به انشاى راى بپردازند.
 شنبه 9 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن