صدای خوشبختی....(از دست نوشته های خواهرم غزاله)

واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: با صدای جیک جیک پرنده ای بیدار میشوم به دو و برم نگاه میکنم باز هم تنها هستم از خرابه بیرون میایم برای پیدا کردن
نانی راهی میشوم در راه دختری را میبینم که دم در مغازه ی شیرینی فروش چند شیرنی را میلمباند میخواهم پیشش بروم
و مقداری از شیرنی هایش را بخواهم اما غرورم نمیگذارد پاهایم زخمی شده اند قدم هایم سست هستند اما قارو قور
شکمم اجازه ی ایستادن نمیدهد به مغازه نانوایی میرسم بوی نان تازه هوش از سرم میبرد از دهانم اب میچکد شکمم
بیش از پیش قارو قور میکند میخواهم یکی از نان هایش را بدزدم اما شاطر داد میزند :برو ببینم گدا گشنه . به ناچار دور
میشم ولی هنوز چشمانم به مغازه دوخته شده است برف شرو به باریدن میکند تنم میلرزد باز راه میروم کمی جلو تر
زنی میبینم جلویش کاسه گذاشته ،گدایی میکند!!؟ نظرم را به خودش جلب میکند فکر میکنم من هم مثل او گوشه ای
بنشینم گدایی کنم؟ اما باز غرورم....دیگر به غرورم فکر نمیکنم. زن گدا تیز نگاهم میکند داد میزند : اینجا نشین لنده هور
اینجا ماله منه با خودم میگویم اجب دنیایی شده حتی گدا ها هم برا خودشون حوزه دارن اما من چه در کنار دیواری .
مینشینم در خود فرو میروم به زندگیم نگاه میکنم باز هم کسل میشوم با نوازش دستی به خود میایم نیمچه نگاهی میکنم
همان شاطر است لبخند میزند میگوید بریم قلبم تندتند میزند بغض گلویم را فشار میدهد بلند میشوم میخواهم از او دور شوم
دستم را میگیرد داخل نانوایی میبرد چه گرم است جایی به گرمی نانوایی ندیدم دو نانوا نگاهم میکنند دهانشان پر است
دوباره قارو قور شکمم میافتم کتری غل قل میکند لقمه ای از پنیر و سنگک برایم میگیرند میخندندومیگویند بسم الله به انها
نگاه میکنم میخندنم پرنده ای پر میگیرد . پرنده ی خوشبختی زندگیم....

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]

[مشاهده در: www.freedownload.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]