واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: قرآن ماندگارترين اثر آسمانى و جاودانهترين كتابى است كه خداوند به منظور هدايت بشر بر قلب شريفترين بندهاش محمد بن عبداللّه (ص) نازل فرمود.
جاودانگى اين كتاب بزرگ آسمانى، اقتضاى اين را دارد كه دربردارنده عميقترين و سودمندترين و جذابترين نسخههاى هدايت باشد.
قرآن ناطق امام على بن ابى طالب (ع) در وصف قرآن چنين مىفرمايد:
«ثم أنزل عليه الكتاب نوراً لاتطفأ مصابيحه و سراجاً لايخبوتوقده و بحراً لايدرك قعره و منهاجاً لايضلّ نهجه و شعاعاً لايظلم ضوؤه و فرقاناً لايخمد برهانه و تبياناً لاتهدم أركانه و شفاءً لاتخشى اسقامه...»(1)
سپس قرآن را بر او نازل فرمود. قرآن نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعلهاى است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايى است كه ستونهاى آن خراب نشود، شفا دهندهاى است كه بيمارىهاى وحشتانگيز را بزدايد.
بى شك هدايتگرى اين چنين، شايستگى اطاعت و پيروى را دارد و بر هر انسان هوشمند و صاحب نظرى فرض است كه پيروى از برترين راهنما نموده و حياتبخشترين پيامها را دريافت كرده و در قلم و علم و عمل بالاترين بهرهها را كسب نمايد.
در اين نوشتار كوشيدهايم تا با استمداد از اين اثر جاودانه آسمانى و آخرين سروش هدايت و رحمت الهى، مقوله تبليغ دين را با محوريت ويژگىهاى تبليغى رسول مكرم اسلام(ص) و از رهنمودهاى قرآن در اين زمينه بهرهمند گرديم.
تبليغ، يكى از موضوعاتى است كه در جاى جاى قرآن به آن اشاره شده است. موضوعاتى نظير جايگاه و اهميت تبليغ دين، ويژگيهاى تبليغ دينى، شيوههاى تبليغ دينى، سوژههاى تبليغ دينى، صفات مبلّغ و دهها موضوع ديگر از عناوينى است كه قرآن به آنها پرداخته است و هر كدام از آنها شايسته تأمل و دقت است وبر هر مبلغى لازم و ضرورى است پيش از اقدام به تبليغ از سخن و رأى قرآن دراين باره آگاهى يافته تا تبليغ او به نيكوترين وجهى انجام گرفته و به نتايج سودمندى دست يابد.
از آنجا كه آخرين سفير الهى خود، نخستين مبلغ فرامين انسان ساز و حيات آفرين قرآن است و آن يگانه همه دورانها در اين راه با همه سرمايه بذل جهد فرمود، بى شك آن حبيب اللّه تمام عيار مبلّغ بود و آنچه كه انجام داد، اجراى دقيق فرمان الهى بود و سزاوار است كه به او كه امام مبلغان و مقتداى رسولان است اقتداء كرده و آنچه را كه او در صحنه عمل به انجام آن اهتمام ورزيده، نصب العين خويش قرار داده و در مكتب او به تعليم آداب تبليغ بپردازيم.
در سراسر قرآن، آيات بسيارى به چشم مىخورد كه چگونگى تبليغ پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت ختمى مرتبت را باز فرموده و فراز و نشيبهاى اين امر خطير را به آنحضرت ارائه فرموده است.
و از آنجا كه در قرآن وظيفه دعوت به خداوند، به رسول مكرمش و هركه به تبعيّت از او اين وظيفه را برعهده مىگيرد، نسبت داده است، بر آن شديم تا اشارهاى به فضايل و سجايا و مكارم اخلاقى آن بزرگوار در راستاى امر تبليغ با محوريت قرآن داشته باشيم.
در قرآن خطاب به رسول خدا(ص) مىفرمايد:
«قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيرةٍ انا و من اتبعنى».(2)
بگو (اى رسول ما) اين راه من است و من بر اساس بصيرت و هر كسى كه از من تبعيت مىكند بسوى خداوند دعوت مىكنيم.
علامه طباطبايى در ذيل اين آيه شريفه مىفرمايند:
مراد از «أنا و من اتبعنى» اين است كه بار اين دعوت تنها به دوش من نيست بلكه بدوش كسانى هم كه مرا پيروى كردهاند هست. پس با اين جمله دعوت را توسعه و تعميم داده و مىفهماند با اينكه راه راه رسول خدا(ص) است ليكن بار دعوت به آن تنها بدوش آن جناب نيست.(3)
و نيز در ذيل آيه شريفه «واشركه فى امرى»(4) به اين نكته اشاره فرمودهاند كه منظور از شريك در اينجا شريك در امر تبليغ دين است كه اين امر وظيفه تمام كسانى است كه به نبى ايمان آورده و چيزى از دين ياد گرفته و بر هر عالمى تبليغ جاهل واجب است.(5)
با توجه به اين تفسير و برداشت، هم مىتوان خطير بودن و اهميت فوق العاده امر تبليغ و دعوت به سوى خداوند را فهميد چرا كه آنان كه اين وظيفه را به عهده گرفتهاند بى شك وظيفه رسول خدا(ص) را بعهده گرفتهاند و بر آنان است كه خود را از هر جهت به آن بزرگوار شبيه ساخته و در اين راستا از شيوه و سيره آن حضرت پيروى نمايند و هم اينكه مهمترين ويژگى يك مبلغ را بصيرت و آگاهى در دين و دعوت و تبليغ بر مبناى بصيرت قرار داده است.
1- بصيرت
خداوند دعوت رسولش را به سوى خود يك دعوت مبتنى بر آگاهى و بصيرت معرفى فرموده است به اين معنا كه يك دعوت كننده خود بايد به راه و هدفى كه ديگران را به سوى آن فرا مىخواند، آگاهى و اطلاع كامل داشته باشد.
اگر يك مبلغ خود را به زينت دانش با پشتوانه قوى عمل بيارايد، بى شك در انجام اين رسالت موفق گرديده و الّا تبليغ از سر بىاطلاعى و يا كم اطلاعى چه بسا مضرّات و آسيبهاى غير قابل جبرانى داشته باشد، اما آنچه كه از واژه «بصيرت» مراد است، چيزى است فراتر از آگاهى و علم بطوريكه در معناى واژه «بصيرة» گفتهاند: بصيرت معرفتى است كه بوسيله آن بين حق و باطل در دين و دنيا تميز داده شود.(6) و از آنجا كه اين معنا يعنى تميز بين حق و باطل در قرآن از آثار تقوى به شمار آمده: ان تتقوا اللّه يجعل لكم فرقاناً(7) ضرورى بنظر مىرسد براى دست يابى به اين ويژگى يك مبلغ بايد از تقواى لازم در اين زمينه برخوردار باشد.
پس آنچه براى يك مبلغ لازم و ضرورى است علاوه بر علم و آگاهى، بصيرت داشتن است يعنى داراى يك ويژگى باشد كه به آن حق را از باطل تشخيص داده و در دعوتش راه بيراهه طى ننمايد و باطل را بجاى حق نگرفته باشد.
اگرچه بصيرت به معناى ديدن با چشم سر هم آمده ولى بين نگاه كردن با چشم سر و نگاه عميق با چشم دل تفاوتى است كه رسول خدا به آن اشاره فرموده است:
«ليس الاعمى من يعمى بصره، انما الأعمى من تعمى بصيرته.»(8) نابيناى واقعى كسى است كه چشم دل او نابينا باشد.
امام على(ع) نيز دراين باره فرمودهاند:
«نظر البصر لايجدى اذا عمى البصيرة.»(9)
اگر چشم دل كور شد، بينايى چشم سرفايدهاى ندارد.
پس مهم اين است كه چشم دل باز باشد و انسان با چراغ معرفت راه را از بيراهه تشخيص دهد چرا كه: فاقد البصيرة سىء النظر.(10) انسان بىبهره از بصيرت نظرات و گرايشات نيكويى ندارد.
از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود:
عمويم عباس داراى بصيرتى نافذ و ايمانى محكم و پايدار بود. با توجه به معناى بصيرت و احاديث ذكر شده مىتوان سرّ توصيف امام صادق(ع) حضرت عباس را به داشتن بصيرت نافذ فهميد چرا كه تمام حركات و سكنات حضرت ابوالفضل حاكى از وجود اين وصف در حد اعلى در آن بزرگوار است و اوج اين بصيرت را در ردّ امان نامه شاهديم.
رسول مكرم اسلام نه تنها در دوران بيست و سه سال رسالتش همواره برخوردار از اين فضيلت بودند بطوريكه در تمامى فراز و نشيبهاى اين دوران پرماجرا و پرتلاطم نمادهاى آشكارى از بصيرت آن بزرگوار را مىبينيم، در جنگ و صلح، در امور داخلى و بين المللى، در برخوردهاى فردى و اجتماعى، در ارتباط با گروههاى مختلف دشمنان چه مشركين و چه كفار و چه منافقين رفتار آن بزرگوار توأم با بصيرت و از سر بصيرت است، آن بزرگوار در دوران قبل از رسالتش نيز از اين ويژگى بهرهمند هستند، در وقايع و حوادث مختلف چون قرار دادن حجر الأسود بر جاى آن، كه با بصيرت و نيك انديشى از يك جنگ بزرگ و خونريزى جلوگيرى فرمود.
2- شرح صدر
شرح صدر در ميان صفات رسول خدا از برجستگى خاصى برخوردار است بگونهاى كه مىتوان اين صفت را منشأ بسيارى از صفات ديگر دانست و مىتوان ريشه استقامت و پايدارى در هدف اخلاق نيكو و مهربانى و عطوفت، تواضع و فروتنى، مردمدارى و...هم را در اين ويژگى مهم دانست.
شرح صدر به معناى گشادگى سينه و داشتن ظرفيت وسيع و تحمل و حوصله فراوان داشتن است و كسى كه برخوردار از اين صفت است دلتنگى و دلگيرى از او بر طرف شده داراى تحمل و با حوصله مىشود، ضيق صدر موجب كم ظرفيتى و تحيّر در تصميم و درماندگى در كار مىشود. آن كه سينهاش تنگ است توان اداى حق را ندارد چه از اميرمؤمنان نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
من ضاق صدره لم يصبر على اداء الحق(11)
كسى كه سينهاش تنگ شد بر اداى حق تاب نياورد.(12)
آنگونه كه از بررسى آيات بدست مىآيد اين است كه شرح صدر از اصلىترين اركان انجام رسالت است. در جريان حضرت موسى هنگامى كه خداوند به او مىفرمايد تا به نزد فرعون رفته و او را از ظلمت خارج كرده و به راه رستگارى و فلاح دعوت نمايد در مقابل، حضرت موسى از خداوند درخواست شرح صدر مىكند «قال رب اشرح لى صدرى،(13) خدايا به من گشادگى سينه عطاكن» كه گويى اعطاى شرح صدر همان و توفيق در كار همان است پس از آيه فوق اينگونه از زبان حضرت موسى نقل شده است و «يسّر لى امرى.»(14)
و شايد به همين دليل باشد كه رسول مكرم اسلام بخاطر اهمّيت فوق العاده وظيفه رسالتش پيشتر از اينكه اين موضوع را از خداوند تقاضا نمايد خداوند آن را به او ارزانى داشته و او را به اين نعمت متنعم فرموده بود: «الم نشرح لك صدرك، آيا ما سينه تو را گشاده قرار نداديم.»
و در اين باره حديثى رسيده است كه ابن عباس از پيامبر نقل مىكند كه پيامبر(ص) فرمود:
من تقاضايى از پروردگارم كردم و دوست مىداشتم اين تقاضا را نمىكردم عرض كردم خداوندا پيامبران قبل از من بعضى جريان باد در اختيارشان قرار دادى، و بعضى مردگان را زنده مىكردند، خداوند به من فرمود: آيا تو يتيم نبودى پناهت دادم؟ گفتم آرى، فرمود:
آيا گمشده نبودى هدايتت كردم؟ عرض كردم: آرى، اى پروردگار! فرمود:
آيا سينه تو را گشاده و پشتت سبكبار نكردم؟ عرض كردم: آرى اى پروردگار!(15)
اين نشان مىدهد كه نعمت «شرح صدر» ما فوق معجزات انبياء است و بى شك اعجاز اين امر در مطالعه زندگى پيامبر اكرم(ص) از هنگام بعثت تا پايان زندگى پرافتخار و مباركش آشكار مىگردد و اين ميزان شرح صدر در برابر آن مشكلات و فراز و نشيبها جز به تأييد الهى امكانپذير نيست.
از نقطههاى بسيار درخشان زندگى پيامبر اسلام اين است كه بر خلاف برخى از انبياء كه در موقعيتهايى چند كه سختيهاى بار رسالت بر دوش آنان سنگينى مىنمود و توان مقاومت بيش از آن نداشتند بر امت خويش خشم گرفته از خداوند طلب نزول عذاب بر آنان را مىكردند، او، آن سايه رحمت و...الهى هيچگاه اين تقاضا را نكرد و هيچ در عذاب خواهى كوشش نكرد و اين نبود مگر به خاطر داشتن شرح صدر كه خداوند از سر امتنان به او ارزانى داشته بود. و با شرح صدر، امر خطير رسالت الهى بر او آسان گشت و به فرموده خودش با شرح صدر نورى در وجود او قرار داده شد.(16) كه تا افقهاى دور دست را هموار و آشكار مىديد.
از «الم نشرح» و چشمش سرمه يافت
ديد آنچه جبرئيل آن بر نتافت(17)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]