تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به ي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816430592




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

Leon The Professional


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
[تصویر: B0006GVJEE.01._SCLZZZZZZZ_.jpg]


نقد فیلم :
فیلم با ماموریت لئون شروع می شود . او باید یک قاچاقچی مواد مخدر را بکشد . کارش را به بهترین نحو انجام می دهد وبه خانه اش بازمی گردد.
لئون ( ژان رنو ) یک قاتل حرفه ای است . کار وی کشتن افرادی است که توسط واسطه اش تونی به وی معرفی می گردد. لئون عاری از هر گونه احساس و محبت و علاقه است ، تنها غذای او شیر است . هرگاه که احساس گرسنگی می کند شیر می نوشد . شبها روی کاناپه و با عینک آفتابی به صورت نشسته می خوابد . تنها زندگی می کند و کارش قتل است . اما در عین گرفتن جان دیگران به مراقبت از جان یک گل علاقه دارد که این گلدان را هر روز در زیر نور آفتاب قرار داده و برگهایش را با آب نوازش می کند . این تنها سرگرمی و دلبستگی اوست .

تمامی این مشخصات ، ویژگی های لئون است که این نقش را ژان رنوی فرانسوی به بهترین شکل ممکن بازی می کند. شاید به غیر او تنها خود او بود که می توانست این نقش را بازی کند .
در همسایگی لئون خانواده ای با 3 فرزند زندگی می کند . پدر و مادر قاچاقچی مواد مخدر هستند . دختر کوچک خانواده ماتیلدا نام دارد که مورد ضرب وشتم همیشگی پدر است . ماتیلدا از والدین خود متنفر است و تنها امید و عشق او به برادر 4 ساله اش است .
پس از آن ماموریت ابتدایی لئون که با کشت و کشتار متعارف در فیلم های اکشن همراه است ، داستان فیلم به کلی دگرگون می شود . در راه بازگشت به خانه لئون با ماتیلدا روبرو می شود و صحبت های رد و بدل شده بین آنها مسبب ایجاد رابطه بین آن دو می گردد . مواد مخدری که پدر ماتیلدا در رادیوی منزلش پنهان کرده بود توسط افراد رئیس باند قاچاق ( استنسفیلد ) که در اداره ی امنیتی پلیس هم مشغول به کار است و یک روانی به تمام عیار می باشد کشف می شود و او به همین دلیل تمامی اعضای خانواده را به رگبار می بندد ، به غیر از ماتیلدا ! زیرا او برای خرید شیر به فروشگاه رفته بود . در راه بازگشت به خانه ماتیلدا که با پیکر بی جان پدرش در جلوی درب منزل روبرو می شود مستقیما به سمت خانه ی لئون می رود و از او کمک می خواهد . در این صحنه ی بسیار زیبا ، لئون از پشت درب به ماتیلدا نگاه می کند و صورت گریان و وحشت زده ی او را می بیند ، اما او که هیچ احساسی ندارد و مدت هاست که عشق و عاطفه را فراموش کرده در تردید و بی تفاوتی برای باز کردن درب به سر می برد و این حالت را با خاراندان پشت گوش خود به بهترین صورت به بیننده منتقل می کند . اما روزنه ی امید پیدا می شود و لئون در را به روی ماتیلدا می گشاید و نور چهره ی ماتیلدا را فرا می گیرد .
بعد از آرام شدن ماتیلدا ، وی که به حرفه ی لئون پی برده است از او تقاضا می کند که قاتل برادرش را بکشد ، اما لئون نمی پذیرد ، بنابراین از او می خواهد که راه و رسم آدم کشی را به او بیاموزد تا خود انتقام برادرش را بگیرد . بعد از رد و بدل شدن مکالمات بین لئون و ماتیلدا بالاخره لئون قبول می کند و فیلم وارد مرحله ی تازه ای می شود . در این مکالمات جالب ترین جمله این بود که لئون به ماتیلدا می گوید که تو هنوز برای این کار کوچکی ، اما ماتیلدا در جواب می گوید : من بزرگ شدم ، فقط باید کمی سنم بیشتر بشه . و لئون می خندد و می گوید : من سنم به اندازه کافی بزرگه ، اما باید بزرگ بشم !!!
لئون کسی که نمی داند باید پتو را باز کرده و روی ماتیلدا بکشد و کسی که شب بخیر گفتن بلد نیست ، کسی که در شب اول ورود ماتیلدا تصمیم به قتل وی می گیرد و حتی اسلحه را تا بالای سر ماتیلدا برده بود ، ناگهان روحی تازه در وی دمیده می شود و دوباره عشق در زندگی وی معنا می یابد . لئون در جوانی عاشق دختری شده بود ، اما پدر دختر پس از مخالفت ازدواج آن دو دختر خود را به قتل می رساند و لئون از دیدن این صحنه شوکه می شود پدر دختر را می کشد و از آن به بعد به یک قاتل حرفه ای بدل می شود .
بعد از گذشت فیلم قاتل برادر ماتیلدا ( استنسفیلد ) برای کشتن لئون به خانه ی او می آید . لئون ماتیلدا را از طریق هواکش خانه فراری می دهد و یکی از احساسی ترین صحنه های فیلم در این سکانس خلق می شود . سکانسی که یک قاتل حرفه ای و بی احساس ، با تمام احساس ، عشق و علاقه خود را به ماتیلدا با گفتن : دوستت دارم ماتیلدا ، ابراز می کند و ماتیدا نیز با صورتی معصوم پاسخ می دهد : منم دوستت دارم لئون .
لئون خود نیز در حال فرار است و به طرف درب خروجی ساختمان می رود . که در این صحنه کارگردان مجددا از نور استفاده می کند ، نوری که نوید بخش آزادیست . اما استنسفیلد از راه می رسد و از پشت به لئون شلیک می کند . لئون که ضامن نازنجک های روی بدنش را درآورده است آن را به دست استنسفیلد می دهد و می گوید این هدیه ای از طرف ماتیلداست . و با هم به جایی می روند که باید بروند . در این سکانس کارگردان به نوعی لئون را به خاطر قتل هایی که انجام داده است تنبیه می کند و نمی گذارد وی به نور برسد .
از سکانس های جذاب و تاثیر گذار دیگر فیلم می توان به موارد زیر اشاره کرد :
- صحنه ای که ماتیلدا به خانه ی خود بازمی گردد تا عروسک و وسایل خود را بردارد و در هنگام خارج شدن از منزل ناگهان خود را در میان خط کشی جنازه ی بردار خود می یابد .و با حالتی وهم گونه به عقب می پرد.
- و بهترین سکانس فیلم که در واقع آخرین سکانس نیز محسوب می شود وقتی است که ماتیلدا در مدرسه شبانه روزی گل لئون را از گلدان درآورده و در خاک می کارد و می گوید : اینجا دیگه در امانیم . و بعد از آن آهنگ فراموش نشدنی استینگ (
Shape Of My Heart
) شروع می شود . این گل که در خاک کاشته می شود را می توان نماد لئونی تازه که از گناه قتل های خود پاک شده است در نظر گرفت . نماد رشد و نمو و نماد پاکی .
بررسی کارگردان و فیلم لئون حرفه ای از دیدگاه فرجاد خوشبین :

اين فيلم با آن شروع ساده و تكراري ولي جالب، قصد دارد ما را به بطن قهرمانش كه يك آدمكش حرفه اي لطيف و خاص است، ببرد و با او آشنا كند؛ با شخصيتي كه نوشيدني هميشگي اش شير است و در خشونت، هوش و تيزي، رودست ندارد. به نظر مي رسد كارگردان به هدف خود رسيده باشد چون ما همان آغاز فيلم، جذب او، رفتارش و شغلش مي شويم. اما اين همه ي ماجرا نيست. فيلم در جايي به خود مي آيد و مسيرش را به سوي پايان فيلم تغيير مي دهد و از جايي مي رود كه ما انتظارش را نداريم. او دلبسته ي دختر كوچكي در همسايگي اش مي شود كه پدر، نامادري و برادر كوچكش توسط پليس فاسدي كه در معاملات مواد مخدر خود را صاحب سهم مي داند ( با بازي گري اولدمن ) (كشته مي شوند. دختر كوچك ( ناتالي پورتمن ) به حرفه اي پناهنده شده و آدمكش سنگدل و ويژه با بازي بسيار خوب و تازه ي ژان رنو، كه از ويژگي ها و اركان اصلي در جذب مخاطبان است، پس از درگيري هاي دروني، تسليم حس كمك و برقراري ارتباط عاطفي ( كه در طول روزهاي پس از آن، شكل محكم تري به خود مي گيرد) مي شود.

هر چند شكل و چارچوب فيلم همچون ديگر آثار آمريكايي و هاليوودي، بشدت برنامه ريزي شده، محكم و غير قابل تغيير است ( ويژگي هايي كه به نظر من عامل دفع بسياري از مخاطبان جدي سينما و فيلم هاي سينمايي است ) اما شايد شخصيت اروپايي كارگردان و به كار گيري يك بازيگر فرانسوي و داستاني شايد رمانتيك، اين فيلم را از نمونه هاي مشابه هاليوودي خود تا حدي جدا كرده و حساب ديگري براي آن بگشايد.
اين البته نخستين بار نيست كه يك كارگردان فرانسوي با يك داستان و موضوع آمريكايي فيلمي مي سازد. اين شيوه اي تقريباً معمول و مقبول است كه كارگردانان اروپايي ( پس از يك جدال نابرابر و هميشگي كه با سينماي قدرتمند هاليوود و آمريكا به سينماهاي كشورهايشان دارند ) پس از آنكه به اسم و رسمي نسبي در عرصه ي بين المللي رسيدند،‌ بخت خود را با يك موضوع آمريكايي نيز بيازمايند تا علاوه بر سودهاي مادي فراوان ناشي از پخش در سينماهاي آمريكا، از اعتبار بين المللي شدن نيز برخوردار گردند. ( از ديگر نمونه ها كه اتفاقاً شباهت بسياري هم به كارگردان فرانسوي دارد، كارگردان مكزيكي رابرت رودريگز است كه فيلم كم هزينه، كوچك و عامه پسند « ال مارياچي » ( نوازنده ي خياباني ) او منجر به شناخته شدن و پذيرفته شدنش در هاليوود و ساختن چند فيلم از جمله « دسپرادو » ، « از شام تا بام » ، « بچه هاي جاسوس » و ... شد ) لوك بسون كارگردان جوان و خوش قريحه ي فرانسوي پس از ساختن چندين فيلم سينمايي موفق ( هم از نظر فرم و هم از نظر موضوع ) نخستين تجربه اش را در ساختن فيلمي با داستان، ‌موضوع و ساختي آمريكايي، با كارگرداني فيلم «نيكيتا»

به دست آورد. اين فيلم با بازي خوب بازيگر نقش نيكيتا، آن پاريلو ( كه از قضا در آن زمان همسر كارگردان نيز بود ) فيلمي جذاب و سرحال بود كه بويژه جوانان فرانسوي از آن استقبال كردند.


لوك بسون كه تماشاگران ايراني او را با فيلم خوب «آخرين نبرد » شناختند، پس از آن چندين فيلم موفق ديگر ساخت كه باعث كسب اعتبار فراواني براي او شد. فيلم هاي « مترو » ، «‌آبي بزرگ » ، « نيكيتا » و ... فيلم هايي بودند كه هم از نظر شكل بصري و هم از نظر موضوع و داستان قابل توجه اشان، تفاوتهاي زيادي با ساخته هاي ديگر كارگردانان فرانسوي داشت. نگاه فلسفي و جوان و با نشاط او به موضوعات باب روز و انرژي فراوان و تازگي صحنه هاي فيلم هايش، او را بدل به استعداد جواني كرد كه بازارهاي جهاني فيلم، منتظر او بودند.
نخستين فيلم بلند بسون «آخرين نبرد » موضوع جسورانه اي را دست مايه قرار داده بود. اين فيلم با ساخت محكم و حرفه اي خود زمينه ساز ورود او به دنياي حرفه اي سينما بود. فيلم بعدي بسون « مترو» بود كه آن را در فرانسه ساخت. فيلم ديگر او «آبي بزرگ » ‌فيلم خاصي بود كه توسط كمپاني فوكس قرن بيستم ساخته شد. شكل دوگانه ي اين فيلم ( اين دوگانگي در بيشتر آثارش به چشم مي خورد) براي شخص من قضاوت سهل و آسان را در مورد آن سخت و ناممكن مي كند. نمي توانم با قاطعيت اين فيلم را يك فيلم هنري خوب و قابل توجه يا يك فيلم حرفه اي با ساختي هاليوودي و در نهايت معمولي بدانم.
با تكيه بر روش نوين او در فيلم سازي و تجارب به دست آمده، فيلم بعدي بسون يعني فيلم « حرفه اي »كه يكي از موفق ترين كارهاي اوست، در سال 1994 ساخته شد. اين فيلم به ارتباط ميان يك آدمكش حرفه اي و دختر بچه اي مي پردازد كه خانواده اش را از دست داده است. اختلاف زيادي كه بين ظاهر و شخصيت يك آدمكش حرفه اي و يك دختربچه وجود دارد ، عامل اصلي جذابيت فيلم بود كه با ساخت مناسب و ريتم متناسب با موضوع و بويژه بازي بسيار خوب ژان رنو

در نقش لئون، فيلم را به يك فيلم خوب و جذاب تبديل كرده بود. فيلم به يك موضوع بسيار ساده مي پردازد. موضوعي كه در بسياري از فيلم هاي ديگر نيز ديده مي شود. اما شكل و نوع نگاه به موضوع در اين فيلم، آن را از يك فيلم احساسي ساده كه صرفاً احساسات و عواطف مخاطب را مد نظر دارد، جدا كرده بود. موسيقي خوب « اريك سرا » نيز دراين ميان، بي تأثير نبود و همراه صحنه ها و موضوع فيلم جلو مي رفت و آنها را تقويت مي كرد. ( دانلود موسیقی تیتراژ فیلم )


هر چند فيلم، داراي موضوعي آمريكايي است و در آمريكا مي گذرد، اما فرانسوي بودن سازنده ي آن را براحتي مي توان از فاصله گذاري هاي موجود در فيلم، ‌موسيقي و نوع بازي بازيگران بازشناخت. اين فيلم هم در سينماهاي فرانسه موفق بود و هم در بازارهاي آمريكا. استفاده از چند بازيگر آمريكايي و داشتن موضوع آمريكايي، در اين اقبال بي تأثير نبود.
در كل مي توان اين فيلم را رهگشاي « لوك بسون » به بازارهاي بين المللي و هاليوود دانست. بسون در فيلم بعديش، كه فيلمي كاملاً آمريكايي بود ، از فيلم هاي پيشين خود فاصله گرفت و به يك حادثه پرداز سرگرمي ساز معمولي بدل شد.

فيلم « عنصرپنجم »

كه در سال 1997 ساخته شد، فيلمي تخيلي و اكشن بود كه فقط مي توانست تا حدي طرفداران اين نوع فيلم ها را راضي كند، هر چند در اين مورد هم كاملاً موفق به نظر نمي رسد. اين فيلم ( با هزينه ي سرسام آور خود كه در سينماي فرانسه بي سابقه بود ) طرفداران و منتظران فيلم هاي بعدي بسون را نا اميد كرد. بسون كه فيلم هايي چون « آخرين نبرد »، « آبي بزرگ »، « نيكيتا »‌ و « لئون » را در پيشينه ي هنري خود داشت، به يك باره بدل به فيلمسازي هاليوودي شده بود كه در چارچوب قواعد آنجا و با هزينه ي فرانسه، ‌فيلمي پر هزينه و سطحي ساخته بود.


پس از اين فيلم،‌ خبرهاي ديگري از ساخته ي بعدي لوك بسون به گوش رسيد كه مايه ي اميدواري دوستان و علاقه مندان كارهاي پيشين او بود؛ « ژاندارك »

، فيلمي كه نسخه هاي ديگري از آن در سال هاي پيشين ساخته شده بود، « مصائب ژاندارك » درسال 1928 به كارگرداني « كارل دراير » ،
« ژاندارك »
[sup]

[/sup]
در سال 1948 به كارگرداني « ويكتور فلمينگ »

و…


اسم اين فيلم لوك بسون، بيننده ي پي گير را به ياد فيلم بسيار تأثيرگذار كارل دراير مي اندازد كه با بازي « رنه فالكونتي »

و به شكل سياه و سفيد و صامت ساخته شده بود.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن