تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798324495




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بی عدالتی خاموش (***نیازهای زن در جوامع امروز***) : مطالب جالب و خواندنی


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟”
سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” بر...و پشت ماشین لباسشویی بنشین!“
در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود.
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود.

  زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی!
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من!

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی!
در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:” زهرمار! “

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود!!!!!!!!!
در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم.

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی.

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام!

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی!
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد!

من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ!
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر!

وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است!
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است!


اما من دیگر:


احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم.

احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی.

احتیاجی ندارم که تو حامی باشی.

خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم.

با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم.

من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم.

من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم.

به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی.

گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند.

امروز تو برای هم گامی با من ( و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم ) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی.

حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت.

روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید.
همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد.

 ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد....

درکلام زیبا و فریبندست اما.................
در عمل اینطور نیست,در کشور ما یه زن اگر بخواد همه بار زندگی رو به دوش بکشه
باید رستم دستان باشه, یا دارای اعتماد به نفس فولادین.

 
من زنم ...

با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست


که زرق و برقش شخصیتم باشد


من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو


میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی


قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند


دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم


دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است


به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی


دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی


و صبح ها از / دنده دیگری از خواب پا میشوی


تمام حرف هایت عوض میشود


دردم می آید نمی فهمی


تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است


حیف که ناموس برای تو وسط پا است نه تفکر


حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است


من محتاج درک شدن نیستم / دردم می آید خر فرض شوم


دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری


و هر بار که آزادیم را محدود میکنی


میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است


نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود


میدانی ؟


دلم از مادر هایمان میگیرد


بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده


خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند


نه ...خیانت هم شهامت میخواست ... نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت


جایش النگو داد ...


مادرم از خدا میترسد ... از لقمه ی حرام میترسد ... از همه چیز میترسد


تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است


دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است


ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد


باز هم همین را میگویی


ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟


دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...


و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....


مادرت اگر روزی جرات پیدا کرد ازش بپرس



از س  ک        س با پدر راضی بود ؟؟؟


بیچاره سرخ می شود .... و جوابش را ...


باور کن به خودش هم نمی دهد ...........


دردم می آید


از این همه بی کسی دردم می آید
 

penny نوشته است:
 
من زنم ...

با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست


که زرق و برقش شخصیتم باشد


من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو


میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی


قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند


دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم


دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است


به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی


دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی


و صبح ها از / دنده دیگری از خواب پا میشوی


تمام حرف هایت عوض میشود


دردم می آید نمی فهمی


تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است


حیف که ناموس برای تو وسط پا است نه تفکر


حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است


من محتاج درک شدن نیستم / دردم می آید خر فرض شوم


دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری


و هر بار که آزادیم را محدود میکنی


میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است


نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود


میدانی ؟


دلم از مادر هایمان میگیرد


بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده


خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند


نه ...خیانت هم شهامت میخواست ... نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت


جایش النگو داد ...


مادرم از خدا میترسد ... از لقمه ی حرام میترسد ... از همه چیز میترسد


تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است


دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است


ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد


باز هم همین را میگویی


ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟


دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...


و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....


مادرت اگر روزی جرات پیدا کرد ازش بپرس



از س  ک        س با پدر راضی بود ؟؟؟


بیچاره سرخ می شود .... و جوابش را ...


باور کن به خودش هم نمی دهد ...........


دردم می آید


از این همه بی کسی دردم می آید
 

مطالبی که میذاری خیلی جالب هست
ممنون دوست من
موفق باشی

 penny معرکه بود,اشکم از این همه بد بختی که داریم درومد,ما زنیم اما بیشترمون حقمون و نمیشناسیم,قدر زن بودنمونو نمیدونیم,و خیلی راحت بخاطره یک مشت چرندیاتی که از کودکی کردن تو مغزمون بی ارزش میشیم و نمیفهمیم.

مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد، دستش را در جیبش می کند و در می آورد، من به شیشه چسبیده ام اما هر قدر جمع تر می شوم او گشادتر می شود. موقع پیاده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد می کنند... (تقصیر خودم بود باید جلو می نشستم.)
مسافر صندلی پشت زانوهایش را در ستون فقراتم فرو می کند، یادم هست موقع سوار شدن قد چندانی هم نداشت، باید با یک چیزی محکم بکوبم توی سرش، چیزی دم دستم نیست احتمالاً فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلی به سمت من می آورد... (تقصیر خودم بود باید با اتوبوس می آمدم.)
اتوبوس پر است ایستاده ام و دستم روی میله هاست، اتوبوس زیاد هم شلوغ نیست و چشمان او هم نابینا به نظر نمی رسد ولی دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت میله ای که من دستم را گذاشته ام می گذارد. با خودم می گویم ”چه تصادفی” و دستم را جابه جا می کنم اما تصادف مدام در طول میله اتفاق می افتد... (تقصیر خودم است باید این دو قدم راه را پیاده می آمدم.)
پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور کند، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد. کسی که باید جایش را عوض کند، بایستد، جا خالی بدهد، راه بدهد و من هستم... (تقصیر خودم است باید با آژانس می آمدم.)
راننده آژانس مدام از آینه نگام می کند و لبخند می زند. سرم را باید تا انتهای مسیر به زاویه 180 درجه به سمت شیشه بگیرم. مدام حرف میزند و از توی آینه منتظر جواب است. خودم را به نشنیدن می زنم. موقع پیاده شدن بس که گردنم را چرخانده ام دیگر صاف نمی شود. چشمانش به نظر سالم می آید اما بقیه پول را که می خواهد بدهد به جای اینکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع می کند، البته من باید حواسم می بود و دستم را با دستش تنظیم می کردم. (تقصیر خودم است باید با ماشین شخصی می آمدم.)
راننده پشتی تا می بیند خانم هستم دستش را روی بوق می گذارد، راه می دهم. نزدیک شیشه ماشین می ایستد نیشش باز است و دندانهای زردش از لبان سیاهش بیرون زده است. “خانم ماشین لباسشوئی نیست ها”. مسافرهای توی ماشین همه نیششان باز می شود. تا برسم هزار بار هزار تا حرف جدید می شنوم و مدام باید مواظب ماشینهایی که فرمانهایشان را به سمت من می چرخانند باشم. موقع رسیدن خسته هستم، اعصابم به کلی به هم ریخته است.

(تقصیر خودم است زن جماعت را چه به بیرون رفتن!!!)

زندگي  مشترك كي به تساوي حقوق خواهد رسيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  فرياد يك زن در روزنامه
براي بهتر ديدن تصوير روش كليلك كنيد
پيوست ها:
0rrj8th1cwb3w5rh4gcl.jpg [ 139.8 KiB | بازديد 715 بار ]


حالا که بحث زناست این مطلب رو دوباره میزارم شاید جالب باشه و بعضی ها نخونده باشنش !
بی نظیرترین متنی که در رابطه با خشونت علیه زنان نوشته شده است .
زخمی که نمی بینیم :

می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزارو گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته

خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد سکسی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادر ......، ....... ،خواهر ....... ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند.

خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.

خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها.

می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود

خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید.
خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی
. خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه .
خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی دختری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست .


 

” محو خشونت علیه زنان ” ؛ آرزویی دست نیافتنی به نظر می رسد
 
۲۵ نوامبر، “(4آذر)روز جهانی محو خشونت علیه زنان” است . مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ میلادی روز ۲۵ نوامبر را بعنوان روز جهانی “محوخشونت علیه زنان” تعیین کرد و از دولت ها، سازمان های بین المللی و نهادهای غیر دولتی (NGO ) خواست تا در این روز با ترتیب دادن برنامه هایی به رشد آگاهی زنان در این زمینه و مبارزه با خشونت علیه زنان کمک کنند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز   ،  سازمان ملل خشونت علیه زنان را بعنوان یکی از عمده ترین مشکلاتی که سلامتی جامعه را به خطر می اندازد، می شناسد و همچنین آن را از موارد نقض حقوق بشر بشمار می آورد.
«بان کی‌مون» ـ دبیر‌کل سازمان ملل متحد ـ نیز در آستانه روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان، تصریح کرد: من در مورد فاصله میان حرف تا عمل درباره حذف خشونت علیه زنان و دختران متاثرم. در این روز، ما باید تلاش‌هایمان را برای حمایت از این قشر آسیب‌پذیر و بی‌دفاع دو چندان کنیم. باید متحد شویم. باید در اهدافمان و در اعمالمان متحد شویم تا دنیایی امن و بهتر برای زنان و دختران بسازیم. وی  همچنین از مردان خواست با زنان مهربان باشند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد تمامی سازمان‌های و نهادها را درباره توجه به مسایل زنان و مقابله با خشونت علیه این قشر فراخواند و از تمامی دولت‌های جهان درخواست کرد تا راهکاری را برای مقابله با خشونت علیه زنان بیندیشند. به طوری که در این طرح ذکر شده است، تمامی بخش‌های یک کشور باید از لحاظ اجتماعی، قانونی، حقوقی، شهروندی و مدنی و برابری و مساوات حقوق زنان را به رسمیت شناخته و به آن عمل کنند.
همچنین مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را از هر نوع فیزیکی، جنسی و روحی ممنوع اعلام و بیان کرده که این موضوع باید چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی و شهروندی زنان مورد ملاحظه قرار گیرد.
این پیش‌نویس بدون رای گیری از حاضران در سومین کمیته مجمع عمومی سازمان ملل متحد به امضا و تصویب رسید.
همچنین در این طرح آمده است که علاوه بر مقابله با خشونت علیه زنان باید به موضوعاتی نظیر اعلامیه جهانی حقوق بشر، پیمان جهانی رعایت حقوق س*ی*ا*س*ی و اجتماعی، پیمان جهانی اقتصاد، رعایت حقوق اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون حذف انواع خشونت و تبعیض جنسیتی از زنان و اعمال هر نوع تنبیه بدنی در مورد قشر زن در هر جامعه‌ای توجه شود.
از طرفی کشورهای جهان باید به این موضوع توجه داشته باشند که پرداختن به موضوع حذف و مقابله با خشونت علیه زنان در اصل یک جامعه را به سوی رشد، شکوفایی و صلح پایدار رهنمون می‌کند.
خشونت علیه زنان مشکلی فراگیر است . در افغانستان اصولا آماری از خشونت علیه زنان وجود ندارد و خشونت علیه زنان یک امر نهادینه شده است . در ایران، آمار دقیقی از خشونت علیه زنان منتشر نمی شود در تاجیکستان نیز خشونت علیه زنان امری سنتی است . در کل مناطق کرد نشین ( ایران ، عراق، ترکیه، سوریه ) هزاران زن تحت فشارهای روحی و قبیله ای قرار دارند . در تمامی کشورهای عربی ( مخصوصا حاشیه خلیج فارس ) زنان خود نیز باور دارند که حقوقی ندارند و نباید داشته باشند . در شرق آسیا دختران  کالایی هستند که برای رهایی خانواده از فقر خرید و فروش می شوند .
خشونت جنسی ، خشونت جنسی غیر تماسی ، خشونت کلامی، تجاوز،خشونت در مورد جهیزیه ، تن فروشی اجباری ، بارداری اجباری ، ختنه دختران ، خرید و فروش زنان و دختران ، خشونت علیه زنان کارمند و مستخدمین زن ، خشونت های ناشی از جنگ ، خشونت در زندان، تجاوزهای سیستماتیک ، خشونت نگاهی و رفتاری ، خشونت س*ی*ا*س*ی و ….از انواع خشونتی ست که بر زنان اعمال می شود.

تاریخچه روز ۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان چیست ؟
۴۹ سال پیش در روز ۲۵ نوامبر سه خواهر اهل جمهوری دومینیکن، با نام خواهران میرابل، پس از ماه‌ها شکنجه، سرانجام توسط سازمان امنیت ارتش این کشور به قتل رسیدند. “جرم” این سه خواهر شرکت در فعالیت‌های س*ی*ا*س*ی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن بود.
 ۲۱ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۸۱، در همایشی که در بوگوتا، پایتخت کلمبیا، با شرکت مدافعان حقوق زنان در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تشکیل شد، پیشنهاد اختصاص دادن روز قتل خواهران میرابل به روز نهی خشونت علیه زنان مطرح گردید. هدف از این پیشنهاد آن بود که هم به تلاش و جسارت این خواهران ادای احترام شود و هم افکار عمومی بیش از پیش به سوی نهی خشونت علیه زنان سوق یابد. سال ۱۹۹۹ سازمان ملل نیز ۲۵ نوامبر را به عنوان روز جهانی نهی خشونت علیه زنان به رسمیت شناخت.
 در راستای همین تصمیم ، یک سال بعد، شورای امنیت سازمان ملل سال ۲۰۰۰ قطعنامه‌ی ۱۳۲۵ را به تصویب رساند که عنوان آن بود: ” زنان، صلح و امنیت”. محورهای  اصلی این قطعنامه به پیشگیری مناقشات و خصومت‌ها در درون و در میان کشورها، تامین مشارکت  زنان در حیات س*ی*ا*س*ی و اجتماعی و نیز ممانعت از اعمال خشونت علیه آنها مربوط می‌شوند. این قطعنامه مبنایی است برای آن که خشونت‌های گوناگون علیه زنان بدون مجازات نمانند و عاملان آنها به پای میز محاکمه کشیده شوند.
 در ۹ سال گذشته، روز ۲۵ نوامبر مناسبتی بوده هم برای  روشنگری و بسیج افکار عمومی و هم برای تاکید بر لزوم  تصویب و اجرای تدابیری که راه تحقق قطعنامه یادشده را بگشایند و دامنه و ضریب خشونت علیه زنان را بیش از پیش کاهش دهند. تظاهرات و راهپیمایی‌، ارائه و معرفی طرح‌ها و راه‌کارهای حقوقی و قانونی، برگزاری سمینارهای علمی و تخصصی و … از جمله اجزای کارزارهای زنان دراین روز بوده‌اند. این کارزارها بسته به شرایط هر کشور، بر موضوعی خاص متمرکز بوده است.
* تجاوز جنسی، جنایت علیه بشریت
 امسال از مدتها قبل از روز جهانی منع خشونت علیه زنان بحث بر سر تجاوز جنسی به زنان در جنگ بسیار بالا گرفت. در ۱۳ سال گذشته تنها در جمهوری کنگو دویست هزار زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند. حساسیت ‌های فزاینده روی این مسئله باعث شد که سازمان ملل، خشونت جنسی علیه زنان در دوران جنگ را مصداق جنایت علیه بشریت اعلام کند.
 سازمان‌های فعال در زمینه حقوق زنان وابسته به سازمان ملل از این پس فعالیت‌های گوناگونی را برای جلوگیری از تجاوز به زنان در مناطق جنگی و نیز کمک به زنان قربانی انجام می‌دهند. حمایت‌های دارویی، روانپزشکی، حقوقی و اقتصادی زنان قربانی، از جمله این کمک‌هاست.
 این سازمان‌ها هم‌زمان علیه فرار از مجازات عاملان تجاوز جنسی نیز مبارزه می‌کنند. فعالان حقوق زنان معتقدند تعقیب و محاکمه عاملان تجاوز، شاه‌کلید پیشگیری از وقوع آن است.
 در همین راستا بان‌کی‌مون دبیرکل سازمان ملل پیشنهاد تشکیل کمیته‌ای را داده تا نقض حقوق بشر در کنگو، سودان و چاد را بررسی کند. این کمیته پیش از هر چیز باید به موارد خشونت جنسی بپردازد.

بچه ها دکمه سپاس و زدم اما می خوام بازم ازتون تشکر کنم مخصوصا از pennyو ashpazi in love عزیز این متنها رو اگر بارها هم بخونم باز هم به اندازه بار اول تاثیر گذارند.من خودم پدر مهربان و همسر به نسبت روشنفکری دارم اما دردم از اجتماست از بد فکریها و بی عدالتیهایی که تو جامعه و اطرافم علیه خودم و زنهای دیگه میبینم که خیلی آزارم میده.امیدوارم جداقل دخترای ما طعم مساوات و برابری جنسی را بچشند و تو جامعه  تحقیر نشن.

دوستان خيلي زيبا بود، دكتر شريعتي هم يك مطلبي در اين زمينه دارن اما متنش را يادم نمياد اگه كسي داره بگداره. اون هم خيلي قشنگه.
 

در سرزمین من
هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست
و هیچ خیابانی …
بن بست ها اما
فقط زنها را می شناسد انگار...
در سرزمین من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است
که پشت سر آدمها خراب شده اند...
اینجا
نام هیچ بیمارستانی
مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما
پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را
آبستن نیستند ...
من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد ...!!!
نمي دانم چرا شعار از
لياقتم ،صداقتم ،نجابتم و ... مي دهي
تويي که مي دانم اگر بداني بکارتم به تاراج رفته ،انگ هرزه بودن مي زني و مي روي
اما بگرد ،پيدا خواهي کرد
اين روز ها صداقت و ،لياقت و ،نجابتي که تو مي خواهي زياد ميدوزند!!
امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم ، تا آبرو کند ...
برای نامزدی دخترش !
و در خود گریستم ...
برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب ،
تن سردم را هوسبازاته به تاراج برد ...
و بی شرمانه می خندید از این پیروزی ...!!!!
روي حرفم، دردم با شماست
اگر زني را نمي خواهيد ديگر
يا برايش قصد تهيه زاپاس را داريد
به او مردانه بگو داستان از چه قرار است
آستانه ي درد او بلند است .
...يا مي ماند
يا مي رود!
هر دو درد دارد!
اينجا زمين است
حوا بودن تاوان سنگيني دارد...
 




 


سه شنبه 1 شهریور ماه سال 1390


وقتی.....



وقتی که دیگر نبود
 
من به بودنش نیازمند شدم.
 
وقتی که دیگر رفت
 
من به انتظار آمدنش نشستم.
 
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
 
من او را دوست داشتم.
 
وقتی او تمام کرد
 
من شروع کردم.
 
وقتی او تمام شد
 
من آغاز شدم.
 
و چه سخت است.
 
تنها متولد شدن
 
مثل تنها زندگی کردن است،
 
مثل تنها مردن !
 
«دکتر علی شریعتی»
 
( مجموعه اشعار ص ۴۷ ) 
-------------------------------------------------------------- 
پ . ن : به لطف خدا و یاری شما دوستان وبلاگ پنجمین سال فعالیت خود را پشت سر گذرانید. 
امید که این فعالیت مستمر و دائمی باشد.




23:27 | | رسول تجلی زاده | لطفا نظر بدهید [19]







 


جمعه 31 تیر ماه سال 1390


فریاد استعمار



 




وه که چه زمینه آماده ای برای استعمار که فریاد بکشد :
- آزاد شو .
- از چی ؟
- دیگر « از چی » ندارد ؛ داری خفه می شوی ، هیچ چیز نداری ، محرومی ، آزاد شو ! از همه چیز آزاد شو !
آنکه در زیر سنگین ترین بارها خفته است و دارد خفه می شود ، فقط به نفس آزاد شدن و برخواستن از زیر آوار خفقان و فشار می اندیشد ، نه به چگونه آزاد شدن ، چگونه برخواستن !
زن آزاد می شود اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینی و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و سطح جهان بینی ، بلکه با قیچی !
قیچی شدن چادر !
زن یک باره روشنفکر می شود !
«زن ، حیوانی که خرید می کند » ! تعریف جامع و مانعی که ارسطو از انسان می کند - «انسان ، حیوان ناطق » است - در زن ، تبدیل می شود به « انسان ، حیوانی که خرید می کند ».
یکی از همین مجلات مخصوص زن شرقی ، نوشته بود که در تهران از سال ۱۳۳۵ تا ۴۵ ، مصرف لوازم آرایش ۵۰۰ برابر شده است و موسسات زیبایی ۵۰۰ برابر.
۵۰۰ برابر رقم بسیار سنگینی است معجزه است ! ، در طول تاریخ بشر سابقه ندارد.
البته در سال ۴۵ ، اگر همین نسبت تصاعدی را تا امسال حساب کنیم.... من که عقلم قد نمی دهد.
در جامعه ، هر مصرفی ، مصرف هایی را تداعی می کند ، مثلا همین که قبایم عوض شد و کت و شلوار جایش را گرفت ، گیوه ام نیز فرق می کند و کفش می شودو......
برای عوض کردن مصرف باید عقیده ، تیپ ، سلیقه و سنت تاریخ و جامعه را نابود کرد ؛ این است که سرمایه داری برای دستمالی ، قیصریه را آتش می زند.
اکنون که باید تغییر پیدا کند و متفکرین و آگاهان جامعه ، ناشی و بی خبرند پس چه بهتر که من - سرمایه دار - دست به کار شوم و قالب هایم را آماده کنم تا همین که زن از قالب های سنتی اش در آمد ، قالب های خود بر سرش زنم و به شکلیش در آورم که می خواهم ، و آنگاه او را - به جای خودم - مامور در هم ریختن جامعه خودش کنم. به اصطلاح مشهور فرانکو :« ستون پنجم » نیروی خارجی ، در داخل !
« دکتر علی شریعتی »
(زن ، ص ۱۰۹ و ۱۱۰ )












15:04 | | رسول تجلی زاده | لطفا نظر بدهید [22]







 


سه شنبه 25 آبان ماه سال 1389


قربانی



سلام
عید قربان بر همگان مبارک
------------------------------------------------------
 
معبد تشنه خون است.
همیشه پرستش با خون،با قربانی،همراه بوده است.اسماعیل!این ذبیح مقدست!ابراهیم را ببین. فرزند دلبندش را در عشق قربانی می کند. کارد را بر حلقوم پاره جگرش می نهد. فرزندی را که به عمری،با رنج ها و امید ها پرورده است،به دست خود زبح می کند!
عشق همواره تشنه «اخلاص» است.نیمه روشنفکران بی درد و دل،خرده می گیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟خدا چرا خون را دوست بدارد؟
شگفتا!شگفتا!چرا نمی فهمند؟این او نیست که خون می طلبد،قربانی می خواهد؛این عاشق است که به آن سخت نیازمند است. می خواهد به او،نه،به خودش،به دلش،ایمان اش،نشان دهد که::
«من اسماعیل ام را نیز قربانی تو می کنم»!نشان دهد که من در دوست داشتن،در ایمان،مطلق ام!«مطلق»!
آن چه را در همه آفرینش نیست،آنچه را طبیعت از داشتن اش محروم است، از ساختن اش عاجز است،من دارم؛من می آفرینم.
ای عشق!من تشنه ی«این هواهای عفن،و این آب های ناگوار» نیستم.ای ایمان!من ایمان ام را ،به زندگی کردن نیز نخواهم آلود. اخلاص! . اخلاص!
یعنی فقط تو!یکتایی!یک تویی!
چگونه این را نشان دهد؟باید نشان دهد. نه به او،که «او» می داند.نه به خود،که خود می یابد.نه،اصلا به چنین تجلی یی،به چنین نمایشی،محتاج است،سخت!چه رنج لذت بخشی است! چه مستی یی دارد ایثار!هرچه دردناک تر،شیرین تر!
آری قربانی!عشق تشنه می شود،خون بایدش داد؛سرد می شود،آتش اش باید زد،گرسنه می شود،قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،باخون،نیرو می گیرد،زلال می شود،رشد می کند، پاک و بی لک می شود....
و اکنون عید قربان است!...
« دکتر علی شریعتی »
 
(هبوط در کویر ،ص470)
 




20:10 | | رسول تجلی زاده | لطفا نظر بدهید [74]







 


پنجشنبه 1 مهر ماه سال 1389


افکار



 

 
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم  
 
تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم 
 
« دکتر علی شریعتی »




19:26 | | رسول تجلی زاده | لطفا نظر بدهید [47]







 


دوشنبه 11 مرداد ماه سال 1389


رنج زن



و
 
زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....
می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........
و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......
 
« دکتر علی شریعتی »








زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
 ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
 مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
 و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
 و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
 در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
 او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
 او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
 او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
 او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
 پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
 چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
 زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
 گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
 سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است
 
 
 
منبع : http://raheiman.blogfa.com/post-79.aspx 








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 576]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن