واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: بهمني در راه است...
محسن اميريوسفي
از؛ مشاور ارشد
به؛ رئيس بزرگ سينماي دختر پسري ايران
موضوع؛ گزارشي در مورد تعدادي از فيلم هاي كوتاه امسال كه حاصل نفوذ بنده به هيات داوري فيلم هاي كوتاه جشن خانه سينما بوده و پس از ديدن چهل فيلم كوتاه جشن خانه سينما و داوري در مورد آنها تنظيم شده است. باور بفرماييد اين گزارش مي تواند باعث پرورش اندام سينماي بدنه ايران شده و تماميت ارضي آن را براي ابد حفظ كرده و به طور كامل سينماي مستقل و متفاوتي را كه در راه است نابود كند.
---
رئيس بزرگ، اولين نكته نگران كننده كه پس از ديدن اين چهل فيلم كوتاه به ذهن بنده دلسوز رسيد اين است كه متاسفانه بيشتر اين فيلم ها مستقل هستند و امضاي شخصي كارگردان خودش را دارد كه هيچ شباهتي به سينماي گيشه ايران ندارند.
نكته ديگر اين بود كه بيشتر فيلمسازان فيلم كوتاه سعي كرده بودند به سراغ موضوعات كار نشده در سينماي اكران بروند كه بايد با اين تنوع موضوع به شدت مقابله كرد. چه معني دارد كه به جاي اين همه موضوع متنوع و جذاب دختر پسري اينها بروند دنبال موضوعات ديگر؟،
نكته ديگر اين بود كه تعدادي از اين فيلم ها هم وجوه هنري داشتند و هم تماشاگرپسند بودند، اين يكي از بزرگ ترين آفت هايي است كه مي تواند سينماي ما را تهديد كند، مردم مي روند سينما كه تخمه بشكنند و زندگي چهار تا دختر پسر بالاشهري را ببينند و خلاص، هنر مي خواهي برو تو موزه هنرهاي زيبا،
رئيس بزرگ، من براي اينكه كمي موضوع را باز كنم و عمق فاجعه را به شما نشان دهم مايلم موضوع چند تا از اين شبه فيلم ها را براي شما بيان كنم؛ شما تصور كنيد يك فيلمساز جنوبي با پولي كه فقط هزينه تايپ يك فيلمنامه سينماي بدنه است رفته يك فيلم پست مدرن ساخته به نام «بومرنگ» (داريوش غريب زاده). تو فيلم فقط يك جفت پاي نوجوان مي بيني و يك لاك پشت در ساحل و يك ماهي بزرگ توي دريا كه به قلابي گير كرده كه نخش وصل شده به پاهاي پسرك، تمام فيلم جدال پاهاي اين نوجوان است با ماهي بزرگ كه براي گريز تلاش مي كند و دست و پازدن لاك پشتي كه اين وسط وارونه روي شن هاي ساحل افتاده است، آخه اين هم شد داستان؟ حالا گيرم چهارتا آدم معلوم الحال بگويند اين پيرمرد و درياي امروزيه، چه فايده؟ اينا كه آب و نون نمي شه به من بگو چند تا سوپراستار داشتي؟ مي مردي يك گيتار با يك دختر دماغ عمل كرده مي ذاشتي گوشه ساحل؟ حداقل يك موسيقي لس آنجلسي مي ذاشتي رو تيتراژ، مجوزش با من،
فكرمي كني ما نمي دونيم پست مدرن چيه؟ پست مدرن يعني مدرنيسم رو پïست كن بره پهلوي دست پدرش، زنده باد سنت، زنده باد گيشه،
آقاي غريب زاده شما فكر مي كني ما نفهميديم منظورت از ساخت اين فيلم چي بوده؟ مي خواهي يك نامه بفرستم ارشاد و بگويم چه مفاهيمي تو فيلمت هست؟، من كه مي دونم منظورت از اين سمبل ها چي بوده، پاهاي اون نوجوان سينماي مستقل و فرهنگي ايرانه، ماهي بزرگ نماد سينماي بدنه است كه بالاخره شكار مي شه، اون لاك پشته هم كه معلومه سينماي معناگراست كه آخرش بايد پاهاي مستقل اون نوجوان بهش كمك كنه، ديدي ما هم بله؟، مرگ من حال كردي؟
رئيس بزرگ يك فيلم ديگه رو براتون بگم، آن دوسي (شهرام مكري)، آقا رفته فيلم تجربي ساخته، يك چيزي كه اصلاً به سينماي ما نمي خوره. چهار تا تصوير رو گذاشته توي يك كادر كه تماشاگر قاطي كنه. حالا درسته كه داستان ها پيچ در پيچ به هم وصل مي شه و حال فيلمنامه نويس هاي ما رو مي گيره، ولي آخه پسر خوب تو اين موقعيت كه سينماي ما در خطره تو فيلم تجربي مي سازي؟
فكر مي كني من منظورت رو از چهار تكه كردن تصويرها نفهميدم؟ منظورت چهارشقه كردن سينماي بدنه است، من مي دونم، آخه شهرام عزيز مي خواهي فيلم تجربي بسازي بيا از تجربيات ما بساز، مي خواهي همين الان صد تا طرح از تجربياتم بگويم؟
پسري كه براي تامين هزينه عمل دماغ دختر مورد علاقه اش كليه اش رو مي فروشه يا دختري كه براي رسيدن به پسر مورد علاقه اش خودش رو به برق مي زنه ولي نيمسوز مي شه و از ريخت مي افته و پسره هم ولش مي كنه و ميره يا داستان دختري رو فيلم كن كه به عشق بازيگري در دام يك فيلمساز مستقل مي افته ولي آخرش يك فيلمساز معناگرا اون رو از گرداب فساد نجات مي دهد، اين وامش هم تصويب شده بيا بسازش،
رئيس محبوب من، حالا تازه اين دو تا فيلمساز خوبند، يك فيلمساز جوون ديگه با پول خودش كه اندازه پول آژانس سوپراستارهاي منه، رفته يك فيلم خîفîن(اين كلمه از دهنم پريد) ساخته به نام «لطفاً از خط قرمز فاصله بگيريد» ( كاظم مولايي).
داستان يك جوونيه كه مدام مي گه؛ من دلم مي خواد اين طوري باشم چون خاص هستم، يكباره بگو من خاص هستم پس هستم، من كه مي دونم تو خواستي با اين فيلم يك شخصيت جذاب سينمايي درست كني كه ما تو هيچ فيلم ديگه يي نداشتيم، يك شخصيت كافكايي كه خودخواسته سوسك شده، ديدي شناختمت فيلمساز مستقل؟ از خر شيطون بيا پايين، بيا تو سينماي اكران دوتا چهره سينمايي جديد بهت ميدم باهاشون يك فيلم اكشن بساز پول پارو كنيم، بعدش ببينم ديگه فيلت ياد هندوستان فيلم هاي متفاوت مي افته يا نه؟
رئيس فرهيخته من، تازه اين سه تا فيلمساز مرد از بين اين چهل تا فيلمساز بودند. چند تا دختر فيلمساز هم بين اونها بودند كه فيلم هاشون بايد ما را نگران كند، دوتا از اونها «تاج خروس» (آيدا پناهنده) و «روياي سنجاقك» (عاطفه خادم الرضا) هستند كه مي توانند آينده سينماي زنان ايران باشند كه با عقل و درايت و به دور از جيغ ها و اشك هاي زنانه مفهوم «جنس ضعيف» را به «جنس ديگر» تبديل مي كنند و اين يعني جمع شدن كاسه كوزه سريال ها و فيلم هاي زنانه سينماي دخترپسري. يعني ناموس ما، مي دونيد يعني چي؟ حيف كه اين مميزي دست و پاي ما رو بسته...
رئيس من، اين چند فيلم كوتاه نمونه يي از چهل فيلم ديده شده بود كه آنها نيز نمونه يي از صدها فيلم كوتاه ساخته شده در طول يك سال گذشته هستند.
اين گزارش در پايان راهكارهاي زير را در جهت كنترل اين سينماي متفاوت، متنوع و فرهنگي پيشنهاد مي كند كه با اجراي آن مي توان از ريخته شدن بهمن فيلمسازان جوان و فرهنگي بر سر سينماي دختر پسري ايران جلوگيري كرد.
بايد منتقداني كه فيلم هاي كوتاه را بررسي مي كنند شناسايي شده و با تهديد يا تطميع آنها را وادار كرد دست از عمل شنيع نقد فيلم كوتاه بردارند.
بايد اندك مديران و مسوولاني را كه از اين نوع سينما خوششان مي آيد و فكر مي كنند راه نجات و استحكام سينماي ايران هست غيرمستقيم نصيحت كرد و از درون اين فيلم ها چه كوتاه چه بلند مفاهيم سياسي و... بيرون كشيد و با هيجان و لحن دلسوزانه به آنها گفت كه جرات نكنند به اكران آنها فكر كنند. مديراني را هم كه متقاعد نمي شوند بايد به دفتر حمايت از فيلمسازان جوان شعبه كوير لوت منتقل كرد.
بايد دهان كساني را كه اعتقاد دارند سليقه تماشاگران متنوع است و هرگونه فيلمي بايد در نوبت اكران باشد را... كرد. سليقه فقط دختر پسري، سوپراستاري، ماشين هاي مدل بالا، عشق، خيانت، عروسي و ديگر هيچ، بفروش هاي فرهنگي بروند بازار سياه.
در پايان مي گويم كه بايد... آخ،... اين چي بود؟ نامردها «بومرنگ» پرت مي كنيد؟ (بوق)....
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]