محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852938644
حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1)
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1)
چرا امام رضا علیه السلام، ولایتعهدى مأمون را پذیرفت؟ این سؤالى است كه مقاله در پى پاسخگویى به آن به سه محور مهم مىپردازد:1 ـ دلایل پذیرش ولایتعهدى: امام رضا(ع) در قبول ولایتعهدى ناچار شد، زیرا در صورت امتناع نه تنها خود امام بلكه علویان نیز در مخاطره قرار مىگرفتند. نیاز امت اسلامى به وجود امام و علماى شیعه وجه دیگرى براى قبول این منصب بود. با پذیرش آن، برای علویان در حكومت سهم پیدا شد و زمینه حضور اهل بیت در صحنه سیاست فراهم گردید، هر چند كه ائمه هیچگاه در مسأله رهبرى امت تقیه نكردند. افشاگرى امام رضا(ع) علیه مأمون مؤید همین مطلب است.2 ـ ترسیم اوضاع فرهنگى و اجتماعى جامعه آن روز: انحراف فرمانروایان، وجود علماى فرومایه و معتقدین به جبر كه تحریم قیام و انقلاب علیه ستمگران را از عقاید دینى مىشمردند.3 ـ موضع گیرىهاى امام در برابر پذیرش ولایتعهدى: امام براى این كه به بى رغبتى خود به ولایتعهدى و اجبارى بودن آن صحه بگذارد به موضعگیرىهایى پرداخت: یعنی هرگز در مدینه پیشنهاد آنان را نپذیرفت، با این كه با خانواده دعوت شده بود، خود به تنهایى عازم خراسان شد، در مسیر، با خواندن حدیث سلسلة الذهب به مشكل اساسى مردم كه توحید و ولایت است اهمیت داد و اتصال به مبدأ اعلى را شرط رهبرى امت دانست، همواره بر این نكته تأكید مىنمود كه مأمون مرا به اجبار به ولایتعهدى برگزیده است، امام وانمود مىكرد كه مأمون حق را به اهل آن واگذار كرده است و كار مهمى نكرده و حتى مأمون به حقانیت و اولویت اهل بیت اعتراف مىكند كه مفاد دست خط امام بر سند ولایتعهدى كه مىفرماید اگر زنده باشم و حكومت در دستم قرار گیرد به مقتضاى اطاعت خداوند عمل مىكنم. شروط امام كه تنها مشاور باشد و عزل و نصبى نداشته باشد، نماز عید فطر و رسوایى مأمون و آداب و معاشرت امام، دلایل روشنى است بر خنثى كردن نقشهها و توطئههاى مأمون از سوى آن حضرت .پس از آن كه امام پیشنهاد خلافت را با توجه به جدى نبودن آن از سوى مأمون، پشت سر نهاد، خود را در برابر صحنه بازى دیگرى یافت و آن این كه مأمون به رغم امتناع امام از خلافت از پاى ننشست و این بار ولیعهدى خویش را به وى پیشنهاد كرد. در اینجا نیز امام مىدانست كه منظور مأمون، تأمین هدف هاى شخصى است، لذا این بار نیز امتناع ورزید، ولى اصرار و تهدیدهاى مأمون چندان اوج گرفت كه امام به ناچار با پیشنهاد او موافقت كرد.دلایل امام براى پذیرفتن ولیعهدىامام رضا علیه السلام به این حقیقت توجه داشت كه در صورت امتناع از پذیرش ولایتعهدى نه تنها جان خود، بلكه علویان و دوستدارانشان نیز در معرض خطر واقع مىشوند. در این حال اگر بر امام جایز بود كه در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیافكند، ولى در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق نمىداد كه جان آنان را نیز به مخاطره بیاندازد، بنابراین ولایتعهدى را پذیرفتند.افزون بر این، بر امام لازم بود كه جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند . زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز بسیار داشت. اینان باید باقى مىماندند تا براى مردم چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبههها باشند .آرى، مردم به وجود امام و دست پروردگان وى نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانهاى بر همه جا چیره شده بود كه در قالب بحثهاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خدا شناسى، با خود كفر و الحاد به ارمغان مىآورد.حال اگر او با رّد قاطع و همیشگى ولیعهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مىسپرد، این فداكارى كوچكترین تأثیرى در مسیر تلاش براى نیل به این هدف مهم در بر نمىداشت.علاوه بر این، پذیرش مقام ولیعهدى از سوى امام(ع) یك اعتراف ضمنى از سوى عباسیان را نشان مىداد، دایر بر این مطلب كه علویان در حكومت سهم شایستهاى داشتند.دیگر از دلایل قبول ولیعهدى از سوى امام آن بود كه مردم اهل بیت را در صحنه سیاست حاضر بیابند و آنان را به دست فراموشى نسپارند، و نیز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شایع شده بود، فقط علما و فقهایى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمىآیند. شاید امام خود نیز به این نكته اشاره مىكرد هنگامى كه «ابن عرفه» از وى پرسید:«اى فرزند رسول خدا، به چه انگیزهاى وارد ماجراى ولیعهدى شدى؟»امام پاسخ داد: «به همان انگیزهاى كه جدّم على(ع)، را وادار به ورود در شورا نمود.» (1)گذشته از همه اینها، امام در ایام ولیعهدى خویش چهره واقعى مأمون را به همه شناساند و با افشا ساختن نیت و هدف هاى وى در كارهایى كه انجام مىداد، هر گونه شبهه و تردیدى را از نظر مردم برداشت.
آیا خود امام رغبتى به این كار داشت؟مطالبی را که گفتیم هرگز دلیلى بر میل باطنى امام براى پذیرفتن ولیعهدى نمىباشد. بلكه همانگونه كه حوادث بعدى اثبات كرد، او مىدانست كه هرگز از دسیسههاى مأمون و دار و دستهاش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نیز تا مرگ مأمون پایدار نخواهد ماند. امام به خوبى درك مىكرد كه مأمون به هر وسیلهاى كه شده در مقام نابودى جسمى یا معنوى وى برخواهد آمد. تازه اگر هم فرض مىشد كه مأمون هیچ نیت شومى در دل نداشت، با توجه به سن امام امید زیستن تا پس از مرگ مأمون بسیار ضعیف مىنمود. پس این دلایل هیچ كدام براى توجیه پذیرفتن ولیعهدى از سوى امام كافى نبود.برنامه پیشگیرى اماماكنون كه امام رضا(ع) در پذیرفتن ولیعهدى از خود اختیارى ندارد، و نمىتواند این مقام را وسیله رسیدن به هدف هاى خویش قرار دهد، زیان هاى گرانبارى پیكر امت اسلامى را تهدید مىكند و دینشان هم به خطر افتاده است، از سویى هم امام نمىتواند ساكت بنشیند و چهره موافق در برابر اقدامات دولتمردان نشان بدهد.. پس باید در برابر مشكلاتى كه در آن زمان وجود دارد برنامهاى بریزد. اكنون دربارهاى این مشكلات سخن خواهیم گفت:1 ـ انحراف فرمانروایان: كوچكترین مراجعه به تاریخ بر ما روشن مىكند كه فرمانروایان آن ایام ـ چه عباسى و چه اموى ـ تا چه حد در زندگى، رفتار و اقداماتشان با مبانى دین اسلام تعارض و ستیز داشتند، همان اسلامى كه به نامش بر مردم حكم مىراندند. مردم نیز به موجب «مردم بر دین ملوك خویشند» تحت تأثیر قرار گرفته، اسلام را تقریبا همانگونه كه مىفهمیدند كه اجرایش را در متن زندگى خود مشاهده مىكردند. پیامد این اوضاع، انحراف روز افزون و گسترده از خط صحیح اسلام بود، كه دیگر مقابله با آن هرگز آسان نبود.2 ـ علماى فرومایه و عقیده جبر: گروهى خود فروخته كه فرمانروایان آنچنانى، «علما» یشان مىخواندند، براى مساعدت ایشان مفاهیم و تعالیم اسلامى را به بازى مىگرفتند تا بتوانند دین را طبق دلخواه حكمرانان استخدام كنند و خود نیز به پاس این خدمتگزارى به نعمت و ثروتى برسند. این مزدوران حتى عقیده جبر را جزو عقاید اسلامى قرار دادند، عقیده فاسدى كه بىمایگى آن بر همگان روشن است. این عقیده براى آن رواج داده شد كه حكمرانان بتوانند آسان تر به استثمار مردم بپردازند و هر كارى كه مىكنند قضا و قدر الهى معرفى شود تا كسى به خود جرأت انكار آن را ندهد. در زمان امام(ع) از رواج این عقیده فاسد یك قرن و نیم مىگذشت، یعنى از آغاز خلافت معاویه تا زمان مأمون.3 ـ فرومایگان و عقیده قیام بر ضد ستمگران: همین عالمان خود فروخته بودند كه قیام بر ضد سلاطین جور را از گناهان بزرگ مىشمردند و با همین دستاویز، برخى از علماى بزرگ اسلامى را بىآبرو ساخته بودند، آنان تحریم قیام و انقلاب را از عقاید دینى مىشمردند. (2) برنامه امام رضا(ع)در آن فرصت كوتاهى كه نصیب امام (ع) شد و حكمرانان را سرگرم كارهاى خویشتن یافت، وظیفه خود را براى آگاه كردن مردم ایفا نمود. این فرصت همان فاصله زمانى بین در گذشت رشید و قتل امین بود. ولى شاید بتوان گفت كه فرصت مزبور ـ البته به شكلى محدود ـ تا پایان عمر امام ( در سال 203) نیز امتداد یافت. امام با شگرد ویژه خود نفوذ گستردهاى بین مردم پیدا كرد و حتى نوشتههایش را در شرق و غرب كشور اسلامى منتشر مىكردند و خلاصه همه گروه ها شیفته او گردیده بودند.موضع گیرىهایى كه مأمون انتظار نداشتامام رضا(ع) مواضع گوناگونى براى رو به رو شدن با توطئههاى مأمون اتخاذ مىكرد كه مأمون آنها را قبلا به حساب نیاورده بود.نخستین موضع گیرىامام تا وقتى كه در مدینه بود از پذیرفتن پیشنهاد مأمون خوددارى كرد و آنقدر سرسختى نشان داد تا بر همگان معلوم بدارد كه مأمون به هیچ قیمتى از او دست بردار نیست. حتى برخى از متون تاریخى به این نكته اشاره كردهاند كه دعوت امام از مدینه به مرو با اختیار خود او صورت نگرفت و اجبار محض بود. اتخاذ چنین موضع سرسختانهاى براى آن بود كه مأمون بداند كه امام دستخوش نیرنگ وى قرار نمىگیرد و به خوبى به توطئهها و هدف هاى پنهانیش آگاهى دارد... تازه با این شیوه امام توانسته بود شك مردم را نیز پیرامون آن رویداد برانگیزد.موضع گیرى دومبه رغم آن كه مأمون از امام خواسته بود كه از خانوادهاش هر كه را مىخواهد همراه خویش به مرو بیاورد، ولى امام با خود هیچ كس حتى فرزندش جواد(ع) را هم نیاورد. در حالى كه آن یك سفر كوتاه نبود، سفر مأموریتى بس بزرگ و طولانى بود كه باید امام طبق گفته مأمون رهبرى امت اسلامى را به دست بگیرد. امام حتى مىدانست كه از آن سفر برایش بازگشتى وجود ندارد.موضع گیرى سومدر ایستگاه نیشاور، امام با نمایاندن چهره محبوب خود براى دهها و بلكه صدها هزار تن از مردم استقبال كننده، روایت زیر را خواند: « كلمه توحید (لا اله الا الله) دژ من است، پس هر كس به دژ من وارد شود از كیفرم مصون مىماند.»در آن روز حدود بیست هزار نفر این حدیث را به محض شنیدن از زبان امام نوشتند و این رقم با توجه به كم بودن تعداد با سوادان در آن ایام بسیار اعجابانگیز مىنماید.جالب آن كه مىبینیم امام در آن شرایط هرگز مسایل فرعى دین و زندگى مردم را عنوان نكرد، نه از نماز و روزه و از این قبیل مطالب چیزى را گفتنى دید و نه مردم را به زهد در دنیا و آخرت اندیشى تشویق كرد، امام حتى از آن موقعیت شگرف براى تبلیغ به نفع شخص خویش نیز سود نجست و با آن كه به یك سفر سیاسى به مرو مىرفت، هرگز مسایل سیاسى یا شخصى خویش را با مردم در میان ننهاد. به جاى همه اینها، امام به عنوان رهبر حقیقى مردم توجه همگان را به مسأله اى معطوف نمود كه مهمترین مسأله زندگى حال و آینده شان به شمار مىرفت.آرى، امام در آن شرایط حساس فقط بحث « توحید» را پیش كشید، چرا که توحید پایه هر زندگى با فضیلتى است كه ملت ها به كمك آن از هر نگون بختى و رنجى، رهایى مىیابند. اگر انسان توحید را در زندگى خویش گم كند، همه چیز را از كف باخته است.رابطه مسأله ولایت با توحیدپس از خواندن حدیث توحید، ناقه امام به راه افتاد، ولى هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته، به سوى ایشان بود. همچنانكه مردم غرق در افكار خویش بودند و یا به حدیث توحید مىاندیشیدند، ناگهان ناقه ایستاد و امام سر از عمارى - چیزی مانند هودج که بر پشت اسب، شتر و فیل می بندند و بر آن می نشینند و سفر می کنند- بیرون آورد و كلمات جاویدان دیگرى به زبان آورد، با صداى رسا فرمود: « كلمه توحید شرطى هم دارد، و آن شرط من هستم.»در اینجا امام یك مسأله بنیادى دیگرى را عنوان كرد، یعنى مسأله «ولایت» كه همبستگى شدیدى با توحید دارد.آرى، اگر ملتى خواهان زندگى با فضیلتى است پیش از آن كه مسأله رهبرى حكیمانه و دادگرانه برایش حل نشده باشد، هرگز امورش به سامان نخواهد رسید. اگر مردم به ولایت نگروند، جهان صحنه تاخت و تاز ستمگران و طاغوت ها خواهد بود كه براى خویشتن حق قانونگزارى ـ كه مختص خداست قایل شده و با اجراى احكامى غیر از حكم خدا جهان را به وادى بدبختى، نكبت، شقاوت، سرگردانى و بطالت خواهند كشانید.اگر به راستى رابطه ولایت با توحید را درك كنیم، در خواهیم یافت كه گفته امام « و آن شرط، من هستم» با یك مسأله شخصى، آن هم به نفع خود او، سر و كار نداشت، بلكه مىخواست با این بیان یك موضوع اساسى و كلى را خاطر نشان كند، لذا پیش از خواندن حدیث مزبور، سلسله آن را هم ذكر مىكند و به ما مىفهماند كه این حدیث، كلام خداست كه از زبان پدرش و جدش و دیگر اجدادش تا رسول خدا شنیده شده است. چنین شیوهاى در نقل حدیث، از امامان ما بسیار كم سابقه است، مگر در موارد بسیار نادرى مانند اینجا كه امام مىخواست مسأله «رهبری امت» را به مبدأ اعلى و خدا پیوسته سازد.امام در ایستگاه نیشابور از فرصت براى بیان این حقیقت سود جست و در برابر صدها هزار تن خویشتن را به حكم خدا، امام مسلمانان معرفى كرد.بنابراین، بزرگترین هدف مأمون را با آگاهى بخشیدن به تودهها در هم كوبید، چه او مىخواست كه با كشاندن امام به مرو از وى اعتراف بگیرد كه آرى، حكومت او و بنى عباس یك حكومت قانونى است.نكتهاى بس مهمامامان ما در هر مسألهاى، ممكن بود «تقیه» را روا بدانند، ولى در این مسأله كه خود شایسته رهبرى امت و جانشینى پیامبرند، هرگز تقیه نمىكردند، هر چند این مورد بیشتر از همه برایشان خطر و زیان در برداشت.این خود حاكى از اعتماد و اعتقاد عمیقشان نسبت به حقانیت ادعایشان بود. از باب مثال، امام موسى کاظم علیه السلام را مىبینیم كه با جبار ستمگرى چون هارون الرشید برخورد پیدا مىكند، ولى بارها و در فرصت هاى گوناگون حق خویش را براى رهبرى به رخش مىكشد. (3) رشید خود نیز در برخى جاها به این حقانیت، چنانكه كتب تاریخى نوشتهاند، اذعان كرده است.روزى رشید از او پرسید: «آیا تو همانى كه مردم در خفا دست بیعت با تو مىفشارند؟»امام پاسخ داد:« من امام دل ها هستم ولى تو امام بدن ها.» (4)موضع گیرى چهارمامام علیه السلام چون به مرو رسید ماهها گذشت و او همچنان از موضع منفى با مأمون سخن مىگفت، نه پیشنهاد خلافت و نه پیشنهاد ولیعهدى، هیچ كدام را نمىپذیرفت تا آن كه مأمون با تهدیدهاى مكررى به قصد جانش برخاست.امام با اینگونه موضعگیرى زمینه را طورى چید كه مأمون را رویاروى حقیقت قرار دهد. امام فرمود: «مىخواهم كارى كنم كه مردم نگویند على بن موسى به دنیا چسبیده، بلكه این دنیاست كه از پى او روان شده.» با این شگرد به مأمون فهماند كه نیرنگش چندان موفقیتآمیز نبوده و در آینده نیز باید دست از توطئه و نقشه ریزى بردارد.موضع گیرى پنجمامام رضا علیه السلام به اینها نیز بسنده ننمود، بلكه در هر فرصتى تأكید مىكرد كه مأمون او را به اجبار و با تهدید به قتل، به ولیعهدى رسانده است. افزون بر این، مردم را گاه گاه از این موضوع نیز آگاهى مىداد كه مأمون به زودى دست به نیرنگ زده، پیمان خود را خواهد شكست. امام به صراحت مىفرمود كه به دست كسى جز مأمون كشته نخواهد شد و كسى جز مأمون او را مسموم نخواهد كرد. این موضوع را حتى پیش روى مأمون هم گفته بود. امام تنها به گفتار بسنده نمىكرد، بلكه رفتارش در طول مدت ولیعهدى همه از عدم رضایت وى و مجبور بودنش حكایت مىكرد.موضع گیرى ششمامام علیه السلام از كوچكترین فرصتى كه به دست مىآورد سود جسته این معنا را به دیگران یادآورى مىكرد كه مأمون در اعطاى سمت ولیعهدى كار مهمى نكرده جز آن كه در راه برگرداندن حق مسلم امام كه قبلا از دستش به غصب ربوده بود، گام برداشته است. بنابراین امام قانونى نبودن خلافت مأمون را پیوسته به مردم خاطر نشان مىساخت.نخست در شیوه اخذ بیعت مىبینیم كه امام جهل مأمون را نسبت به شیوه رسول خدا كه مدعى جانشینیش بود، بر ملا ساخت. مردم براى بیعت با امام آمده بودند كه امام دست خود را به گونهاى نگاه داشت كه پشت دست در برابر صورتش و روى دست رو به مردم قرار مىگرفت. مأمون به وى گفت چرا دستت را براى بیعت پیش نمىآورى. امام فرمود: تو نمىدانى كه رسول خدا به همین شیوه از مردم بیعت مىگرفت؟ (5)دیگر از نكات شایان توجه آن كه در مجلس بیعت، امام به جاى ایراد سخنرانى طولانى، عبارات كوتاه زیر را بر زبان جارى ساخت: « ما به خاطر رسول خدا بر شما حقى داریم و شما نیز به خاطر او بر ما حقى دارید، یعنى هر گاه شما به حق ما توجه کردید، بر ما نیز واجب مىشود كه حق شما را منظور بداریم.»این جملات میان اهل تاریخ و سیره نویسان معروف است و غیر از آن نیز چیزى از امام در آن مجلس نقل نكردهاند.امام حتى از این كه كوچكترین سپاسگزارى از مأمون كند خوددارى كرد و این خود موضع سرسختانه و قاطعى بود كه مىخواست ماهیت بیعت را در ذهن مردم خوب جاى دهد و در ضمن موقعیت خویش را نسبت به زمامدارى در همان مجلس حساس بفهماند.اعتراف مأمون به اولویت خاندان على(ع)روزى مأمون در مقام آن برآمد كه از امام اعتراف بگیرد به این كه علویان و عباسیان در درجه خویشاوندى با پیامبر با هم یكسانند، تا به گمان خویش ثابت كند كه خلافتش و خلافت پیشینیانش همه بر حق بوده است.مأمون وامام رضا علیه السلام باهم گردش مىكردند. مأمون رو به امام كرده گفت: اى ابوالحسن! من پیش خود اندیشهاى دارم كه سرانجام به درست بودن آن پى بردهام. آن این كه ما و شما در خویشاوندى با پیامبر یكسان هستیم و بنابراین، اختلاف شیعیان ما همه ناشى از تعصب و سبكاندیشى است.امام فرمود: این سخن تو پاسخى دارد كه اگر بخواهى مىگویم و گرنه سكوت بر مىگزینم.مأمون اصرار كرد كه نه، حتما نظر خود را بگویید كه در این باره چگونه مىاندیشى؟امام از او پرسید: بگو ببینیم اگر هم اكنون خداوند پیامبرش محمد(ص) را بر ما ظاهر گرداند و او به خواستگارى دختر تو بیاید، آیا موافقت مىكنى؟مأمون پاسخ داد: سبحان الله چرا موافقت نكنم مگر كسى از رسول خدا روى بر مىگرداند!آنگاه بی درنگ امام افزود: بسیار خوب، حالا بگو ببینم آیا رسول خدا مىتواند از دختر من هم خواستگارى كند؟مأمون در دریایى از سكوت فرو رفت و سپس بى اختیار چنین اعتراف كرد: آرى به خدا سوگند كه شما در خویشاوندى به مراتب به ایشان نزدیكترید تا ما. (6)پی نوشت ها:1- مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص 364 / معادن الحكمة، ص 192 / عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 140 / بحار، ج 49، ص 140 و 141 . 2- احمد بن حنبل در رساله «السنة» به این موضوع تصریح كرده كه این البته از عقاید اهل حدیث و سنت است. ابو یعلى در طبقات الحنابلة، ج 1، ص 26 آن را نقل كرده و اشعرى نیز در مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 232 و در الابانة، ص 9 بدان اشاره كرده است.3- مراجعه شود به الصواعق المحرقة، ینابیع المودة، وفیات الاعیان، بحار، قاموس الرجال و دیگر منابع.4- الاتحاف بحب الاشراف، ص 55/ الصواعق المحرقة، ص 122.5- المناقب، ج 4، صص 369 و 364 / بحار، ج 49، ص 144 / علل الشرایع، مقاتل الطالبین، نورالابصار، نزهة الجلیس و عیون اخبارالرضا.6- كنزالفوائد، كراجكى، ص 166 / الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ص 15 و 16/ بحار، ج 49، ص 188 / مسند الامام الرضا، ج 1، ص 100.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]
صفحات پیشنهادی
حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1)
حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1) چرا امام رضا علیه السلام، ولایتعهدى مأمون را پذیرفت؟ این سؤالى است كه مقاله در پى پاسخگویى به آن به سه محور مهم مىپردازد:1 ـ دلایل ...
حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1) چرا امام رضا علیه السلام، ولایتعهدى مأمون را پذیرفت؟ این سؤالى است كه مقاله در پى پاسخگویى به آن به سه محور مهم مىپردازد:1 ـ دلایل ...
امام رضا علیه السلام و قرآن
توصیههای بهداشتی امام رضا علیه السلام. ... امام رضا علیه السلام- حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1- حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(2امام رضا علیه السلام و قرآن . ...
توصیههای بهداشتی امام رضا علیه السلام. ... امام رضا علیه السلام- حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1- حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(2امام رضا علیه السلام و قرآن . ...
پیشینه تاریخی حرم مطهر امام رضا علیه السلام
منبع:سایت آستان قدس رضویلینک : آراء مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1) حیات سیاسی امام رضا علیه السلام (2) راز رضا ...
منبع:سایت آستان قدس رضویلینک : آراء مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1) حیات سیاسی امام رضا علیه السلام (2) راز رضا ...
نیایش هاى حضرت رضا علیه السلام
لینكهای مرتبط : آراء مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1)حیات سیاسی امام رضا علیه السلام (2) امام رضا علیه السلام و تربیت ...
لینكهای مرتبط : آراء مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام حیات سیاسى امام رضاعلیه السلام(1)حیات سیاسی امام رضا علیه السلام (2) امام رضا علیه السلام و تربیت ...
حیات تاریخی امام جواد علیه السلام
(1) افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. ... اجتماعى و سیاسى زمان آنان یكسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق ...
(1) افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. ... اجتماعى و سیاسى زمان آنان یكسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق ...
سیره شخصیتی امام رضا (علیه السلام) (1)
سیره شخصیتی امام رضا (علیه السلام) (1) ... زندگاني سياسي امام رضا(علیه السلام)امام رضا(علیه السلام) در عصر امامت خويش، با خلفايي چند از عباسيان، .... حق زهرا(س) مادر ماست، رسول خدا آن را به عنوان «نحله» و هديه در زمان حيات خود، به دخترشان بخشيدهاند. ...
سیره شخصیتی امام رضا (علیه السلام) (1) ... زندگاني سياسي امام رضا(علیه السلام)امام رضا(علیه السلام) در عصر امامت خويش، با خلفايي چند از عباسيان، .... حق زهرا(س) مادر ماست، رسول خدا آن را به عنوان «نحله» و هديه در زمان حيات خود، به دخترشان بخشيدهاند. ...
قیامهای علویان در زمان امام رضا علیه السلام (1)
قیامهای علویان در زمان امام رضا علیه السلام (1) ... کتاب ها می توان حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، نوشته ی رسول جعفریان ، حیات سیاسی امام رضا علیه السلام ، تألیف ...
قیامهای علویان در زمان امام رضا علیه السلام (1) ... کتاب ها می توان حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، نوشته ی رسول جعفریان ، حیات سیاسی امام رضا علیه السلام ، تألیف ...
امام رضا(علیه السلام) و خدمات فرهنگي
[1] شهادت: امام تا سال 201 ق. .... [9] شاگردان امام رضا عليه السلام و تدوين حديث آيت الله العظمي بروجردي1در کتاب جامع ... حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 483. 6. ...
[1] شهادت: امام تا سال 201 ق. .... [9] شاگردان امام رضا عليه السلام و تدوين حديث آيت الله العظمي بروجردي1در کتاب جامع ... حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 483. 6. ...
زندگی سیاسی امام رضا علیه السلام
زندگی سیاسی امام رضا علیه السلام. ... ابهام و اجمال، بخش عظیمی از زندگی این بزرگواران را فراگرفته و حیات سیاسی برجسته ترین چهره ..... [تعداد بازديد از اين مطلب: 1] ...
زندگی سیاسی امام رضا علیه السلام. ... ابهام و اجمال، بخش عظیمی از زندگی این بزرگواران را فراگرفته و حیات سیاسی برجسته ترین چهره ..... [تعداد بازديد از اين مطلب: 1] ...
قیامهای علویان در زمان امام رضا علیه السلام (2)
به طور کلی می توان اهداف او را در چند سطر خلاصه کرد: 1. ... رسول جعفريان در حيات فکري و سياسي امامان شيعه مي نويسد« اعمال فشار هاي رشيد نسبت به شيعيان ..... (115) فعالیت های سیاسی امام رضا علیه السلام در دوران هارون درمتون روایی و تاریخی شیعه ...
به طور کلی می توان اهداف او را در چند سطر خلاصه کرد: 1. ... رسول جعفريان در حيات فکري و سياسي امامان شيعه مي نويسد« اعمال فشار هاي رشيد نسبت به شيعيان ..... (115) فعالیت های سیاسی امام رضا علیه السلام در دوران هارون درمتون روایی و تاریخی شیعه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها