محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826333051
زبان وحى
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زبان وحى
زبان،آسانترین وسیله انتقال مفاهیم ذهنى در انسان به شمار مىرود وسادهترین ابزارى است كه آدمى مىتواند در حیات اجتماعى،معانى متصوره خویش را مورد تبادل و تفاهم قرار دهد.مساله خطیر تفهیم و تفهم كه لازمه زندگىاجتماعى است تنها از همین راه است كه سهل و ساده انجام مىگیرد. لذا خداوندپس از نعمت آفرینش،آن را از بزرگترین نعمتها یاد كرده است الرحمان. علمالقرآن.خلق الانسان.علمه البیان(1)،پروردگارى كه گستره رحمت او موجب گردید تا قرآن را به انسان بیاموزد،بزرگترین نعمتى را كه پس از نعمت آفرینش به او ارزانىداشت،نعمتبیان بود.شرایع الهى كه براى انسانها آمده و با آنان سخن گفته،از همین شیوه معمولى ومتعارف بهره جسته است." و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم(2)،و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آن كه با زبان مردم خویش سخن گوید،تا[بتواند پیام الهىرا]براى آنان روشن سازد".از این رو زبان شریعت همان زبان مردم است و چون روىسخن با مردم است،باید با زبانى قابل فهم ارائه گردد.قرآن در میان قوم عرب نازل گردید و با زبان عربى رسا و آشكار بر آنان عرضهشده است." انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون(3)،ما، قرآن را به زبان عربى فرستادیم تابتوانید[خطاب به عرب]آن را درك كنید"." انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون(4)،ماآن را قرآنى عربى قرار دادیم تا بتوانید[پیام]آن را دریافت دارید".به علاوه خداوندزبان قرآن را زبان عربى آشكار معرفى كرده است: و هذا لسان عربی مبین(5)«مبین»بهمعناى آشكار است." نزل به الروح الامین.على قلبك لتكون من المنذرین بلسان عربیمبین(6) ،روح الامین[ جبرئیل]آن را بر دلت نازل كرد تا[در نافرمانىها]ازهشدار دهندگان باشى[و آن را]با زبان عربى آشكار[آورد]". "و لقد یسرنا القرآن للذكرفهل من مدكر»(7)،و قرآن را براى پند آموزى سهل و آسان كردهایم،پس آیا پند گیرندهاىهست؟"." فانما یسرناه بلسانك لعلهم یتذكرون(8)،در حقیقت[قرآن]را بر زبان تو سهل وآسان گردانیدیم،امید كه پند گیرند". "قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون(9)، قرآنىعربى بىهیچ پیچیدگى[رسا و روشن]،باشد كه آنان راه تقوا پویند".لذا باید گفت:زبان وحى-یا زبان قرآن-همان زبان عرف عام است (10)كه موردخطاب قرار گرفتهاند كه سهل و آسان و بدون پیچیدگى در بیان بر آنان عرضه شده.البته هر یك بر وفق استعداد خود از آن بهرهمند مىشوند. «انزل من السماء ماء فسالتاو دیةبقدرها»(11)،از آسمان،باران[رحمت]را فرو فرستاد و بستر رودها هر یك،بهاندازه گنجایش خود روان شدند».خداوند این آیه را به عنوان«مثل»آورده است.باران رحمت كنایه از قرآن و شریعت،و بستر رودها كنایه از استعدادهاى متفاوت انسانها است تا هر یك بر حسب ظرفیت و اندازه پذیرایى خود از آن بهره گیرد.لذادر پایان مىگوید: «كذلك یضرب الله الامثال،این گونه است كه خداوند مثلهامىآورد»،یعنى با ضرب المثل(مثل زدن)واقعیتحال را روشن مىسازد،زیراگفتهاند«المثال یوضح المقال،مثال آوردن گفتار را روشن مىسازد».آرى قرآن،ظاهرى دارد و باطنى (12)،كه ظاهر آن براى همه آشكار است ولى عمقباطن آن به اندیشه و تدبر بیشترى نیاز دارد.در جاى جاى قرآن دستور تعمق و تدبردر آیات آن داده شده افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها(13)،آیا در قرآننمىاندیشند، یا[مگر]بر دلهاى شان قفلهایى نهاده شده است؟!».هم چنین محكمى دارد و متشابهى (14).محكم آن دلالتى رسا و متشابه آن پیچیده است و دانش و بینش بیشترى لازم دارد تا غبار تشابه زدوده شود.ولى با این وصف هرگز راهرسیدن به حقایق نهفته و آشكار قرآن بر كسى بسته نیست و به ابزار فهم و وسایل رهیابى كه در اختیار دارد بستگى دارد. این كه در حدیث آمده:«العبارة للعوامو الاشارة للخواص» (15)به همین حقیقت اشارت دارد،یعنى مفهوم ظاهرى آن براىهمگان است كه نگرشى سطحى دارند. ولى عمق باطنى آن براى اهل تخصصاست كه با ابزار دانش و بینش،و اندیشیدن در نكتهها و ظرافتهاى قرآن،حقایق آن را به دست مىآورند.آن چه گفته شد،بر وفق مقتضاى حكمت الهى است تا سخنى را كه براى مردمگفته،بر ایشان قابل فهم باشد.به علاوه صفحه بلند تاریخ خود گواه است كه مردم هرزمان،زبان پیام الهى را كه بر دست پیامبرانشان بر آنان عرضه مىشده فهمیدهاند،وهیچگاه در تاریخ ثبت نشده كه پیروان پیامبرى گفته باشند:زبان پیامى كه آوردهاىبراى ما مفهوم نیست!ولى اخیراً شبههاى مطرح شده كه زبان وحى قابل فهم نیست،جز مفهوم ظاهرى آن(در حد ترجمه)كه راه رسیدن به حقیقت آن براى بشریتبسته و درك آن میسور نمىباشد. مىگویند:وحى چون پیام الهى و سخن از ماوراى جهان طبیعت است،نمىتواند نمایانگر مفهوم حقیقى آن باشد.زیرا واژههاى به كار رفته در لسانشریعت،براى مفاهیمى وضع شده است كه با جهان حس و عالم شهود سنخیت(همگونى)دارد و با آن چه در پس پرده غیب وجود دارد سنخیتى ندارد و اینناهم گونى میان این دو گونه مفاهیم،دلالت الفاظ و عبارات به كار رفته در زبان وحىرا از كار مىاندازد.مىگویند:پر پیدا است كه كار برد این گونه واژهها بر پایه استعاره وتشبیه امور نامحسوس به اشیا محسوس نهاده شده است و هرگز نمىتواند لفظ مستعار نمایانگر كامل مفهوم مستعار له باشد.برخى زبان وحى را زبان رمز دانسته اند كهكشف آن براى هر كس میسور نیست.برخى فراتر رفته زبان وحى را تمثیلى و تخیلىمحض گرفتهاند كه اصلاً از واقعیتى حكایت ندارد،جز ترسیم مجرد ذهنى همانندكتاب«كلیله و دمنه»كه مطالب اخلاقى و تربیتى را در قالب تصویر ذهنى درآورده است.در نتیجه نمىتوان از ظاهر تعابیر كتب آسمانى،به حقیقتى ثابت پىبرد،و با این شیوه خواستهاند تا برخى ناهنجارىها(خلاف واقعیتها كه احیاناً دراین كتب به چشم مىخورد)توجیه كنند و برخى اشكالات وارد بر كتب عهدین را مرتفع سازند.دنباله روها گمان بردهاند كه مىتوان همین شیوه را درباره قرآن نیزبه كار برد!در جاى خود (16)مشروحا در این باره سخن خواهیم گفت.در این جا بحثمختصرى مىآوریم:زبان وحى به ویژه قرآن كریم،بر حسب موضوع سخن،مختلف است كه مىتوانآن را اجمالاً به چهار بخش تقسیم كرد:1- احكام و تكالیف:كه مرتبط به رفتار انسانها و تنظیم حیات اجتماعى است.قرآن در این بخش كاملاً صریح و رسا سخن گفته است،زیرا دستورالعملهایى است كهباید انسانها(مخاطبین اصلى كلام) به خوبى درك كنند تا بتوانند به درستى انجامدهند،مانند: یا ایها الناس اعبدوا ربكم الذی خلقكم و الذین من قبلكم لعلكم تتقون(17)هر كه زبان عربى بداند،به خوبى مىفهمد كه روى سخن در این آیه،با همه مردم است تا تنها خدایى را پرستش كنند كه آفریدگار جهانیان است،چه حال و چهگذشتگان.باشد تا حالت تقوى(پروا)در آنان پدید آید.زیرا هر كه خدا را پروا داشتهباشد،در زندگى پروا دارد و به درستى رفتار مىكند.فهم محتوایى این قبیل آیات،همانند آیه «احل الله البیع و حرم الربا»(18) و غیره،براى عرب زبانان و عربى دانان كاملاً سهل و ساده است و هرگز با دشوارى مواجهنمىشوند،مگر براى شناخت كم و كیف انجام این گونه دستورات كه با مراجعه بهتوضیحاتى كه در سنت آمده است روشن مىگردد.2- امثال و حكم: كه به منظور پند و اندرز و بیدار شدن ضمیر انسانها در قرآنآمده است.این بر دو گونه است:گاه از واقعیتهاى حیات بهره گرفته و به انسانهاهشدار مىدهد تا از گذشته عبرت بگیرند. زیبایىها و زشتىهاى گذشته تاریخانسان را،در جلوى چشم وى قرار مىدهد تا از آن پند گیرد. خوبىها را دنبال كند واز بدىها دورى جوید و گذشته ناگوار خود را تكرار ننماید.سر گذشت بنىاسرائیل و اقوام مشابه كه در قرآن بسیار از آن یاد شده و نكوهش گردیده به همین منظوراست.واقعیتهایى است كه جوامع بشرى باید از آن پند گیرند و دگر بار گذشتهخود را تكرار ننمایند.درباره اهل كتاب كه گذشته رسواى خود را تكرار مىكردند،مىفرماید: «یسالكاهل الكتاب ان تنزل علیهم كتابا من السماء،فقد سالوا موسى اكبر من ذلك فقالوا ارنا اللهجهرة»(19)،اهل كتاب از تو مىخواهند تا نوشتهاى از آسمان بر آنان فرود آورى،البته ازموسى درخواستى بزرگتر نمودند و گفتند:خدا را آشكارا به ما بنماى!».درباره اعراب مشرك مىگوید: «و قال الذین لا یعلمون لو لا یكلمنا الله او تاتینا آیة،كذلك قال الذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم»(20) ،افراد نادان گفتند:چرا خدا با ماسخن نمىگوید؟یا براى ما نشانهاى نمىآید؟كسانى كه پیش از اینان بودند[نیز]مانند همین گفته[بى جا]ایشان را مىگفتند،[زیرا]دلها[و اندیشهها]شان به هممىماند».درباره ویرانههاى باقى مانده از قوم لوط كه در معرض دید مشركان بوده هشدارمىدهد: «وانكم لتمرون علیهم مصبحین و باللیل افلا تعقلون(21)،صبحگاهان و شامگاهانبر[آثار ویران شده]آنان مىگذرید،آیا[عبرت نمىگیرید و]نمىاندیشید؟!».و درباره مقایسه مشركان با آل فرعون كه گم راهى را براى خویش انتخاب نمودندفرموده: ذلك بما قدمت ایدیكم و ان الله لیس بظلام للعبید. كداب آل فرعون و الذین منقبلهم كفروا بآیات الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوی شدید العقاب. ذلك بان الله لم یكمغیرا نعمة انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم. كداب آل فرعونو الذین من قبلهم كذبوا بآیات ربهم فاهلكناهم بذنوبهم»(22)،این[اشاره به كیفر الهى]دست آوردهاى پیشین شماست،و[گرنه]خدا بر بندگان[خود]ستمكار نیست.همانند رفتار پیروان فرعون و پیشینیان آنان،به آیات خدا كفر ورزیدند،پس خدا به[سزاى]گناهانشان گرفتارشان كرد.خدا نیرومند و سخت كیفر است.این[كیفر]بدان جهت است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد،مگرآن كه آنان آن چه را در دل دارند تغییر دهند[یعنى تغییر حالت و تغییر جهت دهند]و خدا شنواى دانا است. [رفتارى]چون رفتار فرعونیان و پیشینیان آنان كه آیات پروردگارشان را تكذیب كردند،پس ما آنان را به[سزاى]گناهانشان هلاك كردیم».گونه دیگر«ضرب المثل،مثل زدن»است و عبارت است از ترسیم حالت ووضعیتى خاص كه گوینده،آن را به تصویر مىكشد و پیام خود را در قالب آن بیانمىدارد.قرآن در توانایى ترسیم هنرى و گویا نمودن ضرب المثلها تا سر حد اعجازپیش رفته است. ضرب المثل،گرچه جنبه تخیلى دارد،ولى خود یك نوع پیامرسانى است كه در قالب هنر،این رسالت را ایفا مىكند.در واقع ابزارى است كه پیامرسان از آن استفاده مىكند. قرآن به نحو احسن از این ابزار توانا بهره گرفته و درترسیم حالات اشخاص یا گروهها با بهترین وجهى هنر تصویر را به كار برده است (23).قرآن در آیههاى 16 تا 20 سوره بقره،به دو گونه حالت منافقین را به تصویركشیده است.دو حالت درونى و برونى نگران كننده كه منافق را فرا گرفته،با كیفیتى شیوا و رسا ترسیم شده است.در سوره ابراهیم،بیهوده بودن كارهاى كافران را با ضرب المثل،حالت تجسمىبخشیده؛ مثل الذین كفروا بربهم،اعمالهم كرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرونمما كسبوا على شیء ذلك هو الضلال البعید(24)،مثل كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند،كردارهایشان به خاكسترى مىماند كه بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد.ازآن چه به دست آوردهاند هیچ[بهرهاى] نمىتوانند برد.این است همان گمراهى دورو دراز».جالب آن كه از همان نخست،اعمال آنان را به خاكستر تشبیه كرده است كهحالت فنایى آتش سوخته را مىرساند!در سوره بقره،كمك رسانى به بینوایان را كهتوام با منت گذارى و آزردن خاطر آنان انجام گیرد،به بخششهاى ریاكارانه(خود نمایى)تشبیه نموده،آن گاه در قالب هنرى ترسیم،بیهوده بودن آن را تجسمبخشیده است: «فمثله كمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا لا یقدرون علىشیء مما كسبوا و الله لا یهدی القوم الكافرین»(25)،پس مثل او هم چون مثل سنگ خارایىاست كه بر روى آن،غبار خاكى[نشسته]است،و رگبارى به آن رسیده و آن[سنگ]را شفاف و صاف بر جاى گذارده است. آنان[ ریاكاران]نیز از آن چه به دستآوردهاند بهرهاى نمىبرند،و خداوند،كافران را هدایت نمىكند».این گونه ضرب المثلهاى ترسیمى در قرآن فراوان است و لقد ضربنا للناس فیهذا القرآن من كل مثل لعلهم یتذكرون(26).در جاى دیگر مىگوید: و لقد صرفنا للناس فیهذا القرآن من كل مثل(27)،یعنى مثلهاى گوناگونى آوردهایم،باشد تا ضمیر خفتهانسانها را بیدار سازیم.این دو بخش از آیات قرآنى(بخش بیان احكام و تكالیف و بخش حكم ومواعظ)كاملاً براى مردم آن روز-كه مخاطبین قرآن بودند-و نیز براى همگان تاابدیت روشن و آشكار است و آیه" بلسان عربی مبین(28)،به زبان عربى رسا و آشكار"براى همیشه جریان دارد.این دو بخش از گفتار قرآن،اكثریت قاطع آیات قرآن را فرا مىگیرد وهیچ گونه ابهامو دشوارى در فهم آن براى هیچ كس وجود ندارد.تنها آشنایى با لغت عرب یاترجمه قرآن به زبان خواننده،براى بهرهمند شدن از آن،كافى است.مىماند دو بخش دیگر(بخش سخن از جهان غیب و بخش معارف)كه بیشتراز ابزار استعاره و تشبیه و كنایه استفاده شده است. ولى شیوههاى به كار رفته همانشیوههاى متعارف و شناخته شده نزد عرب بوده است كه ظاهرى آشكار و باطنىژرف دارند،و هر كس به اندازه ظرفیتخود از آن بهرهمند مىگردد.در زیرنمونههایى از آن را مىآوریم:3- سخن از سراى غیب: قرآن و هر كتاب آسمانى چون از جهان غیب پیامآوردهاند،ناگزیر از آن جهان شمهاى بازگو كردهاند.البته این واژهها و الفاظى كه براىتوصیف جهان غیب به كار رفته،براى مفاهیمى وضع شدهاند كه متناسب با عالمحس و شهود است و نمىتوانند كاملا بازگو كننده مفاهیمى باشند كه در سراىغیب جریان دارد.به علاوه ،ابزار درك ساكنین این جهان،چه ظاهرى (حواس پنجگانه) و چه باطنى(عقل و اندیشه)براى درك و دریافت مفاهیم عالم شهود و متناسب باآن ساخته شده و از درك كامل مفاهیمى از سنخ دیگر ناتوانند.از این رو است كه درگزارههاى كتب آسمانى درباره مفاهیم غیبى،از استعاره و تشبیه و به كار بردن مجاز وكنایه استفاده شده تا به گونهاى تقریبى و از باب تشبیه نامحسوس به محسوسگزارش كنند.این شیوه متعارفى است كه در این گونه تشبیهها،به تقریب بسندهمىشود و بیان یا درك تحقیقى-با این وصف-امكان پذیر نیست.به«اجنحه (30)،بالها»تعبیر شده است،زیرا بال وسیله پرواز است و كار برد آن درنیروهایى كه امكانات كار را فراهم مىكنند،متعارف مىباشد.بال و بازو هر دو دراین مفهوم كار برد دارند و مفهوم حقیقى هیچ یك مقصود نیست.هم چنین است موقعى كه از حور و قصور و اشجار و انهار یا شعلههاى آتشدوزخ سخن به میان مىآید.نمىتوان عیناً همین مفاهیمى را كه در این سرا جریاندارد داشته باشد،بلكه متناسب با سراى دیگر خواهد بود و اگر حقیقت آن براى ماآشكار نیست، این از كوتاهى فهم ما است،نه از قصور بیان قرآن.البته در این بارهسخن بیشترى باید گفت تا برخى سوء تفاهمها مرتفع گردد كه با توفیق الهى در جاى خود مىآوریم (31).4- معارف و اصول شناخت:قرآن در رابطه با معارف و اصول شناخت مسائلىمطرح كرده كه فراتر از بینش بشریت تا آن روز بوده و تا كنون نیز اگر رهنمود وحىنبود،معلوم نبود كه بینش بشرى بدان راه مىیافت و شاید براى همیشه چنین باشد.كنه ذات احدیت هرگز قابل شناخت نیست و جز از راه صفات جمال و جلال وجامعیت صفات كمال،كه همگى توقیفى است و عقل با كمك وحى بدان راه یافته ممکننیست ،به طورى كه تا 99 اسم براى پروردگار شناخته شده است (32) .عمده صفات جمال درآخر سوره حشر آمده است: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمانالرحیم.هو الله الذی لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبارالمتكبر.سبحان الله عما یشركون.هو الله الخالق البارىء المصور له الاسماء الحسنى،یسبح لهما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحكیم»(33)،او خداوندى است كه جز او خدایىنیست.به آن چه پنهان و آشكار است آگاه مىباشد. رحمت او شامل ،و عنایتخاص او كامل است...او فرمان روا و صاحب اختیارى است كه درگاه او تا سر حد قداست پاكیزه است. سلامت و امنیت را بر جهانیان بر افراشته است.عزت و قدرتو جبروت و كبریایى او بر جهان سایه افكنده است.از آن چه مشركان مىپندارند بهدور است.او استخداى آفریننده و سازنده و صورت بخش همه موجودات. تمامى نشانههاى نیكى و نیك خواهى در او فراهم است.آن چه در آسمانها و زمیناست[جمله]تسبیح او مىگویند[او را ستایش مىكنند]او[بر هر چه اراده كند]پیروز و حكمت اندیش است».راز آفرینش را در آفرینش انسان مىتوان یافت. انسان آفریدهاى استخدا گونهكه مظهر تام صفات جمال و جلال الهى است "انی جاعل فی الارض خلیفة(34)".و دایعالهى بدو سپرده شده است:" انا عرضنا الامانة على السماوات و الارض و الجبال فابینان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان "(35).انسان را تنها شایسته یافتیم تا ودایع خودرا بدو بسپاریم.لذا تعلیم«اسماء»(پى بردن به حقایق هستى)بدو اختصاص یافت و" علم آدم الاسماء كلها "(36)،و خداوند او را گرامى داشت و "لقد كرمنا بنی آدم"(37).و چوناو را منتسب به خود دانست او را مسجود ملایك قرار داد" فاذا سویته و نفخت فیه منروحی فقعوا له ساجدین "(38) .بدین سبب تمامى نیروهاى جهان هستى،چه در بالا و چهدر پایین،در اختیار كامل او قرار گرفت و" سخر لكم ما فی السماوات و ما فی الارضجمیعا منه "(39).از این رو تمامى اشیا براى انسان آفریده شده استیعنى در انساننیرویى آفریده شده تا تمامى نیروها را در اختیار گیرد تا وجود خویش را تجلى گاهحضرت حق قرار دهد،و تمامى صفات جمال و جلال كبریایى حق در وجود اوجلوهگر شود.«خلقت الاشیاء لاجلك و خلقتك لاجلی،همه چیز را براى تو-خطاب به انسان كامل-آفریدیم،و تو را براى خود» (40)،زیرا آفریدهاى كه بتواند چنانجلوه گاه حضرت حق قرار گیرد،جز انسان این شایستگى را نداشت،لذا درآفرینش او به خود تبریك گفت: «فتبارك الله احسن الخالقین»(41).انسان این چنین در قرآن توصیف شده كه در جاى دیگر چنین توصیفى از انسانارائه نشده است،و مسیر حركت انسان در بستر تاریخ،خود نشانگر صحت و شاهدصدق همین حقیقت است كه قرآن توصیف نموده. پىنوشتها:1- الرحمان 55:4-1.2- ابراهیم 14:4.3- یوسف 12:2.4- زخرف 43:3.5- نحل 16:103.6- شعراء 26:195-193.7- قمر 54:17 و 22 و 32 و 40.8- دخان 44:58.9- زمر 39:28.10- یعنى.زبان متعارف كه براى همگان قابل فهم باشد،با این تفاوت كه اختلاف استعدادها در عمق دركمطالب مؤثر است.11- رعد 13:17.12- پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله:فرموده: «للقرآن ظهر و بطن».(تفسیر عیاشى،ج 1،ص 11).13- محمد 47:24.14- «هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات و اخر متشابهات» (آل عمران 3:7).15- بحار الانوار،چاپ بیروت،ج 75،ص 278.16- التمهید،ج 7.17- بقره 2:21.18- بقره 2:275.19- نساء 4:153.20- بقره 2:118.21- صافات 37:138-137.22- انفال 8:54-51.23- ر.ك:سید قطب،التصویر الفنى فی القرآن.24- ابراهیم 14:18.25- بقره 2:264.26- زمر 39:27.27- اسراء 17:89.28- شعراء 26:195.29- «فالمدبرات امرا» (نازعات 79:5)،یعنى نیروهاى عاقل و فعال كه تدبیر جهان هستى با دست آنان انجام مىگیرد.30- «جاعل الملائكة اولی اجنحة مثنى و ثلاث و رباع» (فاطر 35:1).31- ج 7 التمهید كه مخصوص دفع شبهات است.علامه به این جهت در مقدمه تفسیر المیزان(ج 1،ص 9-6) اشارتى دارد.32- صدوق در كتاب توحید(ص 220-194)اسماء حسناى الهى را مشروحا بیان داشته است:هم چنین رجوع شود به فیض كاشانى، علم الیقین،ج 1،ص 150-97.سبزوارى،شرح الاسماء الحسنى،مصباح كفعمى. ص 347-312 ابن فهد حلى،خاتمه كتاب عدة الداعی، ص 312-298،شرح اسماء حسناى فخر رازى ص 353-152.33- حشر 59:24-22. 34- بقره 2:30.35- احزاب 33:72.36- بقره 2:31.37- اسراء 17:70.38- حجر 15:29.39- جاثیه 45:13.40- فیض كاشانى،علم الیقین،ج 1،ص 381،به نقل از مشارق انوار الیقین،ص 67.41- مؤمنون 23:14.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]
صفحات پیشنهادی
- انتشار ويژه نامه وحي به زبان عربي و انگليسي
راسخون: ويژه نامه وحي به دو زبان عربي و انگليسي در 24 صفحه منتشر شد. به گزارش ستاد خبري بيست و هشتمين دوره مسابقات بين المللي قرآن كريم ويژه نامه عربي ...
راسخون: ويژه نامه وحي به دو زبان عربي و انگليسي در 24 صفحه منتشر شد. به گزارش ستاد خبري بيست و هشتمين دوره مسابقات بين المللي قرآن كريم ويژه نامه عربي ...
رابطه زبان و هستي(2)
با توجه به اين تقسيم وجودشناسانه دقيق فلسفي و عرفاني و بلحاظ شگفتيهايي كه در زبان و فرآيند وحي و مطالب پيرامون آن هست كه رابطة طبيعت و جهان عيني با قرآن را ...
با توجه به اين تقسيم وجودشناسانه دقيق فلسفي و عرفاني و بلحاظ شگفتيهايي كه در زبان و فرآيند وحي و مطالب پيرامون آن هست كه رابطة طبيعت و جهان عيني با قرآن را ...
ترجمه قرآن به زبان چيني به زودي منتشر ميشود
معاون موسسه فرهنگي ترجمان وحي از انتشار قرآن به زبان چيني در چين با همكاري اساتيد دانشگاه پكن خبر داد. حجتالاسلام عبدالله عربزاده هدف از تاسيس اين موسسه را ارائه ...
معاون موسسه فرهنگي ترجمان وحي از انتشار قرآن به زبان چيني در چين با همكاري اساتيد دانشگاه پكن خبر داد. حجتالاسلام عبدالله عربزاده هدف از تاسيس اين موسسه را ارائه ...
وحى در قرآن
براى فهم و درك عقول، قرآن كريم در خور درك بشرى و به زبان عربى نازل شده است.قرآن پيش از نزولدر پايان بحث از مبدأ وحى، اين پرسش جاى طرح دارد كه آيا خصايص و ...
براى فهم و درك عقول، قرآن كريم در خور درك بشرى و به زبان عربى نازل شده است.قرآن پيش از نزولدر پايان بحث از مبدأ وحى، اين پرسش جاى طرح دارد كه آيا خصايص و ...
ماهیت وحى با تجربه ى عارفانه چه تفاوتى دارد؟
[12]وحى از زبان وحىمیزان شناخت ما از وحى تشریعى تنها از طریق آثار و علایم آن است; بنابراین باید از طریق متن وحى و آورنده ى آن به تبیین پرتوى از آن دست یافت. ...
[12]وحى از زبان وحىمیزان شناخت ما از وحى تشریعى تنها از طریق آثار و علایم آن است; بنابراین باید از طریق متن وحى و آورنده ى آن به تبیین پرتوى از آن دست یافت. ...
دو فصلنامه ترجمان وحي
دو فصلنامه ترجمان وحي دوره انتشار: دوفصلنامه زبان: فارسي موضوع: فرهنگي، اجتماعي صاحب امتياز: سازمان اوقاف و امورخيريه مدير مسئول: محمد نقدي سردبير: محمد نقدي ...
دو فصلنامه ترجمان وحي دوره انتشار: دوفصلنامه زبان: فارسي موضوع: فرهنگي، اجتماعي صاحب امتياز: سازمان اوقاف و امورخيريه مدير مسئول: محمد نقدي سردبير: محمد نقدي ...
مبدأ وحي
5- رهيافت معرفتي و زباني : وحي از سنخ زبان گزاره وفعل گفتاري است وبراين باوراست كه از سوي خداوند به طور مستقيم يا بوسيله فرشته پيام وگزاره به پيامبر ...
5- رهيافت معرفتي و زباني : وحي از سنخ زبان گزاره وفعل گفتاري است وبراين باوراست كه از سوي خداوند به طور مستقيم يا بوسيله فرشته پيام وگزاره به پيامبر ...
ترجمه آثار علامه عسكري به زبان هاي زنده دنيا
ترجمه آثار علامه عسكري به زبان هاي زنده دنيا. ... كرده و تاكنون چندين كتاب ارزشمند با عناوين وحي قرآني، وحي بياني و از علامه مي پرسند را گردآوري و منتشر كرده است. ...
ترجمه آثار علامه عسكري به زبان هاي زنده دنيا. ... كرده و تاكنون چندين كتاب ارزشمند با عناوين وحي قرآني، وحي بياني و از علامه مي پرسند را گردآوري و منتشر كرده است. ...
وحى و نبوت يهودى
وحى و نبوت يهودى. ... و در جايى ديگر: «همه در زمين هم زبان و هم سخن بودند*. ... و اگر نبى فريب خورَد و براى آن كس سخنى بر زبان آرد، منِ خداوند بوده ام كه آن نبى را فريب داده ...
وحى و نبوت يهودى. ... و در جايى ديگر: «همه در زمين هم زبان و هم سخن بودند*. ... و اگر نبى فريب خورَد و براى آن كس سخنى بر زبان آرد، منِ خداوند بوده ام كه آن نبى را فريب داده ...
حقیقت وحى و تجربه دینى
حقیقت وحى و تجربه دینى. ... مکاشفهها، رؤیاها، نداهاى غیبى و نظایر آنها، اگر چه در قالب زبان حسى بیان مىشوند اما فقط براى شخص واحد قابل حصولند. د) تجربه خداوند یا ...
حقیقت وحى و تجربه دینى. ... مکاشفهها، رؤیاها، نداهاى غیبى و نظایر آنها، اگر چه در قالب زبان حسى بیان مىشوند اما فقط براى شخص واحد قابل حصولند. د) تجربه خداوند یا ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها