واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وظیفهی ادبیات، روشنفكری، هدایت و افشاگری نیستمنوچهر جوكار معتقد است: ادبیات از دل نگاه كلی یك جامعه به جهان، انسان، تاریخ و دین زاییده میشود.عضو هیات علمی دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز با بیان اینكه نقش و كاركرد ادبیات به چیستی آن برمیگردد، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خوزستان، خاطرنشان كرد: هر فلسفه و طرز تلقی از جهان، سیاست، دین و تاریخ میتواند ادبیات خاصی را پدید آورد. این است كه امروزه گفته میشود جریانهای ادبی و نظریههای ادبی برآیند فلسفه حاكم بر جامعه هستند. به همین خاطر است كه مثلا میگویند از دل فلسفه اگزیستانسیالیسم، ادبیات اگزیستانسیال بیرون میآید و از دل فلسفه اشراقی و لاهوتی ادبیات اشراقی و لاهوتی زاییده میشود. بنابراین نمیتوانیم بگوییم كه كدام نظریه غالب بوده و الان كدام نظریه بایستی غالب باشد.او با تاكید بر این كه آنچه مسیر ادبیات و خط و خطوط كلی آن را تعیین میكند، نگاه به جهان درون و بیرون است كه آن را فلسفه میگویند، تصریح كرد: بعضی وظیفه ادبیات را روشنفكری، هدایت، افشاگری و... عنوان میكنند، در حالی كه ادبیات به معنای ذاتی خودش چنین وظیفهای ندارد. آنهایی هم كه برای آن چنین كاركردی قایل هستند، از دریچه نگاه و نگرش و فلسفه خودشان به آن نگاه كردهاند.وی در همین زمینه ادامه داد: از آنجا كه ادبیات ظرف بیان اندیشه و احساس است، میتواند به كار اخلاق بیاید و میتواند نیاید، میتواند به كار دین بیاید یا نیاید؛ اما یك كاركرد ذاتی دارد كه آن تلطیف روحیه جمعی و فردی جوامع انسانی است. این كاركرد به نظر میآید در بین ادبیات تمام زبانها و زمانها وجود دارد و همان خاصیت برانگیزانندگی عاطفه انسانهاست. اما این كه از آن انتظار داشته باشیم جهان امروز را تغییر دهد یا دگرگون كند، منطقی نیست. ممكن است نویسنده یا شاعری پیدا شود كه تاثیر زیادی بر جامعه و جهان بگذارد، اما نمیتوانیم از نویسنده و شاعر چنین انتظاری داشته باشیم.جوكار خاطرنشان كرد: همچنان كه در روزگار ما ـ قرن بیستم و بیستویكم ـ ادبیات و هنر متاثر از نگاه فلسفی انسان است، در گذشته هم این طور بوده، اما تفاوتی كه امروز با گذشته دارد، این است كه این فسلفهها دارند جهانی میشوند. مثلا یك نظریه فلسفی در جایی از جهان شكل میگیرد، اما این فلسفه محدودیت جغرافیایی ندارد. نتیجهاش این است كه ادبیات هم با قلمرو وسیعتری از گذشته روبهروست.او توضیح داد: این مساله در گذشته بسیار كم دیده شده كه جریانی فلسفی در جهان غالب شود و ادبیات بر اساس آن خلق شود، اما امروزه دیده میشود. البته این متفاوت با این نظریه است كه یك ادبیات جهانی شود. گمان نمیكنم چنین چیزی ـ ادبیات جهانی ـ محقق شود و ادبیات ملل مختلف بیایند و خودشان را به یك شكل دربیاورند تا مثلا بگوییم هر كس مثل فلان نوع ننوشت، شاعر یا نویسنده نیست. اگر تصورمان این است كه چنین چیزی در آینده محقق میشود، این آینده ممكن است قرنها طول بكشد.وی همچنین تصریح كرد: دایره گستردگی فلسفه بسیار وسیعتر از گستردگی ادبیات میتواند باشد؛ اندیشههای ادبی به سادگی اندیشههای فلسفی قابل صدور و انتشار نیستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]