واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يادي از شاعري كه بالاتر از سياست ايستاد؛بازپسين چريك پير!
محمود درويش شاعر فلسطيني متولد روستاي سال 1942 در روز جمعه پس از سالها مبارزه و دستوپنجه با مرگ، در بيمارستاني در شهر هوستون ايالت تكزاس تسليم مرگ شد. اين مبارزه با مرگ او از زماني كه در جبهه آزادبيخش فلسطين چريك بود، ادامه داشت و در عمل و شعر بارها مرگ را به زانو درآورده بود. اما عاقبت پس از 48 ساعت مبارزه و بعد از آنكه در اثر جراحي قلب به بيهوشي رفته بود، تن به مرگ داد و بدينسان شاعري كه شعر را نوشته بود، تسليم مرگ شد. آن سوي مبارزه با مرگش شعر غنايي - حماسي او بود كه سرشار از سرزندگي و زيبايي بود و جهان مبارزات استقلالطلبانه سالهاي 60-50 آن را چون ورق زريني در دل خود ذخيره كرده است، اما امروز اين بازپسين چريك پير شعر در حالي جهان ما را وداع ميگويد كه هنوز تحقق شكلگيري يك صلح - وطن فلسطيني را به چشم خود نديده است!
آيا جهان دوره آمال و آرزوها به پايان رسيده بود كه محمود درويش چنين راحت آن را وداع گفت؟ آيا ديگر آرزويي براي او نمانده بود تا اين پيرمرد پراحساس را كه شيفتگان زيادي در جهان داشت، سرپا و زنده نگه دارد...؟
***
هرچند كه متاسفانه محمود درويش از همان ابتدا در ملك ما پير بود؛ چريكي پير و آخرين كتاب چاپ شدهاش در ايران مجموعه شعر به ترجمه موسي اسوار - هنوز كتابي بود كه دغدغههاي حماسي روزگار جواني محمود درويش را يدك ميكشد و مربوط به سالهاي جواني اوست.
و ما هنوز با شعرهاي 30 سال اخير او روبهرو نشدهايم. آخرين كاري كه من از او در ايران ديدهام ترجمهاي است از شعري به نام و مقالهاي به نام در فصلنامه ادبي شماره 3، تابستان 1385.
***
محمود سال گذشته (ژوئيه 2007) بعد از سالها دوري و تبعيد دوباره به قدس و سرزمينهاي اشغال شده فلسطين بازگشت. او در سالن در حيفا دست زدن هزاران فلسطيني و يهودي را ديد كه از شهرها و روستاهاي مختلف فلسطين براي بزرگداشت او به پا برخاسته بودند. در اين مراسم گفت: و اين كلام نشان ميداد كه هرچند هنوز محبوب تودههاي مردم فلسطين است، اما دغدغههايش با گذشته فرق كرده است. مجلهاي درباره حضور مردم اسرائيل و عدمحضور وزير فرهنگشان در شعرخواني محمود درويش نوشت:
و واقعا محمود شاعر و دوست مردم بود. شعر او تاريخ و هستي مردم و نگاه به فلسطينيها را عوض كرده بود. همچنان كه بازپسين ديدار او از مادر - شهر خود فلسطين، ديدار - وداعي بود كه معنا و مفهوم وطن را براي دوستدارانش و خودش تغيير داده بود؛ مفهومي كه شايد در شكلي پاروديك مقاومتش را فرسوده بود و باعث شد كه راحت مرگ را در آغوش بگيرد. هنوز سالن حيفا كه با پردههاي بزرگ تلويزيوني و پوشش ماهوارهاي پر شده است به ياد دارد كه شاعري فرياد ميزند: ما هنوز زندهايم، پيروز شديم كه زنده بمانيم. فريادي كه مشتركا در مقابل هزاران نفر از ساكنان يهودي و فلسطيني زده بود و امل مرقص گوينده برنامه در ميان تاثر هزاران بيننده گفته بود:
***
شعر محمود درويش جايگاه ويژهاي را در شعر عربي امروز جهان به خود اختصاص داده است، نه فقط به اين اعتبار كه شعر او شعر منحصربهفردي بوده، بلكه به اين جهت كه توانسته با جسارت نوعي توازن ميان زيباشناسي هنر و ادبيات و ميان زيستمحيط واقعي خود به وجود آورد. درحقيقت شعر او بيشتر اهميتش را از همين حوزه زيستگاه ايدئولوژيك و نگاه فلسفي به خود ميگيرد، فلسفهاي از اين نظر كه شاعر در آخر عمر خود به اين اعتقاد ميرسد كه هستي شناسي جزءلاينفك ادبيات است و بگوييم كه شعر زير سايه زبان ادبي و هستيشناسي ادبي به حيات خود ادامه ميدهد، در همان حالي كه از زيست خود و از مخاطبان خود جدا نيست.
محمود درويشي كه امروز قرار است به خاك سپرده شود، ديگر از آن محمود درويش حماسي - مقاومت فاصله گرفته است، همچنان كه خود او از انساني ايدئولوژيك و حماسي به انسان - شهروند جهان تبديل شده است. همين كه او در فلسطين به دنيا آمده و سپس به بيروت مهاجرت كرده و بعد در كشورهاي اروپايي زيسته و اكنون در آمريكا است، نشان ميدهد كه زيست انسان و از جمله محمود درويش از محدوده اميال مليگرايي و طايفهگرايي به درآمده است.
اين تغييرات نشان ميدهد كه او انساني ايستا نبود و با انسان بهسان مقولهاي متغير برخورد ميكرد. او در اوج سالهاي 60 -50 كه مساله مليگرايي عمده بود، صرفا به مسائل و مشكلات مردم خودش (فلسطين) نگاه دارد... اما كمكم انسان او انساني كاملتر ميشود و به سوي خاستگاه اجتماعي و مشكلات مردم عرب و خاورميانه حركت ميكند و در مجله سوسياليستي مشغول به كار ميشود. تا اينكه بعد از خروج از فلسطين از دايره اقليمي و منطقهاي بيرون ميآيد و بهسان شاعر -فيلسوف خاورميانه سخن ميگويد و از سال 1980 مجله را كه تخصصي شعر و نظريه شعر با رويكردي فلسفي است تا به امروز ادامه داده است.
محمود درويش با اين تغييرات بود كه توانست شعر خود را از شعر تكمحوري و آكادميك قرن بيستم عربي به درآورد و به افقهاي آينده و سالهاي هزاره سوم مرتبط كند. بر اين اساس برخلاف اكثر شاعران معاصرش شاهد تكرار در آثار او نيستيم. شاعري است كه شعر را همچون زندگي با نگاهي فرارونده مينگرد و به تجدد مستمر ابزارهاي آن فكر ميكند و هيچ وقت در تكنيك يا وضعيتي واحد و جامد متوقف نميماند و هر دوره شعرياش را بسان سكوي پرشي براي يافتن آفاق جديد به تجربه ميكشد. اين رويكرد فرارونده در شعر او تبديل به حركتي آفرينشگرانه ميشود كه زندگي را در تغييرات دائم آن پي ميگيرد و به تجددش در هر مرحله ويژگيهاي منحصر به فرد خود را ميدهد.
بر اين مبنا دورههاي شعري او را ميتوان به چند مرحله تقسيم كرد: شعر مرحله پيش از خروج از وطن كه بيشتر شعري حماسي و غنايي و تكصدايي است و تحتتاثير ديگر شاعران چونان نزار قباني و ابوسلمي است، با اين ويژگي كه شعري متعهد و ملتزم به مشكلات مردم فلسطين است و سپس مرحله پس از خروج از وطن و زندگي در تبعيد كه در اين شعر با نوعي برخورد با تناقضات زيست انسان عربي مواجه ميشويم؛ مقولاتي مانند گفتوگو، روايت و پرسشهاي مستمر تا جايي كه مضمونهاي مختلفي را در عمق شعر نشانه ميگيرد، مانند اسطوره، مذهب، دين و تاريخ. و در مرحله ديگر شعر او به نوعي تاملات فردي و انساني عام ميرسد. اين مرحله با مجموعه شروع ميشود، با توجهاتي مدرن در حوزه بيان و تعبير از ذات فردي و جمعي با توجه به شرايط زيست انسان فلسطيني و عرب به ويژه بعد از خروج از بيروت و جنگهاي داخلي آن و هراس و كابوسهايي كه اين جماعت درباره آينده و اميدها و تبعيدشان دارند. ويژگيهاي زباني اين دوره شعري، زباني بسيار موجز و فشرده با محملهاي رمزي و اسطورهاي است، با تكيه بر سطرهاي بلند شعري كه بهنوعي ايهام و پيچيدگي ميرسد.
شعرهاي او كه از سال 1962 با شروع شده بود؛ با افتوخيزهايي تا سال 1944 كه محمود درويش مجموعه كامل آثار خود را منتشر كرد ادامه يافت، اما شعرهاي بعد از اين مجموعه شعرهايي متفاوت هستند، مانند 1996) و 1999) و 20000.)
محمود درويش علاوه بر شعرهايش متننوشتههايي هم دارد كه معمولا حاوي روايت و گزارش هستند، مانند 19711)، 19811)، 19844)، 19900)، 19911) و 19977.) در آخرين مرحله شعري او كه با مجموعه شروع ميشود، به گونهاي تاملات فلسفي درباره ذات انساني - فردي از كودكي تا دوران كهولت روبهرو ميشويم كه همانقدر كه به نوستالژي و كودكي اهميت ميدهد، به همان اندازه هم است. شعر معروفي در باب مرگ دارد به نام
و آخرين شعري كه من در مجلات عربي از او ديدهام، شعري است به نام سيناريوي آماده) در القدس العربي؛ 22/07/2008. در اين شعر - سناريو، يك عرب و يك اسرائيلي در گفتوگو با هم در نهايت به پوچي معصومانهاي ميرسند كه ميگويند: و در نهايت راوي ميگويد:
آري! محمود پيش از آنكه جهان را ترك كند، به مفهومي جديد از وطن رسيده بود. شايد هم درويش مقتول همان جهان شعرش بود كه در آن ناگزير شده بود در يك حفره (گور) با قاتلانش (در آمريكا)! بخوابد؛ در زمانهاي كه ديگر چريكهايي چون چهگوارا و محمود (دوره اول) جهان را وداع گفتهاند و انساني مانند نلسون ماندلا ميگويد: اگر من دشمنانم را به زندان و به جوخههاي مرگ بفرستم، با آنان چه تفاوتي دارم!
منابع: اخبار الادب، شماره 711، 22فوريه 2007
- روزنامه ، ا/8/2008
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]