محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827894874
در گفت وگوي اعتماد با عليرضا رجايي بررسي شد عوامل دروني و بيروني ناكامي انتخاباتي اصلاح طلبان
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: در گفت وگوي اعتماد با عليرضا رجايي بررسي شد عوامل دروني و بيروني ناكامي انتخاباتي اصلاح طلبان
گروه سياسي، حامد طبيبي؛ برخي ناظران بر اين باورند كه روندي كه اصلاح طلبان در انتخابات سال هاي اخير با آن مواجه شده اند، تنها يك فضاي بسيار محدود براي حركت سياسي - انتخاباتي موثر براي آنها باقي گذاشته است. از همين رو است كه توصيه مي كنند به موازات مباحث گسترده يي كه اين روزها در خصوص انتخابات رياست جمهوري آينده مطرح است بايد به راهكارهاي ديگر براي فعاليت سياسي نيز توجه شود.
عليرضا رجايي از جمله تحليلگران سياسي اصلاح طلب است كه روي اين راهكارها پافشاري مي كند. وي در بخش ديگري از گفت وگوي تفصيلي خود با اعتماد از معرفي مصداق ها به جاي تدوين معيارها براي انتخابات سخن گفت و يادآوري كرد اصلاح طلبان در صورت عدول از معيارهاي خود با نام مصلحت يا بازي سياسي با ريزش آرا مواجه خواهند شد. بخش نخست اين گفت وگو در معرض قضاوت مخاطبان است.
---
-به دليل در پيش بودن انتخابات رياست جمهوري برخي از تحليلگران و فعالان سياسي اصلاح طلب معتقدند ابتدا بايد به آسيب شناسي استراتژي اين جناح سياسي پرداخته شده و سپس وارد بحث انتخابات رياست جمهوري شد. شما راهبرد اتخاذ شده در انتخابات مجلس را قابل دفاع مي دانيد؟
بهتر است صرف نظر از تعهدي كه هر يك از ما به مواضع و عقايد سياسي خود داريم، در پاسخ به سوال شما يك بحث توصيفي را آغاز كنيم. يكي از اهداف اصلاح طلبان از حضور در انتخابات ايجاد تغيير در فضاي مجلس نسبت به مجلس هفتم بود و از همين رو با نگاهي به اتفاقات رخ داده در مراحل مختلف انتخابات و تركيب كنوني مجلس بايد گفت كه اين هدف محقق نشده است. در واقع در عالم سياست صرف نظر از نحوه بازي بازيگران، دست آخر همه براساس نتيجه به دست آمده به اظهارنظر و ارائه تحليل مي پردازند. اينچنين است كه مجلس هشتم در همان چارچوب مجلس هفتم تشكيل شده و تركيب آن دچار تغيير معناداري نشده است. اما اگر از زاويه ديگري به اين موضوع نگريسته شود و سوال كنيم كه آيا امكان در پيش گرفتن تاكتيك ديگري غير از آنچه اصلاح طلبان براي نحوه شركت در انتخابات مجلس در دستور كار داشتند، وجود داشت؟ در پاسخ بايد گفت كه به نظر نمي رسد چنين باشد. به بيان ديگر وقتي تصميم گرفته شد كه اصلاح طلبان به هر قيمتي در انتخابات حضور يابند، به دليل وجود محدوديت هاي فراوان موجود، نتيجه يي جز آنچه به دست آمده را نمي توان متصور بود و شركت در انتخابات الزاماً به همين نتيجه منجر مي شد. بنابراين بحث هايي كه اكنون در خصوص عملكرد اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم مطرح است به شركت يا عدم شركت در انتخابات بازمي گردد، نه نحوه حضور در انتخابات چرا كه با وجود فضاي ردصلاحيت ها، وجود برخي دخالت هاي سازمان يافته و نگراني از نحوه صيانت از آرا امكان تشكيل مجلسي با تركيب متفاوت وجود نداشت.
-استراتژي اصلاح طلبان در آن برهه «مقاومت در برابر حذف» عنوان شد. همچنين آنها بر اين باور بودند كه بايد از فضاي انتخابات براي بيان طرح ها و سخنان خود استفاده كنند. آيا اين دو دليل به اندازه كافي حضور در انتخابات را توجيه نمي كرد؟
اول اينكه چون در انتخابات مجلس لايه هاي اول تا سوم اصلاح طلبان و چهره هاي طراز اول اين جناح سياسي از صحنه حذف شدند نامزدهاي باقي مانده صراحت لهجه لازم در بيان مواضع انتقادي و بيان نواقص و ناكارآمدي پرشمار دولت نهم را نداشتند. در واقع جز بعضي كنفرانس هاي خبري اصلاح طلبان در تهران كه به طور نسبي برخي انتقادها بيان شد، ما شاهد طرح شعارها و ناگفته هاي جدي از سوي اصلاح طلبان نبوديم. البته برخي اظهارات آقاي خاتمي به دليل ويژگي هاي شخصيتي كه نزد مردم ايران دارد امكان رسيدن به گروهي از اقشار جامعه را پيدا كرد. همان طور كه اشاره داشتيد فضاي انتخابات، بستر مناسبي را براي بيان نظرات مخالفان و موافقان فراهم مي سازد اما براي استفاده از اين فضا لزوماً نيازي به حضور در انتخابات به عنوان نامزد يا حزب داراي نامزد وجود ندارد. اصولاً فضاي نسبتاً بازي كه در مقايسه با ايام ديگر سال در هنگام انتخابات ايجاد مي شود اين امكان را به نيروهاي سياسي غيردرگير در انتخابات نيز مي دهد تا به بيان دغدغه هاي خود بپردازند. بنابراين نمي توان تنها به صرف چنين دستاوردي پذيرفت كه اگر جناح رقيب
- كه در برخي نهادهاي داوري انتخابات هم حضور دارد- با هر شيوه يي با اصلاح طلبان و منتقدان برخورد كند باز هم در انتخابات حاضر شويم. در عين حال بايد يادآور شوم كه در بين كانديداهاي اصلاح طلب در برخي شهرها و استان ها نوعي محافظه كاري در بيان نظرات و دغدغه ها ديده مي شد كه احتمالاً به دليل نگراني از ردصلاحيت در انتخابات بعدي اتفاق افتاد. اما نكته يي كه آقاي خاتمي هم به آن اشاره داشت استدلال قابل تاملي است. اينكه چون برخي محافل و نهادها در راستاي حذف اصلاح طلبان مصمم تر، در حال برنامه ريزي و حركت هستند نفس شركت در انتخابات- فارغ از هر نتيجه يي- مانع از كنار گذاشته شدن كامل اصلاح طلبان از چارچوب هاي نظام سياسي مي شود. از اين ديدگاه اما مي توان دفاع كرد چه اينكه ممكن بود در صورت عدم مشاركت احزاب اصلاح طلب، تصميم گرفته شود براي ايجاد شرايطي كه منجر به كنار گذاشتن اصلاح طلبان شود و به طور گسترده تري به مرحله اجرا گذاشته شود. يعني برخي افراد و نهادها به سرعت و با تبليغات پرحجم و همه جانبه اعلام كنند كه اصلاح طلبان به اصطلاح راديكال به دليل شركت نكردن در انتخابات صلاحيت حضور در هيچ منصب سياسي و كانديدا كردن نيروهاي خود در انتخابات را ندارند.
اين اتفاق، شبيه اتفاقي بود كه در گذشته براي برخي جريان هاي سياسي مانند جبهه ملي، نهضت آزادي و حتي نيروهاي ملي- مذهبي رخ داد و مهر عدم حضور در حاكميت بر پيشاني آنها خورد.
-پيام اين مساله تا چه حد از سوي حاكميت دريافت شد؟
به هرحال اصلاح طلبان معتقد بودند به رغم برخوردهاي صورت گرفته با چهره هاي شاخص اين جناح قصد حركت سياسي مسالمت آميز دارند.
آنچه در ظاهر مشاهده مي شود اين است كه حاكميت آن طور كه بايد به اين حضور و شركت اصلاح طلبان توجه كافي را نشان نداد اگر چه ارائه تحليل از باطن نگرش اين بخش ها و محافل، به گذر زمان احتياج دارد. مواضع ظاهري برخي چهره هاي متنفذ سياسي نشان داد كه تغييري در نگرش آنها ايجاد نشده و حتي اعلام شد كه زنده بودن برخي منتقدان و خصوصاً نمايندگان مردم كه در اعتراض به ردصلاحيت هاي شوراي نگهبان در مجلس ششم تحصن كردند، به دليل رافت نظام است.
-آنها استدلال مي كردند كه به عنوان يكي از دو جناح اصلي نظام «حق» دارند در انتخابات حاضر شوند و نگاه برخي اشخاص و محافل براي اصلاح طلبان فاقد اهميت است.
البته آنچه آقاي خاتمي در خصوص «برهم زدن نقشه رقيب» و «مظلومانه اما بانشاط» شركت كردن در انتخابات اعلام كردند يكي از سطوح استدلال اصلاح طلبان را تشكيل مي داد اما بسياري از فعالان سياسي اين جناح حضور در انتخابات را به دليل جلوگيري از تشديد فضاي تحديد عليه نيروهاي دموكراسي خواه ضروري مي دانستند. در واقع آنها در برابر دو انتخاب سخت و نامساعد قرار داشتند. اول عدم شركت كه تبعات آن ممكن بود تا انحلال احزاب رسمي اصلاح طلب گسترده شود و دوم هم اينكه آنها به رغم اطلاع از عدم نتيجه گيري، با نامزدهاي باقي مانده خود وارد انتخابات شوند كه اصلاح طلبان سرانجام راه دوم را برگزيدند.
-يعني واقعاً اين پتانسيل وجود داشت كه احزاب اصلاح طلب را منحل كنند؟ مگر اين جزء حقوق احزاب و حتي مردم نيست كه مشاركت يا عدم مشاركت در انتخابات را انتخاب كنند؟
آنها نگران بودند تا در صورت عدم مشاركت برخوردي كه با برخي گروه هاي حاضر در حاكميت در سال هاي ابتدايي انقلاب صورت گرفت با آنها نيز صورت گيرد. اين استدلال وجود داشت كه اگر چه به دليل ردصلاحيت هاي غيرمنطبق با قانون، اصلاح طلبان در بسياري از حوزه هاي انتخابيه مهم، امكان ارائه نامزد را نداشتند اما نفس حضور در انتخابات، تعرض هاي بعدي به اين جناح سياسي را تا حدي كاهش خواهد داد و آنها اصل نيروها و سازمان خود را براي انتخابات بعد نگاه خواهند داشت.
-در اختيار نداشتن قواي انتخابي از طرف اصلاح طلبان چقدر به شرايط نابرابر بيروني مانند نداشتن ارگان براي اعلام نظرات احزاب شاخص، محدوديت هاي مالي و بي عدالتي هاي سياسي باز مي گردد و چه ميزان به وضعيت داخلي آنها اعم از فقدان انسجام و نداشتن برنامه كاربردي براي اداره كشور؟
هر دوي اين عوامل داراي نقش هستند اما من نقش عوامل بيروني را بسيار موثرتر مي دانم. در واقع پس از آغاز دوره تازه اصلاح طلبي در دوم خرداد 76 مفهومي كه در ذهن جامعه از اصلاحات شكل گرفت، امكان تغيير وضع موجود بود. اما در آن برهه چه اتفاقي افتاد؟ برخي بخش هاي قدرتمند و بعضي محافل در مقابل تغييرات مدنظر اصلاح طلبان مقاومت كرده، موانع جدي و سيماني در برابر تحقق وعده هاي دولت و مجلس اصلاحات قرار گرفت.
اين عملكردها سبب شد تا تصويري كه از اصلاح طلبان در ذهن مردم بود به تدريج بي رنگ شود. در اين ميان نكته يي كه به طور عامدانه از آن غفلت مي شود اين است كه شدت برخورد با جريان اصلاحات در دوران 8 ساله حضور آنها در قوه مجريه و مجلس ششم بسيار سهمگين بود. بايد تاكيد كرد كه اين برخوردها صرفاً شامل حال اصلاح طلبان حاضر در ساختار قدرت نبود بلكه نيروهاي بيرون قدرت برخوردهاي به مراتب سخت تري را تجربه كردند و زمينه هايي كه براي ايجاد يك جامعه مدني منطبق با شعار «ايران براي همه ايرانيان» مهيا شده بود تا حدود زيادي دچار آسيب شد.
در عين حال حركت اصلاح طلبي به دنبال خود سبب زايش و تقويت حركت ها و گرايش هايي در جامعه ايران شد كه تا حدود زيادي زمينه جنبشي داشتند. اما راست افراطي تمام تلاش خود را براي توقف اين حركت ها به كار گرفت و اصطلاحاً هزينه كار سياسي را براي اقشار دموكراسي خواه و احزاب اصلاح طلب بالا برد چنان كه بخشي از فعالان سياسي و مدني همچنان و تا همين لحظه با احكام سنگين قضايي مواجه هستند.
-احكام تعليقي؟
خير، احكام تعزيري كه هنوز نهايي نشده اند. تعدادي از فعالان سياسي هم مدت حبس خود را به طور كامل گذراندند. بنابراين باز هم تاكيد مي كنم كه نقش عوامل بيروني تحميل شده به جبهه اصلاحات به مراتب بيشتر از برخي اختلاف نظرهاي جزيي است كه ده ها برابر بيشتر از آن در ميان جناح راست وجود دارد.
-اما اين گروه ها در ايام انتخابات با رسانه هاي فراگير دولتي و خصوصي سعي در القاي اين نكته به مردم داشتند كه در ميان خود داراي وحدت كامل هستند و در مقابل اصلاح طلبان دچار تشتت آرا و افكار. عدم مشاركت حداكثري مردم در شهرهاي بزرگ به معناي موفقيت تلاش آنها نيست؟
توده هاي مردم كه در چارچوب ساختارهاي حزبي قرار ندارند و اين امكان را ندارند كه به مانند يك فعال حرفه يي به طور دائم در مسير حركت سياسي باشند به انتخابات و هر فرصت سياسي ديگري به عنوان زمينه يي براي بهبود زندگي خود نگاه مي كنند.
يعني نگاه آنها به انتخابات لزوماً به معناي يك مبارزه سياسي نيست. بنابراين افول مشاركت سياسي مردم در انتخابات كه از انتخابات شوراهاي دوم آغاز شد در انتخابات رياست جمهوري نهم نيز خود را نشان داد. در آن موقع اصلاح طلبان مصمم - كه به غلط در راستاي يك برنامه درازمدت از سوي جناح راست ، با لقب تندرو شناخته شدند- استدلال هايي براي دلايل حضور در انتخابات داشتند. گروه هاي تحريمي هم از اين صحبت آقاي خاتمي كه «برخي دستگاه ها رئيس جمهور را يك تداركاتچي مي خواهند» مستمسكي براي خود ساخته و بر طبل عدم مشاركت در انتخابات مي كوبيدند.
-استدلال طيف گسترده تري از همه نيروهاي تحول خواه كه در مرحله اول از چند كانديدا و در مرحله دوم از آيت الله هاشمي رفسنجاني حمايت كردند براي مشاركت در انتخابات چه بود؟
استدلال ها براي شركت در انتخابات اين بود كه اولاً پيروزي اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري، پتانسيلي براي خلق ظرفيت ها و استعدادهاي جديد ايجاد مي كند و ثانياً نفس شركت در انتخابات نوعي مبارزه سياسي است كه به هرحال به فراخ شدن فضاي سياسي كمك خواهد كرد. همان گونه كه توضيح دادم پس از انتخابات شوراهاي دوم جامعه به دليل برخوردهاي صورت گرفته با مطالبات خود و اصلاح طلبان، فضا براي اصلاح امور را هر روز تنگ تر ديد تا جايي كه بخشي از هواداران تحول تصميم گرفتند راه هاي ديگري به جز انتخابات را در پيش بگيرند. به هر تقدير اكنون به نظر مي رسد حركت اصلاحي چه در فرم و چه در محتوا نيازمند تغييراتي باشد. اين به اين معناست كه صرف نظر از محدوديت هاي روزافزوني كه در مقابل حركت اصلاحي وجود دارد - و به نظر مي رسد در حال حاضر اراده يي براي كاهش آن وجود ندارد - اصلاح طلبان بايد حضور خود را به عرصه عمومي و موانع موجود تسري دهند. تاكيد مي كنم كه به نظر نمي رسد مردم از اصلاحات سرخورده شده يا اصلاح طلبان را افراد ناموجهي تلقي كنند. مردم نسبت به كارايي آنها در هنگام حضور در قدرت دچار ترديدهايي هستند چرا كه عدم پايبندي جناح مقابل به قواعد بازي سياسي را مي بينند.
-اين اعتقاد در ميان برخي ناظران سياسي وجود دارد كه با توجه به عملكرد سه سال گذشته رقيب سياسي اصلاح طلبان در امور اجرايي كشور و ضعف هاي ريز و درشتي كه به رغم درآمد هنگفت و افسانه يي در همه حوزه ها ايجاد شده فضا براي بازگشت اقبال مردم در انتخابات رياست جمهوري به كانديداي تحول خواهان مساعد شده اين فرض خوش بينانه است يا واقع بينانه؟
بله، اتفاقات رخ داده و عملكرد رقيب، زمينه مساعدي را فراهم ساخته اما در يك مبارزه انتخاباتي خصوصاً انتخابات رياست جمهوري جدا از ميل و اقبال عمومي، به يك چهره خاص، توانا و به جهت سياسي جذاب هم احتياج هست كه توانايي متمركز ساختن افكار عمومي روي خود را داشته باشد. آقاي خاتمي به جهت شخصيت و پيشينه قابل دفاعش تا حدود زيادي از اين ويژگي ها برخوردار بود. او توانايي همراه كردن طيف هاي مختلفي با خود را داشت؛ با تشخص مذهبي خاص خود- به رغم همه تخريب ها و تبليغات منفي- بخشي از آراي قشرهاي مذهبي را جذب كرد، با تشخص فرهنگي خود موجب اقبال قشرهاي فرهنگي جامعه شد و شخصيت باز و منعطف وي آراي قشرهاي متفاوت جامعه را نيز جلب كرد بنابراين بايد توجه داشت كه در انتخابات سال آينده هم در صورت فقدان وجود يك كانديدا با ويژگي هاي مورد اشاره ممكن است فرصت مساعد به وجود آمده به هدر برود.
اگرچه در هر انتخاباتي تكنيك و تاكتيك داراي اهميتي ويژه است اما در انتخابات رياست جمهوري اين اهميت دوچندان مي شود چون تنها انتخاباتي است كه كانديداهاي آن در سطح ملي و نه منطقه يي با يكديگر به رقابت مي پردازند. تحليل مورد اشاره در سوال شما درست است و اصلاح طلبان مي توانند از فرصت به وجود آمده استفاده كنند، مشروط بر اينكه به اهميت فرد معرفي شده از سوي اصلاح طلبان هم واقف باشند. آقايان ناصري و رمضان زاده در گفت وگويي كه پيش از انتخابات مجلس هشتم با روزنامه اعتماد داشتند، اشاره كردند كه در اوج دوران پس از دوم خرداد و تيراژ بالاي مطبوعات پرتعداد اصلاح طلب، باز هم مردم بيش از 70 درصد اطلاعات خود را از صدا و سيما دريافت مي كردند. آقاي خاتمي هم اخيراً تاكيد داشتند كه صداي اصلاح طلبان به حدود يك پنجاهم جمعيت كشور مي رسد، بنابراين انتخابات سال آينده بزنگاهي است كه در آن بايد با اين انحصار خبري جناح مقابل كه از حمايت هاي همه جانبه و غيرعادلانه نسبت به نيروهاي منتقد برخوردارند، مقابله كرد.
-مگر در دوم خرداد هم اين ضعف اطلاع رساني براي نيروهاي چپ كه بعدها اصلاح طلب نام گرفتند، وجود نداشت؟
در آن دوره بسياري از نهادها در اختيار نيروهاي نزديك به آقاي هاشمي بود اما اكنون اوضاع به كلي متفاوت است و فكر مي كنم در دو انتخابات شوراهاي سوم و مجلس هشتم، سختي كار بيش از پيش بر نيروهاي سياسي دموكرات روشن شد.
در واقع اوضاع اجرايي انتخابات به گونه يي است كه حتي برخي از به اصطلاح اصولگرايان هم نسبت به نحوه برگزاري انتخابات و سازماندهي صورت گرفته توسط همان محافل تندرو عليه هر نيرويي كه مخالف دولت نهم باشد، اعتراضات زيادي داشته و دارند.
-پس با توجه به تحليل شما بايد روي شخص و تكنيك هاي مبارزات انتخاباتي وي در يك فضاي كاملاً نابرابر به بحث بپردازيم. در مقابل، برخي سران اصلاح طلب معتقدند ترديدهايي كه اكنون در ميان احزاب وجود دارد بايد در مباحثي دروني مورد بررسي قرار بگيرد، چون پس از اتخاذ تصميم حضور يا عدم حضور در انتخابات تنها يك صدا بايد از همه نيروهاي تحول خواه شنيده شود.اكنون پرداختن به مصداق ها اهميت دارد يا معيارها؟
آنچه فضاي سياسي فعلي و فضايي كه در انتخابات مجلس هشتم حاكم بود به ما مي گويد اين است كه نمي توان شانس زيادي براي ايجاد يك جو نسبتاً باز مشاركتي قائل شد. اين اولين پاسخي است كه مي توان به سوال شما داد اما در مقابل مي توان گفت هر انتخاباتي منطق و مقتضيات خاص خود را دارد، بنابراين پيشاپيش نمي توان وارد بحث هايي نظير شركت يا عدم شركت در انتخابات شد. بررسي نفس زمينه شركت در انتخابات، چشم انداز خوشبينانه يي را در مقابل نيروهاي اصلاح طلب قرار نمي دهد. در خصوص مباحث داخلي اصلاح طلبان هم به نظر مي رسد برخي گروه ها و افراد اصلاح طلب علاقه چنداني به منضبط شدن و حركت بر مبناي منافع كل جامعه و جناح تحول خواه از خود نشان نمي دهند و شايد كاركرد واقعي آنها خراب كردن بازي بقيه است. ذات كار جمعي و ائتلافي اين است كه حتي اگر مواضع خود را درست مي داني، براي يك نفع بزرگ تر از مواضع خود عدول و به يك حداقل حتمي در برابر يك حداكثر خيالي قناعت كني. پس از شكست احتمالي هم احزاب و گروه هاي حاضر در يك ائتلاف فراگير، مذاكرات و اختلاف نظرهاي طبيعي و دروني خود را علني نكرده، آن را فرياد نمي زنند. اين در ضديت با يك حركت جمعي است. اكنون و با گذشت سه سال از پايان دولت آقاي خاتمي و حدود پنج سال از مجلس ششم، هنوز بحث هايي در خصوص اينكه فلان فرد يا حزب اصلاح طلب در مجلس ششم چه كرد در ميان برخي اصلاح طلبان شنيده مي شود. اين گونه رفتارها اقتضاي كار جمعي نيست.
-آنان كه نبود يك «مركزيت قاطع» براي ايجاد هماهنگي يا يك ليدر شناخته شده- كه نه در حرف كه در عمل حاضر به پذيرش اين جايگاه و آسيب ها و مشقت هاي احتمالي مديريت است- را به عنوان يكي از آسيب هاي اصلاح طلبان مي دانند تا چه حد درست مي گويند؟
اين كاملاً تحليل درستي است. زماني كه يك شوراي «جمع كننده» از افراد بانفوذ يا اصطلاحاً سران اصلاح طلب وجود ندارد، متاسفانه ممكن است نوعي جمع «صفرها» در ميان احزاب اصلاح طلب پديد آيد. اينكه نام 20 حزب و گروه به عنوان اعضاي ائتلاف اعلام شود، مي تواند كاملاً بي فايده باشد چرا كه برخي از اين نام ها تنها روي كاغذ وجود داشته و بنابراين احزاب حاضر نيستند تمام ظرفيت و توان خود را در اختيار هدف واحد اصلاح طلبان قرار دهند. بنابراين اكنون ضرورت اصلاحات بسيار بيش از گذشته در جامعه احساس مي شود اما اصلاح طلبان بايد در «فرم» حركتي خود بازانديشي كنند.
-در مورد اين «فرم» دغدغه هاي خاصي در ذهن داريد؟
چيزهايي وجود دارد اما بيان آن در اين برهه چندان ضرورتي ندارد. با توجه به آنچه گفته شد لازمه اين كار اين است كه در جلسات محدودتري با اصلاح طلبان به شكافتن اين مساله بپردازيم. اين يك تاكتيك و آسيب شناسي كاملاً دروني است و برخلاف آنچه برخي چهره ها و احزاب دروني جبهه اصلاحات انجام مي دهند، انتقادات آشكار تنها فضا را براي حملات بيروني و جنگ فرسايشي و رسانه يي رقيب مهياتر مي كند.
-يعني يك مدل پايين به بالا در سطح احزاب اصلاح طلب؟
پايين به بالا نه به اين مفهوم كه از تك تك هواداران يا گروه ها و تشكل هاي مدني تحول خواه نظرسنجي صورت بگيرد چرا كه با بضاعت موجود اين امكان وجود ندارد، اما فكر مي كنم ما نياز به دگرگون كردن تاكتيك ها و استراتژي خود داريم. استراتژي اصلاحات از طريق انتخابات اكنون با محدوديت هاي كاملاً جدي مواجه شده و در عين حال استراتژي حضور جبهه يي نيز پتانسيل سابق را ندارد. در واقع اگر يك جناح سياسي امكان ايجاد انعطاف و تغيير جهت در مواقع لازم را نداشته باشد به تدريج از صحنه موثر سياسي حذف خواهد شد. بايد بتوانيم تاكتيك هاي مختلف را در شرايط متفاوت در دستور كار قرار دهيم. يكي از آسيب هاي موجود اين است كه طرف مقابل با ايجاد محدوديت هاي غيرسياسي فراوان، انتخاب هاي اصلاح طلبان را كاهش داده است.
-مي توانيد اين مساله را كمي باز كنيد؟
بله، آنها دريافته اند كه قسمت بيشتر پتانسيل اصلاح طلبان در جريان انتخابات بسيج مي شود و هنگامي كه مسير انتخابات براي ما مسدود يا ناهموار شود، دايره مانور سياسي نيز براي نيروهاي منتقد محدود و محدودتر خواهد شد. آنها با ردصلاحيت چهره هاي موجه اصلاح طلب قصد تخريب روحيه و هدر دادن توان و انرژي اصلاح طلبان را دارند. اين موضوعي است كه آقاي حجاريان نيز در گفت وگو با روزنامه اعتماد به آن اشاره يي گذرا داشت؛ اينكه شيوه هاي ديگري از عمل سياسي نيز وجود داشته كه در گذشته از سوي اصلاح طلبان دنبال مي شده است. البته منظور اين نيست كه دست به حركت هايي خارج از عرف سياسي زده شود. در سياست رويه هاي زيادي وجود دارد كه به رغم فشارهاي روزافزون كنوني بر اصلاح طلبان، مي توان به صورت عملياتي تر و اعتراضي تر در چارچوب قانون اساسي به آنها پرداخت. به نظر مي رسد فرم و قالبي كه در دوم خرداد به صورت يك جبهه شكل گرفت، پتانسيل اين سطح از بازي سياسي را كه از سوي آقاي حجاريان مطرح شده ندارد و به همين دليل است كه بايد در جلسات دروني خود كه البته مدتي است با حضور اصلاح طلبان آغاز شده به طراحي يك «فرم تازه» برسيم.
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]
-
گوناگون
پربازدیدترینها