محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853501863
تاريخچه خط در ايران باستان ۲
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: درباره خط و زبان اوستایی گفتیم و دیدیم که نادرستی های دیدگاه آکادمیک غرب که با ترجمه مو به موی ایرانیان در ایران نیز اوج گرفته، بزرگترین مشکل ماست.
پس مجبور شدیم خط در ایران باستان رو تحلیل کنیم و همه اجزای نظر آکادمیک غرب رو بررسی کنیم. البته من در اینجا به صورت کاملا اجمالی و خلاصه فقط اشاره میکنم و به همین دلیل بدون منبع و سند مینویسم. چراکه در این مقال جایش نیست تا به شکل آکادمیک برخورد کنیم.
درباره هزوارش و شیطنت ایرانشناسان این را نیز باید افزود که یافت شدن نوشته های پهلوی در آسیای میانه که از هزوارش بهره نمیگرفت، نشان داده شد که نمیتوان از هزوارش برای اثبات برگرفتن خط پهلوی از آرامی بهره برد و کاتبان ایرانی را آرامی ها نامید. چون پهلوی بی هزوارش هم داریم.
در دوران ساسانی خط پهلوی هم تغییر کرد و هم بسیار گسترش یافت. و در کنار آن چندین خط دیگر برای بهره گیری های گوناگون موجود بود (ابن ندیم در الفهرست به هفت دبیره یا خط ایران باستان اشاره کرده و یک به یک کاربردهای آنرا شرح میدهد).
مهمترین موضوع درباره خط شناسی در ایران باستان همان بحث خط دین دبیره یا اوستایی است. چراکه بر اساس نظر آکادمیک، پیش از دین دبیره، اوستا نمیتوانسته نوشته شده باشد و کتاب اوستا وجود نداشته. چون این زبان را به خط دیگری که میشناسیم نمیتوان نوشت.
بدبختانه برخی پژوهشگران دین دبیره را ساخته شده در دوران ساسانی میدانند و آنوقت ماجرای کتاب اوستا را زیر سبیلی رد میکنند!!! یعنی یا سکوت میکنند و یا اشاره ای کوتاه و بر ضد نوشته های نیاکان خود چیزی نمیگویند. نوشته هایی که مدام تاکید دارند اردشیر بابکان اوستا را گردآورد (چیزی وجود داشته که گردآورده شده و اردشیر فرصتی برای خط ساختن هم نداشته) و پیش از او هم بلاش این کار را کرده بود و پیش از او اسکندر آنرا سوزانده و پراکنده بود. یعنی رویشان نمیشود این سخن را بگویند و من نمیفهمم که دانش ایرانشناسی مگر بازیچه است که کسی برای گفتن حقایق علمی رودربایستی کرده و چیزی را مخفی کند و خجالت بکشد!!
یا این دندان لق پوسیده به قول خودتان را بکشید و بگویید یکسره دروغ و افسانه است و اوستا در زمان ساسانیان برای نخستین بار به کتاب نشسته است. و یا اگر میگویید که پیشتر بوده، پس نگویید دین دبیره در زمان ساسانیان ساخته شد و یا اگر خطی دیگر میشناسید از آن سند دهید و اکتفا نکنید که خطی بوده است!!! کدام خط؟ نامش؟ اثراتش؟ اشاراتش؟
حالا میرویم سراغ ماجرای به ظاهر آکادمیک تا ببینیم آیا اینطور است یا خیر؟
حضرات بزرگان مکتب ایرانشناسی فرانسه میفرمایند که کتاب اوستا در بازه زمانی سده 4 تا 6 ساخته شده است (نگاه کنید به کتاب سنگ نوشته های پهلوی که نوشته داریوش اکبر زاده است ولی در واقع ترجمه ای از نویسندگان فرانسوی به ویژه ژینیو است).
این دوستان میگویند که دلیل وجود نداشتن اوستا در دوران پیش از شاپور دوم این است که اشاره ای به اوستا در کتیبه های ساسانی شاپور یکم و کرتیر و نرسی نشده است. خیلی خوب. ما میپذیریم که بدین دلیل، اوستا پیش از شاپور دوم نبوده است. حالا از دانشمندان مکتب فرانسه پرسش میکنم که آیا در دوران شاپور بزرگ کتیبه ای نوشته شده که به اوستا اشاره دارد؟ پاسخ خیر است. پس چرا نوشته شدن اوستا از شاپور دوم آغاز میشود؟ دلیلش چیزی نمیتواند باشد جز روایات ایرانی که از آتورپات مارسپندان به عنوان موبدی بزرگ در دوران شاپور دوم نام میبرد. خب، چطور وقتی سخن از اوستای پیش از اسکندر و اوستای بلاش اشکانی و اوستای اردشیر بابکان میشود، روایات ایرانی افسانه است، ولی آرتورکریستن سن (از بهترین های مکتب فرانسه) با بهره گیری از همین سخنها، اوستا را به دوران شاپور دوم منسوب میکند؟؟
آیا این تناقض ها نشان از این نیست که این نظریات آکادمیک، چندان هم آکادمیک نیست؟ از این نظر آکادمیک است که در آکادمی عنوان شده و کسی هم چیزی برای مقابله نداشته ولی خب این همه مشکل را چه کنیم؟ گروه بزرگتر، میگویند اوستا در دوران انوشه روان در سده 6 نوشته شده و نه دوران شاپور دوم. چرا؟ دلیل خوبی دارند. چون در کتاب ها و تاریخ های سوریانی مسیحی و ... اشاره ای به کتاب دینی زرتشتیان نرفته است. بیشتر این کتابها از جمله اعمال شهیدان در دوران شاپور دوم تا یزدگرد دوم نوشته شده و چنین اثری در آن نیست. پس تا زمان انوشه روان در سده 6 جلو می آییم. حالا چرا در دوران انوشه روان؟ چون عصر طلایی ادبیات ایران باستان است. بیشینه پژوهشگران غربی این را پذیرفته اند که نوشته های پهلوی بیشتر به دوران انوشه روان باز میگردد. پس میتوانیم اوستا و دین دبیره را نیز به آن زمان نسبت دهیم. ولی مشکل اینجاست که در این زمان نیز اشاره ای به اوستا در کتیبه ها و یا نوشته های سوریانی مسیحی و ... نرفته است. پس همان دلیل هایی که وجود اوستا پیش از انوشه روان را رد میکرد، ناقض وجود اوستا در زمان انوشه روان هم هست. درست است که انوشه روان دوران طلایی نوشته های پهلوی بوده ولی پهلوی نویسی به هر حال پیش از او هم بوده و اتفاقا کتیبه نویسی پهلوی در سالهای نخست ساسانیان وضع بهتری داشت. پس دوستان مکتب فرانسه واقعا چیزی در دست ندارند و آنچه میگویند حدس و گمان است. یعنی الفبایی که درست کرده اند، توسط تئوری های خودشان نقض میشود.
به همین دلیل هم هست که مکتب آلمان (هینز و همسرش و مترجم خانوادگی شان رجبی) به مغز خود فشار نیاورده و با پاک کردن صورت مسئله کار را راحت کرده است. یعنی گفتند اوستا در سده 7 نوشته شده است. آنهم نه در دوره خسرو پرویز، چون این آلمانیها مثل فرانسوی ها مارو پله بازی نمیکنند، هی قدم به قدم بیایند جلو. چون همان فرمول در مورد خسرو پرویز هم صدق میکند. پس گفتند در زمان یزدگرد سوم در زمانی که ایران در حال اشغال شدن بود، موبدان برای مقابله با دین جدید اوستا را نوشتند و همچنین مردم از آن پشتیبانی کردند تا بشوند اهل کتاب و بتوانند دین خود را نگه دارند.
ولی مکتب فرانسه بیکار ننشست، در کتاب ساسانیان کریستن سن و همچنین ژینیو خیلی خوب پاسخ آنها داده شده است که سخن از نوشته شده اوستا در زمان اشغال ایران جوک است. به قول کریستن سن اگر چنین است و خود اوستا یعنی نوشته های مکتوب دینی مزدیسنا برای نخستین بار در سده 7 نوشته شد، آیا ناممکن نیست که در عرض 150 سال با انبوهی از نوشتارهای پهلوی دینی موسوم به زند یا تفسیر مواجه باشیم؟ اوستایی که تازه در آنزمان نوشته شده، چطور نیازی به تفسیر داشته؟ این اوستایی که در این زمان ساخته شده، چرا در زمان مامون به بازیابی آن نیاز بوده؟ چطور اینقدر سریع این همه گزارشات ساختگی از وجود اوستای پیش از اسکندر و بلاش اشکانی و ساسانی ساخته شده و چنان تثبیت شد که همه مورخان مسلمان (که تعصبی روی اوستا نداشتند) بی برو برگرد به آن اشاره کرده اند؟ بنابراین اینجا نظریه ایجاد اوستا در پایان دوره ساسانی به منظور مقابله با اسلام مضحک به نظر رسیده و توانی برای دفاع ندارد.
پس این مکتب ها در برخورد با هم، همدیگر را بی اثر کرده و ثابت میکنند که تئوری های آنان وحی منزل نیست. و نیاز به تکمیل شدن و اصلاح شدن دارد. پس همچنان نمیتوانیم این همه روایات ایرانی مبنی بر وجود اوستا پیش از اسکندر و نتیجتا خط اوستایی را نادیده بگیریم و باید روی آن مانور دهیم.
در پایان توجه کنید که سخن از ساخته شدن اوستا، فقط کتاب شدن آن است و نه وجود آن. این مکتب ها، میگویند که اوستا تا سده 4 یا 6 یا 7 شفاهی بوده و موبدان و مغان آنرا حفظ بودند و سپس نوشتند. یعنی وجود داشت، منتها به صورت کتاب نبود. بلکه در ذهن موبدان و روحانیون وجود داشت. قدمت اوستا با توجه به زبانش بی گمان مربوط به پیش از هخامنشیان و مادها است. بدرود.
پیدایش خط فارسی
قبل از اسلام خطوط مختلفی از جمله میخی و پهلوی و اوستایی در ایران متداول بوده است اما با ظهور دین اسلام نیاكان ما الفبا و خطوط اسلامی را پذیرا شدند. تاریخ شکل گیری خط عربی و نحوهٔ نگارش آن به پیش از اسلام بر نمی گردد و تقریبا همزمان با گسترش اسلام و در سالهای اولیه فتوحات اسلامی شکل گرفت.
هرچند ایرانیان خط کنونی خود را از عربها وام گرفتهاند، با این حال در تکامل این خط و در تبدیل آن به هنر خوشنویسی نقش عمدهای داشتهاند. ایجاد نقطه و اِعراب در خط عربی را به فردی بنام ابواسعد دؤلی الفارس و در قرن اول هجری نسبت داده می شود که بیشتر برای جلوگیری از اشتباه خواندن قرآن، توسط ایرانیان انجام شد.
خوشنویسی ایرانی
ایرانیان حتا در خطوط رایج در سایر سرزمینهای اسلامی شیوههای خاص خود را پدید آوردند. درحالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه به عهده ایرانیان بودهاست، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوههایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوهها و قلمهای ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، آذربایجان، هند و ... میباشد. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.
نستعلیق
در ایران پس از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ایلخانیان،اوراق مذهّب کتابها نخستین بار با نقشهای تزیینی زینت یافت. در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید. میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق (که بنا به نظر اکثر کارشناسان خط یکی از پیچیده ترین و در عین حال ساده ترین و زیباترین خط هاست) را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.
________________
آنچه که به عنوان شیوهها یا قلمهای خوشنویسی ایرانی شناخته میشود بیشتر برای نوشتن موتون غیر مذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری و یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و بهکار رفتهاست. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشتهاست. هرچند آنان نیز برای امور منشیگری و غیر مذهبی قلمهایی را بیشتر بهکار میبرند، اما اوج هنرنمایی آنان - بر خلاف خوشنویسان ایرانی- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.
در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبهنویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره میگرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلمها نیز شیوههایی مجزا و مختص به خود آفریدهاند.
خط تعلیق را میتوان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده میشد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود. که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر ابادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.
پس از خط تعلیق که نخستین خط شکل گرفته ایرانی بود. در قرن هشتم میرعلی تبریزی (۸۵۰ هجری قمری) از ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی بنام نسختعلیق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید. و بعد ها در دوران شاه عباس صفوی به دست میرعماد حسنی به اوج زیبایی و کمال رسید.
خط نستعلیق علاوه بر خوشنویسانی که در حیطه ایران کنونی میزیستند. در خراسان بزرگ و کشورهای آسیای میانه، افغانستان و بهویژه خوشنویسان دربار گورکانیان در هندوستان (که تعلق خاطر ویژهای به فرهنگ ایرانی داشتند) رشد و پیشرفت قابل توجهی کرد.
بطور کلی قرنهای نهم تا یازدهم هجری را میتوان قرنهای درخشان در هنر خوشنویسی در ایران دانست. در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد. علت پیدایش آن را میتوان به سبب نیاز به تندنویسی و راحتنویسی در امور منشیگری و بیش از آن ذوق و خلاقیت ایرانی دانست. همانطوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان بهخاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آنرا نیز بوجود آوردند. درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند.
در دوران قاجار خط کاربرد اصلی خود یعنی کتابت را از دست داد. از یک سو با تاکید و توسعه سیاهمشقنویسی به سمت هنر ناب رفت و از دیگر سو با پدید آمدن روزنامهها و چاپ سنگی خود را به هنرهای کاربردی نزدیک شد. در دوران پهلوی روند نیازهای مدرن تجاری و تبلیغی خط را از کنج کتابخانهها و مجموعههای خصوصی به بستر اجتماع کشاند و جریانات هنری مدرنی شیوههایی چون نقاشیخط را بهوجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنری جهان است.
در سالهای پس از انفلاب اسلامی خوشنویسی با اقبال عمومی روبرو شد و انجمن خوشنویسان ایران که در سال ۱۳۲۹ تشکیل شده بود نقش بارزی در رشد و توسعه کمی و کیفی این هنر به عهده گرفت.
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشتهاست. زیرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحی میدانستهاند. آنان خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها بهکار میبردند. خوشنویسی یا خطاطی در کلیه کشورهای اسلامی همواره به عنوان والاترین هنر مورد توجه بودهاست. مردمان این سرزمینها بهویژه ایرانیان در اوج قدرت و نهایت ظرافت در این هنر تجلی یافت و خوشنویسی به مانند محوری در میان سایر هنرهای بصری ایفای نقش کردهاست. خوشنویسی از قرون اولیه اسلامی تا کنون در کلیه کشورهای اسلامی و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسیت و قدرت تمام در اوج جریانات هنری بوده است.
قدیمیترین نسخه قرآن به خط کوفی است و به علی بن ابیطالب منسوب است. پس از قرن پنجم هجری، خط کوفی تقریباً جای خود را به خطّ نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاویهدار خطّ کوفی منحنی و قوسدار است.
در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از : محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع. که وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام میباشد. همچنین او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که یه اصول دواردهگانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن.
یک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب برای خط نسخ قواعدی تازه ایجاد کرد و این خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدین یاقوت مستعصمی به این خط جان تازهای بخشید و قرآن کریم را برای چندین بار کتابت نمود.
همواره قابلیتهای کارکردی عاملی مهم و درجه اول، در انگیزه و شکلگیری تحولات در خوشنویسی بوده است. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما بهویژه امروزه، صنعت چاپ و گرافیک تاثیر شگرفی بر روند توسعه و تحولات خوشنویسی داشتهاست.
روند تحولات در خوشنویسی به شکل سنتی محدود نشد و هنرمندان خطاطی و نقاشی را با هم درآمیختند تا امکانات نوینی را تجربه کنند به این کار رفته رفته عنوان نقاشیخط داده شد. شاید بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی خط به ویژه در پیش از انقلاب بوده است. پس از انقلاب خوشنویسی با اقبال زیادی از سوی جوانان مواجه شد آنان در عرصههای مختلف اعم از شیوههای سنتی و یا تلاش برای ایجاد خلاقیت های نوین با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافیک و گستردگی نیازهای نوین جامعه، پدید آمدن کامپیوتر به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای کار گرافیک و نشر رومیزی همه و همه چالشهای حدید در پیش روی خوشنویسی معاصر هستند.
خط ناخنی گونهای از خوشنويسی است که در آن به جای استفاده از جوهر و قلم, با فشردن کاغذ در بین دو ناخن انگشت میانی و شست، کاغذ را تغییر شکل میدهد و بدین ترتیب کلمات شكل میگیرند. گفتنی است این نوع خط بسیار بدیع است و گسترش چندانی ندارد.
قطاعی که در آن خطوط را باظرافت کامل بریده و بر زمینه ای دیگر می چسبانند.
طغری نوعی ترکیب بندی خاص از حروف است که معمولا با خط ثلت انجام می شود و در گذشته به منظور امضا استفاده میشده است.
ابزارهای خوشنویسی
وسایل و ابزار خوشنویسی در خلق یک اثر مطلوب بسیار موثرند. ابزار خوب مشوق هنرمند در ادامه کار و پیشرفت اوست. . ابزار مهم و اصلی خوشنویسی عبارتند از:
قلمنی نوع مرغوب آن از نیهای دزفولی (برای قلمهای ریر و متوسط) یا نی خیزران (برای درشتنویسی) تهیه میشود.
کاغذ امروزه کاغذهای گلاسه، به ویژه گلاسهٔ مات، برای نوشتن مناسبند.
مرکب که باید مخصوص خوشنویسی باشد. بیش از همه مرکب مشکی و پس از آن قهوهای کاربرد دارد.
افزون بر آن از وسایل خوشنویسی میتوان بهابزار زیر اشاره کرد:
دوات، لیقه، قلمتراش، قطزن، سنگ تیزکن قلمتراش، قلمدان، زیرمشق، مِسطره، ابزار بههم زدن لیقه و مركب، قاشق مخصوص آب ریختن در دوات.
گزیده ای از خوشنویسی سنتی در سایر نقاط جهان
هرچند خوشنویسی در مشرق زمین اهمیت و توسعه کاملی یافته است اما اشکالی از آن را در کلیه فرهنگها میتوان یافت. واژهٔ خوشنویسی یا Calligraphy از قرن پانزدهم میلادی وارد دایرهٔ لغات فرهنگهای لاتینی شد و تنها پس از قرن نوزدهم به عنوان یک اصطلاح شناخته شده مطرح گشت، اما از دیر باز بهویژه در کشورهای خاور دور و کشورهای اسلامی ازجمله ایران، خوشنویسی به عنوان هنری شاخص مطرح بوده است.
دراروپا اگرچه از دیرزمان دولت و کلیسا به زیبانویسی توجه نشان میدادند( مانند کتیبههای رومی و یا برخی نسخههای خطی انجیل) خوشنویسی در اروپا یک هنر فرعی و وابسته به کتابخانهها و محافل طلاب بود. خوشنویسی چینی از کیفیت انتزاعی و تصویری خاصی برخوردار است که بیان اندیشه و احساس را ممکن می سازد و از این رو با نقاشی قرابت دارد. در کشورهایی مانند ژاپن و کره نیز تاحدی وضع به همین صورت بود. به طور کلی در خاور دور هنر خوشنویسی هرچند بیشتر نزد کاهنان و متولیان امور مذهبی رواج داشت اما در کنار نقاشی رشد شگرفی کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]
-
گوناگون
پربازدیدترینها