واضح آرشیو وب فارسی:انتخاب: به بهانه شهادت دخت گرامي نبي ا...، حضرت فاطمه زهرا(س)؛ نوري فروزنده در ساق عرش
------------
فاطمه، منسوب به پيامبر نور و رحمت است؛ اما او به تنهايي نيز كرامتي والاتر از اينها را دارد. داستان فاطمه(س)، داستان تاريخي و منحصر به فرد انساني پايبند به ارزشهاي والاي ايماني و انساني و شرح دلپذيرعواطف بلند آسماني و روايت ايمان، ايثار و اعتقاد انساني و داستان پارسايي، عفت و كرامت زني پيراسته و آراسته به آرايش روحي و معنوي است. قصه او شرح قناعتها و دل بستن به زيورهاي حقيقي تر و ماندني تراز دنياي مادي است. فاطمه(س) بانويي ارزشمند و الگو به لحاظ حضور مثبت و تأثيرگذار در محيط خانه و در محيط جامعه بود.
او را بايد اين گونه شناخت؛ از طريق خودش و در خودش، فاطمه را با فاطمه و در فاطمه بايد به معرفت نشست.
زندگي اين بانوي مكرمه اسلام درسهاي فراواني براي پيروان حضرتش بر جاي گذاشته است.
ولادت آن بزرگوار با انزواي مادر بزرگوارش از سوي زنان قريش همراه شد. آن هنگام كه آنان به دليل ازدواج خديجه(س) با پيامبر(ص) با وي قطع رابطه كردند و حاضر نشدند در لحظات دشوار وضع حمل به ياري او بشتابند. بدين شكل زهراي اطهر(س) در فضايي آكنده از مظلوميت چشم به جهان گشود. اما پيام اين مظلوميت چنانكه پس از اين نيز بدان خواهيم پرداخت، چيزي جز «دفاع از دين خدا و حمايت از رسول خدا محمد(ص)» نبود.
و كودكي اش با دوره نخست تبليغ دين در مكه توأم گرديد. مشاهده چهره نوراني پدر كه با ضربات سنگ خصومت كفار، رنگ خون مي گرفت يا زباله هاي عداوت و لجاجتي كه بر سر و روي مباركش مي ريختند، بخشي از سهم كودكي فاطمه(س) در رسالت و همراهي دشوار با فرستاده امين خدا بود.
اوج اين سختي، در سه سال محاصره در شعب ابي طالب به وقوع پيوست. تلخ كاميهايي كه با مرگ مادر عزيزش، تلخ تر شد.
آغاز نوجواني آن حضرت نيز در مدينه و با جنگهاي پياپي عليه مسلمانان همراه شد. عروس خانه اميرالمؤمنين(ع) در غياب همسر و سردار بي نظير سپاه اسلام، بارسنگين امور منزل و رسيدگي به فرزندان خردسال را به دوش مي كشيد. داستان دستاس و دستان او كه از چرخاندن آسيابي سنگي زخم مي شد و چادر وصله داري كه سلمان را به گريه مي انداخت، يا حكايت شبهاي خانه علي(ع) كه كودكان خردسالش گرسنه سر بر بالين مي گذاشتند، تنها گوشه هايي از درد و رنج اين نوعروس آسماني اسلام است كه همگي به پاي نهال نورس اسلام و براي جان گرفتن درخت رسالت ارزاني گشت.
رخدادهاي بسياري كه پس از رحلت رسول خدا(ص) بر ايشان گذشت و شدت حزن و اندوه آن گرامي در آن دوران، گواه و شاهد ديگري بر مظلوميت اهل بيت گرامي پيامبر(ص) است، چنانكه خود درتعبيري مي فرمايد: «مصيبتهايي بر من فرو ريخت كه اگر به روزها افكنده مي شد آنها را به شبهاي تاريك بدل مي نمود.»
ايشان به فرموده كلام امام صادق(ع)، پس از درگذشت پدر، دائماً اشكبار بود و مكرراً از شدت غصه از حال مي رفت. اما آن ولي و حجت الهي به همه اين اندوه ها جهت الهي داد و همه را براي تقويت دين خدا و تحكيم موقعيت وصي و جانشين رسول خدا(ص) هزينه كرد و در كمال ماتم زدگي، مصايب خود را زمينه نهيب زدن بر مردماني قرار داد كه غفلت و مصلحت انديشي دنيايي، در خطر برگشت به جاهليت قرارشان داده بود.
چنين بود كه زهراي اطهر(س) در چهره بزرگترين حامي و پيشواي مظلوم خويش ظاهر شد و سند حقانيت اميرالمؤمنين(ع) و مظلوميت آن جناب را با خون خود مهر كرد و ابديت بخشيد.
حضرت فاطمه زهرا(س) در دوران كوتاه رحلت رسول خدا(ص) با شهادت خويش، يكبار به مسجد نبوي پاي گذاشت و خطبه خواند، چنانكه عظمت و هيبت كلام فاطمي ستونهاي مسجد و بلكه عرش الهي را به لرزه انداخت.
در شرايطي كه جو سنگين حاكم بر مدينه نفسها را در سينه ها خفه مي كرد، دختر پيامبر(ص) حقايق را در چهره مسلمانان نهيب مي زد كه: اي بندگان خدا شما پرچمداران امر و نهي و حاملان دين و وحي او و امانتداران خدا بر خويشتن بوده و مأمور رسانيدن احكام دين او به ملل ديگر مي باشيد.
به سوي شما از ميان خودتان پيامبري آمد كه رنج و ناراحتي شما بر او دشوار بود و بر ايمان آوردن شما اصرار مي ورزيد و به مؤمنين دلسوز و مهربان بود و هنگامي كه خداي تعالي خانه جاوداني انبيا و جايگاه برگزيدگان را براي پيغمبرش اختيارنمود، كينه هاي دروني و نفاق شما ظاهر گشت و جامه دين مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومايه دعوي نبوغ كردند. شتر باطل گرايان به صدا درآمد و در صحن خانه هايتان جولان نمود. شيطان از كمينگاه خود در حالي كه شما را به سوي خود مي خواند سركشيد و ديد كه چه زود دعوتش را پذيرفتيد...
همه هستي و لحظه لحظه عمر فاطمه مرضيه(س) يك بانگ را تكرار مي كرد. فرياد اعتنا و توجه به دين خدا، چنانكه خداوند خود خواسته و بدان امر فرموده: «فرياد بيدار باش به مسلمانان كه خط اصيل دين را گم نكنند» و اين نهيبها در دوران پر رنج پس از پيامبر(ص) تا لحظه شهادت بانوي اسلام، به شكل فريادهاي اعلام مظلوميت علي اميرالمؤمنين(ع) و يادآوري حق پايمال شده او كه نشانه زير پا نهادن دين خدا بود، درآمد.
در عظمت اين بزرگوار همين بس كه پيامبر اكرم(ص) در وصف ايشان فرمود: خداوند نور فاطمه(س) را پيش از آفرينش زمين و آسمانها آفريد به حضرت گفتند: يا رسول ا... مگر فاطمه(س) از جنس آدميان نيست. فرمود: او حور است در قالب آدميان، خداوند نور وي را در صلب آدم به وديعه گذاشت و از صلب من بيرون آورد.
همچنين ابن عباس در حديثي مفصل از ايشان نقل مي كند كه: در ساق عرش نوري ديدم كه فروزنده بود مانند حوريان بهشتي. پرسيدم كيست؟ گفتند: اين دختر،" انسيه حوراء" است و او از ميوه هاي بهشتي تكون يافته است.حوريه اي است به صورت انسيه و انسيه اي است به معني حوريه و چون درِ بهشت را گشودند، بوي حضرت فاطمه(ع) را استشمام كردم.
اين گونه است كه شخصيت بزرگي چون علي(ع) به همسري فاطمه(س) مباهات مي كند و همراهي با او را براي خود فضيلت و ملاك برتري بر ديگران و شايستگي پذيرش مسؤوليتهاي سنگيني چون رهبري جهان اسلام مي داند. ايشان در ضمن پاسخ به نامه معاويه مي نويسد: «دختر پيامبر(ص) همسر من است كه گوشت او با خون و گوشت من در هم آميخته است. نوادگان حضرت احمد(ص)، فرزندان من از فاطمه(س) هستند، كدام يك از شما سهم و بهره اي چون من دارا هستيد.»
اوج قرابت پيامبر(ص) و فاطمه(س) نيز مثال زدني است؛ حاكم در مستدرك روايت مي كند كه چون رسول خدا(ص) از جنگ يا سفري باز مي گشت، نخست به مسجد مي رفت و دو ركعت نماز مي گزارد و آنگاه به خانه فاطمه مي رفت.
وي همچنين از جميع بن عمير نقل كرده است كه عايشه پس از آن كه از وي درباره علي پرسش شد، گفت: از من درباره مردي مي پرسيد كه به خدا مردي را محبوب تر از علي نديدم. بخاري و مسلم نيز در صحاح خود از قول پيامبر(ص) نقل كرده اند كه فرمود: «فاطمه سرور زنان بهشتي است.»
مؤلف كتاب «الاستيعاب» به سند خود از ابن عباس نقل مي كند كه رسول خدا(ص) فرمود: «سرور زنان بهشت، مريم و پس از او فاطمه دختر محمد، سپس خديجه و سپس آسيه همسر فرعون است.»
ابن صباغ مالكي نيز در «فصول المهمه» از بخاري و مسلم و ترمذي نقل كرده است كه پيامبر اكرم فرمود: «از مردان، بسياري به كمال رسيده اند، اما از زنان جز مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد كس ديگري به كمال دست نيافته است.»
مقام فاطمه(س) در نزد همسر نيزهمچون جايگاه رفيع او در نزد پيامبر(ص) بس فاخر و گرانپايه است.اين جايگاه رفيع نشانگر اوج شخصيت زن در نگاه اوست، ركن بودن براي علي خاص اين بانوي بزرگوار است چنانكه پيامبر(ص) به اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: «سلام عليك يا ابا الريحانتين، فعن قليل ذهب ركناك.»
«سلام بر تو اي پدر دو گل ]زينب و ام كلثوم [به زودي دو ركن تو از دست مي روند.»
و علي(ع) پس از رحلت پيامبر(ص) در تبيين چنين ركني فرمود: «اين يكي از دو ركن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند: «اين ركن ديگر است.»
فاطمه(س) در نزد اميرمؤمنان مددكار اطاعت الهي است و از همين روست كه در پاسخ به پرسش رسول خدا كه فرمود: «همسرت را چگونه يافتي؟» مي فرمايد: «بهترين ياور در راه اطاعت از خداوند.»
چشمهايي كه نجابت فاطمه را مي ديد و گوشهايي كه نجواهاي عارفانه و تمناي وصالش را مي شنيد خوب مي دانست معناي چرايي اين معنا را و چه تفسيري زيباتر از دلباختن و غرق شدن در دريايي به وسعت كرامت پيامبر و همراه شدن با موج بيكران فضيلتي چون علي و چون او شدن.
و سرانجام اين عصاره عصمت، آيينه پاكي و زلال كوثر كه هماره معرفت بر غبار آستان خانه اش بوسه مي زد در زمانه اي كه برهوت اين دنياي خاكي شايستگي ميزباني چشمه سار هميشه جاري اش را نداشت و هم او كه در آيينه زخمها و داغها، غريبانه مي زيست، در وداعي شبانه خانه گلين را به اميد آغوش بهشتي پدر ترك گفت.
هنگام عروج ملكوتي اش؛ همسرش علي(ع) با بغضي فرو مانده در گلو مي گويد: «پناه به خدا، تو داناتر، پرهيزگارتر، گرامي تر و نيكوكارتر از آني كه به جهت مخالفت كردنت با خود، تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوري از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولي گريزي از آن نيست. به خدا قسم با رفتنت مصيبت رسول خدا را بر من تازه نمودي، يقيناً مصيبت تو بزرگ است مصيبتي كه هيچ چيز و هيچ كس نمي تواند به انسان دلداري دهد و هيچ چيز نمي تواند جايگزين آن شود.»
او در حالي كه حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پيامبر(ص) چنين بيان داشت:
«خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران به رسول خدا بپيوندد، پس از او شكيبايي من به پايان رسيده و خويشتنداري از دست رفته، اما آنچنان كه در جدايي تو صبر كردم در مرگ دخترت نيز جز صبر چاره اي ندارم و شكيبايي بر من سخت است. پس از او آسمان و زمين در نظرم زشت مي نمايد و هيچ گاه اندوه دلم نمي گشايد. چشمم بي خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساكن گرداند. مرگ زهرا ضربه اي بود كه دل را خسته و غصه ام را پيوسته گردانيد و چه زود جمع ما را به پريشاني كشانيد... اگر بيم چيرگي ستمكاران نبود، براي هميشه اينجا كنار قبر زهرا مي ماندم و در اين مصيبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشك از ديدگانم مي راندم».
* عزيزا... حسيني
دوشنبه 7 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: انتخاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]