واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: صد بازی ماندگار از بازیگران ماندگار (قسمت اول)ما فیلمهای خوب را به هزاران دلیل دوست داریم. فیلمهای خوب خیلی چیزها برای تماشاگرانشان دارند. طرحها و ایدههای درخشان، سبکپردازیهای هوشمندانه، جلوههای بصری بینظیر و چشم نواز و کمیاب و مسائل دیگری که هر کدامشان برای دوست داشتن یک فیلم کافی هستند، اما ما بیشترین دلیلی که برای دوست داشتن یک فیلم داریم بازیگران آن فیلم هستند. هنرپیشههای بزرگی که نوعی ارتباط الکتریکی با مخاطب برقرار میکنند و چنان میدرخشانند که گاه از پرده بیرون زده و در جان تماشاگران رسوخ میکنند. آنها به مخاطب می باورانند که همان کسانی هستند که نقششان را دارند بازی میکنند و با جادوی سینما سینمایی بودن فیلم را به فراموشی میسپرند.از این بازیها و بازیگران هر کسی صدها مورد میتواند برای خودش داشته باشد. این لیست صدتاییها را هم نویسندگان نشریه سینمایی پرهمیر، که در زمینههای مختلفی انتخابهای گوناگونی انجام میدهند به انجام رساندهاند. فهرستی از صد بازی ماندگار از بازیگران ماندگار، که در چند قسمت تقدیم شما میشود:1- پیتر اوتول در «لورنس عربستان» (1962)در نقش تی. ای. لورنسیک نکته جالب و افسانهای در مورد این فیلم و این نقش این است که پیش از «اوتول» ایفای نقش لورنس به آلبرت فینی و مارلون براندو پیشنهاد شده بود، امّا باید خدا را شـکر کرد که دیویـد لیـن، پیتر اوتول را در فیلم «روزی که بانک انگلیس را سرقت کردند». در نقشی که خودش آن را «یک انگلیسی ابله در صحنه ماهیگیری» مینامد دید و میتوان گفت که این هنرپیشه را روی هوا زد. «پیتر اوتول» در این فیلم چنان موفق بود که هم اکنون تصور کس دیگری به جای او در این فیلم غیرممکن است. در لحظات گوناگون فیلم اوتول به بهترین وجه سایه روشنهای فراوان درون این مرد را به نمایش میگذارد و حتی در حین نشان دادن شکستگی و شکست خوردگی لورنس، اوتول حضوری عمیق و درخشان و غمانگیز دارد. و اینها را با نوعی طنز تلخ هم در هم میآمیزد که اغلب در نگاه به این فیلم و نقش به فراموشی سپرده شده است.پیتر اوتول خودش در مورد این نقش میگوید که لورنس تا ابد او را طلسم کرده است. به رغم حضور درخشان او، اسکار آن سال نصیب «گریگوری پک» به خاطر بازی در «کشتن مرغ مقلد» شد و پس از آن هم جز یک اسکار افتخاری شش نامزدی دیگر او در اسکار جایزهای برایش به ارمغان نیاورد. «پیتر اوتول» در مورد نقشی آفرینیاش در این نقش میگوید: «طلسم شده بودم... دو سال و سه ماه جز لورنس به هیچ چیز دیگری فکر نمیکردم. هر روز کارم همین بود. این قضیه چندان هم برایم خوب نبود و باعث شد حس بازیگری در من از بین برود.» ریچارد برتون هم در باره اوتول و لورنس میگوید:» او از معدود کسانی است که بازیگری را به چیزی عجیب و رمزآلود و تأثیر گذار ارتقا داده است.»2 - مارلون براندو در «در بارانداز» (1954)در نقش تری مالویکارگردان «در بارانداز» الیا کازان نقش «تری مالوی» را اینگونه توضیح میدهد: «کودک احمق و بیگناهی که کارهای وحشتناکی انجام داده است و حالا در پی جبران آن است.» گذشته از این نکته که این فیلم و این شخصیت کودک احمق تا چه حد به کازان نزدیک بوده، میتوان گفت تلاش مارلون براندو برای عمق بخشیدن به این خوش قلب زورمند کمتر از کارگردان نبوده است. در آن فصل نهایی در بارانداز، تحول مالوی از نقش یک آدم آلت دست به کسی که میخواهد صبورانه بتشکنی کند، قابل باور است و این به دلیل سایه روشنهایی است که براندو به نقش داده است. این نقش با تلفیق بازیگوشی، سرکشی، عصیان، آزمندی، خشم و آشفتگی قدرتمندترین ایفای نقش براندو در طول دوران کاریاش است. ظرافت بازی او در سکانس داخلی تاکسی که در آن برادرش به روی او اسلحه میکشد آشکارتر میشود. در این صحنه، براندو به آرامی اسلحه برادر را کنار میزند و میگوید: «چارلی .... چارلی .... کار اون نبود....، کار تو بود....» نقشی با این کیفیت شاید دیگر در تاریخ سینما بازی نشود.3 - مریل استریپ در «انتخاب سوفی» (1982)در نقش سوفی زاویستوفسکابازی استریپ در این فیلم به نحوی است که وحشت نسلکشی یهودیان و نیز حس گناهکاری بازماندگانش را به بهترین وجهی مجسم میکند و نکته اینکه این بازی چند لایه به همراه گویش با سه لهجه و زبان انگلیسی و آلمانی و لهستانی را میتوان تعالی بخش هنر بازیگری دانست. او یک بازمانده آشویتس است که یک عشق بیثبات و امیدی که پیدا کردن سرزمین موعودش در آمریکا در او ایجاد کرده است سیر بیماری و ناامیدی تا رسیدن به امیدواری را طی میکند، اما این امید رویای ناممکن است و نشان دادن این نکته غمانگیز که «سوفی» را توان فرار از گذشتهاش نیست، بازی عمیق مریل استریپ را طلب میکند که او در عمق غمی بینهایت موفق به اجرای آن میشود.4 - آل پاچینو در «بعداز ظهر سگی» (1975)در نقش سانی ورتزیکنقش پاچینو در این فیلم در نقش یک دزد ناشی که برای تأمین مخارج عمل جراحی دوستش دست به سرقت از بانک میزند از آن نقشهاست که فقط مادر آن شخصیت میتوانست برایش دل بسوزاند، امّا «پاچینو» چنان از عهده ایفای آن بر آمده که همه تماشاگران فیلم دلشان به حال او میسوزد. میگویند که «سیدنی لومت» از «آل پاچینو» خواسته بود تا حد ممکن نقش را نزدیک به خودش بازی کند و پاچینو هم در حرکت پاند ولیاش از مهربانی به ترسناکی و از غرور به درهم ریختگی این مسئله را رعایت کرده و شخصیتی استوار را تا به انتهای فیلم به تصویر کشیده است. در آن صحنهای که او دارد با زن و مردی تلفنی حرف میزند بازیاش چنان طبیعی و حضورش چنان عصبی و کلافه است که هر تماشاگری دوست دارد به این هنرپیشه یادآوری کند که در حال ایفای نقش در یک فیلم است و نه یک زندگی واقعی...مترجم: پولاد امینمنبع بانی فیلم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 501]