واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: نوآورى سياسى انقلاب اسلامى
قسمت دوم
حبيب ساساني
چالش تئورىهاى انقلاب
وقوع انقلاب اسلامى ايران سبب گرديد تا بسيارى از انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان در نظرات و ديدگاههاى خويش تجديدنظر نمايند . غالب نظريه پردازان مسائل انقلاب يا به تك عاملى اعتقاد داشتند و يا به در نظر گرفتن عوامل گوناگون در شكل گيرى انقلاب و از آن جمله دين ومذهب نقش و اعتبارى قائل نبودند. تا قبل از انقلاب اسلامى ايران عنصرى به نام « معنويت» در تحليلهاى سياسى شان جايى نداشت اما با بروز و ظهور انقلابى درايران كه با خود «اسلاميت» را هم به همراه داشت ذهن اين انديشمندان از رويكرد تك محورى به پديده انقلابها خارج گرديد . در واقع مىتوان مدعى بود كه انقلاب اسلامى ايران تئورىهاى موجود درباره چرايى پديده انقلابها در جهان را با چالش اساسى مواجه ساخت. تئورىهايى كه بستر تحليل آنها مبتنى بر اقتصاد بود، مانند تئورىهاى ماركسيستى كه مبناى شان بر آرا و ديدگاهها ماركس درباره وقوع يك انقلاب تاكيد داشت.
استاد شهيدمرتضى مطهرى در كتاب پيرامون انقلاب اسلامى درباره ماهيت و عوامل انقلاب اسلامى مىفرمايد:
« در تفسير و تحليل انقلاب ما گروهى معتقد به تفسير تك عاملى هستند .يك دسته عامل را صرفا مادى واقتصادي، دستهاى ديگر عامل را تنها آزاديخواهى و دسته سوم عامل را فقط اعتقادى ومعنوى مىدانند. در مقابل گروهى معتقدند كه در تكوين و ايجاد اين انقلاب هر سه عامل به صورت مستقل دخالت داشتهاند اما در كنار اين نظرات نظر ديگرى وجود دارد كه خود ما نيز موافق هستيم. انقلاب ايران به اعتقاد بسيارى يك انقلاب مخصوص به خود است يعنى براى آن نظيرى در دنيا نمىتوان پيدا كرد.»(1)
از اينرو با پيروزى انقلاب اسلامى ايران ايده غير ممكن بودن تشكيل حكومت مبتنى بر دين و معنويت گرايى ممكن گشت. تحقيق عملى اين ايده توانست بسيارى از معادلات سياسى و منطقهاى را در هم ريزد و راه برقرارى حكومت دينى را براى ساير ملتهاى منطقه و جهان فراهم آورد و اين راه كماكان در جلوى ملتها قرار دارد.
انقلاب اسلامى ايران توانست تئورى نوينى را در كنار تئورىهاى رايج موجود درباره چرايى وقوع انقلابها ارائه دهد. از سويى اين انقلاب خط بطلانى بر آرا و نظرات انديشمندانى كشيد كه چندين دهه ذهن پژوهشگران را تنها متوجه عوامل معدود ومحدود شكل بخشى به انقلابها كرده بودند و از سويى ديگر عنصر دين را در كنار عناصر ديگر مرتبط با مقوله حكومت وارد جريان حركت نموده و دولت- ملت سازى را در پرتو در نظر گرفتن عامل دين در جمهورى اسلامى تحقق عينى بخشيد به گونهاى كه امروزه چه انديشمندان مسلمان و چه انديشمندان غيرمسلمان از «تئورى دينى » در كنار ساير تئورىهاى مربوط به حوزه حكومت سخن مىگويند. طرح مباحثى جديد در مجامع علمى و فكرى نظير عدالت اجتماعى در عرصه بينالملل ،حقوق بينالملل اسلامى ، انديشه سياسى اسلام، مشاركت سياسى در اسلام،وحدت اديان و مذاهب ، بازخوانى نقش سازمانهاى بينالمللى در ايجاد صلح جهاني، آگاهى بخشى جهان نسبت به ماهيت قدرتهاى بزرگ و... نتيجه انقلاب اسلامى و تئورى مترقى آن يعنى «ولايت فقيه» است.
بنابراين مىتوان ادعا كرد كه انقلاب اسلامى ايران ضمن رد و نفى تئورىهاى مربوط به انقلابها با عرضه تئورى جديد هم در عالم نظريه پردازى و انديشه ورزى سياسى جهانى و هم در به زير سوال بردن ماهيت حكومتهاى مبتنى بر اين تئورىها ونادرست جلوه دادن سياستهاى آنها درعرصه جهانى توانست طرحى نو در اندازد به گونهاى كه امروزه جمهورى اسلامى ايران در كانون توجهات منطقهاى و بينالمللى قرار دارد.
پىنوشت:
-1 مرتضى مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران انتشارات صدرا، چاپ دهم ،دى ماه 73، ص 40
جمعه 21 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]