تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835912882
گفتگو با محسن یگانه به بهانه آلبوم جدیدش
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
محسن یگانه، خواننده جوانی که این روزها آلبوم جدیدش «رگ خواب» گل کرده، از حال و هوای ترانههایش میگوید و جویای نام بودن متولد ۱۳۶۴ است. اما در ۲۵ سالگی آن قدر معروف است که نامش را میتوان بالای فهرست پرطرافدارترین خوانندههای پاپ دید. بعضیها پشت سرش میگویند که شبیه فلان خواننده آن ور آبی آهنگسازی میکند، خودش را با محسن چاووشی بزرگ کرده، اعتماد به نفسش زیاد است و هزار جور از این حرفها. اما هر چه که هست، بین جوانها خیلی طرفدار دارد. موسیقی اش موسیقی جوان است. یکی، دو نسل قبل تر معمولا با موسیقی اش ارتباط برقرار نمیکنند. بیشتر کارهایش را هم خودش ترانه سرایی میکند. هم آهنگسازی، هم تنظیم و هم خوانندگی. با این که زیرزمینی شروع به کار کرد اما روند کارش ثابت است. با آن که تیتراژ ماه عسل آن قدر معروف شد که هنوز هم مردم در ذهنشان مانده اما نمیتوان گفت مثل خیلی از خوانندههای دیگر با تلویزیون معروف شده. بیشتر روی پای خودش ایستاده. رک و راست است. راحت ارتباط برقرار میکند. بر خلاف خیلیهای دیگر که جلوی خبرنگار جماعت ژست میگیرند که ما فلانیم و بهمان، خودش است. حرفی در دلش نمیماند که نزند. خودش قبول دارد که هنوز هم کم تجربه است اما میگوید خانه پر چهار، پنج سال دیگر کار موسیقی میکند. در این چند خط بالا احتمالا دستتان آمده است که با چه شخصیتی روبه رو هستید! قبول داری که تقریبا فقط جوانها موسیقی تو را گوش میکنند؟ به نظر خودت موسیقی تو چه ویژگیای دارد که فقط جوانها را جذب میکند؟ قبل تر من محدوده بازتری داشتم. الان شاید حوزه مخاطبهای من به صحبت شما نزدیک تر شده باشد؛ البته نه به این حدی که میگویید، در این رنج سنی که میگویید بیشترین طرفدار را دارم و تعدادشان هم خدا را شکر کم نیست. این که فکر میکنم هنوز افراد متفاوتی هستند که حوصله دارند به من گوش بدهند، برایم خیلی ارزشمند است. من از همان اول خیلی سطحی کارم را شروع کردم؛ یعنی شعر و موسیقی من سطحی بود و البته غمگین. بگذارید روشنتر بگویم؛ یک وقت، یک غم و درد عمیقی به سراغت میآید که هیچ کاری تو را آرام نمیکند، یک وقت هم هست که تو غمی را احساس میکنی که با یک گریه کوچک از بین میرود. مخاطبان من موسیقیهای سطحی من را گوش میدادند؛ کارهای غمگینی که اصلا نیازی نداشت دربارهشان فکر کنی. همان اول آهنگ متوجه میشدی که داستان از چه قرار است و به سرعت هم با آن ارتباط برقرار میکردی. مخاطب این آهنگهای سطحی و غمگین چه آدمهایی بودند؟ شکست خوردههای عشقی یا مثلا ورشکستههای بازار؟ مثل سوال اولتان بگویم که نمیشود گفت همه مخاطبان من شکست خوردههای عشقی بودند اما اکثرا همین اتفاق برایشان افتاده بود. بیشتر آنهایی که آهنگهای من را گوش میکنند یا با آنها خاطره دارند، بیشتر سابقه شان در همین زمینه شکست عشقی است. خوشحالی که بین طرفداران ترانههایت این قدر آدم غمگین بود که باعث شدند آهنگهای تو دست به دست بچرخند؟ خود من هم یک آدم غمگینم. شوخی میکنم، بگو بخند میکنم ولی بالا بروم، پایین بیایم یک غصهای ته دلم دارم که حل نمیشود. خود من هم الان غمگینم، برای همین به سمت آهنگهای غمگین میروم که بتوانم خودم را تخلیه کنم. از یک بابت از این که شاید با در آوردن اشک بعضیها بار غصه شان را کم کنم خوشحالم، یعنی راضی نیستم که اشک کسی را دربیاورم اما خودتان میدانید بعضی وقتها تنها راه چاره این است که خودت را با یک موسیقی غمگین خالی کنی. اما در کل از اینکه آدم غمگین داریم و خود من هم یکی از آنها هستم راضی نیستم. چون خودت غمگین بودی، چنین آهنگهایی دادی بیرون یا صرفا به این ایده رسیدی که قطعههای غمگین ممکن است بترکانند؟ من در اوج تنهایی آمدم به سمت موسیقی، لحظههایی که به یک کمبود عمیق پی میبردم و به قول خودمان به صفر میرسیدم و اگر یاد خدا نبود واقعا منفجر میشدم. آن موقعهایی که خودم را تنهای تنها در یک فضای تاریک میدیدم، مینشستم و با موسیقی خودم را آزاد میکردم. یعنی غم خودن از تنهایی نشات می گرفت؟ از تنهایی عمیق. الان هنوز هم حل نشده؟ چرا باباٰ، کاملا از تنهایی درآمده ام بیرون و از زندگیام بسیار راضی هستم. مساله مهم این است که یک آدم تنها بخواهد درباره تنهایی بخواند. طبعا سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل مینشیند. ما نمیتوانیم از خاطراتمان فرار کنیم. به نظرم شجاعت این است که به خاطرههایت برگردی و به خودت افتخار کنی که مثلا من آدمی بودم با این سابقه که این شدم. من به شخصه آدم تنهایی بودم ولی الان به هیچ وجه چنین حسی ندارم. من ازدواج کرده ام و نحوه زندگی ام عوض شده است. حالا شاید بخواهی بپرسی که آیا آدمی که تغییر کرده است، هنوز میتواند در همان فضا شعر بگوید، آهنگ بسازد و با همان حس بخواند؟ باید بگویم بله، من که نمیتوانم خودم را در یک موقعیتی جا بزنم و بگویم از اول همین بوده ام. دوباره به خاطرههایم بر میگردم، دوباره خودم را در آن لحظههای تلخ تصور و همانها را تعریف میکنم. برای همین هنوز شنونده من قصه غمهایم را میشنود. با این اوصاف حالا که حالت خوب است هم باز این موضوعهای غمبار مضمون شعرهایت خواهند شد؟ موضوع و حرف برای گفتن آن قدر زیاد هست که آدم به سراغشان برود و اسیر تکرار نشود اما صد در صد من این مضمون را باز هم به کار میگیرم. چطور به این نتیجه رسیدی که کار مشترکی با محسن چاووشی میترکاند؟ من و محسن کارهای مشترک زیادی انجام داده ایم اما نشکن دلمو و نفس بریده از همه آنها معروفتر شد. قبل از نشکش دلمو با هم کارهای دیگری هم انجام داده بودیم. اما این قطعه ماجرای دیگری داشت؛ زمانی که داشتیم این قطعه را ضبط میکردیم من هم برای خودم در استودیو این قطعه را میخواندم، همان طور که میدانید صدای من چپ کوک است و شعرها را با یک تونالیته دیگری نسبت به محسن چاووشی میخوانم. در آن لحظه به این نتیجه رسیدیم که صدای من چقدر در این آهنگ مینشیند. محسن اصرار کرد که بیا این قطعه را با هم بخوانیم و من هم قبول کردم. روند زیرزمین تا روی زمین را چطور طی کردی؟ از یک خواننده زیرزمینی، رسیدی به تیتراژ تلویزیونی و بعد هم آلبوم. شما همه چیز را تعریف کردید به جز دو سالی که من سکوت کرده بودم. از آخرین کاری که روی اینترنت منتشر کردم تا اولین آلبومم دو سال سکوت کردم و هیچ کاری پخش نکردم. فقط همان تیتراژ «ماه عسل» را بیرون دادم. یک چیزی به من ثابت شد؛ این که حتی وقتی زیرزمینی هستی، اگر دید مثبتی داشته باشی، اتفاقهای خوبی برایت میافتد. اگر شیطنت نکنی، شرایط هم با تو همسو میشود. من قبلا کار غیرمجاز منتشر کرده بودم و ضررهایی هم از این بابت دادم که هیچ وقت به طور کامل جبران نمیشود. شرکتی که دنبال مجوز برای کارهای من بود خیلی بیشتر از مجوز گرفتن برای یک خواننده صفر کیلومتر تلاش و دوندگی کرد. برای من هم که سه سال عادت به حرف زدن داشتم خیلی سخت بود که دو سال سکوت کنم. یک سال اول که خیلی سخت گذشت. این که میگویم سخت برای یک دقیقه اش است. من بودم و روز و شب با یک لپ تاپ مشغول کار موسیقی. هر هفته دوبار میآمدم بیرون با دوستان گشتی میزدم وباز میرفتم پای همان لپ تاپ کذایی. تنظیم را همان موقع یاد گرفتم. بالاخره این سکوت تو اجباری بود یا اختیاری؟ «آخه دل من» آن روزها خیلی بازارش داغ بود. چون هنوز درگیرفید بکهای این کار اینترنتیام بودم، یک سال طول کشید تا گرد و خاک آن قطعه بخوابد و بتوانم برای مجوز اقدام کنم. بعد هم به این فکر میکردیم که شخص من چطور به آدم موجه و مجازی تبدیل شود که اصلا مجوز دادن به آلبومهایش در دستور کار قرار بگیرد. طبیعتا این پروسه همین قدر هم زمان میبرد. چرا سعی داری به هر قیمتی ایدههایی داخل کارهایت اجرا کنی؟ برای فروش بیشتر؟ مثلا ایده اسم آلبومی که میخواستید بگذارید «این سی دی رو بخر» یا حرف زدن با ناظر ضبط در یکی از قطعهها. دارید قضیه را کاملا برعکس نگاه میکنید. این آلبوم من یک داستان عجیب و غریبی بود. میتوانم بگویم این آلبومی که بیرون آمده با آن چیزی که من میخواستم ۴۰ درصد تفاوت دارد؛ مثلا چهار تا از قطعههای این آلبوم حذف شدند؛ چهار قطعه ای که تمام ایدههای جدید من در آنها لحاظ شده بود. نمیخواستم بعد از چهار سال آلبومی بدهم که در آن هیچ ایده جدیدی به چشم نیاید. برای این که خلا آنها حس نشود مجبور شدم قطعه آدمها را به آلبوم اضافه کنم. خواستم یک کوچولو کار جدید توی آلبوم بگنجانم که بگویم بابا من هم خدا وکیلی آدم باهوشی هستم و آن قدرها هم که قیافه ام میزند خنگ نیستم. قبول دارم این دو تا کاری که میگویید، ایدههای خوبی بودند، اما در عین حال الان اگر به عقب برگردم، قطعه آدمها را از آلبوم حذف میکنم. «من تو رو کم دارم» را هم همین طور. اگر برگردم به عقب سر اسم آلبوم هم مثل بچه آدم اسم رگ خواب را از اول اعلام میکنم. البته میدانم سر آلبوم بعدی هم باز تمام این اتفاقها تکرار میشوند و من درس نمیگیرم. ما به عنوان شنونده دفعه اول هنگام مواجه شدن با ایدهها، میگوییم اااااا چقدر با حال. دفعه دوم حالمان بد میشود. کار به شدت تاریخ مصرف پیدا میکند، فکر نمیکنی این به ضرر تو باشد؟ حالا من از شما بپرسم؛ اگر آلبوم من بدون هیچ حاشیه ای مثل آلبوم قبلی بیرون میآمد، مثلا آهنگی مثل «سکوت» با «راست چپ» توی آلبوم نباشد میدانید چه میشد؟ همه میگفتند ای بابا، یک کار تکراری کرده و دارد مثل همیشه دور خودش میچرخد. اینرا خیلیها میگویند و من از این که فکر کنم یک آدم تکراری ام بیزارم. چون پیش خودم فکر میکنم عرضه دارم ایدههای جدید بدهم و وقتی این اعتماد به نفس را دارم این کار را میکنم. البته من برای این کار خیلی فکر نداشتم. پشت میکروفون بودم، همین سوتی را دادم و دلم خواست توی آلبوم هم بازسازی اش کنم. خوشم میآمد و کیف داد؛ همین. صدای ناظر ضبط هم خودم هستم. منتها میکروفن را بردم جلوی فن کامپیوتر که صدایم تغییر کند و تابلو نشود. مگر کارهایت را در خانه ضبط میکنی؟ موسیقی پایه و ریتم را بله؛ ولی ساز و خوانندگی باید در استودیو انجام شود تا کیفیت مطلوبی داشته باشد. از ماه عسل به بعد پیشنهاد تلویزیونی داشتی؟ تیتراژ برنامه نشان بی نشانهها که درباره آدمهایی از جنگ بود که به شان بیتوجهی شده بود. من این موضوع را دوست داشتم و آن را درک میکنم و موسیقی اش را هم با تمام احساسم ساختم. «آدمها» یا همان «یک آسمان آبی» هم تیتراژ یک فیلم تلویزیونی بود که متاسفانه آن جا کار نشد ولی در آلبوم میتوانید آن را گوش دهید. طول کشیدن آلبوم کار تو بود برای شانتاژ خبری بیشتر یا به علت پروسه طولانی ارشاد؟ تقصیر من بود. توی این آلبوم خیلی بی تجربه بودم. در آلبوم بعدی جور دیگری برخورد خواهم کرد. تنظیمها را زود شروع نمیکنم که همه چیز خراب شود و قطعات زیادی را هم خودم تنظیم نخواهم کرد. خواهش میکنم در لیوانی که تمام زورم را زده ام تا پرش کنم، این قدر با میکرومتر دنبال فضاهای خالی نگردید. چرا در آلبومت آن قدر عکس مانکنی گذاشته ای؟ این کار مد است؟ من مودی هستم ولی مدی نیستم؛ یعنی مد جامعه برایم تعیین تکلیف نمیکند؛ مثلا یک هفته دوست دارم زرشک پلو شیرازی بخورم ولی هفته بعد حالم ازش به هم میخورد! به یک چیزی گیر بدهم خودم را خفه میکنم. من تافته جدا بافته نیستم ولی این جوری بزرگ شده ام. دوست دارم شبیه خودم باشم. یعنی همین طور حال کردی در جلد آلبومت ۸۰ تا عکس بگذاری؟ زیاد نیست به خدا. بابا اگر قرار است عکس من بیرون بیاید بگذار خوب در بیاید دیگر، یا رومی روم یا زنگی زنگ. ممکن است این همه ایده را برای این داده باشی که صرفا بیشتر شناخته شوی؟ من آدم اقتصادی ای هستم. اگر طرفدارهای من سه نفر آدم باشند من با همانها شده ام محسن یگانه و همه چیز را به خاطر حمایت آنها دارم. شاید آن قدر اولویت نداشته باشد که مخاطب جدیدی جذب کنم؛ همانهایی را که دارم نگه دارم بس است. برای همین خیلی نمیخواهم در موسیقی بمانم و نهایتا چهار، پنج سال دیگر خداحافظی میکنم. چرا این روزها همه میگویند به زودی باز نشسته میشوند؟ این جملهها را من دو، سه سالی هست که به همه رسانهها میگویم. دو سال پیش میگفتی نهایتا شش سال دیگر یا باز میگفتی تا چهار سال دیگر باز نشسته میشوم؟ آن موقع میگفتم مثلا دو، سه آلبوم دیگر با موسیقی خداحافظی میکنم. شاید یک کمی هم بدقول بشوم ولی مدت زیادی نخواهد بود. دوست دارم زندگی عادی خودم را داشته باشم چون زندگی این مدلی خیلی برایم سخت است. از دردسرهای این بچه معروف بودن هم برایمان بگو. من در رشته مهندسی صنایع تهران جنوب درس میخواندم و ترم شش انصراف دادم. تو کلاس شیمی دانشکده، استاد از روی فهرست حاضر غایب میکرد. به محض این که استاد میگفت محسن یگانه بچهها این قدر برگشتند و به من ابراز لطف کردند که استاد بهشان برخورد و من را از کلاس بیرون انداختند. آن موقع کارهایم هنوز اینترنتی بود و بچهها چهره ام را نمیشناختند ولی اسمم برایشان آشنا بود. این همه انرژی که برای بالا خواندن بعضی قطعهها میگذاری منفجر نمیشوی؟ مثل وزنه برداری است. وقتی میخواهی یک ضرب بزنی فشار بیشتری تحمل میکنی. یک عده میگفتند این اگر خواننده است چرا وقتی حرف میِزند صدایش شبیه افشین قطبی میشود. من تنها لحظههایی که میبینم مخاطب پایین سن دارد لذت میبرد، این فشار یادم میرود. من قلبم را عمل کرده ام. یک سری چیزها برایم عوارض دارد، به هر صورت آدم چپ کوکی هستم و دوست دارم بالا بخوانم؛ مثلا «ای خدا دلگیرم» را دو گام پایینتر بخوانم، واقعا اثر مطلوب را نمیگذارد. www.tazehayerooz.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 801]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها