واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: ادب - «كانن دويل» نويسندهاي كه به شكار نهنگها ميرفت
ادب - «كانن دويل» نويسندهاي كه به شكار نهنگها ميرفت
ايبنا: روز دوشنبه سالروز درگذشت «سر آرتور كانن دويل» نويسنده بزرگ انگليسي و خالق شخصيت محبوبي چون شرلوك هولمز بود. او سال 1859 به دنيا آمد و سال 1930 درگذشت؛ اما آثارش همچنان محبوب و قابل دفاع بود. اين مصاحبه با خانم «جين كونان دويل» آخرين بازمانده مستقيم آرتور كونان دويل در سال 1990 انجام شد. جين دختر «آرتور كونان دويل» است، مردي كه هنوز جامعه، مشتاق آثار اوست و او خيلي جوان بود كه پدرش را از دست داد، بعدها در شغلش بسيار موفق شد و به عنوان يكي از محافظان آثار پدرش توانست دين خود را به اين مرد ادا كند. «جين» در سال 1997 در 84 سالگي درگذشته است.
خانم «جين»، دكتر «آل رودين» در كتاب اخيرش اذعان ميكند ترديد دارد كه «سر آرتور» دانشجوي پزشكي بوده باشد. او آرتور را يك فرد عادي و از جمله افرادي ميداند كه در امتحانها، 60 درصدياند. همچنين ادعا ميكند كه نميتواند دويل را «پزشك ناكام» بنامد. شما چه نظري داريد؟
خوب، فكر ميكنم اين عالي است كه دكتر رودين از تحقيقات مختلف چيزهايي را بيرون كشيده است كه احتمالا به نوعي با آنچه من درباره پدرم ميانديشم قرابت دارد. اما من دختر يكي از بيماران سابق پدرم را ملاقات كردم. او ميگفت مادر و دوستانش پدرم را دكتري بسيار دوست داشتني و مفيد ميدانستند. اما بسيار آزاردهنده است كه بيوگرافينويسان و برخي مردم وقتي درباره پدرم صحبت ميكنند، او را پزشكي ناكام ميدانند. ردپاي هيچ شكستي در طول طبابتش ديده نميشود. البته از آنجا كه براي خريدن مطب شخصي پول نداشت، مجبور بود در مطب پزشكان ديگري كار كند. پدرم مجبور بود منتظر بماند تا بتواند مطبي براي خودش ايجاد كند. البته، سالانه 300 پوند درآمد كسب ميكرد كه در آن زمان مبلغ كمي هم نبود. البته دكتر رودين تلاش كرده ثابت كند دانش پدرم احتمالا كمتر از دانش پزشكان عمومي بوده است.
فكر ميكنيد پدرتان ميتوانست يك فرد حزبي خوب باشد؟
نه، هرگز! او بايد مستقل ميماند. مطمئنا نميتوانست نقش يك فرد سياسي را بازي كند. بايد از اين فضا دور ميماند و اين خيلي خوب بود كه تلاشهايش براي ورود به پارلمان با شكست روبهرو شد.
شما بايد شواهد عيني زيادي از فعاليتهاي «روح شناسي» او داشته باشيد. اين فعاليتها چه تاثيري بر خانوادهاي جوان داشت كه به ناچار دورههاي طولاني دور بودن از خانه را تجربه ميكرد؟
واقعا براي ما كه به خاطر عقايد پدرم درباره «روح شناسي» با او و مادرم سفر ميكرديم، تاثير بسيار داشت. من ششساله بودم كه اولين سفرمان شروع شد و به استراليا رفتيم. اولين بار همان زمان بود كه پدر و مادرم در حضور من به موضوع احضار ارواح پرداختند. من آن روز را كاملا روشن به خاطر ميآورم. روي عرشه كشتي در حال سفر به استراليا بوديم و پدر براي من شرح ميداد چيزهايي كه مردم درباره مرگ ميگويند، حقيقت ندارد و مرگ در حقيقت به معني رفتن به زندگي ديگر است و از آن زمان من هميشه اين احساس را داشتم كه مرگ به معني پايان همه چيز نيست. براي يك بچه خيلي زيباست كه با اين حس بزرگ شود. وقتي به آفريقاي جنوبي ميرفتيم، من 16ساله بودم و سفر به آفريقا سفري تعيينكننده در زندگيام بود؛ چون هميشه پدرم تصميمگيري را برعهده خودمان ميگذاشت؛ اينكه با آنها برويم يا نه. من با وجود مشكلي كه داشتم، درنهايت تصميم گرفتم با آنها بروم. بعدها از اين تصميم خيلي خوشحال شدم چون سالهاي آخر زندگي پدرم بود و من تجربيات زيادي از اين سفر به دست آوردم. بنابراين بايد بگويم فعاليتهاي «روحشناسي» پدرم نقش بزرگي در زندگي من در دوره كودكي داشت.
در بيوگرافي نه چندان مهربانانهاي كه «پير سال» نوشته، از «آرتور كونان دويل» به عنوان يك فرد «هنرنشناس» ياد كرده كه استعداد كمي در فراگيري هنرهاي مختلف داشته است. خاطراتي از علاقهپدرتان به موسيقي و هنر داريد؟
بله، به موسيقي مردمي خيلي علاقه داشت. يعني اصلا به موسيقي بيتوجه و بيعلاقه نبود. بايد به خاطر بياوريد كه او نواختن «باس بزرگ» را ياد گرفته بود و در كشتيهاي شكار نهنگ، آواز ميخواند. اما عاشق آثاري مثل اپراي «سامسون و دليله» يا «شواليه روستايي» بود. اپرا يكي از انواع موسيقي بود كه پدرم دوست داشت. اما فكر ميكنم چندان علاقهاي به «باخ» يا موسيقيهاي مشابه آن نداشت. وقتي به هنر علاقهمند شد، بسيار طرفدار استادان بزرگ بود. موافق امپرسيونيستها نبود، اما چند نفر از دوستداران هنر در آن روزها از امپرسيونيسم طرفداري ميكردند؟ امروز براي من باورنكردني است كه كسي بتواند با اين شكل هنر مخالفت كند، اما آن زمان مخالفت ميكردند و او هم يكي از آنها بود. همه اينها به اين معني نيست كه پدرم «هنرنشناس» بود. البته استعدادش در هنرهاي ديگر، به اندازه تسلطش بر ادبيات نبود، اما بسيار خوب كتاب ميخواند و ميتوانست همه آنچه را كه ميخواند به خاطر آورد.
پنجشنبه 20 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]