تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان ، در عالِمِ بى بهره از ادب بيشتر طمع مى كند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843871354




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطراتي از دوران جوانی رهبر انقلاب (+تصاوير)


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خاطراتي از دوران جوانی رهبر انقلاب (+تصاوير) اين‌كه در آينده‌ى زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب كنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند كه من بناست طلبه و روحانى شوم. اين چيزى بود كه پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ يعنى هيچ بى‌علاقه به اين مسأله نبودم.بولتن نيوز- در مورد دوران كودكي رهبر انقلاب كمتر سخن گفته شده است. براي همين در ذيل خاطراتي ناب و زيبا از دوران كودكي ايشان را از زبان خودشان نقل مي‌كنيم:ما نان گندم نمی‌توانستيم بخوريم، نان جو گندم ‌می‌خورديم چون نان گندم گران‌تر بود. البته يك دانه نان گندم می‌خريديم برای پدرم فقط، ما نان جو گندم می‌خورديم، گاهی هم نان جو ... وضعمان خيلی خوب نبود و اتفاق می‌افتادشب‌هايی اتفاق می‌افتاد در منزل ما كه شام نبود. مادرم با زحمت زيادی كه حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهيه می‌كرد. آن شام هم كه تهيه می‌شد و با زحمت تهيه می‌شد، نان و كشمشی بود.آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بوديم، يعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم يادم هست روحانی معروفی بود، اما خيلی پارسا و گوشه‌گير بود، لذا زندگی‌مان خيلی به سختی ‌می‌گذشت. در دوران كودكی با زحمت بسيار، برای ما كفش خريده بود كه تنگ بود. پدرم ديگر قادر نبود كه اين‌ها را عوض بكند يا كفش ديگر بخرد، آمدند گفتند كه خوب اين كفش‌ها را می‌شكافيم، اندازه می‌كنيم و برايش بند می‌گذاريم. يك عالمه خوشحال شديم كه كفش‌هايمان بندی شد. آمدند شكافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند‌هايش خيلی فرق داشت با كفش‌های ديگر، خيلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خورديم و خلاصه چاره‌ای نداشتيم.

پدر رهبر انقلاب***پدر و مادرم، پدر و مادر خيلی خوبی بودند. مادرم يك خانم بسيار فهميده، باسواد، كتاب‌خوان، دارای ‏ذوق شعری و هنری، حافظ شناس ـ البته حافظ شناس كه می‌گويم، نه به معنای علمی و اين‌ها، به ‏معنای مأنوس بودن با ديوان حافظ – با قرآن كاملا آشنا بود و صدای خوشی هم داشت.‏ما وقتی بچه بوديم، همه می‌نشستيم و مادرم قرآن می‌خواند؛ خيلی هم قرآن را شيرين و قشنگ ‏می‌خواند. ماها دورش جمع می‌شديم و برای ما به مناسبت، آيه‌هايی كه در مورد زندگی پيامبران ‏هست، می‌گفت. من خودم اولين‌بار، زندگی حضرت موسی، زندگی حضرت ابراهيم و بعضی پيامبران را ‏ديگر را از مادرم – به اين مناسبت – شنيدم. قرآن كه می‌خواند به اين جا كه می‌رسيد، بنا می‌كرد به ‏شرح دادن.‏بعضی از شعرهای حافظ را كه الان هنوز يادم است ـ بعد از نزديك به سنين شصت سالگی ـ از ‏شعرهايی است كه آن وقت از مادرم شنيدم؛ از جمله اين يك بيت يادم است:‏سحر چون خسرو خاور عَلَم در كوهساران زدبه دست مرحمت يارم در اميدواران زد

***روز اولی كه مارا به مدرسه بردند، يادم است كه از نظر من روزی بسيار تيره، تاريك، بد و ناخوشايند بود! پدرم، من و برادر بزرگم را با هم وارد اتاق بزرگی كرد كه به نظر من – آن وقت – خيلی بزرگ بود. البته شايد آن موقع به قدر نصف اين اتاق، يا مقداری بيشتر از اين اتاق بود؛ اما به چشمِ كودكيِ آن روز من، جای خيلی بزرگی می‌آمد. و چون پنجره‌هايش شيشه نداشت و از اين كاغذهای مومی داشت، تاريك و بد بود. مدتی هم آن‌جا بوديم.ليكن روز اوّل كه ما را دبستان بردند، روز خوبی بود؛ روز شلوغی بود. بچه‌ها بازی می‌كردند، ما هم بازی می‌كرديم. اتاق ما كلاس بزرگی بود – باز به چشم آن وقت كودكيِ آن موقع من – و عده‌ی بچه‌های كلاس اول،‌زياد بود. حالا كه فكر می‌كنم، شايد سی نفر،‌چهل نفر، از بچه‌های كلاس اول بوديم و روز پر شور و پر شوقی بود و خاطره‌ی بدی از آن روز ندارم.در مورد معلمين اول ما، بله يادم است كه مدير دبستان ما آقای « تدّين» بود؛ تا چند سال پيش زنده ‏بود. من در زمان رياست جمهوريم ارتباطات زيادی با او داشتم. مشهد كه می‌رفتم، ديدن ما می‌آمد. ‏پيرمرد شده بود و با هم تماس داشتيم. يك معلم ديگر داشتيم كه اسمش آقای روحانی بود؛ الان يادم ‏است، نمی‌دانم كجاست. عده‌ای از معلمين را يادم است؛ بله، تا كلاس ششم ـ دوره‌ی دبستان ـ ‏خيلی از معلمين را دورادور می‌شناختم. البته متاسفانه الان هيچ كدام را نمی‌دانم كجا هستند. اصلاً ‏زنده‌اند، نيستند و چه می‌كنند؛ ليكن بعد از دوره‌ی مدرسه هم با بعضی از آن‌ها ارتباط و آشنايی ‏داشتم.چشم من ضعيف بود، هيچ كس هم نمی‌دانست، خودم هم نمی‌دانستم؛ فقط می‌فهميدم كه ‏چيزهايی را درست نمی‌بينم. بعدها چندين سال گذشت و من خودم فهميدم چشم‌هايم ضعيف است؛ ‏پدرم و مادرم فهميدند و برايم عينك تهيه كردند. آن وقت، وقتی كه عينكی شدم، گمان كنم حدود ‏سيزده سالم بود؛ ليكن در اين دوره‌ی اول مدرسه و اين‌ها اين نقصِ كار من بود. قيافه‌ی معلم را از دور ‏نمی‌ديدم. تخته‌ی سياه را كه از روی آن می‌نوشتند، اصلاً نمی‌ديدم، و اين مشكلات زيادی را در كار ‏تحصيل من به وجود می‌آورد.‏حالا بچه‌ها خوشبختانه بچه‌ها در كودكی، فوراً شناسايی می‌شوند و اگر چشم‌شان ضعيف است، ‏برايشان عينك می‌گيرند و رسيدگی می‌كنند. آن وقت اصلاً اين چيزها در مدرسه معمول نبود.

***در مورد بازی كردن پرسيدند؟ بله، بازی هم می‌كرديم. منتها در كوچه بازی می‌كرديم؛ در خانه جای بازی نداشتيم و بازی‌های آن وقت بچه‌ها فرق می‌كرد. يك مقدار هم بازی‌هايی ورزشی بود؛ مثل واليبال و فوتبال و اين‌ها كه بازی می‌كرديم. من آن موقع در كوچه، با بچه‌ها واليبال بازی می‌كرديم؛ خيلی هم واليبال را دوست می‌داشتم. الان هم اگر گاهی بخواهيم ورزش دست جمعی بكنيم – البته با بچه‌های خودم – به واليبال رو می‌آوريم كه ورزش خيلی خوبی است.بازی‌های غيرورزشی آن وقت، «گرگم به هوا» و بازی‌هايی بود كه در آن‌ها خيلی معنا و مفهومی نبود؛ يعنی اگر فرض كنی كه بعضی از بازی‌ها ممكن است برای بچه‌ها آموزنده باشد و انسانِ با تفكر، آن‌ها را انتخاب كند، اين بازی‌هايی كه الان در ذهن من هست، واقعاً اين خصوصيت را نداشت؛ ولی بازی و سر گرمی بود.***(مادرم) خانمى بود خيلى مهربان، خيلى فهميده و فرزندانش را هم - البته مثل همه‌ى مادران - دوست مى‌داشت و رعايت آنها را مى‌كرد. پدرم عالِم دينى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم كه خيلى گيرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساكت، آرام و كم حرف مى‌نمود؛ كه اين تأثيرات دوران طولانى طلبگى و تنهايى در گوشه‌ى حجره بود. البته پدرم تُرك زبان بود - ما اصلاً تبريزى هستيم؛ يعنى پدرم اهل خامنه‌ى تبريز است - و مادرم فارس زبان. ما به اين ترتيب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان تركى آشنا شديم و محيط خانه محيط خوبى بود. البته محيط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل كوچكى بود. شرايط زندگى، شرايط باز و راحتى نبود و طبعاً اينها در وضع كار ما اثر مى‌گذاشت.

آيت‌الله سيدهاشم نجف‌آبادي پدربزرگ مادري رهبر انقلاب***چيزى كه حتماً مى‌دانم براى شما جالب است، اين است كه من همان وقت، معمّم بودم؛ يعنى در بين سنين ده و سيزده سالگى - كه ايشان سؤال كردند - من عمامه به سرم و قبا به تنم بود! قبل از آن هم همين‌طور. از اوايلى كه به مدرسه رفتم، با قبا رفتم؛ منتها تابستانها با سرِ برهنه مى‌رفتم، زمستان كه مى‌شد، مادرم عمامه به سرم مى‌پيچيد. مادرم خودش دختر روحانى بود و برادران روحانى هم داشت، لذا عمامه پيچيدن را خوب بلد بود؛ سرِ ما عمامه مى‌پيچيد و به مدرسه مى‌رفتيم. البته اسباب زحمت بود كه جلوِ بچه‌ها، يكى با قباى بلند و لباس نوع ديگر باشد. طبعاً مقدارى حالت انگشت‌نمايى و اينها بود؛ اما ما با بازى و رفاقت و شيطنت و اين‌طور چيزها جبران مى‌كرديم و نمى‌گذاشتيم كه در اين زمينه‌ها خيلى سخت بگذرد.***دورانهاى كلاس اوّل و دوم و سوم را كه اصلاً يادم نيست و الان هيچ نمى‌توانم قضاوتى بكنم كه به چه درسهايى علاقه داشتم؛ ليكن در اواخر دوره‌ى دبستان - يعنى كلاس پنجم و ششم - به رياضى و جغرافيا علاقه داشتم. خيلى به تاريخ علاقه داشتم، به هندسه هم - بخصوص - علاقه داشتم. البته در درسهاى دينى هم خيلى خوب بودم؛ قرآن را با صداى بلند مى‌خواندم - قرآن‌خوانِ مدرسه بودم - يك كتاب دينى را آن وقت به ما درس مى‌دادند - به نام تعليمات دينى - براى آن وقتها كتاب خيلى خوبى بود؛ من تكّه‌هايى از آن كتاب را كه فصل، فصل بود، حفظ مى‌كردم.

شيخ محمد خياباني (يكي از سران دوران مشروطه)شوهر خواهر پدر رهبر انقلاب***به‌هرحال، گاهى انسان به فكر آينده مى‌افتد؛ اما من از اين‌كه چه زمانى به فكر آينده افتادم، هيچ يادم نيست. اين‌كه در آينده‌ى زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب كنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند كه من بناست طلبه و روحانى شوم. اين چيزى بود كه پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ يعنى هيچ بى‌علاقه به اين مسأله نبودم.اما اين‌كه لباس ما را از اوّل، اين لباس قرار دادند، به اين نيّت نبود؛ به خاطر اين بود كه پدرم با هر كارى كه رضاخان پهلوى كرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شكل از لحاظ لباس - و دوست نمى‌داشت همان لباسى را كه رضاخان به زور مى‌گويد، بپوشيم. مى‌دانيد كه رضاخان، لباس فعلى مردم را كه آن زمان لباس فرنگى بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحميل كرد. ايرانيها لباس خاصى داشتند و همان لباس را مى‌پوشيدند. او اجبار كرد كه بايستى اين‌طور لباس بپوشيد؛ اين كلاه را سرتان بگذاريد!پدرم اين را دوست نمى‌داشت، از اين جهت بود كه لباس ما را همان لباس معمولى خودش كه لباس طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نيّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‌خواست، هم مادرم مى‌خواست، خود من هم مى‌خواستم. من دوست مى‌داشتم و از كلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع كردم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 967]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


تصویری

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن