محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826519648
نشانهشناسي فرهنگي و زبانشناسي رمان «بيوتن»
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نشانهشناسي فرهنگي و زبانشناسي رمان «بيوتن»
چاپمجدد- آمنه فرخي:
«بيوتن» سومين رمان رضا اميرخاني امسال پس از 7سال انتظار منتشر و پس از 10روز حضور در كتابفروشيها به دومين نوبت چاپ خود رسيده و سومين چاپ آن نيز بهزودي روانه بازار كتاب ميشود
اميرخاني در اين رمان 500 صفحهاي مشاهدات و تاملات خود را پيرامون سفر چندماههاش به آمريكا مطرح كرده و بخشهايي از زندگي، مصايب و مشكلات زندگي مهاجرين ايراني را در اين كشور به تصوير كشيده است.
از اين نويسنده تا كنون رمانهاي «ارميا»، «من او» و داستان «سيستان» منتشر شده است. «نشت نشاء» نيز عنوان مجموعه مقالات اين نويسنده پيرامون معضل فرار مغزهاست كه نويسنده از پرداختن به آنها در رمان خودداري كرده و آنها را در قالب مجموعه مقالاتي به مخاطبانش ارائه كرده است.
دكتر فرزان سجودي: ارميا تكصداي بيوتن
در رمان «بيوتن» بحث بر سر مواجهه فرهنگي است و رمان براساس آن و حول آن شكل ميگيرد و اين مواجهه، مواجه شدن خود با ديگري و مواجهه فرهنگ با آنچه نافرهنگ ناميدهميشود تلقي شده است.
اين نكته به اين معنا نيست كه ديگري فرهنگ نيست. هر فرهنگي حول گفتمانهايي شكل ميگيرد كه خود را طبيعي، آشنا، مطابق عرف و انساني معرفي ميكند و ديگري را مرموز، غيرطبيعي، بدوي و وحشي معرفي ميكند، به اين ترتيب آن فرد در خود فرهنگياش احساس آرامش ميكند. مثلا ما به «كوه» ميگوييم كوه، يكي ميگويد mountain، يكي ميگويد جبل. ما ميگوييم كوه، كوه است، حالا اگر افرادي چيز ديگري ميگويند آنها آدمهاي عجيب و غريبي هستند. در اين حالت است كه ما زبانمان را شفاف و عين طبيعت ميدانيم. اين فرايند شكلگيري نه خود فردي بلكه فرايند شكل گيري «ما» است و اين ما يك «ما»ي فرهنگي است.
به اعتقاد دكتر سجودي و براساس مطالعات تحليل گفتمان، گفتمانها پيوسته در حال «ماسازي» هستند؛ يعني كوشش ميكنند به يك ما با مختصههاي فرهنگي، مجموعهاي از باورها و مجموعههاي ارزشگذاري شده، شكل دهند. در اين حالت، طبيعي است در جريان شكل دادن به اين «ما»، اين «ما» بر ديگري و گفتمانهاي ديگري مسلط ميشود.
«ما»يي كه راجع به آن صحبت ميكنيم يك ماي فرهنگي است يعني ما در گفتمان شكل ميگيرد و گفتمانها نيز بخشهايي از فرهنگ هستند. در حقيقت منظور اين است كه هر مجموعهاي از نظامات، نشانهاي است كه دست به كار ارزشگذاري و توليد معنا ميزنند.
با اين مقدمات و با توجه به متن و شخصيت متن، ارميا دائم در حال ساختن گفتماني است كه در مواجهه ناگهاني با يك ديگري فرهنگي است و در حال ساختن گفتماني است كه اين گفتمان در مواجهه با خصوصيات ديگري فرهنگي سعي ميكند نظامهاي ارزشي خودش را به ياد بياورد و آنها را تثبيت كند و يا آن نظامها را در چالشي مستقيم در مقابل ديگري فرهنگي بهكار بگيرد.
به اعتقاد اين منتقد در بحث فرهنگ خود، فرهنگ ديگري مسئله قطبي بودن مطرح نيست و وضعيت پيوستاري است كه در كتاب بيوتن هم اين نكته رعايت شده است. در اينجا بحث خود، ديگري نزديك و ديگري دور مطرح است. در اين كتاب تقريبا فضاي عمومي حاكم بر متن كتاب به ديگري دور، نزديك نميشود. در حقيقت تمايل به جايي كه آمريكاست، ندارد و آدمهايي كه ديگري دور هستند برايش اهميت ندارد و به آدمها، مسائل سياسي و اجتماعيشان نزديك نميشود. اين فضا، فضاي بينابيني است، يعني مقصودش ايرانيهايي است كه در مرز بيناگفتماني بين ايران و آمريكا قرار دارند. اينها مرز بينافرهنگياند مثل شخصيتهاي خشي، ارميتا، رمزي در رمان كه نه فارسي حرف ميزنند نه انگليسي و زبان آنها آميزهاي از اين دو زبان است.
در بحث نشانهشناسي فرهنگي بحثي وجود دارد كه انرژي پويايي فرهنگ در قلمروهاي همپوشاني فرهنگي است نه برخورد. اين برخورد از نوع مبارزه نيست، بلكه برخوردي از نوع همزيستي، حرف زدن، كنار هم بودن، آميختن، مزدوج شدن چه به معناي ازدواج واقعي كه نوعي آميزش فرهنگي است چه به معناي ديگر كه هر نوع آميختني را شامل ميشود، است. در تاريخ، فرهنگ هميشه در مرزهاي آميزش غيرفرهنگي انرژيهاي پويايش را گرفته و آداب و رسوم به جاي منجمد شدن حركت و پويايي پيدا كردهاند. با اين اوصاف ميبينيم كه اميرخاني در رمان بيوتن اين مواجهه را چگونه به تصوير ميكشد چرا كه رويكردهاي مختلفي ممكن است در اين روابط بين فرهنگي باشد.
پيشتر در مقالهاي اين مسئله را به سه گروه تقسيم كردهام، در اين روابط سه حالت «نه ديگري فقط خود»، «نه خود فقط ديگري»، «هم خود و هم ديگري» وجود دارد. مثالي كه روتمان از بنيانگذاران نشانهشناسي فرهنگي ميزند اين است كه تزار روسيه آنقدر به فرهنگ غرب علاقهمندي نشان ميدهد كه مايل است ديگري را جايگزين خود كند؛ يعني فرهنگ آنها را به جاي فرهنگ خود، و اين ميشود ديگري و نه خود. البته پوياترين مبادلات فرهنگي هم خود و هم ديگري است و نه خود نه ديگري هم بحران فرهنگي است كه بسياري از مهاجران گرفتار آن ميشوند.
از نگاه دكتر سجودي شكي وجود ندارد كه ارميا در برخورد با جامعه آمريكا دچار مشكل است. او وارد اين جامعه شده و از لحظه ورودش بحران دارد. ارميا ميخواهد از طريق ارميتا آن را مرتفع كند -كه براي من اين اتفاق خيلي سطحي بود چراكه براي كسي كه پايبنديهايي به سنتهاي جنگ و تعلقات به نظام دارد اين مسئله سطحي است- در حقيقت اين «ما» خيلي كوچك است كه دستاندركاران ماجرا را هم از صحنه خارج ميكند، اين «ما» فقط بخش چهلو هشتيها را در بر ميگيرد. او مجموعه ارزشي خاص خود را دارد و نشانهگذاريهايي را سبب ميشود كه در تضاد با نشانهشناسي جنگ است.
در نظام نشانهشناسي جنگ، چفيه را بهعنوان نشان ايثار ميشناسيم اما «ما»ي نويسنده آنقدر كوچك است كه حتي در پوشاك هم ميخواهد نشانه گذاري متفاوت باشد، مثلا سهراب در اين رمان به جاي چفيه لنگ دارد. لنگ قرمز مياندازد روي شانههايش كه مثلا از بچه بامعرفتهاي فلان محله تهران است. كسي با اين ديد محدود وارد فضايي نامحدود و گسترده ميشود. ارميا در مهماني حاج عبدالغني شركت ميكند، اعراب نيويورك را ميبيند، در ميان آمريكاييها كه حضورشان در داستان كمرنگ است وجود دارد، ايرانيهايي را ميبيند كه در آنجا زندگي ميكنند و همه اينها براي او ديگريهاي متفاوتي را ميسازند. در ميان اين ديگريها، خشي خيلي دور است ارميتا نزديكتر است. ارميا يكباره وارد چنين فضايي ميشود. درگيري اصلي همين درگيري است.
در اين داستان ارميا حالت خود و نه ديگري را دارد. براي اينكه صدايش، دامنه گفتماني و فرهنگياش آنقدر كوچك و محدود است كه حتي بهشتزهرا را كامل در بر نميگيرد فقط قطعه چهلو هشتيها را در بر ميگيرد. بنابراين او در يك گفتمان بسته زندگي ميكند. پس هر چقدر تلاش ميكند نميتواند وارد يك جور تعامل و گفتوگوي بين فرهنگي شود. در نتيجه ميبينيم كه به كوچه و خيابان ميزند، گريه ميكند، چون از فرهنگ بستهاي آمده به فضايي با تعدد فرهنگها و گفتمانهاي مختلف.
به اعتقاد اين منتقد نكته ديگر نگاه سفرنامهاي حاكم بر اين رمان است كه قابل تامل است. در گذشته افرادي كه از روستا ميآمدند به تهران، گشتي در لاله زار ميزدند و ميگفتند تهرانيها يا توي كافهاند و يا مشغول كارند و بعد برميگشتند به روستا و ميگفتند تهرانيها فقط دنبال همين كارها هستند و خوشگذراني ميكنند. در حاليكه در بافت شهر وقتي دقت كني ميبيني مردم گرفتاريهاي خودشان را دارند و زندگي جريان دارد و هزار جور گرفتاري مختلف براي كارگران، زنان، خانوادهها و... وجود دارد. ايراد ارميا اين است كه نگاهش به آمريكا نگاه توريستي است. چيزهايي را با گذر اتوباني از آمريكا ميگويد كه اين فقط ظاهر قضيه است و همه اينها آمريكا نيست. پس او هيچ وقت در برخورد با اين ديگري نميتواند عمقي به اين مواجهه فرهنگي بدهد، هيچ وقت نميتواند وارد يك گفتوگوي جدي شود، چون مسائل خودش همان قدر برايش جدي نيستند.
آن «ما»يي كه گفتم در اين رمان وجود دارد، دائما لباس خودش را بهترين لباس ميداند خلاصه تا جايي پيش ميرود كه حتي در مسائل مربوط به جنگ به متعلقات آن حوزه قداست هم ميبخشد. نه تنها ارزشگذاري نشانهاي ميكند به شلوار ششجيب در مقابل شلوار هاكوپيان، بلكه هالههايي از قداست هم به آن ميبخشد كه اينجا ديگه خيلي سخت ميشود بحث كرد و در اينجاست كه منتقد زبانش بسته ميشود و نميتواند به آن اشاره كند. چون ميگويند اگر داري اين نظام نشانهاي را نقد ميكني، نكند داريد دفاع مقدس را نقد ميكنيد؟ نه! ما داريم فرهنگها و گفتمانهاي در آمده از اين ماجرا را نقل ميكنيم.
دغدغه شخصيت بيوتن، پوشاك است. ارميا يك پوشاك دارد، آقاي گاورمنت يك پوشاك دارد. ارميا وقتي هاكوپيان ميپوشد نميتواند حركت كند، به در و ديوار گير ميكند، در مورد پاپيون زدن و كروات زدن شب عروسي مشكل دارد. ميبينيد سيستمهاي فرهنگي ارزشهاي خاصي به لباسها ميدهد. گرفتاري كروات و شلوار شش جيب و در بخش خوراك گرفتاري ذبح اسلامي و اينكه چه ميشود خورد و چه چيز را نبايد خورد، از جمله گرفتاريهاي اوست. در رفتار هم همينطور. در نهايت ميبينيم كه در سراسر كتاب گفتماني داريم كه بسيار مسلط و با قوام است. اين رمان بسيار تك صدايي است، هرچند ارميا پز مظلومنمايي بهخود ميگيرد اما اين صدا كاملا صداي حاكم بر داستان است چرا كه فكر ميكند حول همان فضايي كه براي خودش ساخته تمام دنيا بايد حركت كند.
دكتر سجودي معتقد است، ادبيات بهدليل نقد آگاهانه توانسته است در حالتهاي تكصدايي بودن و وجود يك مركز در گفتمان ادبي خودش را نشان دهد. تغيير راوي، وجود نگاههاي متعدد در ادبيات اتفاق ميافتد اما اين اتفاق در اين كتاب هيچ جايي ندارد. در اين كتاب صداي ارميا تكصداي اين قصه و تفسيرگر نظام پيرامون است و صداهاي ديگران پيوسته در حاشيه تحتالشعاع و زير نظارت و تفسير ارميا شكل ميگيرد. ديگران هيچ وقت صدايي پيدا نميكنند يعني هيچ وقت عمقي پيدا نميكنند تا صدايي داشته باشند.
دكتر نجوميان: بيوتن به ساختار رمان پسامدرن نزديك نيست
از نگاه اين منتقد در اين رمان نشانهشناسي پساساختارگرا در متن و زير اين تك صدايي كه بر رمان حاكم است، عليه تك صدايي بودن، حركت ميكنند. نشانهها در بيوتن عليه سلطه راوي حركت ميكنند. استاد دانشگاه هاروارد ميگويد با تعمق در مسئله چندگانگي ميتوان از ساختار تقابل رها شد و بهعنوان ديگريهاي خود ظهور كرد و ديگريهايي را درون خود پديدار نمود. از اين نگاه بيوتن رماني است كه از تقابلهاي سلبي و صلبي و يقينها به سوي يك تعليق، سرگرداني نه به مفهوم منفي بلكه مثبت آن و آنچه نويسنده از آن بهعنوان خوابگردي در رمان اشاره ميكند، حركت ميكند.
به اعتقاد دكتر نجوميان نويسنده بيوتن آگاهانه يا ناآگاهانه تعليقي را وارد داستان كرده و اين نشانهها زير اين متن حركت و پويايي خودش را دارد. در اين رمان علاوه بر اينكه شاهد اين حركت هستيم، شاهد نشانههايي هستيم كه در فضاي سوم قابل حل شدن هستند.
روايت گوزن و نماز يكي از نقاطي است كه فضاي سوم ناميده ميشود. سيلورمنها و تكرارشان در متن، بازرسي بدني ارميا در فرودگاه، يادگرفتن ماههاي ميلادي نيمه سنتي و يادگرفتن ماههاي هجري قمري نيمه مدرن از جمله اين فضاها هستند. اين فضاي سوم، فضايي است كه خود با ديگري يا ديگريهايش روبهرو ميشود. ديگري را در خود راه ميدهد و خواننده را در نقطهاي معلق سرمست رها ميكند. اما در اين رمان شاهد اين حل شدن نيستيم.
از نگاه اين منتقد با بررسي 5 سازوكار ميتوان بهتر و واضحتر نشانهها را بررسي كرد. يكي حركت دو نشانه در دو جهت مخالف است، مثل حركت ارميا به سوي بهشتزهرا و ديسكو، دومين آن حركت نشانهاي از يك سوي تقابل به سوي ديگر تقابل است مثل دادن پول آبجو و بيليارد به خادم مسجد. سومين نكته زمينهيابي جديد نشانههاست كه مثال آن نماز در ديسكوريسكو، گوشت حلال و اندي و پسران، طرح يكسانسازي قبور است كه اين نشانهها در مكان جديد معناهاي جديد مييابند. چهارمين نكته جابهجايي نشانهها، شلوار شش جيب و كتشلوار هاكوپيان است و بالاخره پنجمين حضور دو نشانه متقابل در كنار هم ديده ميشود مثل كفن و لباس دامادي ارميا در رمان.
دكتر نجوميان شخصيتپردازي در رمان بيوتن را كليشهاي و تيپي ميداند. از نگاه او «مياندار» با شعرهاي روحوضي شناخته ميشود. گاورمنت تيپيك است و عربها هم همينطور و اين مسئله به اين دليل اتفاق ميافتد كه تصويرهايي كه در داستان از آنها ارائه شده محدود و بسته است.
در رمان جمله «بنده شناس ديگري است» دائم تكرار ميشود در حالي كه برخلاف اين جمله رمان پر از قضاوت و داوري است. در جايي راوي مخاطب را بازي ميدهد و با او شوخي ميكند كه چهار گزينه پيش روي داري كه پايان رمان را انتخاب كني اما يكباره پشت بند آن به خواننده تعرض ميكند و ميگويد مگر ميشود كه من اختيار كار را به دست تو بدهم. در اين قسمت بهنظر ميرسد كه نويسنده خواسته از سبك كلاسيك داستاننويسي فاصله بگيرد اما دوباره به آن بازگشته و از اينرو به سبك داستاننويسي پسامدرن اصلا نزديك نشده است.
و اما مهمترين قضيه در اين رمان از نگاه دكتر نجوميان تقابلهاي موجود در متن است. او اين سؤال را مطرح ميكند كه آيا اين متن توانسته تقابلهايي چون سنت و مدرنيته، موقعيت جنگ و موقعيت پس از جنگ، شرق و غرب، ايمان و عقل و ماديت و روحانيت را بازسازي كند.
در اين رمان بين سنت و مدرنيته جدال وجود دارد. مسئلهاي كه حرف جديدي در هنر و ادبيات اين مرز و بوم نيست و در حقيقت گرفتاري اصلي ماست. در اين رمان ارميا مرتب با نيمهسنتي و مدرنش در حال كشمكش است و جالب اينجاست كه پاسخهاي اين دو نيمه هيچكدام به دل ارميا نمينشيند. او جايي در رمان ميگويد « مدتهاست نيمه مدرن و سنتي هر كدام يك حرف را ميزنند» اينجاست كه فضاي سوم و ديگري بروز ميكند.
تقابل ديگر شرق و غرب است چه بخواهيم چه نخواهيم اين رمان به اين موضوع پرداخته است. چه بگوييم اين متن يك سفر روحاني و دروني است چه نيست، تقابل شرق و غرب را در اين رمان ميبينيم. از قضاوتهاي شعاري درباره ايدئولوژي شرق و غرب و از عشق غربي و شرقي طب شرقي و غربي سخن ميگويد و سومين تقابل، تقابل و رويارويي ماديت و روحانيت است كه در اين مورد با دو حركت عمده در رمان مواجهيم و آن ماديشدن روحانيت و روحانيشدن ماديت است.
تاريخ درج: 17 تير 1387 ساعت 13:22 تاريخ تاييد: 17 تير 1387 ساعت 23:35 تاريخ به روز رساني: 17 تير 1387 ساعت 23:32
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]
-
گوناگون
پربازدیدترینها