واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: سياست - دوقطبي خاتمي و احمدينژاد
سياست - دوقطبي خاتمي و احمدينژاد
فيضالله پيري:محسن ميردامادي تاكيد دارد كه در صورت ورود خاتمي به عرصه انتخابات رياستجمهوري، اصولگرايان با محوريت احمدينژاد در مقابل رئيسجمهور سابق قرار خواهندگرفت و تمام نيروهاي خود را براي حمايت از او بسيج ميكنند. تحليل دبيركل جبهه مشاركت از انتخابات رياستجمهوري، نكات تازهاي از آرايش نيروهاي سياسي در اين ماراتن نفسگير را بازگو كرده كه نشان ميدهد، اين انتخابات براي همفكرانش حياتي و مهم است. در يك شب تابستاني و در سنندج با او گفتوگو كرديم.
كمتر از يك سال به انتخابات رياستجمهوري دهم باقيمانده، ميخواستم بپرسم اين موضوع در كجاي بحث اين روزهاي شما قرار گرفته و آيا قرار است ابتداي اين داستان تكراري شما باز هم با نام ميرحسين موسوي آغاز شود؟
بحث انتخابات رياستجمهوري در واقع بعد از انتخابات مجلس هشتم، در بين همه گروههاي اصلاحطلب مطرح بوده و در مصاحبههايي كه چهرههاي اصلاحطلبان با رسانهها داشتهاند، اين بحث همواره مطرح بوده و هست. طبيعتا گزينه اصلي براي گروه ما و به گمانم اكثر گروههاي اصلاحطلب، آقاي خاتمي است، مگر اينكه از آمدن خاتمي نااميد شوند. در آن شرايط ميشود چهرههاي ديگري كه احتمال ورودشان به صحنه وجود دارد را بررسي كرد. من معتقدم بحث آمدن آقاي خاتمي منتفي نيست و گروههاي اصلاحطلب به طور جدي به دنبال ايشان هستند.
برخي چهرههاي اصلاحطلب از هم اكنون اعلام آمادگي كردهاند. به نظر شما با آمدن آقاي خاتمي گروههاي اصلاحطلب مثل دورههاي گذشته دچار تعدد كانديدا نميشوند؟
نه، به نظرم آقاي خاتمي تنها كسي است كه اصلاحطلبان در اين دوره از انتخابات ميتوانند حول او به وحدت برسند. من فكر ميكنم دوستان و گروههاي ديگري كه ممكن است الان نظر ديگري داشته باشند، نظراتشان بيشتر با اين ذهنيت است كه «خاتمي نميآيد» وگرنه با آمدن ايشان خود به خود مسائل حل خواهد شد و حول محور ايشان، اصلاحطلبان حتما به وحدت نظر ميرسند.
حتي حزب اعتماد ملي؟
من تصورم اين است كه آنها هم در اين مسير مشكلي ايجاد نميكنند.
در آن شرايط آرايش نيروهاي سياسي در جناح مقابل شما چگونه خواهد بود؟
اگر آقاي خاتمي وارد ميدان انتخاباتي شوند، طرف مقابل هم همگي پشتسر احمدينژاد قرار خواهند گرفت و همه نيروهايشان را آنجا متمركز ميكنند. در آن شرايط هيچ كانديداي جدي از طرف جناح رقيب به صحنه نخواهد آمد. از تمام امكاناتي هم كه در اختيار دارند استفاده ميكنند؛ يعني انتخابات كاملا دو قطبي خواهد شد.
با درنظر گرفتن نتايج سياست خارجي دولت نهم و تورم سنگين در داخل كه حتي بخشهايي از اصولگرايان هم به آن انتقاد دارند، از ديدگاه جنابعالي آيا تمام لايههاي اصولگرايان و مراكز قدرت حاضرند اين هزينهها را ادامه دهند؟
وقتي در طرف ديگر ميدان، شخصيتي چون خاتمي باشد، جناح مقابل اصلاحات خطر را خيلي جدي ميبيند. چون ميداند شانس رأي آوردن خاتمي خيلي بالاست و به اين دليل آنها مجبورند از تعدد كانديداها و شكستن آراي اين جناح جلوگيري كنند. طبيعي است كه بايد يك كانديدا بياورند. احمدينژاد يك دوره در مسند قدرت بوده و هنوز طبق قانون منعي براي آمدن ندارد. از طرفي امكاناتي را در اختيار دارد و ميتواند از آن استفاده كند. بنابراين از نظر آنها گزينه مناسبي به حساب ميآيد. اينكه آيا تمام لايههاي جناح راست موافق او هستند يا نه، اين بحث ديگري است. من هم به نظرم برخي لايهها موافق نيستند و همين الآن برخي از آنها با احمدينژاد هم اختلاف نظر جدي دارند و ترجيح ميدهند كه فرد ديگري از محافظهكاران مسند رياستجمهوري را در اختيار داشته باشد، اما من فكر ميكنم آنها خيلي اختيار نخواهند داشت كه كانديداي مقابل آقاي خاتمي را تعيين كنند. بنابراين خود به خود احمدينژاد به آنها به عنوان گزينه اصلي تحميل خواهد شد. احتمالا در آن شرايط عدهاي از احمدينژاد حمايت ميكنند و بخشي از اصولگرايان كه نظر مثبتي نسبت به احمدينژاد ندارند، منفعل خواهند بود.
چگونه به اين تحليل ميرسيد كه مخالفان شما در مقابل خاتمي به توافق خواهند رسيد؟
همانطور كه عرض كردم اگر از طرف اصلاحطلبان شخصي غير از خاتمي وارد عرصه شود، محافظهكاران هم كانديداهاي متعددي را به ميدان خواهند آورد چون طيفهاي مختلف آنها با هم اختلاف نظر دارند و اتحاد آنها به خاطر وجود خاتمي خواهد بود نه به خاطر نداشتن اختلاف. اگر خاتمي نيايد قطعا گروههايي از آنها فردي قابل قبولتر و رايآورتر را معرفي ميكنند. اما اگر خاتمي به ميدان رقابت بيايد، محافظهكاران به دليل نگراني از پيروزي او و از روي اجبار و بعضا دستوري به وحدت ميرسند. آنها ميدانند كه خاتمي محبوبيت زيادي دارد. در حقيقت به دليل خطري كه احساس ميكنند حاضرند تمام هزينهها را بپذيرند، آنها طبعا ميدانند كه دولت فعلي در زمينههاي مختلف چه هزينههايي بر كشور تحميل كرده و مردم در چه شرايطي زندگي ميكنند. ولي براي آنها مهمترين هدف، جلوگيري از انتخاب مجدد آقاي خاتمي است. طيفهايي از آنها احمدينژاد را قبول دارند يا او را پذيرفتهاند و عدهاي هم كه نميپذيرند، برايشان شرايط سختي به وجود ميآيد و فشارهايي بر آنها وارد ميشود كه كانديداي واحد داشته باشند. وقتي قرار باشد يك كانديدا در مقابل خاتمي داشته باشند، كساني هم كه با احمدينژاد موافق نيستند، قادر نيستند احمدينژاد را از صحنه حذف كنند و كانديداي ديگري وارد عرصه شود.
همين الان هم آقاي قاليباف رفتار يك كانديدا را از خود بروز ميدهند...
آقاي قاليباف يك كانديداي جدي و مطرح در مجموعه محافظهكاران است. اما امكان آمدن او در صورتي فراهم ميشود كه آقاي خاتمي وارد عرصه نشود. اگر خاتمي به عنوان كانديداي اصلاحطلبان وارد ميدان شود، قطعا تعدد كانديدا در طيف اصلاحطلبان منتفي است و اگر هم كسي متفرقه وارد ميدان شود، آراي چنداني را جلب نميكند. طرف مقابل در اين صورت به خود اجازه نميدهد كه تعدد كانديدا داشته باشد. در اين صورت آقاي قاليباف هم به نظرم شرايطي براي وارد ميدان شدن پيدا نخواهد كرد.
يعني به نظر شما قاليباف حاضر است جايگاهي براي خود تعريف كند كه توصيه بپذيرد و به نفع احمدينژاد كنار برود؟
بالاخره آنها سلسله مراتبي دارند كه يكسري موارد را نميتوانند ناديده بگيرند.
آيا امكان دارد به خاتمي هم توصيه شود كه نيايد؟ در آن صورت معادله چه شكلي به خود ميگيرد؟
خيلي بعيد ميدانم جناح مقابل اصلاحات و مراكز قدرت بخواهند بهطور مستقيم دخالت كنند كه آقاي خاتمي نيايد و به وي توصيه كنند كه وارد عرصه نشود، چنين اقدامي معنياش اين است كه خاتمي رأي ميآورد و آنها نميخواهند رأي و خواست مردم محقق شود. اين كار در جامعه خيلي آثار منفي دارد. اگر اين اتفاق بيفتد، به نظرم انتخابات رياستجمهوري از نظر كاهش ميزان مشاركت، انتخاباتي خواهد شد كه هيچگاه از اول انقلاب تا به آن روز از نوع آن نداشتهايم كه آثار بسيار منفي خواهد داشت.
تحليلهاي شما معمولا براساس آمدن آقاي خاتمي است. اگر خود ايشان حاضر نشوند كانديدا شوند، وضعيت كانديداها در دو جناح چه تغييري پيدا ميكند؟
اگر آقاي خاتمي نيايد، به نظرم هر دو جناح با كانديداهاي متعددي خواهند آمد. علاوه بر احمدينژاد به احتمال بسيار قوي قاليباف كانديداي ديگر محافظهكاران خواهد بود. شايد كانديداهاي پراكنده ديگري هم داشته باشند.
مثل حدادعادل؟
بعيد ميدانم.
بر فرض آمدن آقاي خاتمي و پيروزي ايشان، اصلاحطلبان با يك قوه چه بخشي از برنامههايشان قابليت اجرايي پيدا ميكند؟
يك نكته را بايد مدنظر داشته باشيم. نبايد انتظار خيلي متفاوتي نسبت به دورههاي گذشته از خاتمي داشت. شخصيت آقاي خاتمي همان است كه در هشت سال دوران رياستجمهوري گذشته ديده شد. اما به هر حال بهرغم انتقادهايي كه منتقدان نسبت به آن دوران دارند، اين نكته مهم است كه مردم هنوز خاتمي را قبول دارند. تصور اين است كه اگر ايشان دوباره به ميدان انتخابات بيايد، حتما پيروز خواهد شد. اگر مبناي قضاوت، مردم باشند، معنايش اين است كه مردم آن عملكردها را با ضعف و قوتهايش ميپذيرند و قبول دارند؛ يعني قوتهايش را برتر ميدانند. به ويژه اينكه دولت نهم شرايطي را به وجود آورده كه مردم نسبت به دوران ماقبل آن غبطه ميخورند حتي در حوزه معيشت كه اين آقايان آنقدر قول و وعده دادند. اگر مردم در دوران خاتمي هم نارضايتيهايي داشتند، حداقل نسبت به امروز بسيار راضيتر بودند. اين نكته را هم بايد توجه كرد كه آقاي خاتمي با توجه به تجربه هشت سالهاي كه دارند، در دوره جديد نسبت به دورههاي قبل ميتواند موفقتر عمل كند. اين را هم نبايد فراموش كنيم كه طرف مقابل هم تجربه مقابله با دولت خاتمي را دارد اما نهايت تجربه و توان آنها دولت نهم است، با همه آثاري كه در سياست داخلي و خارجي و اقتصاد كشور برجاي گذاشته است. اينكه مجلس مشكلي جدي براي خاتمي ايجاد كند، من اينطور فكر نميكنم.
ميرسيم به سلامت انتخابات كه دغدغه اصلي شما و ديگر گروههاي اصلاحطلب است. چه تصوري از سلامت انتخابات داريد؟
با توجه به تجربهاي كه در انتخابات اخير مجلس به ويژه در تهران داريم، از نظر ما سلامت انتخابات جاي نگراني دارد. خيلي مهم است كه چقدر به طور سالم و امانتدارانه آراي مردم اخذ و اعلام شود. يك تحليل اين است كه اگر آقاي خاتمي بيايد، به حدي مورد اقبال قرار خواهند گرفت كه يك اراده ملي شكل ميگيرد و مقابله كردن با آن اراده ملي بسيار مشكل خواهد بود.
پرسش آخر را مطرح ميكنم. تصور بر اين است كه شعارهاي تبليغاتي شما از انتخابات رياستجمهوري گذشته به بعد تغيير كرده و ادبيات دفاع گونه شما از حقوق بشر به ويژه حقوق همه ايرانيان رنگ و بوي جديتري به خود گرفته، اين تغيير ادبيات ناشي از قرار گرفتن در بيرون قدرت است يا جزء مباني فكري شماست؟
در حقيقت من اگر به عنوان جبهه مشاركت بخواهم به اين سوال پاسخ دهم، تغيير ادبياتي را نميبينم. شعار «ايران براي همه ايرانيان» كه دفاع از حقوق تمام ايرانيان در آن نهفته است، شعاري است كه وقتي ما در قدرت بوديم، مطرح كرديم. در آن دوره هم، همه تلاش ما اين بود كه اين شعار در همه اركان قدرت عملي شود. در مجلس ششم با همكاري كساني كه عضو فراكسيون ما بودند، تلاشهاي خوبي در اين زمينه صورت گرفت. اما موانعي كه بيشتر خارج از مجلس بود، باعث ميشد كه اين برنامهها موفق نشود. منتها واقعيت اين است كه راه رسيدن به اينها يك راه طولاني است و اگر در اين مسير عجله شود، اثر آن معكوس خواهد شد. تجربه من اين است كه پيگيري اين مسائل را بايد تدريجي طي كرد. بخشي از مخالفتها و مقاومتهايي كه نسبت به استيفاي اين حقوق ميشود را بايد به حالت اقناع رساند و با منطق آنها را قانع كرد كه حقوق همه ايرانيان تامين شود. اما تاكيد ميكنم كه هرچه در اين راه عجله شود، آثار و نتيجه آن معكوس است. در جبهه مشاركت، سياست ما هم از ابتدا همين بوده كه خدمت شما عرض كردم. آنجا هم بحثهايي داشتيم كه تعدادي از شركتكنندگان آن، مربوط به قوميتها بودند، مثل آقاي رمضانزاده. حقوق تمام ايرانيان بدون شك به طور جدي مد نظر ماست. در مورد ديگر اصلاحطلبان، ممكن است عدهاي با ما تفاوت ديدگاه داشته باشند. به نظرم بهترين ديدگاه نسبت اقليتها را خود آقاي خاتمي دارد. مواضع ما در تبليغات انتخاباتي رياستجمهوري گذشته كه مطالبات پانزدهگانه اصلاحطلبان كرد را هم پذيرفتيم، محصول همانديشي و تصميم جمعي آقاي دكتر معين و گروههايي بود كه با ايشان همكاري ميكردند. نظر قطعي بر اين بود كه اگر آقاي معين راي بياورند، حتما از اقليتهاي قومي در مديريت كلان كشور استفاده شود. من فكر ميكنم اگر در دوره آينده اصلاحطلبان در مسند قدرت باشند، بهتر از گذشته ميتوانند كار كنند. شرايط نسبت به گذشته آمادهتر است. در گذشته مقاومت خيلي زياد بود و ما هر وقت اين مباحث را داشتيم، در داخل مجلس كمتر، اما در بيرون مجلس مخالفتهاي زيادي صورت ميگرفت. الان كمتر شده است.
يکشنبه 9 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]