تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هر که رکوع نمازش را کامل انجام دهد هیچ ترس و وحشتی در قبر با سراغش نمی آید. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803986792




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سکوت پاک شیخ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به زندگی کوتاه شیخ شهاب الدین سهروردی

شهاب اسم بامسمایی برای سهرودی بود. زودگذار و درخشنده. فقط سی و هفت سال زندگانی کرد. چون شهابی با عجله آسمان زندگی آدمیان دوره خودش را درنوردید. در همین مدت کم چهل و نه کتاب و رساله نوشت.شهاب سهروردی همچون شهاب آسمانی زودگذار بود و درخشنده؛ آن چنان که چشم معاصرانش را خیره کرد و این خیرگی تا امروز ادامه دارد... از هم وطنان شیخ گرفته تا شرق شناسانی که زبان مادری شیخ را به عشق خواندن تصنیفات او فرا می گیرند.شهاب الدین به سال 549 قمری در سهرورد به دنیا آمد؛ روستایی در حوالی زنجان. در جوانی برای تحصیل به مراغه رفت و در محضر درس شیخ مجدالدین جیلی حاضر شد. از مراغه به اصفهان رفت. در اصفهان حکمت مشاء را پر رونق یافت و در جلسات درس و بحث و مناظره شرکت جست. شاید در همین اصفهان بود که ذوق بحث یافت و در سال های بعد، هر جا که می رفت، از این استعدادی که در خودش یافته بود استفاده فراوانی کرد. به هر شهر و محلتی که پا می گذاشت اشخاصی را پیدا می کرد که مثل خودش عاشق مباحثات عقلی بودند؛ می نشستند و عقل را قاضی می کردند؛ عقل شیخ الشیوخ همه بود؛ همه چیر را بر او عرضه می کردند و مرز نمی شناختند. شاید همین اعتبار ندادن به حریم ها بود که کار شیخ شهاب را به جاهای باریک کشاند؛ اما نه در اصفهان.شیخ شهاب پس از چندی به حلب رفت. حاکم حلب مردی بود که به علم ارج می نهاد و عالمان را بر صدر می نهاد. به او " ملک ظاهر" یا به روایتی " ظاهر شاه می گفتند. ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی بود. سردار بزرگ مسلمانان پسرش را در یکی از نقاط استراتژیک حکومتش گذاشته بود تا خیالش از بابت هجوم بیگانگان و از دست رفتن سرزمین های فتح شده راحت باشد.برخلاف صلاح الدین که نگران ملک گل بود، پسرش بیش تر نگران ملک دل بود. می خواست عمارت دل را آبادان کند و در این راه چه چیزی بهتر از مجالس بحث با حضور علمای عصر. وقتی شیخ شهاب پا به حلب گذاشت بر عادت مألوف سراغ آدم هایی مثل خودش را گرفت. مدت زیادی نگذشت که آوازه شیخ به گماشتگان حاکم رسید. خبر بردند که فلانی نامی به حلب درآمده و حرف های بودار می زند.ملک ظاهر شیخ را احضار کرد. در همان اولین دیدار شیفته شیخ شد. مردی جوان با معلومات حیرت انگیز و قوه عقلی و قدرت استدلال خیره کننده!علمای شهر ناگهان دیدند قافیه را باخته اند. هم مباحثه ای دیروزشان که گاهی حرف های بی سرو ته می زد، امروز همنشین شخص حاکم شده است. بدتر این که شیخ فقط به عمارت دل نمی اندیشد. حواسش جمع است که اگر دل حاکم آباد شود، شاید در کار گل محکومان هم گشایشی شود. خلاصه شیخ شهاب بر چیزهایی دست گذاشت که به تعبیر حاکمان فضولی رعیت در کار پادشاهان بود.در این مدت خبرچینان و حاسدان بی کار ننشسته بودند. نامه ها بود که به صلاح الدین ایوبی می رسید و هشدارها که چه نشسته ای؟ پسرت مار در آستین می پرورد و امروز و فردا است که حلب و حاکمش را از دست رفته ببینی!صلاح الدین که مرد رزم بود و مطمئن ترین راه برای درامان ماندن از زهر افعی را به سنگ کوفتن سر افعی می دانست ، حکم قتل شیخ را صادر کرد. پسر چندی مقاومت کرد، اما صلاح الدین این چیزها سرش نمی شد؛ خطر باید دفع می شد؛ و شد....روایتی هست که وقتی شیخ از این حکم باخبر شد به اتاقی رفت و در بر روی خودش بست. نه آب و نه غذایی، هیچ نپذیرفت. سخنی نیز نگفت. در سکوت پاکش، روح را از تن خاکیش جراحی کرد و همچون ماری که پوست می اندازد، جلد خالی را برای " ملک ظاهر" گذاشت و رفت.مطالب مرتبط مرغان بهشتی در نقاشی گل و مرغ  سیمرغ، پرنده دانش و حکمت  هفت وادی عرفان وشرح آنها منوچهر دامغانی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن