واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طراوت عبادت در سیره امام خمینى (ره)
صدیقه مصطفوى (دختر حضرت امام ) اظهاركرده است: یادم مىآید از دوران كودكى كم خواب بودم . چندین بار نیمههاى شب بیدار مىشدم و مكرر نماز شب آقا را مىدیدم. از خود مىپرسیدم: چرا آقا در هنگام شب این قدر مىگرید. خیلى از شبها مهتاب بود و در پرتو روشنایى آن، اشك های آقا را مشاهده مىكردم و این وضع براى من كه طفلى بیش نبودم شگفت آور بود. در مدتی هم كه به نجف مىرفتم و بچههاى كوچك داشتم و شبها بیدار مىشدم، آقا در اتاقشان كه رو به روى محل اقامت ما بود در ایوان كوچكى نماز شب مىخواندند و من احساس مىكردم براى این كه صدایشان را نشنویم گریه هایشان را با بلند گویى كه مناجات پخش مىكرد تطبیق مىدادند و من چون بیدار بودم صداى گریه آقا را مىشنیدم.حجهالاسلام والمسلمین حسن ثقفى گفته است: هنگامى كه امام براى اقامه نماز شب برمی خواستند مقید بودند بى سر و صدا باشند، یادم است در پاریس دو اتاق كوچك بود و من كه آن جا مىخوابیدم مىدیدم امام خیلى آهسته و واقعاً مثل یك سایه برمىخاستند و بدون سر و صدا وضو مىگرفتند و نماز شب را بر پا مىداشتند.برخى خویشاوندان كه از پانزده سالگى با امام بودهاند گفتهاند از دوران نوجوانى كه با امام در خمین بودیم ، آقا یك چراغ موشى كوچك مىگرفتند و مىرفتند به یك قسمت دیگر كه هیچ كس بیدار نشود و نماز شب مىخواندند.همسر امام مىگویند تا حالا نشده كه من ازنماز شب ایشان بیدار شوم، چون چراغ را مطلقاً روشن نمىكردند. حتى چراغ دستشویى را روشن نمىكردند تا كسى بیدار نشود.هنگام وضوى نماز شب یك ابر زیر شیر آب مىنهادند كه صداى چكه و ریزش آب موجب بیدارشدن كسى نگردد. - آیة الله سید مصطفى خوانسارى صحنهاى از عبادت امام را این گونه نقل كردهاست: یك سال در قم برف زیادى آمده و سیل، نصف این شهر را خراب كرده بود؛ در همان وضع با آن شدت سرما و یخبندان، امام نیمههاى شب از مدرسه دارالشفا، به مدرسه فیضیه مىآمد و به هر زحمتى بود یخ حوض مدرسه را مىشكست ، وضو مىگرفت و به مدرسه مىرفت و در تاریكى مشغول تهجدش مىشد. نمىتوانم بازگو كنم امام (ره ) چه حالى داشت، با یك سرور و شادى معنوى نماز شب را به جاى مىآورد و هنگام اذان مىآمدحتى چراغ دستشویى را روشن نمىكردند تا كسى بیدار نشود. هنگام وضوى نماز شب یك ابر زیر شیر آب مىنهادند كه صداى چكه و ریزش آب موجب بیدارشدن كسى نگردد.مسجد و پشت سر آیة الله حاج میرزا جواد ملكى به نماز مىایستاد و بعد برمى گشت و مشغول مباحثاتش مىشد. بانو فاطمه طباطبایى (همسر مرحوم سید احمد خمینی) گفته است:در سال1349 شمسى با حاج احمدآقا ازدواج كردم و در سال 1352 شمسى با همسر و فرزند نه ماههام به عراق رفتم . نیمه شب بود كه به منزل امام (ره) رسیدیم، خودشان آمدند، در را باز كردند؛ چند دقیقهاى به احوال پرسى گذشت و بعد نماز شب را شروع كردند، این براى من بسیار شگفت آور بود، زیرا نماز شب واجب نبود و مىتوانستند قدرى دیرتر بخوانند، اما با وجود این كه علاقه زیادى به پسرشان، حاج احمد آقا، داشتند و چند سالى بود كه از ایشان دور بودند مشغول نماز شدند . بعدها پى بردم این رفتار امام (ره) به دلیل علاقه وافرشان به نماز بوده است.- حضرت امام در نخستین شب اقامتشان در پاریس در آپارتمان كوچكى اقامت كردند،هنگام خواب به اتاق خود رفتند، ساعت دو بعد از نیمه شب كه به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نیم بعد از نیمه شب بود، از اتاق خود بیرون آمدند، وضو گرفتند و برگشتند، هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود، یكى از اطرافیان مىگوید: تعجب كردیم كه چرا ایشان زود از خواب برخاستهاند. صبح معما حل شد، زیرا امام (ره) فرمودند: این جا چه طور است؟ دیشب هر چه نشستم كه صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد، مشخص گردید كه ایشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده براى نماز شب بلند شدهاند، خدمتشان عرض كردیم، افق این جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد. فرمودند: بیایید ساعت مرا درست كنید.- حتى در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال1357 شمسى این برنامه عبادى امام ترك نشد. یكى از اصحابشان كه در هواپیما بوده نقل مىكند: به احترام آقا طبقه بالاى هواپیما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت كند و كسى مزاحمشان نباشد، من جسارت كردم و گفتم بروم ببینم امام در چه حالى است، وقتى به طبقه بالا رفتم دیدم امام مشغول نمازند و در حال ریختن اشك هستند.- یك روز در قم حضرت امام بیمار شدند به دستور پزشكان مىبایست به تهران انتقال یابند؛ هوا بسیار سرد بود و برف مىبارید. یخ بندان عجیبى در جادهها وجود داشت. حضرت امام با این كه چندین ساعت در آمبولانس بودند به محض آن كه به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جاى آوردند.بعد از عمل جراحى هر لحظه كه امام مشكل خاصى نداشتند چشمان خود را روى هم مىنهادند و مىخوابیدند حتى پزشكان به این شك مىافتادند كه نكند اثر داروهاى بیهوشى است كه ایشان را به این صورت در مىآورد. اما زمانى كه وقت نماز شب فرا مىرسید خودشان بیدار مىشدند و مىفرمودند وقت نماز است و این در حالى بود كه براى به خواب رفتنشان به امام دارو مىدادند اما به همان حالت عادى راس ساعت دو بعد از نیمه شب نماز شب را اقامه مىكردند و حتى شور و حال افزونترى داشتند. یكى از نزدیكان امام نقل مىكرد وقتى وارد اتاق بیمارستان شدم ایشان را در حالت عجیبى یافتم. آن قدر گریسته بودند كه تمامى چهره منورشان خیس شده بود، هنوزهم اشكهاى مباركشان چون باران جارى بود و چنان با خداى خود راز و نیاز مىكردند كه من تحت تاثیر قرار گرفتم، وقتى متوجه من شدند با حولهاى كه بر شانه داشتند صورت خود را خشك كردند. منبع : ماهنامه پاسدار اسلام ، شماره 223 .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]