تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831399340




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عطوفت و مهربانى حضرت امام (ره)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عطوفت و مهربانى حضرت امام (ره)

پیرمرد باغبانیادم هست من كوچك بودم، روزى پیرمردى براى باغچه منزل ما خاك آورد. ما سر سفره بودیم كه او آمد. امام گفتند كه این پیرمرد ناهار نخورده است. غذاى ما زیاد نبود. بعد بشقابى از توى سفره برداشتند و خودشان چند قاشق از غذایشان را در بشقاب ریختند و به ما گفتند: «بیایید هر كدام چند قاشقى از غذاى خود را در این بشقاب بریزید تا به اندازه غذاى یك نفر بشود.»ما كه آن روز غذاى اضافى نداشتیم، به این ترتیب غذاى آن پیرمرد را آماده كردیم. در عالم بچگى آنقدر از این كار خوشم آمد كه نهایت نداشت. (1) بیست دقیقه اشك مى‏ریختندپس از ماجراى پانزده خرداد، خدمت امام مشرف شدم. حدود 35 دقیقه خدمت ‏ایشان صحبت كردم. حادثه پانزده خرداد را براى امام توضیح دادم. و امام حدود بیست دقیقه اشك مى‏ریختند. (2) عطوفت‏ با كودكانمن در كربلا، مشرف شده بودم كه امام تشریف آوردند. كربلا هفت زیارت مخصوصه دارد. نجف سه زیارت مخصوصه دارد. علاوه بر شب هاى جمعه ایشان هفت زیارت را مقید بودند مشرف بشوند كربلا، ولى شبهاى جمعه نمى‏رسیدند تشریف بیاورند. امام در حرم متعبد بودند، مثل سایر متعبدین دعا و نماز بخوانند. سایر آقایان علما این جور نبودند، حرمشان ده دقیقه و فوقش یك ربع ساعت طول مى‏كشید و دعاها را هم از حفظ مى‏خواندند و یكى دو ركعت نماز مى‏خواندند و مى‏رفتند، اما امام مثل سایر مردم مى‏نشستند و مفاتیح مى‏خواندند. من دیدم كه در بالاى سر امام حسین(ع) نشستند و مشغول نماز شدند. رسم مردم بغداد این است كه مى‏آیند و شیرینى یا شكلاتى یا خرمایى، از این چیزها، تقسیم مى‏كنند. امام آنجا نشسته بودند. بنده در نزدیكى ایشان نشسته بودم. بنده زاده هم با من بود كه خیلى كوچك بود. آقایى شیرینى آورد و جلوى من و امام و دیگران گذاشت. امام شیرینى را برداشت و با كمال مهربانى داد به بنده زاده، زیرا به او شیرینى نداده بودند و ایشان در چنین جایى به این مساله توجه فرمودند. در همین جا مطلب دیگرى نظرم را جلب كرد، یكى از ایرانیانى كه آمده بود براى زیارت، مهرى را كه خریده و داخل جیبش بود، در آورد و به امام داد كه امام روى آن نماز بخوانند، تا تبرك شود. امام هم با كمال خضوع پا شدند و دو ركعت نماز خواندند و مهر را به ایرانى برگرداندند. من از این منظره بسیار لذت بردم. این منظره، هم عقیده مردم را به امام، به عنوان یك فردى كه داراى قداست است، مى‏رساند و هم اعتقاد ایشان را به این مسایل. چون تصور انسان این است كه امام چون مرد مبارزه هستند، باید اینجور چیزها را مثلا خرافات بدانند، ولى معلوم شد كه خیر، به روایاتى كه در این زمینه هست كاملا توجه دارند و عمل مى‏كنند. (3) امام بسیار عاطفى هستندامام شدیدا عاطفى هستند. مثلا وقتى نجف بودند و گاهى خواهرهایم مى‏آمدند آنجا، و بعد مى‏خواستند بروند طورى بود كه من هیچ وقت موقع خداحافظى قدرت ایستادن توى حیاط و دیدن خداحافظى آنها را با امام نداشتم، مى‏گذاشتم و مى‏رفتم. مرحوم برادرم هم همین را مى‏گفتند كه من آن لحظه خدا حافظى را نمى‏توانم ببینم. چون امام تا آن حد با فرزندان خود عاطفى برخورد مى‏كنند كه انسان تحمل دیدن آن را ندارد. اما یك ذره شما فكر كنید این مسایل روى تصمیم گیری هایشان و یا در آن كارهایى كه مى‏خواهند بكنند اثر دارد، ندارد (4) آقا خیلى سراغت را مى‏گرفتوقتى كه آیة الله خاتمى پدر همسرم فوت كردند من براى شركت در مراسم سوگوارى ایشان به یزد رفتم، مادرم دایما مى‏گفتند كه امام خیلى سراغت را مى‏گیرد. ایشان از دورى من ابراز ناراحتى كرده بودند و دلشان مى‏خواست مرا ببینند و به من تسلیتى بگویند تا روحم آرام شود. وقتى به تهران رسیدم بلافاصله زنگ زدند و پیغام دادند كه زهرا فورا بیاید مى‏خواهم ببینمش و این براى من خیلى جالب بود كه امام با وجود این همه مشكلات باز به فكر خانواده ‏شان بودند و مى‏خواستند از نوه‏ شان دلجویى كنند. امام هیچگاه بى تفاوت از كنار مساله‏اى نمى‏گذشتند. (5) من بچه‏ ها را دوست دارماگر ما یكی ، دو روز به خانه آقا نمى‏رفتیم، وقتى مى‏آمدیم، مى‏گفتند:«كجا بودید شما؟ اصلا مرا مى‏شناسید؟ یعنى این طور مراقب اوضاع بودند. من بچه خودم را، فاطمه را، بعضى اوقات مى‏بردم. یك روز وارد شدم دیدم آقا تو حیاط قدم مى‏زنند. تا سلام كردم گفتند: «بچه‏ات كو؟» گفتم: «نیاورده‏ام، اذیت مى‏كند.» به حدى ایشان ناراحت ‏شدند كه گفتند:«اگر این دفعه بدون فاطمه مى‏خواهى بیایى، خودت هم نباید بیایى.‏» اینقدر روحشان ظریف بود. مى‏گفتم:«آقا، شما چرا این قدر بچه‏ها را دوست دارید؟ چون بچه‏هاى ما هستند دوستشان دارید؟» مى‏گفتند:«نه، من به حسینیه كه مى‏روم، اگر بچه باشد حواسم مى‏رود دنبال بچه‏ها. بعضى وقتها كه صحبت مى‏كنم، وقتی مى‏بینم بچه‏اى گریه مى‏كند یا بچه‏اى دست تكان مى‏دهد یا اشاره به من مى‏كند، حواسم مى‏رود به بچه‏ها. (6) وقتى تصویر مجروحین را مى‏دیدندواقعا امام وقتى كه مجروحین را در تلویزیون مىدیدند خیلى ناراحت مى‏شدند. از حالات خاصشان این بود كه وقتى ناراحت مى‏شدند دو دستشان را جلوى صورتشان مى‏گرفتند. و من خیلى وقتها مى‏دیدم این حالت از نگاه كردن به صحنه تلویزیون برایشان پیش آمده است تا جایى كه به ذهنم ‏رسید كه به مسؤولین صدا و سیما بگویم این صحنه‏ها را پخش نكنید چون كم كم در قلب ایشان اثر مى‏گذارد. (7) الآن بیاوریدش داخلروزى یك خانم ایتالیایى كه شغل او معلمى و دینش مسیحیت ‏بود، نامه‏اى آكنده از ابراز محبت و علاقه نسبت‏ به امام و راه او همراه با یك گردنبند طلا براى ایشان فرستاده بود. وى متذكر شده بود كه این گردنبند را كه یادگار آغاز ازدواجم است و به همین جهت آن را بسیار دوست دارم، به نشانه علاقه و اشتیاقم نسبت‏ به شما و راهتان تقدیم مى‏كنم. مدتى آن را نگه داشتیم و بالاخره با تردید از این كه امام آن را مى‏پذیرند یا نه، همراه با ترجمه نامه خدمت ایشان بردیم. نامه به عرضشان كه رسید، گردنبند را نیز گرفتند و روى میزى كه در كنارشان قرار داشت، گذاشتند.دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو یا سه ساله‏اى را آوردند كه پدرش در جبهه مفقودالاثر شده بود. امام وقتى متوجه شدند فرمودند: «الان بیاوریدش داخل.» سپس او را روى زانوى خود نشاندند و صورت مباركشان را به صورت بچه چسبانیده و دست‏ بر سر او گذاشتند. حالتى كه نسبت‏ به فرزندان خودشان هم از ایشان دیده نشده بود. مدتى به همین حالت آهسته با آن دختر بچه سخن گفتند با آن كه فاصله ما با ایشان كمتر از یك و نیم متر بود شنیدن حرفهاى ایشان براى ما دشوار بود. بچه كه افسرده بود بالاخره در آغوش امام خندید. آنگاه امام همان گردنبندى را كه زن ایتالیایى فرستاده بود برداشتند و با دست مباركشان بر گردن دختر بچه انداختند. دختر بچه در حالى كه از خوشحالى در پوست‏ خود نمى‏گنجید از خدمت امام رفت. (8) این را كه شنیدند خیلى گریه كردنداوایلى كه امام به نجف وارد شدند، یك روز مرد با تقوایى خدمت ایشان رسید. فرداى آن روز كه من در اندرونى كار داشتم دیدم خانم امام خیلى ناراحت است. ایشان مى‏گفت آن مرد چیزى براى امام نقل كرده كه آقا از فرط ناراحتى 24 ساعت است غذا نخورده‏اند، حتى چاى هم نخورده‏اند. بعد معلوم شد آن مرد از حوادث تظاهرات قم و كشتار مردم براى امام تعریف كرده و از جمله گفته بود كه من در قم بودم و خودم دیدم كه زنى بچه چند ماهه‏اى را كه پیراهن سفید به تن او كرده بود در بغل داشت و شعار مى‏داد. یكى از گاردی ها با ضربه قنداق تفنگ محكم به شانه این خانم زد كه بچه از دست او افتاد و سر بچه به جدول كنار خیابان خورد. امام این را كه شنیدند خیلى گریه كردند و اشك ریختند و 24 ساعت از فرط ناراحتى غذا نخوردند. (9) پى‏نوشت‏ها:1. به نقل از یكى از دختران امام،رشد دانش آموز، سال 3- ش 3 .2. حجة الاسلام و المسلمین واعظ طبسى،پیام انقلاب، ش 82 .3. آیة الله محمد هادى،معرفت،حوزه، ش 32 .4. حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خمینى، پیام انقلاب، ش 60.5. زهرا اشراقى .6. زهرا اشراقى ، سروش ، ش 476.7. زهرا مصطفوى .8. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان .9. حجة الاسلام و المسلمین فرقانى .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن