تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815417247




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وزن عروضی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : وزن عروضی siama05-06-2008, 11:49 AMسلام امیدوارم که خوب باشید.....من خیلی وقته شعر میگم و وزن هم تو شعرهام دیده میشه و بی وزن و آهنگ نیستند ولی هیچی از وزن عروضی نمیدونم لطفا مرا راهنمایی کنید و سایت یا مقاله آموزش وزن عروضی را معرفی کنید!ممنونم!:11: obituary05-06-2008, 01:11 PMاز لوازم شعر فارسي ضرب و آهنگ ميباشد و بدون ضرب و آهنگ که مندرج در وزن و در ساختار شعر است، شعر فارسي واقعيت خود را از دست ميدهد. اما وزن در شعر چيست؟ خواجه نصيرالدين طوسي در معيار الاشعار، گويد«اما وزن هياتي است تابع نظام تربيت حرکات و سکنات و تناسب آن در عدد و مقدار که نفس از ادراک آن هيات لذتي مخصوص يابد که آن را در اين وضع وزن خوانند» آملي در تعريف وزن، ميگويد: شعر از به هم پيوستن حرف هاي متحرک و ساکن که به تعداد مساوي و به يک ترتيب باشند به وجود مي آيد. مرحوم دکتر پرويز ناتل خانلري بر اين تعريف خرده گرفته و گفته است: «وزن شعر عبارت است از تقسيم هجاهاي مختلف به دسته هايي که يا متساوي و متشابه باشند يا در عدم تساوي و تشابه آنها نظم و قرينه اي وجود داشته باشد و تکيه کردن روي يکي از هجاهاي هر دسته، اين دسته ها را از يکديگر جدا ميکند. و مراد از اين که در عدم تساوي و تشابه نظم و قرينه اي باشد، اين است که في المثل شعر از دو جزء مختلف مانند مستفعلن و فعولن ترکيب شده که به تناوب در پي يکديگر قرار گفته باشند.»(۱) بنابر اين تعريف، دکتر خانلري وزن شعر را عبارت از تقسيم شعر به هجاهاي منظم و متقارن ميداند اعم از اين که متساوي و متشابه الاجزاء باشند يا نباشند. يعني وي نظم و ترتيب هجايي در درون ساختار شعر را عامل ايجاد وزن در شعر ميشمارد. به اين ترتيب وزن شعر تابعي از نظم هجايي ميگردد. هجا چيست؟ هجا عبارت از صورت و آوايي است که به واسطه آن، حرف قابليت ادا شدن مي يابد. يعني حرف«ب» و «ت» اگر به هم پيوسته شوند کلمه«بت» را به دست ميدهند. پيداست که بيان اين کلمه مستلزم اختلاط صوت با آن است. به اين ترتيب«بت» به صورت کلمه قابل بيان نيست مگر آن که زير و زبر و ضمه و فتحه و کسره و جزم و سکون و تشديد بر آن وارد شود، مثلا«بت»، پس آوا و سکون در کلماتند که باعث خوانده شدن آنها ميگردند و اين مصوت ها را هجا ميتوان ناميد. مبناي شعر فارسي کميت «هجا»هاست. در کميت هجايي با دو دسته صوت سر و کار داريم: الف) هجاي بلند: مانند آباد که داراي دو الف ممدود است. ب) هجاي کوتاه مانند ابد که داراي دو فتحه و يک سکون است. معمولا يک هجاي بلند با دو هجاي کوتاه برابر است. اما عامل ديگري که دخيل در کميت هجايي است، تکيه(accent tonique) ميباشد که سبب قوت و ضعف اصوات ميگردد و بر وزن تاثير مينهد. اقسام وزن شعر اکنون که وزن شعر را اندکي دريافتيم نگاهي به اقسام وزن شعر ميکنيم. نظم بندي دروني شعر بر حسب ترتيب هجايي يا«تقسيم بندي اصوات به دسته هاي متساوي و متشابه به يکي از سه اعتبار ممکن است. اول ـ کميت هجاها: امتداد اصوات و هجاها در زمان. دوم ـ تکيه: قوت يا شدت بعضي از هجاها نسبت به يکديگر. سوم ـ تعداد: يعني شماره هجاها صرفنظر از امتداد و قوت آنها.» تقطيع بحر عروضي به قول خانلري:«در شعر فارسي مبناي اصلي شعر همان کميت هجاهاست و عروض نويسان بي آن که به اين اصل متوجه باشند قواعدي وضع کرده اند که به وسيله آنها اوزان را تشخيص داده و اشعار را تقطيع ميکنند.» تاثير شعر بر شنونده کي شعرتر انگيزد خاطر که حزين باشد؟(حافظ) ميتوان از اين گفته حافظ چنين استنباط نمود که علي القاعده«شعرتر» کلامي است که در اثر شنيدن آن«خاطر محزون» تغيير حالت يافته و شادمان ميشود. اکنون بايد ديد آنچه سبب تغيير احوال دروني شنونده يک شعر ميشود ريشه در کجا دارد؟ در مفهوم کلمات و محتواي ترکيبها؟ و يا در ساختار شعر و آهنگ کلمات و ارتعاشي که از خوانده شدن اين کلمات در فضاي ذهن شنونده پديدار ميشود؟ بررسي ادب ايران اين انديشه را تقويت ميکند که وزن و ضرب و غالب ويژگي هايي که امروزه در مغرب زمين از لوازم موسيقي شمرده ميشود، در شعر فارسي از مشترکات ميان شعر و موسيقي به شمار مي آيد. حتي شايد بتوان گفت که از لوازم شعر فارسي ضرب و آهنگ ميباشد و بدون ضرب و آهنگ که مندرج در وزن و در ساختار شعر است، شعر فارسي واقعيت خود را از دست ميدهد. اين وزن و ضرب و آهنگ که در ساختار دروني شعر موج ميزند خود به تنهايي براي ايجاد اثر در وجود شنونده شعر عامل مهمي است، اعم از آن که شعر داراي مفهوم نيرومندي باشد يا نباشد. پس در بررسي شعر فارسي، پژوهنده نه فقط با فن معاني که مرتبط با محتواي پيام و معني کلي و جزئي کلمات است سر و کار دارد، بلکه با فن موسيقي که ناظر بر ساختار شعر است نيز سر و کار پيدا ميکند. ساختار شعر فارسي مانند سيم هاي تار و سهتار و چنگ است که وقتي خوانده شوند به ارتعاش در مي آيند و از اثر آن ارتعاش، موسيقي و آهنگي در فضاي ذهن خواننده پديدار ميشود و احوال دروني او را دگرگون ميسازد. به اين ترتيب موسيقي دروني شعر فارسي ميتواند به تنهايي به تغيير احوال خواننده منجر شود و او را غمزده يا شادمان، مست يا مخمور، مشتاق يا بي تاب نموده، و خاطر حزين را شادمان سازد. آهنگ دروني کلام و ميل ترکيبي حروف و کلمات آن شکل بين و آن شيوه بين و آن قد و خد و دست و پا آن رنگ بين و آن هنگ بين و آن ماه بدر، اندر قبا اي رونق جانم ز تو چون، چرخ، گردانم ز تو گندم فرست ايجان که تا خيره نگردد آسيا(ديوان شمس) نخستين عاملي که سبب رواني وزن دروني شعر ميشود، ميل ترکيبي حروف با يکديگر است. زيرا برخي نسبت به يکديگر تمايل آوايي دارند و برخي تنافر آوايي. حروفي که تمايل آوايي دارند وقتي با يکديگر ترکيب شوند کلام آهنگين و دلنشين ميسازند(مانند چهار پاره فوق در بحر رجز کامل) و برعکس از ترکيب حروف متنافر، کلامي نادلچسب و ناموزون به وجود مي آيد. براي نشان دادن ترکيب ناموزون از جمع آوردن حروف متنافرالطنين اين مثال از منوچهري دامغاني معروف است: غــــــرابا مزن بيشتر زين نعيقا که مهجور کردي مرا از عشيقا اما ترکيب حروف متمايل الطنين براي ايجاد وزن موزون و متين به تنهايي کافي نيست. بلکه آنچه آهنگ دروني را دلنشين ميسازد، علاوه بر کاربرد کلمات ساخته شده از حروف متمايل الترکيب، استفاده درست و دقيق از پديده تشديد است. پديده تشديد يکي از عواملي که به وزن دروني شعر مي افزايد، پديده تشديد است. پديده تشديد عبارت از به کار گرفتن کلماتي خوش آهنگ در درون يک بحر است که حروف مشابهي در ساختار آنها به کار رفته باشد. تسلسل کلمات با حروف مشابه يا به عبارت ديگر تکرار مکرر برخي حروف، ايجاد طنين و طنطنه خاصي در شعر کرده و پديده تشديد به وجود مي آورد. اکنون باز هم در بحر رجز کامل مثالي از حافظ ميزنيم: گفتم گره نگشوده ام ز آن طره تا من بوده ام گفتا منش فرموده ام تا با تو طراري کند گٌفً تُم گِره نُگً شْودِه اَم مستفعلن مستفعلن زِآن طٌرِه تا مُن بْودِه ام مستفعلن مستفعلن گٌفً تا مُنُشً فرموْده اَم مستفعلن مستفعلن تا با تو طرً آري کند مستفعلن مستفعلن در گفتمگر هنگشوده ام به واسطه ميل ترکيبي حروف و تکرار مکرر گاف و نيز در دو ترکيب«زآنطرهتا» و «تا با تو طر» به واسطه تکرار«ت» پديده تشديد ايجاد شده است. وزن پنهان شعر با توجه به نکاتي که ياد شد به نظر ميرسد که آهنگ دروني شعر چيزي مستقل از کارکرد اوزان عروضي ميباشد. راز ديگري است که براي گفتگو در مورد آن بايد ابتدا به تقطيع يکي دو بحر از چهارده بحر عروضي پرداخت. براي انجام اين امر ابتدا ما کامل ترين بحر را که رجز کامل نام دارد و از چهار پاره متساوي الاجزاء و منطبق با ضرب مستفعلن ساخته شده مورد بررسي قرار ميدهيم. بحر رجز کامل: مستفعلن مستفعلن مستفعلن اي ساربان منزل مکن جز در ديا ريا رمن(امير معزي) مستف علن مستف علن مستف علن مستف علن اي ساربان آهس ته ران کارامه جا نم ميرود(سعدي) اي يْو سْفِ خوش نامِ ما خوش ميرُوي بر بام ما(شمس) مستف علن مستف علن مستف علن مستف علن زمان و تکيه در تقطيع هجايي آنچه تقطيع هجايي و عروضي را از يکديگر متفاوت مينمايد در زمان داخلي و تکيه گاه هاي توقفي ميباشد. يعني يک وزن عروضي ثابت را ميتوان به وزن هاي هجايي مختلف اجرا نمود و اين اجراهاي متفاوت آثار متفاوتي از خود بر مخاطب به جا ميگذارند. آن چه امکان اين تغيير اوزان هجايي را در درون يک قالب عروضي ثابت ايجاد مينمايد زمان داخلي است. اکنون براي نمونه به همين بحر رجز کامل يعني مستفعلن چهارپاره خود باز ميگرديم: اي سا... ره بان! آهه... سته ران! اي يو... سفه! خوشنآ... مه ما! در اين نحو تقطيع هجايي شش نقطه علامت امتداد زماني ملحوظ شده در هر يک از چهار پاره يک بيت است. اکنون با کم و زياد کردن اين زمان داخلي وزن هجايي تغيير مي يابد. اي! يو. س فه! خوش نا مه ما اين تقطيع هجايي با ضرب هايي پياپي و بدون صرف زمان داخلي مانند مارش رسمي و سرود ملي و ضرب هاي نظامي و قدم رو سربازان به هنگام رژه رفتن ميباشد. اکنون تقطيع هجايي همين شعر: تقطيع وزن هجايي ً ـ ًـ ًـ ً- حرکت سکون حرکت سکون حرکت سکون حرکت سکون تن تن تن تن اِ ي يْ و سْ وْ ف ة خْ ش ن اُ آ مِ م ا خْ ش م ي رُ و و ي بُ ر ب آ آ م مِ ا ر ب آ آ م مِ ا ايوسفه خشنامه ما خشمي روي بر بامه ما ايبرشکس ته جامه ما اي بر دري ده کامه ما تقطيع چکشي هرگاه فاصله زماني در تقطيع کمتر شود شدت ضربان دروني کلمات بيشتر و بيشتر ميگردد. تقطيع سريعتر و تکيه بر روي تکيه گاه ها چنين صورتي به دست ميدهد. اي يوسفه خْشنام ما: خْشميروي بر بام ما ايبرشکسً تِه جامما: ايبر دري ده کام ما اين تقطيع را ميتوان «تقطيع چکشي» نام نهاد؛ زيرا مانند کوبش پيامي و بي وقفه مسگران و زرگران است که چکش خود را بر روي مفتول مسينه يا زرينه ميکوبند و با استادي تمام و آهنگ سريع دستان خويش آن را شکل ميدهند. اين وزن که وزن تند هجايي است، وزن تند سماعي نيز ميباشد و به همين دليل بر روي شنونده موثر واقع شده و بدن او را بي اختيار به حرکت در مي آورد. از اين رو است که يک بار که مولانا از وسط بازار مسگران ميگذشت به ناگهان در اثر استماع کوبش مکرر چکش آنان به چرخش آمده و ساعتها به گردش و دوران و سماع پرداخت. درک وزن هجايي «کف ميزد و دف ميزد» ميتوان زدن دو کف دست را بر روي هم براي دريافت وزن سريع بحر رجز مورد استفاده قرار داد، به اين نحو: اي يوسفه ـ دو ضربه خوشنام ماـ دو ضربه خوش ميروي ـ دو ضربه بر بام ماـ دو ضربه تعداد ضربه هاي کف زدن با زمان داخلي تقطيع هجايي نسبت عکس دارد. به اين ترتيب که هر چقدر زمان در درون تقطيع هر مصرع بيشتر گردد تعداد ضربه هاي کف دو دست به يکديگر کمتر ميشود و برعکس اين ضربه ها تعيين کننده وزن موسيقي غنايي است. تغيير فرکانس کف زدن، آهنگ دروني شعر غنايي را به هم ميزند. غنا و قوالي غنا خواندن شعر با آواز است و خواننده شعر را مغني مينامند. حافظ ميفرمايد: دلم از پرده بشد، حافظ خوش لهجه کجاست؟ تا به «قول» و غزلش ساز و نوايي بکنيم در بسياري از سلاسل صوفيه ـ که رسم قوالي را معمول ميدارند(مانند چشتيه) ـ قوالان و مغنيان گاهي به عوض استفاده از آلات و ادوات موسيقايي؛ فقط از روش«کف زدن» استفاده ميکنند. هرگاه که قوال مصلحت بداند تا در حضار حالت جديدي ايجاد کند، تعداد«مکث» و «زمان» و «تکيه» و «شدت» و «سرعت» کف زدن را تغيير ميدهد. اثر کف زدن در قوالي سماع گران به قدري زياد است که گويي سراسر حالات و احوال صوفيان در ميان دو دست قوال و نقال قرار دارد. دستي زده بر دستي به فرموده مولانا گويي با کوبش دست قوال، پنبه وجود صوفي زده ميشود و زنگارهاي کدورت منيت و انانيت او فرو ميريزد و او خالص و پاک ميشود. با تغيير فرکانس کف زدن و تغيير سرعت هجايي شعر غنايي که به تغيير آهنگ سماع مي انجامد آثار غنا بر مستمعان نيز تغيير مي يابد. تاثير تغيير فرکانس آهنگ هاي غنايي بر شيمي مغز و امواج صوفي امري است که مکررا ثابت شده است. زيرا ميان آهنگ دروني شعري که قوال ميخواند و صوفي ميشنود و «طنين دروني» اين آهنگ ها در وجود صوفي رابطه مستقيمي وجود دارد. يعني شايد به يک اعتبار بتوان قلب صوفي و حلق قوال را به دو دياپازن تشبيه نمود. وقتي تارهاي حنجره قوال و ضربه هاي کف زدن او تغيير آهنگ ميدهند؛ اين تغيير آهنگ، دياپازون مولد امواج مغزي صوفي را تحت الشعاع قرار داده و آهنگ دروني فعاليت هاي غدد زير جمجمهاي او را دگرگون ميسازد. تغيير فرکانس کف زدن و غنا توسط قوال سبب تغيير حالت صوفي ميشود. هر فرکانس غنايي ايجاد يک رزنانس داخلي ميکند و اين رزنانس از جهت طبي به صورت ترشح سوبستانس هاي گوناگون غدد اندو کربن در وجود صوفي ظهور مينمايد. گاهي صوفي مست و گاهي مخمور و گاهي بيهوش ميشود و گاهي در وجد و زماني در شور مي افتد. و آن ساقي هر هستي، با ساغر شاهانه وزن غنايي راهي به سوي نيستي است. صوفي با استماع ضربات تقطيع هاي قوالان از خود «بيخود» شده و روي در فنا مي آورد. «بيخود» يي که مقدمه خويشتن يابي و فنايي که مقدمه خويشتن يابي و فنايي که مقدمه بقا است. راهي که از ميان دستان قوال آغاز ميشود تا بي نهايت امتداد مي يابد. مطربان رفتند و صوفي در سماع عشق را آغاز هست؛ انجام نيست (سعدي) گويي قوالي و غنا مانند جام و ساغر بزرگي است که درون آن داروهاي موثر گوناگوني وجود دارد و اين داروها را ساقي که همان قوال مغني است با دو کف دست خود از راه گوش در درون پيکر صوفي فرو ميريزد و احوال او را دگرگون ميسازد. در حقيقت«روزن گوش صوفي» دهان و دهانه اي به درون جان او است و روح او مانند جنيني در درون جسمش از اين روزن غذا ميگيرد و رشد ميکند. به همين دليل مولانا ميفرمايد:«آدمي فربه شود از راه گوش». آهنگ غنايي و تغيير فضاهاي دروني هجاهاي آن به صورتي که ياد شده از راه گوش بر جان صوفي تاثير ميگذارد و گوش آنچه را که ديگران، ميشنوند و ميتواند ببيند و تا نبيند سرمستي بر او غلبه نمينمايد. مولانا نيز خود در اين مورد تصريح ميکند و ميفرمايد:«ديده شود حال من ار چشم شود گوش شما». در تن درآ در تن درآ در تن درآ در تن درآ الله هو الله هوالله هوالله هو صوفيان و قوالان معتقدند که تاثيرات شديد کف زدن و الحان غنايي بر احوال دروني صوفي و به طور کلي تاثير موسيقي بر نفسانيات آدمي و حتي جانوران و نباتات از آن سبب است که با از دميده شدن روح به درون ماده جسم موجود زنده به وقت آفرينش تطبيق ميکند. به گفته آنان وقتي خداوند گل آدم را آفريد، در او از روح خود دميد. دميدن روح در بدن او به اين عبارت بود«در تن درآ در تن درآ» و روح از راه بيني و دهان به صورت نسيمي وارد بدن شد. پس وزن در تن درآ سبب بيداري روح و حرکت آن در بدن ميشود و به جنبش در مي آيد و عزم عالم بالا ميکند. اکنون مولانا را در تصور بياوريد که همراه با آهنگ چکشي غنايي و کف زدن قوالان سر خود را در چرخ و دوار آورده و با ضربه دستي، يک بار چرخي به سر خود ميدهد و اين اشعار از درون جانش موج ميخورد و بيرون ميريزد که: ايو، سْفه، خْشنًا، مه ما؛ خْشًمي، رُوي، بُرًبا، مِه ما اِيدُرِ، شِکَس، تِه جا، مِه ما، ايِبُر، دُري، ده دا، مِه ما اِي نْو، ره ما، اِي سو، ره ما، اِي دو لَتِه، منصو، ره ما جوْشي، بِنه؛ دُر شوْ، رِ ما؛ تا مي، شُوُد؛ انگو، رِ ما ايدل، بُرو؛ مقصو، دِ ما؛ ايقِب، لِئو؛ معبو، دِ ما؛ آتش، زدي، در عو، دِ ما، نظا، رِ کٌن، در دو، دِ ما اييا؛ رِ ما؛ عُيا؛ رِ ما؛ دامِ، دِله، خُمار، رِ ما، پاوا، مُکَش، از کا، رِ ما، بستان، گرو، دستا، رِ ما در گِل، بمان، دِ پا، يه دل، جا نمي، دُهُم، چِجا، يه دل، وزآ، تشه، سودا، يه دل، ايوا، يه دل، ايوا، يه ما ايوايه دل ايوايه ما ايوايه دلا يوايه ما ايواي ما ايواي ما در تن درآ در تن درآ... الله هو الله هو هوالله مولانا و هوالله هو الله هو در بحر رجز کامل مولانا جلال الدين بلخي خراساني غزل هاي بسيار زيادي سروده است. اين بحر و تقطيعات هجايي آن نشانگر وجد و بي خويشي و شور و جنون و ديوانگي کامل و مطلق و خالص است. اين بحر در زماني که مولانا از مشرب شمس الدين تبريزي شراب بي خويشي مينوشيده مورد استفاده قرار گرفته است. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22016]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن