تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821089037




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- سوء ظن به رزق و ايمان با هم جمع نمي‎شوند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

راسخون : روايت ديگري از پيغمبر اكرم‎(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) است كه مي‏فرمايند دو خصلت است كه در هيچ مؤمني جمع نمي‏شود؛ بخل و سوء ظن به رزق با ايمان قابل جمع نيست. سوء ظن به رزق، يعني بدگماني به رازقيت الهي. رازقيت، از شاخه‎هاي ربوبيت حق است.   مروري بر مباحث گذشته گفته شد كه ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت كلام الهي است كه از مصدر وحي نازل شده است و ماه راز و نياز عبد با ربّش است كه از آن به دعا تعبير مي‎كنند؛ چه در قالب ادعيه مأثوره باشد و چه خود شخص قالب‎ريزي كند و خواسته‎هايش را به ربّش عرضه كند.   در باب دعا اين بحث را مطرح كردم كه انسان چه دعايي را بر دعاي ديگر مقدّم بدارد. گفتيم كه انسان مركّب از روح و جسم است و روح هم داراي ابعاد گوناگوني است. روح در ارتباط با امور اعتقادي مسائلي دارد، در ارتباط با امور قلبي و تعلّقات قلبيه مسائلي دارد، راجع به امور نفساني و ملكات و فضائل و رذائل هم مسائلي دارد؛ و بالأخره انسان در ارتباط با جسم و بُعد مادّي و امور دنيوي هم مسائل و حوائجي دارد. در جلسه گذشته معياري براي ارزش دعا عرض كردم. ارزش دعا به ارزش آن بُعد وجودي انسان بستگي دارد كه دعا به آن مربوط مي‏شود. در انسان بُعدي ارزش‎مندتر از بُعد اعتقادي و ايمان نيست؛ سپس قلب و تعلّقات قلبيه است و بعد هم ملكات نفساني است كه انسان در دعا فضائل را تقاضا مي‎كند و از آن طرف از ربّش كمك مي‎خواهد كه رذائل را از خودش دور كند.   اثر متقابل ابعاد روح بر يكديگر در اين جلسه مي‎خواهم مطلبي را مربوط به همين دعاها عرض كنم. يك‏وقت تصوّر نشود كه ابعاد گوناگون روح انسان با هم بيگانه هستند. اينكه تصوّر شود بُعد اعتقادي و عقلي از بُعد تعلّقات قلبي يا بُعد امور نفساني بيگانه‎اند، اين از اشتباهات است. ابعاد وجودي روح انسان، هر كدام بر روي ديگري اثر مي‎گذارد. اثرگذاري هم به دو نحو است؛ هم ممكن است نقش سازندگي داشته باشد و هم ممكن است نقش تخريبي داشته باشد.   حالا برايتان مثال مي‎زنم. ارزش‎مندترين بُعد روح انسان، ايمان است. ايمان هم داراي شدّت و ضعف است. به تناسب شدّت و ضعف ايمان، تعلّقات قلبي انسان هم بالا و پايين مي‎رود. انسان هر چه از نظر ايماني قوي باشد، تعلّقات دنيوي‎اش ضعيف مي‎شود؛ هرچه بُعد ايماني‎اش قوي شود، تعلّقات قلبي‎اش نسبت به امور مادي تضعيف مي‎شود. حتّي به جايي مي‎رسد كه ديگر اصلاً تعلّقي به امور مادي ندارد. آن جمله علي(عليه‎السلام) را به ياد بياوريد كه فرمود: "وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه ".[1] اين به همين دليل است. از سوي ديگر، هر چه تعلّقات قلبي به امور مادّي بالا رود، ايمان تضعيف مي‎شود. حالا من اين در اينجا رابطه دو بُعد اعتقادي و قلبي را مطرح كردم؛ امّا اگر بخواهيد، مي‏توانيد يك جدول درست كنيد و اثر هر كدام از اين ابعاد را بر دو بُعد ديگر بررسي كنيد. هر چه بُعد ايماني‎ قوي شود، رذائل اخلاقي از بين مي‎رود و فضائل مي‎آيد. از آن طرف، هر چه ـ‏نعوذ‏بالله‏ـ رذائل اخلاقي قوي شود، بُعد ايماني را تضعيف مي‎كند. اين اثر متقابل ابعاد گوناگون روح بر روي يكديگر را مي‏رساند. پس اين ابعاد از هم بيگانه نيستند. اين بُعد روي آن بُعد اثر دارد، آن بُعد روي اين بُعد اثر دارد. انسان هر چه تعلّقات قلبي‎اش نسبت به امور مادي تضعيف شود، فضايل نفساني‏اش تقويت مي‎شود و رذيله‎اش كم مي‎شود.   رابطه ايمان و تعلّق قلبي در كلام اميرالمؤمنين عرض كردم كه ارزش دعا با ارزش آن بُعد وجودي انسان كه مي‎خواهد در مورد آن دعا كند، ارتباط دارد؛ چه وقتي كه مي‎خواهد براي خودش دعا كند و چه وقتي كه مي‎خواهد براي غير دعا كند. البته من حاجات خاصّه را عرض نكردم و بحث را به صورت كلّي مطرح كردم. در جلسه گذشته هم سراغ طلب غفران و هدايت و امثال اين‏ها رفتم. حالا بعضي از رواياتي كه اين رابطه در آن‏ها مطرح است را بررسي مي‏كنيم. حضرت علي(عليه‎السلام) در روايتي فرمودند: "المُؤمِنُ مَن وَقَى دِينَهُ بِدُنيَاهُ "؛ مؤمن حقيقي آن كسي است كه دينش ـ‏يعني آن بُعد اعتقادي و ايماني‎اش‏ـ را به سبب دنيا حفظ مي‎كند؛ يعني دنيا را فداي دينش مي‎كند. "و الفَاجِِرُ مَن وَقَى دُنيَاهُ بِدِينِهِ ".[2] و فاجر آن كسي است كه دنيايش را به سبب دينش حفظ مي‎كند؛ به تعبير ديگر، دين براي فاجر نقش ابزاري دارد. اگر بخواهيم خيلي احترام بگذاريم، بايد بگوييم چنين كسي اگر دين داشته باشد، دنيا براي او اصل است و دين فرع است. آن تقابلي كه عرض كرده بودم، در اين روايت به شكل زيبايي ظاهر است. يعني مؤمن حقيقي كسي است كه بُعد ايماني و اعتقادي‎ روحش، موجب مي‎شود كه هر چيزي را از امور مادّي، فداي آن بُعد كند؛ برعكسِ فاجر، كه حتّي ممكن است بخواهد با ابزار دين، دنيا را به دست بياورد. "دنيا " هم كه مي‎گوييم، كلّي است؛ منظورمان صِرفِ پول و اسكناس نيست! بلكه مراد از دنيا، دل‏بستگي به امور مادي است كه سرآمد آن حبّ مال و حبّ جاه است. در روايت مي‏فرمايد كه سرآمد تمام بدي‎ها "حبّ دنيا " است: "حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ ".[3]   ايمان و بخل با هم جمع نمي‎شوند حالا من كمي جزئي‏تر وارد بحث مي‎شوم. در روايتي پيغمبر اكرم‎(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) فرمود: "لَا يَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً ".[4] شُحّ و ايمان هرگز با هم در قلب هيچ بنده‏اي جمع نمي‏شوند. شُحّ، همان بُخل است. بخل از رذائل نفساني است كه شايد از يك‎سو به جهات اعتقادي بر‎گردد. بخل يعني آنجايي كه سزاوار است انسان از امور دنيايي براي دينش مايه بگذارد، اين كار را نكند. لذا در امور مالي مي‎گويند بخل عبارت از آن است كه انسان آن‎طور كه سزاوارِ مصرف است، مصرف نكند. وقتي در مباحث اخلاقي راجع به بخل بحث مي‎كنند، مي‎گويند بُخل از ثمرات حبّ به دنيا است. يعني شخص آن‎قدر پول را دوست دارد كه حتّي حاضر نيست آن را مصرف كند! گاهي حاضر است جانش را بدهد، امّا حاضر نيست پولش را بدهد! ضدّ بخل، سخا است. سخاوت يعني آنجايي كه سزاوار است انسان از امور مادي خرج كند، اين كار را انجام دهد. سخاوت از ثمرات زهد است، و زهد به معناي عدم تعلّق قلب به دنيا است.   در اين روايت تعبير به "عبد " شد؛ حضرت فرمود: "لَا يَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً ". يعني نمي‎شود در دل عبد، هم تعلّق دنيا باشد و هم ايمان داشته باشد. به تعبير ساده، كسي كه پولش به جانش بسته است، چنين تعلّقي با ايمان و بُعد اعتقادي و دل‎بستگي به خدا نمي‎سازد. در اينجا حضرت تعبير به "عبد " مي‎فرمايد، امّا در روايت قبل علي(عليه‎السلام) سخن از "مؤمن " به ميان آورده و فرمود: "المُؤمِنُ مَن وَقَى دِينَهُ بِدُنيَاهُ ". امّا چرا پيغمبر مي‎فرمايد "عبد "؟ اين تعبيرات، همه حساب‏شده و دقيق است. در مقابل عبد چيست؟در مقابل عبد، "ربّ " است؛ مملوك و مالك، عبد و ربّ، اين‏ها از امور اضافي و نسبي هستند. پيغمبر اكرم در اين روايت فرمود دل‎بستگي به خدا با دل‎بستگي به دنيا سر ناسازگاري دارد؛ "لَا يَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً ". عبد يعني آن كسي كه خدا را به عنوان ربّ خود پذيرفته است. اگر عبد هستي، عبد بودنت با اين تعلّق قلبي‏ات به دنيا سازگار نيست.   سوء ظن به رزق و ايمان با هم جمع نمي‎شوند روايت ديگري از پيغمبر اكرم‎(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) است كه فرمودند: "خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِي مُؤْمِنٍ؛ الْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ ".[5] آنجا "عبد " بود، اينجا "مؤمن " است. مي‏فرمايد دو خصلت است كه در هيچ مؤمني جمع نمي‏شود؛ بخل و سوء ظن به رزق با ايمان قابل جمع نيست. سوء ظن به رزق، يعني بدگماني به رازقيت الهي. رازقيت، از شاخه‎هاي ربوبيت حق است. يكي از شؤون ربّ كه پرورش‏دهنده عبد است، اين است كه روزي‏رسانِ او است.   دعاي پيغمبر اكرم براي شخص بخيل، ترسو و پُرخواب چون بحثم درباره دعا است و گفتم كه اين ابعاد با هم رابطه دارند، مثالي از ادعيه پيغمبر اكرم مي‎زنم. فضل بن‏عباس نقل مي‎كند: "إنّ رَجُلاً قَالَ يا رَسُولَ اللهِ إِنِّي بَخِيلٌ جَبَانٌ نَئُومٌ فَادْعُ لِي "؛ مردي آمد خدمت پيغمبر و عرض كرد من انساني بخيل، ترسو و پرخواب هستم؛ شما براي من دعا بفرماييد! "فَدَعَا اللَّهَ أَنْ يُذْهِبَ جُبْنَهُ "، پيغمبر دعا كرد كه خدا ترس او را از بين ببرد؛ "وَ أَنْ يُسَخِّيَ نَفْسَهُ "، و دعا كرد كه سخاوتمند شود؛ چون ضدّ بخل، سخاوت بود. "وَ أَنْ يُذْهِبَ كَثْرَةَ نَوْمِهِ "؛ و نيز دعا كرد كه پُرخواب بودنش هم كم شود. دقت كنيد كه همه اين‏ها امور دروني است. در ادامه روايت مي‏گويد: "فَلَمْ يُرَ أَسْخَى نَفْساً وَ لَا أَشَدَّ بَأْساً وَ لَا أَقَلَّ نَوْماً مِنْهُ ".[6] وقتي پيغمبر براي او دعا كرد، به حدي رسيد كه ديگر كسي سخاوت‎مندتر از او، شجاع‎تر از او و كم‏خواب‎تر از او ديده نشد! مطلب اين دو جلسه را اين‏گونه جمع‏بندي كنيم كه معيار ارزش دعا، ميزان ارزش‏مندي آن بُعد از ابعاد روح انسان است كه دعا به آن مربوط مي‏شود. از طرف ديگر، ابعاد روحي انسان با هم رابطه دارند و روي هم اثر مي‎گذارند. اين‏ها با هم بيگانه نيستند؛ ايمان كه بالا رفت، تعلّقات دنيوي پايين مي‎آيد؛ تعلّقات دنيوي كه بالا رفت، ايمان پايين مي‎آيد. مثل دو كفه ترازو مي‎ماند. چه سراغ بعد ايماني‎، اعتقادي و قلبي بروي و چه سراغ فضائل و رذائل اخلاقي بروي، اين رابطه برقرار است. اِن‎شاءالله اين بحث را در جلسات آينده ادامه مي‏دهم.  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن