واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آمریکا - روزهای سخت ریاستجمهوری باراک اوباما آغاز شدهاست. کارنامه کاری صد روز اول حضور او در کاخ سفید با هر دستاورد و امتیازی که به او داده شده حالا به اتمام رسیده است. دیگر کمتر کسی برای باراک جوان هورا میکشد. از آن هیاهوهای اولیه برای نخستین رئیسجمهور سیه چرده ایالات متحده دیگر نوایی به گوش نمیرسد. اوبامای جوان حالا سکان هدایت کشوری را بر عهده دارد که با حضور در هر گوشهای از جهان برای خودش دردسر فراوانی به راه انداختهاست، از افغانستان گرفته تا عراق و یا از گوآنتانامو تا کرهشمالی. بیش از همه این نامها اما، رفیق قدیمی ایالات متحده برایش دردسرساز شدهاست. اسرائیل که از زمان تشکیل، هماره کار خود را با حمایتهای بیشائبه واشنگتن پیش برده بود، حالا بیش از آنکه شبیه به دوستی صمیمی و قدردان باشد به اسبی چموش میماند که قرار نیست دیگر به ساکنان کاخ سفید از جمهوریخواه تا دموکرات سواری بدهد. شاید بزرگترین بدشانسی باراک اوباما هم همین بود. درست در روزهایی که باراک غرق در شادی از پیروزی در حال گذراندن تعطیلات خود در جامه سناتوری ساده بود اسرائیل با جنگندهها و تانکهای خود به نوار غزه حمله کرد. باراک جوان با وجود حضور جورج بوش در کاخ سفید گمان کرد میتواند سکوت کند و آرام از کنار کشتار ساکنان بیگناه غزه بگذرد. اما هیچ چیز طبق میل باراک پیش نرفت. همه از او انتظار داشتند. میخواستند رئیسجمهوری که با آن هجمه از شعارهای تغییر آرای شهروندان را به دست آورده بود در برابر این فاجعه انسانی هم واکنشی از خود نشان دهد. همان سکوت در نهایت به ضرر اوباما تمام شد. شاید به همین دلیل بود که رژیم اسرائیل به رهبری ایهود اولمرت نخستوزیر وقت تنها کاری که میتوانست برای بهبود وجه اوباما انجام دهد را با تأخیری چند روزه به پایان رساند. درست چند ساعت پیش از مراسم تحلیف چهل و چهارمین رئیسجمهوری ایالات متحده بود که جنگندههای اسرائیلی پس از کشتار ساکنان غزه به خاک سرزمینهای اشغالی بازگشتند. پس از آن هم نوبت به انتخابات اسرائیل رسیدو نتیجهای که از همان ابتدا معلوم بود دردسرساز خواهد شد. اوباما در کاخ سفید بود و تندروترین دولت اسرائیلی از زمان تشکیل این رژیم هم در تلآویو سوگند کاری یاد کرد. بنیامین نتانیاهو تندرو شد نخستوزیر و آویگدور لیبرمن افراطی جامه وزیر امور خارجه را بر تن کرد. افراطیون اسرائیلی در قالب دولتی ائتلافی یکصدا اعلام کردند که قرار نیست کشور مستقل فلسطین را در کنار خود بپذیرند. مناقشه لفظی میان واشنگتن و تلآویو بالا گرفت. اوباما در پشت پرده هشدار میداد و نتانیاهو آشکارا با آن مخالفت کرد. دولت جدید اسرائیل در شرایطی که نیم قرن است جامعه بینالمللی را اسیر زیادهخواهیهای خود کردهاست همچنان اصرار دارد که اصل تشکیل دو کشور مستقل در کنار هم را قبول ندارد. این یعنی شوکی به جامعه بینالمللی و در رأس آنها ایالات متحده که بدیهی است از سیاستهای یک بام و دو هوای تلآیو خستهشده است. آمریکا بیطرفی میانجیگری را ندارد حالا باراک اوباما خود را برای دیدار با سیاستمداری مهیا میکند که عادت چندانی به گوش دادن ندارد. بیراه نروید. قرار نیست اوباما با فیدل کاسترو کوبایی یا هوگو چاوز از ونزوئلا دیدار کند. مهمان رئیسجمهور جوان در کاخ سفید کسی نیست جز بنیامین نتانیاهو منتسب به بیبی. تنها چند هفته تا این دیدار زمان باقی است. همه سختی این دیدار در مخالفت بیبی با تشکیل کشور مستقل فلسطین نهفته نیست. بیبی به راحتی آب خوردن با کشور مستقل فلسطینی مخالفت میکند و بدین ترتیب ایالات متحده باید صلح را در میان دو دولتی برقرار کند که ماهیت وجودی هم را نمیپذیرند. مشکل اما در تاریخ نهفته است. در تک تک روزهای نیم قرن گذشته. در روزهایی که ایالات متحده بیاندک تفکری از اسرائیل و استراتژیهای نادرستش حمایت میکرد. اوباما اگر به صدق گفتار خود ایمان دارد و به دنبال کشف هسته اصلی اختلافات در خاورمیانه است باید بیاموزد که چگونه با اسرائیل مانند یک دولت برخورد کند. در چنین شرایطی هر گونه جانبداری از اسرائیل ممنوع است. تلآویو هم در چنین ساختاری تفاوتی با هاوانا یا تهران ندارد. هر خطایی که از تلآویو در چنین شرایطی سر بزند محکوم میشود. از وتوی قطعنامهها در شورای امنیت سازمان ملل خبری نخواهد بود. اتخاذ چنین استراتژی از جانب ایالات متحده در قبال اسرائیل هم هیچ ارتباطی به حضور نتانیاهو در قدرت ندارد. حتی اگر دولتی معتدلتر هم در تلآویو قدرت را در دست میگرفت باز هم استراتژی امریکا در برابر این رژیم باید تغییر میکرد. زمان آن فرارسیده است که اسرائیل هم اندکی طعم سیاست هویج و چماق را بچشد. اسرائیلیها در چنین شرایطی باید و باید در کنار هر رهبر یهودی تندرو یک سیاستمدار میانهرو را داشته باشند. روزهای دادن چکهای سفید امضا به اسرائیل گذشته است. تلآویو دیگر نمیتواند انتظار داشته باشد که کیسه کیسه پول از ایالات متحده به مقصد این کشور ارسال شود. چرا باید در تلآویو که نرخ حقوق شهروندان آن از استانداردهای بینالمللی هم بالاتر است سالانه سه میلیارد دلار هزینه شود آن هم از جانب ایالات متحده با آن حجم از مشکلات اقتصادی. چرا اسرائیل تنها رژیمی است که میتواند از تمامی قطعنامهها و قوانین بینالمللی تخطی کند و به جای تنبیه تشویق هم شود. امریکاییها به دولت مالیات میدهند تا در عوض شهرکسازیهای غیرقانونی در بیتالمقدس ادامه یابد. میلیونها نفر در واشنگتن، نیویورک و دهها ایالت دیگر کار میکنند تا رژیمصهیونیستی همچنان دیوارهای تبعیض نژادی را بلندتر کند. تغییر استراتژی ایالات متحده در قبال اسرائیل پاشنه آشیل سیاست خارجی واشنگتن در منطقه است. جایگاه آمریکا در خاورمیانه، نفوذ آن بر کشورهای خلیجفارس، میزان مقبولیتش در جهان اسلام، رابطه واشنگتن - تهران و حتی میزان حمایت اروپاییها از رئیسجمهوری جوان ساکن کاخ سفید همه و همه به تغییر استراتژی امریکا در خاورمیانه مربوط است. اظهارات اوباما در خصوص اسرائیل حتی پیش از رقابتهای انتخاباتی در این کشور به خوبی نقطه ضعف ایالات متحده در این زمینه را به تصویر کشید. صد روز نخست حضور او در کاخ سفید نشان داد که اسرائیل همچنان اولویت اوست. حتی در ترکیه هم آقای رئیسجمهور خطاب به هزاران مسلمان و عرب فراموش کرد که در جهان اسلام رفتارهای کشورش در قبال اسرائیل بسیار جانبدارانه و عاری از انصاف است. در بحث تسلیحات هستهای اوباما هر بار تأکید میکند که ایران نمیتواند به فنآوری هستهای دست یابد اما حتی یک بار هم از زبان او شنیده نشد که اسرائیل باید معاهده منع تکثیر تسلیحات هستهای را امضا کند. رؤسای جمهور ایالات متحده و کنگره این کشور سالهاست که به طور سنتی از اسرائیل حمایت میکنند. این فرهنگ حمایت از اسرائیل است که سیاست خارجی امریکا را به رؤسای جمهور دیکته میکند. حماس زمانی که اسرائیل میخواست تا در برابر یاسر عرفات رقیبی علم کند به اندازه امروز مورد غضب اسرائیلیها نبود. حالا اما که این گروه مقاومت محبوب است و البته قدرتمند دیگر اسرائیلیها علاقهای به آن ندارند. ایالات متحده اما نباید از این قاعده پیروی کند. تحریم و به انزوا کشاندن حماس خود نوعی خودکشی سیاسی است. دلیلی وجود ندارد که حماس با اسرائیلی وارد مذاکره شود که نمیخواهد حد و مرز جغرافیایی خاصی برای خود تعیین کند. البته دلیل این خودداری اسرائیل هم بر همگان عیان است: اسرائیلیها خاک فلسطین را اشغال کردهاند. پس از جنگ عراق به جرأت میتوان بایکوت حماس آن هم پس از پیروزی این جنبش در انتخاباتی کاملاً دموکراتیک را دومین اشتباه آقای جورج بوش دانست. پس از ایالات متحده، اروپاییها هم همین اشتباه را مرتکب شدند. حمایتی کورکورانه از امریکا. سؤال اینجاست که اگر اوباما میتواند با کرهشمالی مذاکره کند پس چرا مذاکره با گروهی که در انتخاباتی دموکراتیک منتخب مردم شدند، میوه ممنوعه سیاست خارجی اوباما است؟ اوباما بایددر همین دیدار به نتانیاهو بفهماند که ادعای جدید نتانیاهو در خصوص خطرناک بودن ایران چیزی نیست جز کذبی محض و احمقانه. آنچه سالهاست امنیت منطقه را تهدید میکند حملههای بیامان اسرائیل به فلسطین است. اسرائیل باید مرزهای 1967 را به رسمیت بشناسد. اوباما باید هر گونه حمله به تأسیسات هستهای ایران را در همین نخستین دیدار با نتانیاهو رد کند. اوباما باید مخالفت خود را بلند و رسا و واضح اعلام کند. نه مانند جورج بوش در خفا و آهسته. بیبی باید بداند که گزینه حمله نظامی به ایران از روی میز کار مدتهاست که کنار رفتهاست. اما اوباما باید بداند که نمیتواند میانجی میان اسرائیل و فلسطین باشد چرا که بیطرفی در ذات میانجیگری ریشه دارد. ریشهای که سالهاست در سیاست خارجی ایالات متحده خشکیده است. گاردین 5 می2009/ ترجمه: سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 516]