واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مرا به حال خود بگذار «اگر آنچه را که تو ميخواهي نميخواهم، لطفاً سعي نکن به من بگويي که آنچه که من ميخواهم اشتباه است. يا اگر من اعتقادي متفاوت با اعتقاد تو دارم، حداقل پيش از آن که ديدگاه مرا تصحيح کني کمي درنگ کن. يا اگر هيجانات من کمتر يا بيشتر از توست، سعي نکن از من بخواهي که احساس قويتر يا ضعيفتري داشته باشم. من حداقل الان از تو نميخواهم که مرا درک کني. اين کار وقتي امکانپذير است که از تلاش براي تغييردادن من به شکل يک نسخه ديگر از خودت دست برداري. من ممکن است همسر، فرزند، دوست يا همکار تو باشم. اگر اجازه دهي که من خواستهها، هيجانات، اعتقادات و باورهاي خودم را داشته باشم، آنگاه ممکن است يک روز در آينده متوجه شوي که من در اشتباه نبودهام. بنابراين نخستين گام در درک من اين است که مرا به حال خود بگذاري. و در تلاش براي درک من، براي تفاوتهاي من با خودت ارزش قائل شو و نه تنها به دنبال تغيير من نباش بلکه آن تفاوتها را حفظ کن و حتي آنها را پرورش بده.» تلاش براي قالببندي ديگران به شکلي که ما ميخواهيم، قبل از شروع به شکست ميانجامد. اينها بخشي از کتاب «لطفاً مرا درک کن» نوشته ديويد کِرسي در سال 1998 است. آدمها اساساً با يکديگر متفاوتند. آنها چيزهاي مختلفي ميخواهند و انگيزهها، هدفها، ارزشها، نيازها، قابليتها، هوسها و درخواستهاي متفاوتي دارند. همچنين اعتقادات، تفکر، شناخت، درک و باورهايشان متفاوت است. و البته نحوه عمل و ابراز هيجاناتشان نيز که بر آمده از خواستهها و اعتقاداتشان ميباشد، به شدّت با يکديگر اختلاف دارد. ديدن اين اختلافات کار مشکلي نيست. و دقيقاً همين اختلاف و تنوع در رفتار و نگرش است که در همه ما يک واکنش مشترک را برميانگيزد: با ديدن افراد ديگري که در پيرامونمان هستند و با ما تفاوت دارند چنين نتيجهگيري ميکنيم که اين تفاوت رفتار ديگران را عيب و نقص قلمداد کنيم. و وظيفه ما، حداقل در مورد نزديکانمان، به نظر ميرسد که تصحيح اين عيب و نقص باشد. بنابراين، پروژه اصلي ما اين خواهد شد که تمام نزديکانمان را شکل خودمان کنيم. خوشبختانه، انجام اين پروژه امکانپذير نيست. تلاش براي قالببندي ديگران به شکلي که ما ميخواهيم، قبل از شروع به شکست ميانجامد. مردم نميتوانند تغيير شکل دهند، فرقي نميکند که خواست ما براي تغيير آنها به چه اندازه و به چه طريق باشد. شکل و قالب هرکس، ذاتي، عميق و تغييرناپذير است. درخواست از يک نفر که شکل و قالبش را تغيير دهد يعني به طرز ديگري فکر کند و چيزهاي ديگري بخواهد درخواستي غيرقابل اجراست زيرا براي تغيير طرز فکر و خواستهها، چيزي که مورد نياز است طرز فکر و خواستههاست. بنابراين شکل و قالب فرد، خود به خود نميتواند تغيير يابد. اگر دندانهاي شير را بکشيد، آنچه به دست ميآوريد يک شير بيدندان است نه يک گربه خانگي. تلاشهاي ما براي تغييردادن همسر، دوست يا ديگران ممکن است با موفقيت همراه باشد امّا حاصل کار، يک تغيير شکل ظاهري و سطحي است نه يک تبديل واقعي. تفاوتها را به صورت عيب و نقص نديدن، به مقدار زيادي کار نياز دارد که هر فرد بايد بر روي خود انجام دهد. يونگ (1923) معتقد است آنچه مهم است اولويت ما براي چگونگي «عمل» است و اين اولويت، ويژگي و صفتخاصه هر فرد را تعيين ميکند. به نظر او دو نوع سازمان شخصيت وجود دارد: درونگرايي و برونگرايي. درونگراها بر دنياي دروني افکار، الهامها، هيجانات و احساسها تمرکز ميکنند. برونگراها به دنياي خارج، افراد ديگر و ماديات توجه دارند. به عقيده يونگ، هر شخص ترکيبي از هر دو آنها را دارد. به نظر ميرسد که براي ما يک دليل ذاتي و دروني وجود دارد که همه را شبيه به هم بدانيم. با وجودي که متفاوت دانستن مردم از يکديگر داراي مزاياي زيادي است، پس چرا از آن غفلت ميکنيم؟ هنگامي که تفاوتهاي ديگران را عيب و نقص تلقي کنيم، رفتار خشونتآميزي با آنها در پيش ميگيريم. در اين فرايند عدم درک ديگران، ما توانايي خود براي پيشبيني کاري که آنها انجام خواهند داد را نيز کنار ميگذاريم. تفاوتها را به صورت عيب و نقص نديدن، به مقدار زيادي کار نياز دارد که هر فرد بايد بر روي خود انجام دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 442]