واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: زندگی بدون ترس آیا ترس می تواند مثبت باشد؟ رویدادهایی كه روزانه با آن سروكار داریم، اگر انتظارشان را نداشته باشیم، ممكن است موجب غافلگیر شدن، دلخوری و یا باعث ایجاد ترس شده و یا آنكه ما را رنجیده خاطر سازند. به عبارت دیگر چنانچه انسان مدام به این امر بیندیشد كه هر لحظه چه رویداد ناخوشایندی می تواند در انتظارش باشد (مثلاً دستبرد، سكته قلبی ، سرزنش از جانب افراد دیگر، زلزله، جنگ و غیره) آنگاه پیوسته در معرض ترس خواهد بود. مطالعات نشان می دهد چنانچه وقوع رویدادهای مهم قابل محاسبه و پیش بینی نباشد، انسان دچار نوعی اضطراب مزمن می گردد، برعكس اگر از لحاظ ذهنی خیالمان راحت باشد كه رویدادها قابل پیش بینی هستند، با اضطراب كمتری دست به گریبان خواهیم بود. برای روشن تر شدن موضوع به ذكر مثالی می پردازیم: چنانچه والدین در موقعیت های یكسان، در برابر فرزندشان از خود، خلق و خو و رفتارهای متفاوتی نشان دهند یا چنانچه آموزگاری گهگاه و بدون اعلام قبلی از دانش آموزان امتحان به عمل آورد، آنگاه برای آن كودك و چنین دانش آموزانی امكان مناسبی برای پیش بینی یك رویداد رفتاری وجود نخواهد داشت و این افراد خود را در وضعیت اضطراب احساس می كنند. روان شناسان مابین اضطراب و ترس تمایز قائل می شوند: ترس به نوعی عكس العمل هیجانی اطلاق می شود كه در انتظار یا در مواجهه با یك محرك یا رویداد معین بروز می كند. بنابراین ترس می تواند مثبت و به گونه ای سازنده بوده و همچون ابزاری در رفع مشكل سهیم باشد. در حالی كه اضطراب به مثابه یك وضعیت دائمی هیجانی در نظر گرفته می شود كه ممكن است به گونه ای عمومی و مبهم تجربه شود. چنانچه آموزگار مزبور در مثال بالا، به طور كلی زمان هر امتحانی را اعلام نماید، آنگاه دانش آموزان با رویدادی با امكان پیش بینی صددرصد مواجه خواهند بود. دانش آموزان در این صورت دقیقاً می دانند، چه زمانی به دور از نگرانی هستند و چه وقت با اضطراب و نگرانی دست به گریبان خواهند بود. میزان قابل پیش بینی بودن رویدادهای به لحاظ ذهنی با اهمیت، در این مثال: امتحان، تغییر كننده این امر است كه دانش آموزان تا چه اندازه دستخوش اضطراب هستند و ترس تا چه میزان دامنگیرشان می شود. آموزگاری كه اصولاً هیچگاه موعد خاصی را برای امتحان در نظر نگیرد، وضعیت ویژه ای می آفریند. فایده این شیوه رفتاری در آن است كه شاگردان روز و شب پیش از امتحان را فارغ از نگرانی به سر می برند. البته این وضعیت از جهات منفی نیز برخوردار است. بدین صورت كه شاگردان پیوسته در نوعی عدم اطمینان قرار داده می شوند، كه در صورت امكان به نتایج نامساعدی خواهند انجامید. بدترین حالت زمانی روی می دهد كه با عدم پیشگویی كامل سروكار داشته باشیم و آن حالتی است كه آموزگار گاهی موعد امتحان را اعلام می كند و گاه بدون اعلام قبلی امتحان به عمل می آورد. عدم همخوانی در رفتار فرد باعث می شود كه دیگران رفتار او را غیرقابل محاسبه بدانند. البته این امر به همین جا خاتمه نمی یابد. به طوری كه عدم پیش بینی رویدادهایی كه به لحاظ ذهنی مهم تلقی می شوند، حتی می تواند منجر به صدمات روان ـ اجتماعی گردد. چنین تأثیری را می توان تحت شرایطی در دسته ای از كودكان مشاهده نمود. آنگاه كه كودكان، در صورت نشان دادن یك رفتار واحد، گاه مورد انتقاد واقع می شوند و گاه مورد تشویق قرار می گیرند. امری كه می تواند به درماندگی منجر شود. بدین ترتیب فرض بر این است كه تجارب گذشته در مورد قابل پیش بینی نبودن رویدادها می تواند به این نتیجه گیری بینجامد؛ كه فرد در آینده نیز انتظار پیش بینی ناپذیری رویداد و در نتیجه عدم امكان كنترل آنها را داشته باشد. در آن صورت این نوع انتظارات می توانند برای ایجاد وضعیت ویژه انگیزش، شناختی و هیجانی پاسخگو باشند، وضعیتی كه درماندگی نامیده می شود. درماندگی كه بدین طریق ایجاد می شود، می تواند عواقب دیگری را نیز به دنبال داشته باشد. به طوری كه شخص پس از مدت زمانی به وضعیت منفعلی كشانده می شود و این حالت انفعال باعث می شود تا وی در موقعیت های بعدی امكانات رفتاری واقعاً موجود را مورد بهره برداری قرار ندهد. این نوع افسردگی به درماندگی آموخته شده مرسوم است. شایان ذكر است كه شرایط عینی به تنهایی برای ایجاد درماندگی آموخته شده كفایت نمی كند بلكه برداشت ذهنی در مورد كنترل ناپذیر بودن رویدادها نقش تعیین كننده ایفا می كنند. ما زمانی با شرایط عینی كنترل ناپذیری سرو كار داریم كه احتمال ظهور یك رویداد، مستقل از رفتار فرد باشد. شرایط ذهنی كنترل ناپذیری زمانی مهیاست كه انسان باور داشته باشد كه اوضاع كنترل ناپذیر است. جمع بندی: یك مقایسه ساده نشان می دهد، در حالی كه در زیست شناسی، رفتار به انطباق یك جانبه با شرایط واقعاً موجود زندگی محدود می شود، در مباحث روان شناختی رفتار انسان در اجتماع از كیفیتی فعال برخوردار است. به عبارت دیگر، در اینجا اولاً انسان گرایش دارد بنا به اصل نیاز به امنیت، وقوع رویدادها و رفتار افراد دیگر را، افرادی كه انسان با آنها در ارتباط است، پیشگویی نماید. ثانیاً می توان ادعا كرد، كه دگرگون سازی محیط پیرامون از طریق رفتار خود و پیشگویی این دگرگون ها، سرچشمه لذت آفرین و منبع ذوق و نشاط است. چنانچه شخص نتواند نتایج اعمال خویش را پیشگویی نماید، این امر به تدریج به نقصان در انگیزش رفتار می انجامد. در این حالت مراحل ایجاد درماندگی شكل زیر را به خود می گیرد: الف ـ شرایط عینی پیشگویی ناپذیری رویدادها ب ـ برداشت ذهنی پیشگویی ناپذیری د ـ انتظار پیش بینی ناپذیری رویدادها حتی در آینده ج ـ علائم بالینی درماندگی بدین ترتیب درماندگی آموخته شده، وضعیتی انگیزشی، شناختی و هیجانی است كه بر اثر تجارب مكرر درباره كنترل ناپذیری رویدادها ایجاد می شود. از جمله اقدامات پیشگیرانه مؤثر در برابر این نوع افسردگی، ایجاد احساس توانایی در افراد است. به افراد بایستی در همان سنین اولیه كودكی این امكان داده شود، تا به تجاربی دست بزنند در تأیید این كه ما بین رفتار فرد و پیامدهای آن، نوعی همبستگی وجود دارد. البته نه به صورت صد در صد ، ولی به هرحال یك همبستگی كه قابل پیشگویی نیز است. درمان فرد افسرده بایستی علاوه بر به كارگیری روان درمانی ویژه با تمرین مهارت های اجتماعی نیز همراه باشد. علاوه بر آن بایستی در مورد این امر به روشنگری دست زد كه موقعیت های بسیاری در زندگی به گونه ای مصنوعی و اتفاقی ایجاد می گردند، از این رو جای نگرانی نیست و نبایستی پیشگویی ناپذیری را امر مسلم دانست. شخص بایستی برای دستیابی به یك سطح كارآیی بهنجار، پیوسته آمادگی لازم را داشته باشد، تا به گونه ای فعال و سازنده با رویدادهای زندگی مواجه شود. منبع : زندگی بدون ترس و سراسیمگی ؛ هربرت فنسترهایم -جین بائر؛ علی اصغر شجاعی؛انتشارات نقش و نگار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]