واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: داستان زندگی اولین راننده زن تاکسی در موریتانی اما من با شگفتی تمام ملاحظه کردم که از خریدن داروهای او عاجزم. لذا تلاش کردم از مغازه های نزدیک و برخی نزدیکان و دوستان 3000 اوقیه (9 دلار) قرض بگیرم، اما بی فایده بود.
"آمی فال"، تنها زن در کشور موریتانی است که با یک اتومبیل پژو 405 به حرفه رانندگی تاکسی اشتغال دارد. به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از "الرایه"، این زن موریتانیایی از دسته "لکور" (زنگی های افریقا) است که مانند افراد قبیله "بیضان" (عرب های بربر) به زبان عربی صحبت می کند و مانند همین افراد لباس می پوشد. او در محله "کرفور" نواکیشوت با کودکان و مادر پیرش که مبتلا به بیماری دیابت است و به همین دلیل زمینگیر شده است زندگی می کند و از او و کودکانش سرپرستی می کند. آمی فال می گوید: در سال 1992 با یک حادثه غیر منتظره روبرو شدم. شبی با پسرخواهرم که کودک بود بازی می کردم. او بر روی زمین لیز خورد و دچار درد شدیدی شد. ما گمان کردیم که دچار شکستگی شده است و او را به درمانگاه بردیم. پس از معاینات پزشکی معلوم شد که یک در رفتگی ساده بوده است؛ لذا دکتر نسخه ای برای او نوشت و ما به خانه بازگشتیم. اما من با شگفتی تمام ملاحظه کردم که از خریدن داروهای او عاجزم. لذا تلاش کردم از مغازه های نزدیک و برخی نزدیکان و دوستان 3000 اوقیه (9 دلار) قرض بگیرم، اما بی فایده بود. بسیار ناراحت و غمگین شدم و تصمیم گرفتم سوار بر اتومبیل شخصی خود (یک رنوی کوچک) شوم و مردم را در خیابان های شهر نواکیشوت جابجا کنم تا بتوانم پول داروها را بدست آورم. بنابراین فورا برخاستم و از یکی از خواهرانم خواستم در اولین تجربه مسافرکشی مرا همراهی کند. افراد خانواده به این کار من خندیدند. اما من و خواهرم به راه افتادیم و به ایستگاه تاکسی ها در بازار لکبید رفتیم و وارد صف شدیم. در آنجا نیز رانندگان دیگر به من با تمسخر و تحقیر نگاه می کردند ؛اما من در صف ایستاده بودم و به جلو می رفتم و منتظر نوبتم بودم، مسافران را به مقصد رساندم و به ایستگاه بازگشتم و در انتظار سفر دوم و سوم و غیره آن روز را به شب بردم. آن شب تا ساعت یک صبح کار کردم. نواكیشوت در آن زمان نیز چون اکنون، شاهد حملات دزدان و جنایات متعدد بود. من با این كار مبلغ لازم برای داروها را به دست آوردم و داروی پسرخواهرم را تهیه كرده و به خانه بازگشتم. آمی از آن پس برای مسافركشی هر روز ساعت هفت بعدازظهر از خانه خارج می شد. اما این تجربه زیاد به طول نینجامید، زیرا به همراه همسرش به كشور مالی مسافرت كرد و در آنجا در نمایندگی خطوط هوایی موریتانی مشغول به كار شد. طولی نكشید كه آمی تبدیل تاجری شد كه بین مالی و سنگال و موریتانی در رفت و آمد بود.در ماه دسامبر 2005 آمی فال پس از شش ماه به دیدار مادرش در نواكیشوت رفت، زیرا مادرش مبتلا به بیماری دیابت شده بود و از او خواست كه در كنارش بماند با وجود اینكه همسرش در كشور دیگری بود. آمی تصمیم گرفت تجارت را كنار بگذارد و دوباره به كار رانندگی تاكسی مشغول شود. اما این بار برخلاف سال 1992 اتومبیلی برای این كار نداشت. مادرش از این تصمیم استقبال كرد و برای دخترش دعا كرد تا بتواند هرچه سریعتر یك ماشین بخرد. یكی از خواهران آمی نیز به این منظور 5000 دلار به او قرض داد تا در چند قسط پرداخت نماید. آمی می گوید اكنون می تواند با ماشین خود هم قرض آن را پرداخت نماید و هم هزینه درمان مادر و هزینه خانواده اش را تأمین کند. آمی هر روز صبح حدود ساعت هفت از خانه خارج می شود و پس از هفت ساعت كار مداوم به خانه برمی گردد. پس از انجام كارهای خانه و قبل از تاریك شدن هوا بیرون می رود و در كلاس های رانندگی به خانم ها رانندگی آموزش می دهد و یا ماشین خود را به یكی از مشتری ها به مدت یك یا دو ساعت اجاره می دهد. روزهای شنبه و یكشنبه نیز روزهای استراحت او محسوب می شود . خیابان های موریتانی به آسانی راننده زن را نمی پذیرد. برخی از مردم می خندند و برخی دیگر از سوار شدن در كنار او امتناع می ورزند، اما آمی به این برخوردها توجهی نمی كند و به كار خود ادامه می دهد. او می گوید: با گذشت زمان مردم به من همانند دیگر رانندگان عادت كرده اند و حتی برخی از آنان برای چندمین بار می خواهند كه سوار ماشین من شوند. پلیس نواكیشوت نیز با او بسیار همكاری می كند و راه را برای این راننده زن باز میكند و با اینكه او همیشه به مقررات احترام می گذارد، پلیس هم در زمان كنترل اوراق ماشین زیاد سخت گیری به خرج نمی دهد و می گوید: "همه مدارك شما كامل است". آمی، كرایه خود را مطابق با بقیه همكاران مرد خود دریافت می كند، اما افراد بسیاری نیز وجود دارند كه علاوه بر كرایه لازم، مبلغی اضافی به عنوان تشویق او به این كار اهدا می كنند. آمی هدایای غیرنقدی دیگری نیز مانند لباس از سوی زنانی كه از شجاعت و اراده و تمایل او به زندگی با عرق جبین خوششان می آید دریافت می كند. آمی آرزو می كند كارش را قدری توسعه دهد تا بتواند ماشین های دیگری نیز خریداری و زنان دیگر را در این كار شریك كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]