واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تر و خشك با هم نمي سوزند ناگفته پيداست حضور مستمر در اماكن عمومي و مراكز تجمع شهروندان از قبيل مهد كودك، مساجد، ادارات و توزيع انواع اقلام آموزشي از قبيل كتاب، بروشور، CD و جزوات آموزشي تأثير بسزايي در پيشبرد موضوع بازيافت خواهد داشت. جداسازي زباله در آشپزخانه به عنوان طرح تفكيك از مبدأ يك ضرورت است و مقادير زيادي از زايدات خشك ارزشمند از قبيل انواع فلزات، پلاستيك، كاغذ، مقوا و... كه با پردازش اندكي قابليت بازيافت مجدد دارند، به گزارش همشهري آنلاين، در ميان كوهي از زباله مدفون و هنگام دفن زبالهها در اثر فشار، حرارت و تخمير دچار فعل و انفعالات شيميايي شده و موجب توليد گازهاي گلخانهاي مخرب لايه ازن از جمله گاز متان ميشود و شيرابه زبالههاي دفني به عمق زمين نفوذ و موجب آلودگي چشمههاي آب زيرزميني و چاههاي آب شرب مناطق مسكوني اطراف ميشود. از طرفي اشباع عمق اراضي اطراف از شيرابه، نهايتاً باعث ظاهر شدن آن در سطح زمين شده و ايجاد درياچه شيرابه و فاضلابهاي بسيار سمي و خطرناك در سطح زمين را در پي خواهد داشت. عوامل ذكر شده و ديگر مشكلات روزافزون زيست محيطي ناشي از دفن غيراصولي زباله، بالاخره مديريت شهري را بر آن داشت تا با اجراي يك برنامه مدون و اساسي تكليف زبالههاي شهري را معلوم و به عنوان اولين حلقه اين زنجيره، نسبت به تفكيك زباله از همان مبدأ توليد و «درون آشپزخانه» شهروندان اقدام نمايد. در اين ميان پاسخ به اين سؤال كه «چرا با وجود گذشت بيش از 2 سال از تشكيل ادارات بازيافت در مناطق و اجراي عمل طرح تفكيك زباله در مبدأ كماكان شاهد در هم لوليدن عوامل مجهز به گاري دستيهاي بدمنظر و گوني بدستهاي ژوليده در جايجاي معابر شهري هستيم؟» ميتواند مفيد باشد. در حقيقت دو اشتباه اساسي و كليدي مديران بالادستي و تصميمسازان شهري در زمينه ميدان دادن به پيمانكاران نانخشكي و نمكي در قالب «ساماندهي عوامل سنتي» و تعريف طرح و برنامههاي اجرايي طرح تفكيك زباله در يك «قالب درآمدزا» پارامترهاي اصلي ايجاد اين شرايط محسوب ميشود، به طوري كه توجه ويژه شهرداري به ميزان سابقه فعاليت افراد در اين زمينه نه تنها به فعاليت «نمكيها» خاتمه نداد، بلكه عملاً تفكرات سنتي و غلط نان خشكي را ملبس به يونيفورم شهرداري تهران كرد! اين پيمانكاران با ورود به سيستم جديد و برخورد با هزينههاي اضافهاي كه بايد در قبال جمعآوري زايدات خشك پرداخت نمايند (خريد كيسه زائد خشك، حقوق آموزشگران، كرايه نيسانهاي طرح تفكيك و...)، تلاش كردند از طريق مانعتراشي و بهانهگيريهاي مستمر و كارشكني در اجراي طرح (همچون آموزش نيمبند شهروندي و از همه بدتر، عدم مراجعه منظم جهت جمعآوري زايدات خشك و...)، نه تنها مديران اجرايي مناطق را وادار به پذيرش خواستههاي نامشروع خود در گسيل مجدد گاريهاي دستي با وضعيت ظاهري ناهنجار بنمايند، بلكه با دامن زدن به بياعتمادي و بدگماني روزافزون شهروندان عملاً زمينههاي عقيم نمودن اين طرح را فراهم و وضعيت را به حالت قبل برگردانند. اين كه تا چه حد در اين كارشكنيها توفيق داشتند موضوعي است كه بايد اذعان كرد، انصافاً در زمينه پاشيدن بذر بياعتمادي و بدگماني به ميزان زيادي موفق بودهاند!! عدم توجه جدي به مقوله مهم آموزشهاي عمومي و برگزاري همايشها، نشستها و مراسم فرهنگي در موضوعات مرتبط با بازيافت يكي از مواردي است كه در اين زمينه ميتواند مفيد باشد. ناگفته پيداست حضور مستمر در اماكن عمومي و مراكز تجمع شهروندان از قبيل مهد كودك، مساجد، ادارات و توزيع انواع اقلام آموزشي از قبيل كتاب، بروشور، CD و جزوات آموزشي تأثير بسزايي در پيشبرد موضوع بازيافت خواهد داشت. از سوي ديگر نگاه سطحي و غيركارشناسي به طرح تفكيك و انتظار كسب درآمد براي شهرداري در كوتاهمدت! موضوعي است كه نبايد فراموش كرد، در حاليكه اجراي اصولي اين طرح، آن هم به شرط تبعيت از يك برنامه علمي مدون و همهجانبهنگر، امكان درآمدزايي (آن هم محدود) را طي يك پروسه زمانبر چند ساله خواهد داشت. انتظار غيرمعقول و خوشبينانه از پيمانكاران سنتي و عموماً فاقد تحصيلات آكادميك كه به يكباره نه تنها هزينههاي جديدي را تقبل نمايند بلكه روشهاي اجرايي كهنه و نخنماي خود را نيز فراموش كنند، نكتهاي است كه نبايد از خاطر برد. از سوي ديگر بيمسئوليتي و كمدقتي در كيفيت رفتاري با شهروند از سوي برخي مجريان طرح به دليل فقدان دانش كافي درخصوص نحوه رفتار با مقولهاي كه نه تنها هيچگونه الزام قانوني و اجباري بر آن وارد نبوده، بلكه موفقيت آن مستقيماً وابسته به ميزان مشاركت اجتماعي شهروندان است. بدون تعارف بايد پرسيد: دعوت شهروند و تقاضا از ايشان مبني بر همكاري با طرح تفكيك و جداسازي زايدات به دو بخش تر و خشك و متعاقباً عدم مراجعه مجدد براي جمعآوري زايدات تفكيك شده، جز توهين به شعور شهروند و ايجاد بدگماني، معني و مفهوم ديگري دارد؟ اگر ميزان تأثير آموزش در جذب شهروند به همكاري را 20 درصد در نظر بگيريم، مطمئناً 80 درصد باقيمانده اختصاص به ايجاد اعتماد از طريق مراجعه منظم و سرويسدهي مستمر و تعريف شده خواهد داشت. در نقطه مقابل بررسي و برآوردهاي زير نتيجه تأثير بياعتمادي شهروندان را نشان ميدهد: معمولاً درصد مشاركت اجتماعي داوطلبانه شهروندان، در هر فراخوان عمومي به ميزان تقريبي زير است. 1 - جمعيت شهروندان «پرانگيزه» كه سريعاً آماده همكاري داوطلبانه هستند: تا 20 درصد2 - جمعيت شهروندان «كمانگيزه» كه با تشويق و آموزشهاي بيشتري جذب ميگردند: تا 50 درصد3 - جمعيت هميشه مخالف و «بيانگيزه»: تا 30 درصد توليد فعلي زباله در شهر تهران در حدود 7هزار تن در روز بوده كه از اين رقم 300تن زايدات خشك توسط پيمانكاران طرف قرارداد شهرداري تهران (و عمدتاً توسط گاريهاي دستي!) جداسازي ميشود. اين ميزان گوياي تفكيك زباله به ميزان كمتر از40درصد كل زباله است. با احتساب نيمي از سطح حداقلي مشاركت شهروندان «پرانگيزه» در اين طرح و مدنظر گرفتن سرانه زايدات خشك توليدي هر خانوار در روز به ميزان 300 گرم، اين انتظار وجود دارد كه 10درصد از 2ميليون و 500هزار خانوار تهراني يعني حداقل 250هزار خانوار در همان ابتداي امر با اين طرح همكاري مناسبي را آغاز نمايند كه حاصل آن روزانه حداقل 80 تن زايدات خشك آشپزخانهاي پيشبيني و برآورد ميشود. در حاليكه واقعيت امر رقمي قريب به يك سوم عدد ذكر شده در سطح تهران را نشان ميدهد! به بيان ديگر، مديريت پسماندهاي خشك شهري طي چند سال گذشته تنها موفق به جذب همكاري كمتر از 4 درصد كل خانوارهاي تهراني (كمتر از 100هزار خانوار) شده!! به راستي برداشت اين محصول نامرغوب نتيجه كاشت بذرهاي بياعتمادي سالهاي قبل نيست؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 602]