تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا كند، از طريق زبانش او را رسوا مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812840364




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينما - «دختر لُر» و پدرم


واضح آرشیو وب فارسی:ايران ورزشی: سينما - «دختر لُر» و پدرم
سينما - «دختر لُر» و پدرم

بازي شما در فيلم«قدمگاه»كليشه شكني بود اما خيلي‌ها را به ياد نقش‌هاي ديگر انداخت. بيشتر از هر چيزي هم تماشاگران به ياد عزت‌الله انتظامي افتادند....

آن شيطنت شخصي خودم بود. ماجرا يك قصه غم انگيز پشتش دارد. زماني كه آقاي سپنتا قرار بود فيلم «دختر لُر» را بسازد، پدرم مي‌رود و تست بازيگري مي‌دهد. چون ورزشكار بوده، او را قبول مي‌كنند. پدرم هم خوشحال به خانه مي‌رود و به مادرش مي‌گويد. اما مادرش مي‌گويد اگر به سينما - يعني محيط كفر - بروي هم عاق‌ات مي‌كنم و هم از خانه بيرونت مي‌كنم. براي همين هم پدرم آن نقش را در «دختر لُر» بازي نكرد. سال‌ها بعد با بهروز افخمي در مورد فيلم «جهان پهلوان تختي» حرف مي‌زديم، فهميدم كه با پهلوان‌هاي قديمي در مورد تختي گفت‌وگو مي‌كند. به او گفتم كه پدر من هم هست. او هم از كساني بوده كه با طيب و تختي اينها بوده. افخمي گفت چه جالب حتما‌ با او هم صحبت مي‌كنيم؛ هر وقت قرار شد شروع كنيم به تو مي‌گويم تا خبرش كني. من هم زنگ زدم به پدرم و گفتم كه قرار است فيلم بازي كني. اول با آن لحن خاصش گفت برو بابا. توضيح دادم كه در مورد تختي است و بالاخره قبول كرد. يك روز بهروز افخمي زنگ زد كه پس‌فردا به پدرت بگو بيايد براي فيلمبرداري. اما آن وقت، دو روز بود كه پدرم فوت كرده بود. در «قدمگاه» خواستم به ياد پدرم بازي كنم؛ لحن صحبت كردن پدرم هماني بود كه در قدمگاه داشتم. گريم من هم، به‌خصوص مدل موها شبيه پدرم بود. اما همه چيز با آقاي عسگرپور هماهنگ شده بود، اينكه به آن شكل حرف بزنم و راه بروم. فقط گفت حرف زدنت شبيه انتظامي مي‌شود و گفتم چه ايرادي دارد و او هم گفت واقعا چه ايرادي دارد. عكس‌هاي آن فيلم را وقتي مادرم ديد گفت شبيه خدابيامرز شدي ها. وقتي خانواده‌ام فيلم را ديدند كلي خنديدند بقيه نمي‌دانستند چرا ! فقط اين چند نفر مي‌خنديدند.
مجسمه‌سازي كجاي كارهاي رضا كيانيان قرار مي‌گيرد؟ اين راه حلي است تا او ماندگاري‌اش را تضمين كند و بداند كه فراموش نمي‌شود يا اينكه بخشي از همان روحيه تجربه‌گرايي اوست كه مي‌خواهد ناخودآگاهش را بسازد؟ اصلا اين كار تجربه جدي‌اي براي او هست؟
ببين بحث ماندگاري را كه مي‌گويي شبيه همان بحث خودآگاه و ناخودآگاه است. كسي كه فكر كند كاري را انجام مي‌دهد تا ماندگار شود، اشتباه مي‌كند. اينكه هنرمند چنين فكري بكند غلط است. او بايد كارش را بكند و لذتش را ببرد. ماندگار شد شد، نشد هم نشد. مهم امروز است.
منظورم ترس از فراموشي است. اينكه كارهاي ديگر او ديده نشود و با اين نوع كارها از او اثري باقي بگذارد...
من اصلا در اين مورد ترس ندارم. من سال‌ها در اين سينما ديده نشدم. اما اصلا بابت آن ناراحت نيستم. چون جاي ديگري لذت برده‌ام. من از آن گروهي هستم كه در لحظه زندگي مي‌كنند. بنابراين به اين وجه ماجرا فكر نمي‌كنم. من مجسمه‌سازي را دوست دارم. اسم نمايشگاهم را گذاشته بودم: «دوباره نگاه كن» يعني من اينها را ديده‌ام تو هم بيا در آن سهيم شو. خيلي‌ها هم آمدند و خوششان آمد. بعضي هم گفتند اِ.. چه جالب. اين «اِ» نكته اصلي است. چون دوست دارم وقتي بازي هم مي‌كنم تماشاگر بگويد «اِ». اين يعني كشف كه از بزرگ‌ترين تئوري‌هاي برشت است. من ساليان سال است كه سنگ و چوب جمع مي‌كنم و در خانه هم نمي‌توانم آنها را نگه دارم، براي همين آنها را به افراد مختلف هديه مي‌دادم، چون مي‌دانم تا آن را ندهم سنگ و چوب بعدي نصيبم نمي‌شود. من اين چوب‌ها را جمع مي‌كردم. ازطرف ديگر هم من احتياج دارم يك زمان‌هايي تنها باشم، براي آنكه كار ما در دنياي نمايش جمعي است. به عنوان بازيگر زندگي خصوصي هم ندارم چون هر كجا بروم عده‌اي مرا مي‌شناسند به سمت من مي‌آيند. اما من دوست دارم تنهايي‌ام را داشته باشم، چون خيلي از كشف و شهودهايم در تنهايي و سكوت اتفاق مي‌افتد. يك دوره دو ساله به شكل متمركز سراغ مجسمه‌سازي رفتم تا سكوتي را كه مي‌خواهم به دست بياورم.
اين مجسمه‌ها آخرين كشف‌هاي رضا كيانيان است يا ماجرا همچنان ادامه دارد؟
نه. پاييز قرار است نمايشگاه عكس برگزار كنم. اتفاقا از همان كارهايي است كه بيننده خواهد گفت ا ِ... !
پس تجربه‌ها ادامه دارد؟
خودم هم فكر نمي‌كردم كه سال قبل نمايشگاه مجسمه بگذارم. سال‌ها مجسمه مي‌ساختم. همان طور كه عكاسي مي‌كردم. اين درست مثل حاملگي مي‌ماند. اول كه حامله مي‌شوي متوجه نيستي بعد كه زمان مي‌گذرد و جنين لگد مي‌زند، پيش دكتر مي‌روي و مي‌فهمي. بعد هم مجبوري كه بزايي. اينها براي من همانطورند. فقط اميدوارم اين يكي ناقص‌الخلقه نباشد.
 چهارشنبه 29 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايران ورزشی]
[مشاهده در: www.iran-varzeshi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن