محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832528148
گزيده سرمقاله روزنامههای امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. * رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "چيستي و چرايي حوادث انتخابات " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: نوع حوادث قبل، حين و پس از انتخابات به گونه اي بوده است كه دست هايي در داخل و خارج مقوله مراجعه به آراي عمومي براي انتخاب رئيس جمهور را به سمت و سوي «بحران سازي» و «فتنه گري» هدايت كردند.قدرت رسانه اي غرب و دنباله آنها در داخل همين رويكرد بحران آفريني و فتنه انگيزي را دنبال مي كردند. مقام معظم رهبري دستي اين چنين خيانت بار را تشخيص داده بودند و در بيانات خود به مناسبتهاي مختلف آن را يادآور مي شدند.حداكثر حوادث و رويدادهاي انتخابات مي توانست يك «مشاجره» و «اختلاف» يا «سوءتفاهم» در امر برگزاري باشد . اختلاف و مشاجره را مي توان به قانون و قضا تسليم كرد و سوء تفاهم را با «گفتگو» و نهايتا ريش سفيدي خاتمه داد. اما همان دست هاي مرموز، صورت مسئله انتخابات را از يك اختلاف و مشاجره كه مي توانست در نهادهاي داوري و فيصله بخش خاتمه يابد ، با يك سوزن باني دقيق به صورت «بحران» و «فتنه» درآوردند. حل بحران از حوصله نهادهاي داوري خارج است . سرنوشت بحران و فتنه را نه در منطق و گفتگو بلكه در كلفتي صدا و گردن و ضخامت بازو بايد جستجو كرد لذا از همان صبح برگزاري انتخابات قبل از اينكه راي به صندوقها ريخته شود فرمان شورش و ريختن به خيابانها صادر شد! سركرده يك ضلع رقابت قبل از اينكه صندوقي شمارش شود اعلام كرد: من برنده انتخابات هستم و نتيجه اي غير از اين را قبول ندارم و اين اعلام در برابر دوربين هاي فيلمبرداري رسانه هايي مطرح شد كه خود ابزار توليد فتنه وبحران بودند. آنها نسيم روح بخش انتخابات را كه مي رفت اراده مردم را در گزينش منتخب خود براي اداره كشور نشان دهد به يك توفان بدل كردند كه چشم چشم را نپايد و معلوم نشود ، چه كسي حق مي گويد و چه كسي به راه باطل مي رود. اما به لطف الهي و تدبير نخبگان و رهبري معظم انقلاب و هوشمندي مردم ساحران فتنه آفرين و بحران ساز رسوا شدند. الان صورت مسئله در نزد عقلا اين است كه يك انتخابات با شكوه برگزار شده است، يك طرف كه توفيق به دست نياورده ، ادعاهايي مبني بر تقلب داشته كه نتوانسته آن را اثبات كند و اصراري هم ندارد يك مسير حقوقي را براي اثبات آن انتخاب نمايد. نهاد شوراي نگهبان متشكل از6 فقيه و6 حقوقدان صحت انتخابات را پس از بررسي هاي اطمينان بخش به عنوان يك نهاد داوري و فيصله بخش اعلام كرده است. رهبري معظم انقلاب در حكم رياست جمهوري راي مردم را تنفيذ فرموده است، مجلس شوراي اسلامي مراسم تحليف رياست جمهوري را برگزار كرده و اكنون جمهوري اسلامي داراي مقتدرترين دولت پس از انقلاب است . متدينين و علاقه مندان به انقلاب مي گويند ما صورت مسئله را بحران نمي دانيم يك اختلاف و مشاجره مي دانيم كه بايد با رجوع به آموزه هاي ديني و قرآني وداوري الهي آن راحل كرد. آنهايي كه به دنبال حل اختلاف هستند اگر اين آموزه قرآني را عمل كنند نه تنها اختلاف حل مي شود بلكه از بحران و فتنه اثري باقي نمي ماند. خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «فلا و ربك لا يومنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما» (65 سوره نساء) به پروردگارت سوگند كه آنها مومن نخواهند بود ، مگر اينكه تو را در اختلافات خود به داوري طلبند؛ و سپس در دل خود از داوري تو احساس ناراحتي نكنند و كاملا تسليم باشند. شان نزول آيه در مورد عدم پذيرش داوري پيامبر(صلی الله علیه و آله)در خصوص يك دعوا و مشاجره است كه بين دو تن از اصحاب ايشان روي داده است. تفسير اين آيه كه كليد حل مشكل امروز ماست توسط آيت الله هاشمي رفسنجاني شنيدني است . آيت الله هاشمي رفسنجاني در كتاب تفسير راهنما آيه ياد شده را پانصد و پنجاه و هشتمين آيه «مدني» مي داند. وي16 برداشت خوب ، موشكافانه و دقيق از آيه مزبور كرده كه بخشي از آن به شرح زير است. 1- قضاوت و داوري از شئون پيامبر (صلی الله علیه و آله) و رهبران الهي است. 2- پذيرش حاكميت قضائي پيامبر (صلی الله علیه و آله) در مشاجرات و التزام قلبي به حكم آن حضرت از علائم ايمان است. 3- مراجعه به غير پيامبر (ص) براي حل اختلافات نشانه بي ايماني است. 4- ناخشنودي از حكم پيامبر (صلی الله علیه و آله) در مشاجرات نشانه بي ايماني است. 5- تسليم در برابر حكم قضائي پيامبر از نشانه هاي ايمان است. 6- چون امر قضاوت هميشگي و احكام قرآن جاوداني است و پيامبر(صلی الله علیه و آله) در همه ادوار حضور ندارند بنابراين آيه مزبور شامل همه رهبران الهي و جانشيان بحق آن حضرت خواهد بود. 7- تسليم در برابر رهبران الهي لازم است. 8- گفتار ترديدآميز در كيفيت افعال الهي و سلوك پيامبر (صلی الله علیه و آله) از سوي مدعيان بندگي خداوند نشانه شرك آنان است . مطابق آنچه در تفسير آمده است ؛ رد داوري و قضاوت رهبران الهي در مشاجرات نشانه بي ايماني و ترديد در آن نشانه شرك است. اگر از اول حكم ولي فقيه و داوري او را در مشاجرات انتخاباتي گردن مي نهادند، اگر بيانات او را در خطبه هاي نماز جمعه تهران فصل الخطاب تلقي مي كردند، كار به اينجا نمي كشيد. انصاف بايد داد در اين اختلاف اگر راي6 فقيه و6 حقوقدان شوراي نگهبان و نهايتا داوري مقام معظم رهبري به عنوان ولي امر مسلمين را نافذ ندانيم. ادعاي بي سند و مدرك كساني را بايد بپذيريم كه به داوري كفار و منافقين و سلطنت طلبان و اميد ياري از آنها دل بسته اند. بايد داوري كساني را بپذيريم كه تمام قد در مقام دفاع از ادعاي اين جماعت بي سند و مدرك در اروپا و آمريكا قيام كردند و همه قدرت رسانه اي خود را در اختيار آنان قرار داده اند. اگر آن را نافذ ندانيم بايد ادعاي كساني را نافذ بدانيم كه با دروغ و تهمت به نظام حيثيت انقلاب را به حراج گذاشته اند تا شايد با ناديده گرفتن راي اكثريت و هوا كردن آن چند صباحي را در اين مملكت حكومت غاصبانه داشته باشند. * كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "اين دو خط با هم نمي خواند " به قلم محمد ايماني آورده است: درباره ماجراهايي كه پس از انتخابات رخ داد، دو گونه قضاوت شده است يك قضاوت مي گويد اين حوادث از جنس فتنه و جنگ خزنده بود و سران آن منافقيني بودند كه با انحراف از انقلاب و خط امام خميني(ره) در پروژه و زمين دشمن بازي كردند، بنابراين فساد انگيختند. قضاوت دوم بر آن است كه ماجرا، از جنس جنبش و اصلاح طلبي بود و آنها كه در رأس حوادث قرار داشتند و نقش آفريني كردند، مصلحاني نگران خط امام(ره) بودند. پرسش اصلي اين است كه كدام قضاوت سنديت دارد و كدام خلاف واقع است؟ پيداست كه پرسش، پرسشي درون گفتماني است و قضاوت نيز بايد براساس مباني گفتمان امام، اسلام و انقلاب باشد. در اين باره هر چند مستندات و گفتني هاي فراواني هست اما به اجمال بايد گفت: 1-آيا به حسب سيما و قيافه، منافق به نسبت مؤمن و مصلح مشخصه اي دارد؟ نه، منافقين در ميان مؤمنان هستند. برخي از آنها اساساً، دگرگون شده و تدريجاً به نفاق گرويده اند. در سخن گفتن هم دم از صلاح و خيرخواهي مي زنند. آنها بعضاً چنان پرهيبت مي نمايند كه ترديد درباره آنان بسيار دشوار مي شود. خداوند به رسول مكرم خويش(صلی الله علیه و آله) مي فرمايد «زماني كه منافقان را ببيني، جسم و قيافه آنها تو را در شگفتي فرو مي برد. و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا مي دهي، اما گويي چوب هاي خشكي هستند كه بر ديوار تكيه داده شده اند. هر فريادي كه بلند شود، بر ضد خود مي پندارند. آنها دشمنند، پس از آنان برحذر باش! خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مي شوند؟» (منافقين، آيه 4). وقتي خداوند درباره رسول خويش چين مي فرمايد، تكليف ديگران روشن است. نفاق، آيت الله و حجت الاسلام و پروفسور و مبارز سابقه دار و نخست وزير و رئيس جمهور و وكيل نمي شناسد. «خداوند در درون يك انسان، دو قلب قرار نداده» تا دو دلي كند. به تعبير امير مؤمنان، محبت ما و دشمنان ما در يك دل جمع نمي شود. به دل هاي خود مراجعه كنيد اگر محبت ما و محبت دشمنان ما در دل شما بود بدانيد نه شما دوستدار ماييد و نه ما دوستدار شما. پيداست كه محبت مستضعفان و مظلومان و دينداران و مؤمنان، با ميل به مستكبران و ظالمان و دين ستيزان و مفسدان سياسي و اقتصادي و فرهنگي يك جا جمع نمي شود. اين جزو قواعد تكويني دنياست. فرمولي لايتغير است. حال شما بفرماييد كه كساني هر دو محبت را يكجا جمع كرده اند. غيرشعبده و چشم بندي نكرده اند. يك محبت، واقعي و جاري و خط دهنده است و ديگري عاريه اي و لقلقه لسان و به تعبير سوره منافقين «سوگندهاي خويش را سپري ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند». 2-مؤمن و منافق را مي توان «في لحن القول» (در طرز و نوع سخن گفتن آنها) شناخت. «اي پيامبر! اگر مي خواستيم منافقين را به تو نشان مي داديم پس تو آنها را با قيافه هايشان مي شناختي. و بايد آنها را در طرز سخن گفتنشان بشناسي» (سوره محمد ص- آيه 30). آنها در طول تاريخ اسلام، نسبت به رهبري اسلامي لجاجت و عداوت ورزيده اما همزمان نسبت به دشمنان نرمش نشان داده اند. با دشمنان، دوستي ورزيده و حسن ظن داشته و با دوستان، سخت گيرانه و غيض آلود و با بدگماني برخورد كرده اند! «اي كساني كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستي نگيريد. شما نسبت به آنها اظهار محبت مي كنيد در حالي كه آنها به آنچه از من بر شما آمده، كافر شده و پيامبر خدا و شما را به خاطر ايمان به خداوندي كه پروردگار شماست از شهر و ديارتان بيرون مي رانند» (ممتحنه، آيه 1) 3-خلجاني كه سال ها بود در قلب و حلقه طايفه اي از خواص وجود داشت - و انتخابات فقط باعث شد آن خلجان پنهان، هر جايي و خياباني شود- آيا از جنس صلاح و اصلاح و برخاسته از دغدغه هاي ديني و انقلابي و انساني بود يا نفاقي كه به فساد و افساد انجاميد؟ اگر از جنس صلاح انديشي و اصلاحگري بود، چرا شعف و حمايت صريح سران سه رژيم مستكبر آمريكا، انگليس و اسرائيل را برانگيخت. آيا سران جبهه عداوت و استكبار، يكبار- بله، حتي يكبار- از اين جنس مرحبا و آفرين هايي كه به برخي حضرات گفتند، به حضرت امام خميني(ره) و جانشين شايسته او نثار كردند؟! در حوادث پس از انتخابات، آقاي اولي و دومي و سومي و چهارمي و پنجمي و ششمي (آقاي كاف يا گاف، ميم يا هاء، جيم يا خاء، اين روحاني يا آن مكلا، تهران يا قم نشين چه فرقي مي كند) يك بار از خود پرسيدند ما را چه به ستايش شدن از سوي شازده سلطنت طلب، سركرده منافقين تروريست و توده اي هاي نفتي، چريك هاي چپ و پشيمان آمريكايي و گروهك هاي الحادي كه صراحتاً وحي و نبوت را انكار مي كنند؟ آيا از خود پرسيدند كدام خبط و خطا را انجام داده ايم كه اوباما و پرز و براون و ديك چني و مك كين و رابرت گيتس و هيلاري كلينتون يكجا با هم به ما «مدال شجاعت» مي دهند. ادعاي اصلاح طلبي و وطندوستي، و به شعف آوردن و دلير كردن دشمن؟! در اين چند سال، 3 جمله از آقاي رابرت گيتس وزير دفاع دولت هاي اوباما و بوش ( و رئيس اسبق سازمان جاسوسي سيا) نقل شده است: الف- «ايراني خوب و معتدل، ايراني يي است كه با گلوله كشته شده باشد». يعني ايران معتدل سراغ نداريم، آنها در عزت خواهي و مطالبه حق خود، سرو ته يك كرباسند. ب-«30 سال است دنبال چهره هاي معتدل در ايران براي سازش مي گرديم و متأسفانه موفق نشده ايم». ج-«در حال حاضر به دليل شكاف هاي عميق در ايران پس از انتخابات، تحريم مؤثرتر از گذشته است. ما در حال حاضر شاهد شكاف هايي مانند راهپيمايي اخير ]روز قدس و حذف شعار مرگ بر اسرائيل و آمريكا![ هستيم كه در 30 سال گذشته نديده ايم». مفهوم اين عبارات اين است كه ملت ايران را بايد سينه ديوار گذاشت، خونشان را ريخت و ريشه شان را كند- و عقده اي كه با جنگ تحميلي تلاش كردند، بگشايند و نشد- اين ملت سازش ناپذير است. البته كساني در ميان آنها هستند كه ايراني اند اما از آنها نيستند. آنها شكاف و منفذ و معبري گشوده اند، كه شايد بتوان از آن معبر، به عمق استراتژيك ايران نفوذ كرد و از درون ضربه آخر را زد. به زعم شما ابعاد اين جنايت و خيانت را مي توان برآورد و محاسبه كرد؟ اين روحيه بخشي به دشمن مستأصل و معبرگشايي براي وي از ميان صف پولادين و نفوذناپذير ملت ايران را چه مي توان ناميد؟ صلاح انديشي و خيرخواهي؟! بي دليل نيست كه سايت وابسته به گروهك فدائيان خلق تأكيد مي كند «اصلاح طلبان براي سرنگوني جمهوري اسلامي بايد در سيستم بمانند، ولو با عقب نشيني. متاسفانه جمهوري اسلامي، با وجود تئوري سقوط 2 ساله، 30 سال دوام آورده است». به لحن اين دو جمله در آخرين بيانيه يكي از همين حضرات ناكام در انتخابات عنايت كنيد «بر اثر سياست خارجي غلط و ماجراجويانه كشور در آستانه بحران هايي قرار گرفته است... با سپاسگزاري از حمايت ملت هاي ديگر ظرف اين چند ماه، از آنها مي خواهيم در هيچ تحريمي عليه ايران شركت نكنند.» وقتي نوبت قضاوت درباره سياست هاي كلي نظام و حقوق مسلم ملت ايران طبق معاهدات بين المللي مي رسد، از تعابير «غلط و ماجراجويانه» استفاده مي شود يعني دقيقاً همان قضاوت القايي سران و رسانه هاي رژيم هاي مستكبر آمريكا و انگليس و اسرائيل. اما وقتي حمايت همين مستكبران از آشوب طلبان مورد قضاوت است، سخن از «سپاسگزاري از حمايت ملت ها»! مي رود. كدام ملتي در دنيا از اغتشاشگران حمايت كردند و كدام ملتي در دنياست كه مي خواهد مردم ايران را به خاطر پافشاري بر حقش در فشار و تنگنا قرار دهد؟ آيا حمايت هاي سران آمريكا و اسرائيل و انگليس جاي تشكر دارد يا مستوجب سرافكندگي و شرمندگي است؟ و البته كه در ازاي آن حمايت، بايد شعار مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريكا را خط زد و از شعارهاي روز جهاني قدس حذف كرد. واقعيت اين است كه برخي از اين عناصر به يك توافق نانوشته با دشمن رسيده اند و آن اينكه هر يك از طرفين، از فشار ديگري به عنوان ابزار چانه زني با جمهوري اسلامي استفاده مي كند! كلاه خود را قاضي كنند. كدام يك از آن چند هزار نفري كه به دعوت همين عاليجنابان كوشيدند، براي راهپيمايي چند ميليوني و كم سابقه روز قدس در تهران حاشيه سازي كنند، خط امامي بودند؟ آيا تصادفاً روي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل ضربدر (*) كشيدند؟ چرا به قول آقاي گيتس، حواشي راهپيمايي روز قدس بايد در متن مذاكرات با ايران خرج شود؟! آيا فشار به روسيه و چين براي خالي كردن پشت ايران و امضاي عداوت هاي آمريكا، تفسير و معناي واقعي شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» نبود؟! كدام طمع و نياز، سردمداران اين جريان را به دريوزگي دشمن كشاند؟ آيا اين حديث شريف را از امام صادق عليه السلام نشنيده اند كه «... شيعيان ما مانند كلاغ طماع و حريص نيستند، با دشمنان ما مجاورت نمي كنند و از دشمنان ما مسئلت نمي كنند حتي اگر از گرسنگي بميرند». 4-جرياني با اين مختصات در «ايران جديد» (ايران انقلابي) نه مي تواند هويت سبز ديني براي خود دست و پا كند، نه اعتبار و مشروعيتي ملي، براي خويش بسازد و نه از رأس و رهبري توأم با وجاهت برخوردار شود. به تعبير يكي از همين رسانه هاي گروهكي و ضدانقلاب «اين جنبش بي پدر است» و اگر پدري براي آن بايد جست، در آن سوي مرزهاست. باز به تعبير يكي ديگر از همين رسانه ها، «اصلاح طلبان، قرار است جنين براندازي جمهوري اسلامي را تا زمان زنده به دنيا آمدن حمل كنند». در واقع محيطي امن براي باليدن و تكثير ميكرب ها، و عفوني و آسيب پذير كردن «ايران جديد». اما اكنون پس از 20 سال عرفيگري (سكولاريزسيوان) در عرصه سياست و يك دهه شعار «ختم انقلاب»، جريان حامل براندازي رسواتر از آن است كه بخواهد «محمول» خود را به اسلام و انقلاب و نظام و وطن نسبت دهد. يعني مي شود با شيخ آلت دست منافقين كه خون در دل امام كرد تا آنجا كه آن مرد بزرگ - به ستوه آورنده مستكبران عالم- از خدا طلب مرگ كرد، مراوده داشت و باز هم ادعاي خط امام و انقلاب كرد؟! خيانت بزرگي شد و جنايت هاي بزرگي رخ داد. حرمت هايي شكست و حيثيت هاي والايي هتك شد. به يك ملت بلكه به يك امت و نگاه نگران و منتظر تاريخ خيانت شد. آنها كه خيانت كردند به هر خدعه و دستاويزي متوسل شدند تا كار را تمام كنند. از هيچ دستاويزي دريغ نكردند. فريبكاري با ملت، و نيرنگ با نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و خبرگان و علما و مراجع و دانشگاهيان. سرشان به سنگ خورد و با اين همه برخي از آنها بازنگشتند. آيا هيچ راهي نبايد پيش پاي آنها گذاشت؟ چرا. راه توبه باز است. اما شرط توبه، ندامت است و نشان دادن اراده براي بازنگشتن به همان مسير انحرافي سابق. اول شرط توبه، برائت از گذشته است. اينجا، موضع مسالمت و مداهنه و آشتي نيست. به تعبير امير مؤمنان «اول شرط عدالت آن است كه بر عليه خويش حكم كنند.» خطا را تا آنجا مي توان نديد و تغافل كرد كه به مرز تجاهر و تظاهر نكشيده باشد. تدارك كنندگان پروژه براندازي يا كمك كنندگان به آن، ديگر رسميتي ندارند. زيركان آنها مي خواهند مناسبات سياسي به فضاي ما قبل 22 خرداد برگردد.آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت. خطي كه بر اصول و ارزش ها و امنيت و منافع ملي كشيدند، هويت تازه و بي نقاب آنهاست. درباره دزدي كه از ديوار افتاده و پايش شكسته و درمانده، چگونه مي توان «ان شاءالله گربه است» گفت و خفت؟! * جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "اوباما; سياست اغماض با زرادخانه اتمي رژيم صهيونيستي " آورده است: روزنامه واشنگتن تايمز در گزارشي تصريح كرد : باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا هرگز در زمينه فعاليت هاي هسته اي به اسرائيل فشار نخواهد آورد. اين روزنامه سياست اوباما را ادامه سياست روساي جمهوري سابق آمريكا دانسته و به نقل از محافل صهيونيستي آورده است كه در جريان ديدار نتانياهو از كاخ سفيد اين اطمينان را اوباما به سردمداران رژيم صهيونيستي داده است كه هرگز تلاش نخواهد كرد مداخله اي در فعاليت هاي اتمي آن رژيم بكند. اين چشم پوشي كاخ سفيد نسبت به فعاليت هاي هسته اي رژيم صهيونيستي درحالي كه سازمان ملل به تازگي با تصويب قطعنامه اي خواستار تحت نظارت گرفته شدن تاسيسات هسته اي اين رژيم شده است يك دهن كجي آشكار به مجامع جهاني و به تمسخر گرفتن شعور و اراده بين المللي محسوب مي شود و تاييدي دوباره بر سياست هاي دوگانه و يك بام و دو هواي آمريكا و ديگر قدرتهاي غربي حامي رژيم صهيونيستي در مقوله هسته اي مي باشد . رژيم شرور و جنگ افروز صهيونيستي كه در تاريخ 60 ساله موجوديت خود چندين جنگ خونين را بر كشورها و ملت هاي منطقه تحميل كرده و به اذعان تمامي ناظران مستقل جهاني منشا اصلي فتنه در خاورميانه و يكي از مهمترين عوامل به خطر انداختن امنيت بين المللي محسوب مي شود به توليد انواع سلاح هاي كشتار جمعي از جمله تسليحات اتمي پرداخته و طبق تاييد منابع غربي هم اكنون زرادخانه اي حاوي 200 كلاهك اتمي در اختيار دارد و درعين حال تاكنون گستاخانه از عضويت در « ان . پي . تي » سرباز زده و هرگونه درخواست آژانس بين المللي انرژي اتمي را براي بازديد از سايت هاي هسته اي خود با قلدري رد كرده است . آمريكا و ديگر دولت هاي غربي نه تنها متعرض اين رژيم ياغي نيستند بلكه تاكنون بي شرمانه با اعمال نفوذ خود در مجامع جهاني هرگونه تلاش براي مقيد ساختن اين رژيم به مقررات بين المللي در زمينه هسته اي را وتو و بي اثر ساخته اند. در چنين شرايطي اين دولت هاي غربي مدعي تمامي تحركات كشورهاي ديگر را زير ذره بين گرفته و براي فعاليت هاي هسته اي كشورهاي خارج از دايره نفوذ خود نيز از جمله جمهوري اسلامي ايران جنجال و هياهو بپا كرده و وقيحانه اين گونه فعاليت ها را كه صلح آميز بودن آن حتي به تاييد چندباره آژانس نيز رسيده است مخل صلح و امنيت جهاني معرفي مي كنند! متاسفانه محافل بين المللي و مجامع جهاني نيز كه بايد سياستي مستقل و بي طرف داشته باشند تحت تاثير اعمال نفوذ اين قدرتها رفتاري يكجانبه در پيش گرفته و به ابزاري در خدمت اهداف قدرتهاي بزرگ حامي رژيم صهيونيستي تبديل شده اند و القائات آنان را تكرار مي كنند. بديهي است اگر حمايت هاي همه جانبه سياسي قدرتهاي غربي به خصوص آمريكا نبود رژيم صهيونيستي نمي توانست قواعد بين المللي در زمينه تسليحات هسته اي را اينگونه زير پا بگذارد و قطعنامه اخير سازمان ملل كه بر نظارت آژانس اتمي بر فعاليت هاي هسته اي آن رژيم تاكيد كرده است را به مضحكه بگيرد. حمايت بي چون و چرا و همه جانبه دولتهاي استعمارگر غربي از رژيم صهيونيستي به حمايت هاي سياسي منحصر نمي شود بلكه اين دولتها خود باني زرادخانه اتمي اين رژيم بوده اند كه در اين زمينه فرانسه آمريكا و رژيم نژادپرست « پرتوريا » در آفريقاي جنوبي نقش عمده اي داشته اند. هر چند در كنار اين كشورها بايد به همكاري هاي هسته اي گسترده هند آرژانتين و كانادا با رژيم صهيونيستي نيز اشاره كرد. به واقع بايد گفت اگرچه آمريكايي ها رژيم صهيونيستي را از ابتداي موجوديتش زير انواع چتر حمايتي خود قرار داده و از جمله دانش هسته اي را به اين رژيم تقديم كرده اند ولي نقش بارز فرانسه را در دستيابي رژيم صهيونيستي به توان توليد سلاح هسته اي نبايد ناديده گرفت . در 10 مهرماه 1335 در جريان ديدار گلداماير وزيرخارجه و موشه دايان رئيس ستاد ارتش وقت رژيم صهيونيستي از فرانسه سران آن كشور موافقت خود را با ساخت يك نيروگاه اتمي در صحراي نقب در فلسطين اشغالي اعلام كردند كه اين توافق پايه احداث نيروگاه اتمي « ديمونا » شد. رژيم صهيونيستي فارغ از بازرسي نيروهاي بين المللي در پوشش نيروگاه اتمي در اين محل اقدام به ساخت سلاح اتمي كرد. اگرچه رژيم صهيونيستي تا به حال در قبال داشتن تسليحات هسته اي سياست ابهام پيشه كرده ولي افشاي واقعيات هسته اي اين رژيم به خصوص توسط « مردخاي وانونو » كارشناس هسته اي اسرائيل كه به سبب اين افشاگري مدت 18 سال را در لندن سپري كرد ترديدي در برخورداري اين رژيم از مقدار معتنابهي از سلاح هسته اي باقي نگذاشته است . مقامات رژيم صهيونيستي براي گريز از فشارهاي مجامع بين المللي با در پيش گرفتن سياست شيطنت آميز تاكنون واقعيت هاي اتمي اين رژيم را رو نكرده اند و در پاسخ به سئوالات زياد در اين زمينه تسليحات اتمي خود را نه تاييد و نه تكذيب مي كنند ولي با شواهد موجود و تحولات سالهاي اخير اين سياست ديگر كارايي خود را از دست داده است . باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا كه با شعارهاي فريبنده صلح خواهي و تغيير در سياست هاي آمريكا روي كار آمده است با سياست اغماض در قبال زرادخانه اتمي رژيم صهيونيستي كه به اعتقاد مجامع بين المللي و محافل سياسي جهاني يكي از عوامل بزرگ تهديد بين المللي است نشان داد كه راه و خط و مشي اسلافش را پيگيري مي كند. با اينحال اوباما و دولت آمريكا نمي تواند از اين واقعيت بگريزد كه افكار عمومي جهان ديگر همانند گذشته برخورد يكجانبه و سياست تبعيض آشكار در قبال سلاح هاي هسته اي را نمي پذيرد و نمونه آن تصويب قطعنامه اخير در سازمان ملل درباره فعاليت هاي هسته اي رژيم صهيونيستي است كه اتفاقي كم سابقه محسوب مي شود. اكنون ملت هاي جهان مي پرسند اگر سلاح اتمي بد است چرا قدرتهاي بزرگ و متحد شرور آنها رژيم صهيونيستي بايد از آن برخوردار باشند و اينكه چه كسي اين صلاحيت را به قدرتهاي استعمارگر داده است تا تعيين كننده كدام كشور بايد فعاليت هسته اي داشته باشد و كدام كشور نداشته باشد اينها سئوالاتي است كه روز به روز در ذهن افراد بيشتري از مردم جهان نقش مي بندد و آمريكا و ديگر قدرتهاي زورگو و متنفذ براي دادن پاسخ قانع كننده به اين سوالات در فشار فزاينده اي قرار دارند. اين قدرتها قطعا در آينده چاره اي جز گردن نهادن به اراده جهاني و عقب نشيني از اين رفتار ظالمانه يكجانبه و تبعيض آميز در زمينه هسته اي ندارند. * مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "ضرورت رويكرد فراجناحي در هيات منصفه مطبوعات "به قلم عماد برقعي آورده است: مطبوعات به عنوان ركن اساسي دموكراسي در هر كشوري از جايگاه و اهميت ويژه اي برخوردارند. به خصوص در جهان كنوني كه عرصه قدرت اطلاعات و خبر است اهميت مساله مطبوعات بيش از هميشه بايد مورد توجه قرار گيرد. همين موضوع باعث شده است كه رشته هاي تخصصي دانشگاهي متعدد و كتب و مقالات زيادي به مساله مطبوعات اختصاص يابد. اين تخصصي شدن امر مطبوعات باعث مي شود كه تمامي مسائل مربوط به اين حوزه نيز نيازمند تخصص و دقت نظر ويژه اي باشد. امر بررسي و نظارت بر مطبوعات هم از اين قاعده مستثني نيست.هرچند كه در ايران قانون مطبوعات با بسياري از كشورهاي دنيا تفاوت دارد و قانون محدوديت هاي ويژه اي را در اين حوزه پيش بيني كرده است اما نظارت بر مطبوعات مانند بسياري از كشورهاي ديگر جهان هم امري تخصصي محسوب مي شود. در نظر گرفتن هيات منصفه براي نظارت بر روند كار مطبوعات و تصميم گيري قضايي در مورد آن ها نيز به همين دليل انجام شده است. در واقع شكل گيري هيات منصفه مطبوعات به اين دليل است كه اين هيات بايد با در نظر گرفتن عرف كه يكي از منابع قضايي در ايران محصوب مي شود در مورد مطبوعات قضاوت كند. به همين جهت دو نكته اساسي در مورد هيات منصفه مطبوعات بايد وجود داشته باشد. 1- نگاه تخصصي به حوزه مطبوعات و آشنايي با عرف مطبوعاتي 2- بي طرفي سياسي به جهت اين كه اين هيات به نوعي در جايگاه قضا قرار دارد. همين موضوع ايجاب مي كند كه همواره هيات منصفه اي بر مطبوعات نظارت كند كه متشكل از فعالان بي طرف حوزه رسانه و مطبوعات، نخبگان و پيشكسوتان مديريت در مطبوعات، آشنايان به مسائل حقوقي و نمايندگان افكار عمومي باشد. اين تركيب مي تواند تصميمات مناسبي را در مورد مطبوعات به خصوص در حوزه هايي كه مسائلي مانند امنيت و مصالح ملي، عرف و اخلاق عمومي و مسائل تخصصي روزنامه نگاري در ميان است اتخاذ كند. اما اين روزها با تغيير تركيب هيات منصفه مطبوعات و كنار گذاشتن 11 نفر از 22 عضو اين هيات نگراني هاي زيادي در جامعه مطبوعات ايجاد شده است. به خصوص اين كه اين تغييرات رنگ و بوي سياسي هم به خود گرفته است. كنار گذاشتن چند عضو منتقد دولت اين هيات از جمله حجت الاسلام دعاگو، انصاري، مهاجري و فاطمه كروبي تركيبي يك دست از حاميان دولت را در اين گروه قرار داده است. در شرايط فعلي تغيير تركيب اين هيات و دست كم بازگرداندن افراد حذف شده مي تواند بخشي از نگراني هاي جامعه مطبوعات نسبت به احتمال برخورد جناحي با مطبوعات را كم كند. اما در دراز مدت بايد از طريق اصلاح قوانين مربوطه ترتيبي اتخاذ شود كه اين هيات از ميان نمايندگان افكار عمومي و معتمدين سياسي و مطبوعاتي مردم و روزنامه نگاران شكل بگيرد. اين موضوع مي تواند به بازشدن فضاي مطبوعاتي كشور و جلوگيري از اعمال سليقه هاي شخصي و جناحي بر مطبوعات كمك فراواني كند. * آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان "<چشم بستگي>و <گوش گرفتگي> گزينشي! " آورده است: از يك ماه پيش تا ديروز، دو حادثه عجيب در مجلس ايران رخ داد كه شايد نه در تاريخ بتوان نمونه آن را پيدا كرد و نه در جغرافيا. نخستين حادثه، راي اعتماد نمايندگان اصولگراي مجلس به وزير پيشنهادي احمدينژاد براي تصدي وزارت راه بود. ابراز اعتماد 167 نماينده اصولگرا به وزير راه، از آن جهت يك حادثه عجيب تلقي ميشد كه تنها چند ساعت قبل از آن، يكي از اصولگرايان سرشناس از پشت تريبون مجلس اتهامات عجيبي را متوجه وزير پـيـشـنـهادي كرد و آقاي وزير هم در دفاعيات خود به هيچيك از اتهامات پاسخ نداد. پس از آن هم كسي نپرسيد كه <اگر نماينده اصولگرا از تريبون مجلس، دروغ پراكني كرده، چرا وزير فيالمجلس به او پاسخ نداد و پس از آن، چرا سران مجلس براي رفع اتهام از 167 همكار خود، تحركي نشان ندادند؟> البته سرعت و تعدد سوژهسازي هاي دولت و حاميان آن در ماههاي اخير به گونهاي بوده كه حادثه نوزدهم شهريور ماه – روز راي اعتماد به وزرا – در حال حذف از تابلوهاي خبري– و نه از تاريخ– بود اما حادثهاي مشابه و بسيار مهمتر كه ديروز به وقوع پيوست، سوژه قبلي را زنده كرد تا مردم در اين حيرت و حسرت بمانند كه <برخي لجبازيهاي دو طرفه، با چه منظوري صورت ميگيرد و هزينه آن از جيب چه كسي پرداخت خواهد شد؟> ديروز در ميانههاي ساعات برگزاري جلسه علني، الياس نادران تريبون مجلس را به دست گرفت و نطق خود را بـه تـشـريـح اشـكـالات و نـقـاط ضعف معاون اول احمدينژاد، اختصاص داد. البته نكاتي كه نادران گفت، قبلاً نيز مطرح شده بود. از جمله صاحب اين قلم، حداقل سه بار در سرمقاله آفتاب يزد اين پرسش را مطرح كرد كه < چه كسي بايد به ادعاي آقاي رحيمي در خصوص رويت مدرك دكتراي آقاي كردان، رسيدگي كند؟> اما افشاگريهاي ديروز از آن جهت اهميت داشت كه اولاً از تريبون مجلس مطرح شد و ثانياً مطرح كننده آن كسي بود كه از سرشناسان جناح اصولگرا و از مخالفان نشان دار جناح اصلاحطلبميباشد. كمتر از دو ساعت بعد از نطق افشاگرانه اين نماينده اصولگرا در تريبون مجلس، نامهاي از همان تريبون قرائت گرديد كه محتواي آن، تشكر 200 نماينده مجلس از رئيس دولت به خاطر انتصاب رحيمي به عنوان معاون اول رئيس جمهور بود! قاعدتاً اكثريت قريب به اتفاق امضا كنندگان نامه نيز به فراكسيون اصولگرايان مجلس تعلق داشتند. البته پس از نطق الياس نادران، دو تن از نمايندگان مجلس نسبت به مفاد نطق او تذكر دادند كه به نظر ميرسد بخش عمدهاي از اعتراض آنها، ناشي از دلبستگيهاي منطقهاي بود. اما هيچكس براي رد ادعاهاي نادران، تلاشي صورت نداد و كسي هم امضاي خود را– ولو به صورت موقت– پس نگرفت و ميتوان حدس زد از امروز كسي كه ادعاهاي فراواني براي اثبات عدم صلاحيت رحيمي مطرح كرد همنشيني مسالمتآميز خود با 200 نماينده مشعوف از ارتقاي مقام رحيمي را ادامه خواهد داد. براي توجيه اين وضيعت، احتمالا بسياري از حضرات مدعي خواهند شد كه <هنوز ادعاهاي نادران براي ما ثابت نشده است.> البته پذيرش اين ادعا ، آسان نيست زيرا بعضي از اشكالات مطرح شده در خصوص معاون اول، مستند به شواهد خبري است و قاعدتا اكثريت نمايندگان مجلس از آنها با خبر هستند. در عين حال، با يك فرض ميتوان اقدام 200 نماينده مجلس را توجيهپذير دانست. اين فرض، بـاز و بسته شدن اختياري گوش و چشم عدهاي از اصولگرايان است. مثلا اگر يك منبع خبري نه چندان مستند غربي، ادعاي ملاقات سوروس با خاتمي را مطرح كند چشمها و گوشها با انگيزه <پذيرش> اين ادعا باز ميشود. اما اگر منبعي معتبرتر در غرب ،حقايقي را در مورد مقالات علمي منتسب به دو وزير دولت دهم مطرح نمايد، چشمها و گوشها بسته ميشود. شايد برخي مخاطبان مقاله دچار اين سوال شوند كه <در ميان اين همه دغدغه و نگراني ملي، چرا بايد به سراغ سوژههاي اينچنيني رفت؟> پاسخ روشن است. امروزه مهمترين بلايي كه ملت و كشور به آن دچار شده، چشمهايي است كه گاه <هيزي> ميكند تا اسرار جعلي را عليه اصلاح طلبان از مـيان دروغ پراكنيهاي مشترك دشمنان داخلي و خارجي آنان پيدا نمايد و هرگاه لازم شد بسته ميشود تا شاهد رسواييهاي درون جناحي – يا حداقل شائبه رسوايي – نباشد. اين چشمها، گوشهايي را نيز در كنار خود دارد كه هر دروغي را عليه اصلاحطلبان ميشنود اما به هنگام افشاگريهاي صـادقانه عليه دوستان، كاملاً بسته ميماند. بلاي خانمانسوز ديگر، ضعيفكشيهاي رايج است. دو روز قبل بخش خبري 20:30 كه معمولاً در خدمت <تخريب اصلاح طلبان> قرار دارد ناپرهيزي كرد و صحنهاي از اقدام ظاهراً متقلبانه يك مدير دولتي در گوشهاي از كشور را نشان داد. همين گزارش موجب بركناري آن مدير شد. اما وقتي كه كار به سطح بالاتر ميرسد فرياد طوفاني يك نماينده اصولگرا كه از تريبون مجلس پخش شد، هيچ گَردي بر دامان بزرگان نمينشاند و حتي همكاران اصولگراي اين نماينده، نامه 200 امضايي براي تجليل از همان مقام عالي رتبه صادر ميكنند. اكنون وظيفه سنگيني بر عهده رئيس مجلس ميباشد. او قبلا براي دفاع از حيثيت مجلس و همكاران خود اقداماتي انجام داده است. حتي يكسال قبل كه يك فرد نيازمند خود را در برابر مجلس آتشزد لاريجاني براي آنكه اتهامي متوجه همكاران او نشود ادعايي غيرمنصفانه عليه قرباني آن حادثه مطرح كرد. پس او امروز حق ندارد در برابر دو سوژه كه اولي، راي 167 نماينده مجلس و دومي، 200 نماينده را زير سوال ميبرد سكوت كند. مراجع نظارتي هم اگر نميخواهند در ميان كساني باشند كه چشمها و گوشهاي خود را به صورت گزينشي – و البته بدون توجه به منافع ملت و كشور– باز و بسته ميكنند بايستي بلافاصله در دفاع از حق ملت، به آشكارسازي ادعاهاي دو نماينده اصولگراي مجلس بپردازند. آقاي احمدينژاد هم كه از اعتراف اخير اوباما به وجد آمده، اگر فكر ميكند < اعتراف به خطا> موجب سالمسازي عرصه سياسي و اداري كشور ميشود، بايستي بلافاصله براي رسيدگي به ادعاهاي فوقالذكر به ميدان بيايد تا مردم بدانند معاون اول و وزير او، همانهايي هستند كه از تريبون مجلس معرفي شدند يا كساني هستند كه شخصيت آنها در راي 167 نماينده مجلس و نامه 200 عضو قوه مقننه، معرفي شد؟ سه مخاطب اين نامه، اگر بخواهند چشم و گوش خود را بر اين واقعيات ببندند در واقع به مردم اختيار دادهاند كه شايعات – و شايد حقايق – افشا شده را بپذيرند و بر سرنوشت خود كه بهدست بعضي مديران داده شده، انديشناك باشند. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]
-
گوناگون
پربازدیدترینها