سخنی با آقای خاتمی

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

قرآن کريم چهره منافقين را با تمامي ويژگي هايشان به گونه اي معرفي مي کند تا مومنين آنان را شناسايي کرده و فريب نخورند. خطر منافقين از کفار بيشتر است و علت در پيچيدگي، چند چهره ا ي و دورويي آنان در برخورد با اهل ايمان است. در سوره بقره آيه 14، يکي از ويژگي هاي منافقين را حضرت حق اينگونه بيان مي دارد:« چون با اهل ايمان برخورد کنند، گويند ما ايمان آورده ايم و با شما هستيم و چون خلوت با شيطان هاي خود کنند، گويند ما باطنا با شمائيم و جز اين نيست که ما مومنان را استهزاء مي کنيم.» يکي از کار ويژه هاي اصلي جريان نفاق در جامعه ديني و اسلامي ايجاد شبهه و ترديد نسبت به موضوعات مختلف و در نهايت توليد فتنه و گسترش و نهادينه کردن آن است. براي مهار فتنه و جلوگيري از گسترش و عمق يافتن آن، روشنگري و بالا بردن آگاهي ها و قدرت تحليل و درک مردم تنها راه کار و علاج فتنه است. در اين انجام اين حرکت افشاگرانه، پرده از چهره نفاق کنار زدن ضرورتي اجتناب ناپذير است. اهميت و ضرورت انجام اين حرکت افشاگرانه براي روشنگري آن چنان زياد است که وقتي منافقين در صدد برآمدند تا پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را با دورويي و نفاق فريب دهند، خود حضرت حق وارد صحنه شد و بانزول آيات الهي چهره منافقين را افشا کرد. از آن پس يک خوف و وحشت هميشگي بر قلب هاي پر مرض منافقين حاکم گشت و آنان هر لحظه بيم آن داشتند که آيه اي نازل شود و آنچه در دل دارند و بر پيامبر و مومنين پنهان کردند از سوي خداوند افشا گردد.البته منافقين در برابر افشاگري ها دست به تکذيب مي زنند و اين تکذيب آنان نيز ريشه در همان نفاق و دورويي آنان دارد. اکنون جامعه اسلامي ما با فتنه اي عميق مواجه گشته و در اين شرايط يکي از وظايف اصلي نخبگان و خواص براي عبور دادن کشور و نظام اسلامي از خطر فتنه با کمترين هزينه، روشنگري و بصيرت افزايي با کنار زدن پرده از چهره منافقين جديد است. اگر با فتنه مواجه شديم که ترديدي در آن وجود ندارد، نسبت به شکل گيري و فعال بودن يک جريان نفاق جديد که عامل توليد و تعميق اين فتنه است، نبايد ترديد به خود راه دهيم. بايد تلاش کنيم جريان فتنه گر و در واقع جريان نفاق را شناسايي وبه مردم معرفي کنيم. هر چند اين کار، سختي ها به دنبال دارد و کساني که به روشنگري و افشاگري مي پردازند در معرض تهمت ها و تهديدها از سوي همان جريان نفاق يا هواداران نا آگاه و فريب خورده آنان قرارمي گيرند، لکن ضرورتي اجتناب ناپذير است و به عنوان يک تکليف و وظيفه بر دوش همه مومنين و نيروهاي وفادار به انقلاب و نظام اسلامي مستقر شده و بايد تا رفع فتنه و دفع خطر نفاق به انجام آن همت کنند. در فتنه عميق کنوني، يکي از ويژگي هاي جريان نفاق جديد، دورويي آن در قبال نظام ديني، قانون اساسي، ولايت فقيه و آرمان ها حضرت امام خميني (ره) است. اين جريان در حالي که از لحاظ انديشه در حوزه سياسي از امام (ره) عبور کرده و داراي تفکرات سکولاريستي شده و به دنبال استقرار يک نظام سکولار و لائيک به سبک دمکراسي هاي غربي در ايران مي باشد، در ميان مردم معتقد و وفادار به خط امام (ره) خود را وفادارترين جريان به خط امام (ره) معرفي کرده و جريان مقابل خود را مخالف آن (ره) معرفي مي کند. شبهه و ترديد از همين جا شکل مي گيرد که جريان نفاق در حالي که ديگر هيچ اعتقادي به خط امام (ره) ندارد، خود را خط امام و در مقابل جريان وفادار و معتقد به خط امامي (ره) را به عنوان جريان ضد خط امام (ره) معرفي مي کند. جريان دوم خرداد و احزاب برجسته آن مانند مشارکت، مجاهدين و مجمع روحانيون مبارز در مقطع کنوني چنين رفتاري دارند. تحليل مواضع و رفتار چهره هاي محوري و عناصر اصلي جبهه اصلاحات مبتني بر اطلاعات دقيق و غيرقابل خدشه، نشان مي دهد که آنان چگونه منافقانه در ايجاد فتنه کنوني ايفاي نقش کرده اند. در اين نوشتار مواضع و رفتار يکي از چهره هاي محوري جبهه مدعي اصلاحات را مرور مي کنيم. مواضعي که شکل آشکار آن براي مردم مسلمان، مومن، انقلابي و معتقد و وفادار به آرمان هاي حضرت امام (ره)، تفاوت 180 درجه اي با شکل مخفي آن در خلوت با شياطين دارد. به اين مطالب و جملات دقت کنيد: 1- اصلاح طلبان چه در قالب جمع حاضر و چه در قالب ساير تشکل ها بايد با قوت در صحنه حضوريافته و به فعاليت خود ادامه دهند. آنچه در اين ايام رخ داده، دليلي محکم براي حضوري قوي تر در صحنه با شعار اصلاح طلبي، چرا که ما همه دلبسته انقلاب هستيم نه پشيمان از انقلاب. 2- آنچه موجب مي شود اصلاح طلبان قوي تر از قبل در صحنه بمانند اين است که امروز مدعيان و احياناً متصديان بي اعتقاد به انقلاب و راه امام (ره) و يا افرادي که از انقلاب پشيمانند با تمام قوا درصدد نسخ و تحريف انقلابند، اگر چه در ظاهر خود را انقلابي مي دانند. 3- امروز بايد مصمم تر از قبل برخواسته به حق جنبش اصلاح طلبي يعني «تغيير» پاي فشاريم. مراد ما از تغيير، «بازگشت دوباره به اصول قانون اساسي و آرمان هاي امام و انقلاب است.» مطالب مذکور، گزيده هايي از سخنان سيدمحمدخاتمي در جمع اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات در موسسه باران به نقل از روزنامه آفتاب يزد مورخ (6/1388/7) مي باشد. در اين سخنراني سيدمحمدخاتمي، ماهيت جنبشي اصلاح طلبي، اسلامخواهي و بازگشت به خط امام (ره) معرفي کرده و حرکت هاي اعتراضي آشوب هاي سبز اخير را فريادهايي در همين راستا ارزيابي مي کنند. اين قبيل سخنان و اعلام مواضع از سوي آقاي خاتمي و همفکرانش در حالي انجام مي گيرد که از زمان به قدرت رسيدن ايشان در خرداد 1376 و شکل گيري جبهه دوم خرداد، اين جريان تمامي تلاش خود را براي سکولاريزه کردن کشور و حذف دين از عرصه سياست که نقطه مقابل خط امام (ره) مي باشد به کار بست. آنچه مايه تأسف است بر قراري پيوند و ايجاد رابطه با دشمنان انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي براي رسيدن به اهداف پليد و خواسته هاي شوم است. به دنبال حوادث اخير و بازداشت برخي از عوامل اغتشاشات، کيان تاج بخش در اعترافات خود مطلبي را فاش ساخت که بسياري از دلسوزان انقلاب را به حيرت فرو برد. کيان تاج بخش که نمايندگي بنياد سوروس در ايران را برعهده داشت و رئيس ستاد خاتمي در خارج از کشور بود، در اعترافات خود، از ملاقات و ديدار محرمانه سيدمحمد خاتمي با «جورج سوروس» پرده برداشت. افشاي اين ديدار آنچنان براي خاتمي و جبهه اصلاحات شکننده بود که دفتر خاتمي در چهارم شهريور ماه با صدور اطلاعيه اي، ارتباط وي با سوروس را تکذيب کرد. اساساً شگرد جريان دوم خرداد به دنبال پخش اعترافات براي جلوگيري از ايجاد يک فضاي شفاف براي افکار عمومي نسبت به پشت صحنه حوادث و اغتشاشات اين بود که اعلام نمايند اعترافات تحت فشار بود و هيچ اعتبار و ارزش حقوقي و قضايي ندارد. در اين فضاسازي عليه دادگاه متهمين اغتشاشات، مطلب کيان تاج بخش در خصوص ديدار خاتمي با جورج سورس نيز کم رنگ شد. اما از آنجا که سنت الهي بر آن است که بالاخره روزي پرده از واقعيت کنار زده شود، ماجراي ديدار و گفت وگو بين خاتمي و سوروس به گونه اي فاش گرديد که ديگر امکان تکذيب آن وجود ندارد و اگر هم تکذيب شود، اين تکذيب ارزشي ندارد. اين بار کسي از اين ديدار سخن گفت که آقايان نمي توانند بگويند اين سخنان در زندان و تحت فشار و شکنجه گفته شده و فاقد اعتبار است. اين بار خود جورج سوروس، با دقت و طي نشستي دو ديدار به يادماندني اش با سيد محمدخاتمي را روايت مي کند. «جورج سوروس» که با عنوان طراح و حامي مالي انقلاب هاي مخملي در کشورهاي جهان شناخته شده و رياست هيئت مديره موسسه «جامعه باز» (OSI) را بر عهده دارد، طي سخناني در شامگاه 11 سپتامبر 2009 در سالن اجتماعات هتل بين المللي ترامپ (Trump International Hotel) نيويورک و در جمع مديران و فعالان تعدادي از سازمان هاي غير دولتي آمريکا سخنراني کرد و متناسب با موضوع، از ديدار و گفت وگوي خود با سيدمحمد خاتمي رئيس جمهوري سابق ايران مطالبي را بيان داشت. «جورج سوروس» با بياني طنز آلود درخصوص ديدارش با خاتمي مي گويد: من حدود 10 سال در انتظار ديدار آقاي خاتمي بودم و به همين دليل اين ديدار آنچنان براي من جذاب و به ياد ماندني بود که حتي روز و ساعتش نيز در حافظه ام ثبت شده است.» «جورج سوروس» مهمترين سخنان خاتمي را در آن ديدار در محورهاي زير بدين صورت روايت مي کند: 1- خاتمي به من گفت: «تعارض موجود بين ساختار حقيقي و ساختار حقوقي در ايران، مهم ترين مانع براي پيشرفت و توسعه روابط ايران با غرب است.» 2- خاتمي معتقد بود که دموکراسي و رواداري دولت با ساختار کنوني يک حکومت مذهبي که در رأس آن رهبر مذهبي حکمراني مي کند، به دست نمي آيد. 3- خاتمي انتخاب احمدي نژاد را حرکتي در جهت تثبيت بيشتر قدرت رهبر مذهبي ايران ارزيابي کرد و معتقد بود که در دوران احمدي نژاد جامعه مدني تحت فشارهاي بيشتري قرار گرفته است. 4- خاتمي معتقد بود که در دوره 8 ساله رياست جمهوري خود با هيولاي انسداد سياسي همه روزه دست و پنجه نرم کرده است. 5- خاتمي در اين جلسه به من گفت: «کليد قفل بسته شده سياست در ايران تنها و تنها فشارهاي اجتماعي و کمپين هاي وابسته به جنبش هاي دانشجويي، کارگري و زنان است که بايد خواسته هاي گروهي و شعار تغيير را از درون دفاتر بسته خود به سطح معابر عمومي منتقل کنند.» «جورج سوروس» پس از روايت گفت وگوهاي خود با سيدمحمدخاتمي به ديدار دوم خودش با وي اشاره کرده و مي گويد: «من مجدداً در سي و هشتمين اجلاس مجمع جهاني اقتصاد داووس در ژانويه 2007 با خاتمي ملاقات کردم که متوجه شدم، پس از يک سال دغدغه هاي خاتمي راديکال تر شده است.» «سوروس» با اشاره به حوادث پس از انتخابات و آشوب هاي سبز در ايران که وي نام آن را انقلاب سبز مي نامد مي گويد: «نقش موسساتي جامعه باز در چنين تحولاتي، حداکثر نقش الهام بخش بوده است!» وي در همين رابطه مي گويد: «با حضور رهبران هوشياري چون خاتمي و موسوي، انقلاب سبز ايران پيشرفت هاي اعجاب آوري را در ماه هاي اخير داشته است.» «جورج سوروس» طراح و پشتيبان مالي انقلاب هاي مخملي در جهان، در اين سخنراني ضمن فاش ساختن نقش مداخله جويانه خود در حوادث ايران مي گويد: «اميدوارم با پيشروي انقلاب سبز ايران و همکاري و ارتباط گسترده تر رفرميست هاي ايراني (اصلاح طلبان) با موسسه جامعه باز، ساختاري دموکراتيک را در ايران پايه گذاري نماييم.» آقاي خاتمي، دفتر آقاي خاتمي و همفکران آقاي خاتمي ممکن است براي جلوگيري از آشکار شدن نفاق شان، اين ديدار و اين مطالب رد و بدل شده را از اساس تکذيب کنند. اما آيا کسي اين تکذيب را باور مي کند؟ اي کاش امکان تکذيب و باور اين تکذيب وجود مي داشت و اين لکه ننگ بر پيشاني آقاي خاتمي حک نمي گرديد. چگونه مي توان ديدار آقاي خاتمي با يک صهيونيست آمريکايي ضد اسلام را که با تمام وجود وارد عرصه مبارزه با اسلام ناب محمدي (ص) و آرمان حضرت امام (ره) شده را تکذيب کرد، در حالي که «سوروس» خود اين ديدارها و گفت وگوها را روايت مي کند و صدها وهزاران نشانه و شاهد از مواضع و رفتارهاي آقاي خاتمي وجود دارد که اين نوع ديدارها و گفت گوها را تأييد مي کند. سخني با آقاي خاتمي جناب آقاي خاتمي، اينکه شما از قبل داراي چنين تفکرات (انديشه هاي سکولاريستي و ليبراليستي) بوده ايد يا با گذر زمان دچار تحول فکري و انديشه اي شده و اکنون به چنين باورهايي رسيده ايد به خودتان مربوط است و به قول خودتان جلوي فکر و انديشه را نمي توان گرفت! سخن ما با شما اين است که چرا منافقانه عمل مي کنيد و آنچه را در دل داريد و در خلوت با شياطين و افراد صهيونيست و ضد اسلام و مسلمانان چون «جورج سوروس» مطرح مي کنيد، همين مطالب را صريح با مردم ايران در ميان نمي گذاريد؟ آقاي خاتمي از چه چيزي وحشت داريد که سعي مي کنيد افکار و انديشه هاي ليبراليستي خود را از مردم پنهان داريد. آقاي خاتمي به اين سوالات که در فکر و ذهن ميليون ها ايراني عاشق امام (ره) و دلباخته اسلام و انقلاب اسلامي وجود دارد با صراحت پاسخ دهيد: 1- شما در تاريخ هفتم شهريورماه در جمع اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات هدف از تغيير را بازگشت به خط امام (ره) و آرمان هاي آن عزيز سفر کرده اعلام کرديد و روزنامه هاي همسو با شما به تيتر کردن اين جملات پرداختند. آقاي خاتمي خط امام (ره) با آن دمکراسي که شما و آقاي سوروس نسبت به آن فهم مشترکي داريد و تلاش مي کنيد با برداشتن موانع سر راه آن را در ايران پياده سازي کنيد چه نسبتي دارد؟ 2- آقاي خاتمي مگر ساختار کنوني حکومت در ايران با رهبري مذهبي که با نام ولايت فقيه در رأس قرار دارد ميراث گران سنگ حضرت امام (ره) نمي باشد؟ اگر اينگونه است، شما دنبال کدام نوع از دموکراسي هستيد که در ملاقات با «سوروس صهيونيست» مي گوييد دمکراسي با ساختار حکومت مذهبي که در رأس آن رهبر مذهبي باشد به دست نمي آيد؟! 3- آقاي خاتمي، شما در دوره هشت ساله به عنوان رئيس جمهور دنبال به دست آوردن چه چيزي بوديد و چه تغييري را در ساختارهاي سياسي ايران مي خواستيد انجام بدهيد که نتوانستيد و در خلوت با شياطيني چون «سوروس» سفره دل باز کرديد و گفتيد در اين هشت سال همه روزه با هيولاي انسداد سياسي مواجه بوديد؟ 4- آقاي خاتمي، اين آشوب هاي سبز که شادي دشمنان را به دنبال داشت و امنيت ملي، منافع ملي و وحدت ملي را در معرض تهديد قرار داد، با آن فشارهاي اجتماعي مورد نظر که براي سوروس به عنوان تنها راه و تنها کليد قفل بسته شده سياسي در ايران در ميان گذاشتيد، چه نسبتي دارد. 5- آقاي خاتمي بين شما و آقايان «سروش» و «نصر» چه شباهت هاي فکري و انديشه اي وجود دارد که آقاي «سوروس» نام شما را در کنار اين دو نفر قرار داده است؟ آقاي خاتمي افکار و انديشه هاي سروش با خط امام (ره) و اسلام ناب محمدي (ص) چه نسبتي دارد؟ 6- آقاي خاتمي، ماهيت جنبش هاي زنان، دانشجويي و کارگري که شما دنبال راه انداختن آن براي باز کردن قفل سياسي در ايران هستيد با خط امام (ره) چه نسبتي دارد؟ آيا اين جنبش هاي مورد نظر همان جنبش سبز مورد نظر آقاي موسوي نيست؟ اين جنبس به اصطلاح سبز آشوب آفرين در ماه هاي اخير در کشور با انديشه ها و آرمان هاي حضرت امام (ره) چه نسبتي دارد؟ براي پاسخ به اين سوال حتماً به رفتارهاي هتاکانه و حرمت شکنانه بخش قابل توجهي از اين سبزپوشان در روز قدس توجه کنيد. حتماً شنيده ايد يا فيلم هاي آن را ديده ايد که اين جمعيت محدود که شما از آن به عنوان مردم ياد مي کنيد در روز قدس چه نوع رفتارهايي از خود به نمايش گذاشتد. آقاي خاتمي روزه خواري بخش قابل توجهي از اين جمعيت به صورت علني و در ملأ عام و در برابر دوربين هاي محرم و نامحرم با موازين ديني و احکام شرعي چه نسبتي دارد؟ آيا اين رفتار يک مقابله علني با دين مبين اسلام نيست؟ آقاي خاتمي شعار فراگير اين جمعيت سبزپوش يا همان جنبش به اصطلاح کذايي اجتماعي مورد نظر شما و آقاي موسوي که در روز قدس به نفع اسرائيل سر داده شد، با خط امام (ره) چه نسبتي دارد؟ حتماً شنيده ايد که اين جمعيت محبوب شما چگونه با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» براي اولين بار بعد از 30 سال راهپيمايي روز قدس، چگونه دل صهيونيست ها را شاد کردند. سوال اين است که اين نوع شعارها که حاميان شما سر مي دهند با خط امام (ره) که شما دم از آن مي زنيد! چه نسبتي دارد؟ آيا اين شعارها را هواداران شما تحت فشار سر داده اند که مانند اعترافات بگوييد اعتبار ندارد! 7- آقاي خاتمي شما به خوبي مي دانيد که مردم ايران، مسلمان، مومن و انقلابي هستند و به امام (ره) و افکار و انديشه هاي آن عزيز عشق مي ورزند. چرا در حالي که از امام (ره) و افکار و انديشه هاي ايشان فاصله گرفته ايد، به صورت منافقانه و با تظاهر به همسويي با امام (ره) دنبال فريب مردم هستيد؟ آيا اين گناه شما قابل بخشش است؟ براي حضرت امام (ره) در روز قيامت چه پاسخي داريد؟ آقاي خاتمي براي اينکه بدانيد در چه مسيري در حال حرکت هستيد و اين مسير شما با مسير امام (ره) چقدر فاصله دارد، مجدداً به اين جمله «سوروس» که شما در خلوتگاه با وي حرف دل زديد توجه کنيد که مي گويد: «با حضور رهبران هوشياري چون خاتمي و موسوي، انقلاب سبز ايران پيشرفت هاي اعجاب آوري در ماه هاي اخير داشته است.» آقاي خاتمي اين پيشرفت هاي اعجاب آور از نظر شما چيست؟ پيشرفت به سمت کجا و کدامين نقطه هدف انجام شده که آقاي «جورج سوروس» صهيونيست و ضد اسلام و مخالف سرسخت انقلاب اسلامي و افکار و انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) را اينگونه خوشحال کرده است؟ البته خود آقاي «سوروس» سمت سوي اين پيشرفت اعجاب آور را مشخص مي کند. ايشان در قسمت پاياني سخنراني خود براي آينده حرکت شما و ديگر اصلاح طلبان تحقق چنين هدفي را آرزو مي کند: «اميدوارم با پيشروي انقلاب سبز و همکاري و ارتباط گسترده تر رفرميست هاي ايراني با موسسه جامعه باز، ساختاري دمکراتيک را در ايران پايه گذاري نماييم.» آقاي خاتمي با صراحت و صادقانه براي يک بار هم که شده به مردم بگوييد اين ساختار دمکراتيک که سوروس براي فرجام حرکت شما آرزويش را دارد، با ساختار جمهوري اسلامي و نظام ديني با محوريت ولايت فقيه که حضرت امام (ره) آن را بنيانگذاري کردند، چه نسبتي دارد؟ اگر آن ساختار دمکراتيک مورد نظر شما و آقاي «سوروس» و ديگر همفکراشان يک ساختار سکولار و غيرديني است، چرا براي فريب مردم مي گوييد منظور ما از «تغيير»، «بازگشت دوباره به اصول قانون اساسي و آرمان هاي امام انقلاب است؟» آيا اين مواضع و رفتار دوگانه، شما را در رديف منافقين که خداوند در سوره بقره آيه 41 وصفشان مي کند و مي گويد با مومنان خود را همراه نشان مي دهند و در خلوت با شياطين باطن خود را آشکار کرده و چيز ديگر مي گويند قرار نمي دهد؟ اگر اينگونه است که هست، بدانيد مردم دل داده امام (ره) اکنون شما را با همان چهره اي که در خلوت با شياطين نمايان شده مي شناسند و ديگر تظاهر به همراهي و همسويي با امام (ره) در نزد آنان اعتباري ندارد. /2759/

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]