تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833131177
تشكيك در سلامت انتخابات ، آشوب ، قهرمانسازی از كانديدای بازنده
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
کنشها و واکنشهای جبهه اصلاحات چه در مواجهه با اصل انتخابات و چه در مواجهه با شکست طی این سالها به گونه ای است که یک سناریوی تکراری و از پیش تعیین شده را تداعی میکند. این سیر فعالیتهای سیاسی آن قدر تکراری است که میتوان آن را فرموله کرد و از پیش خبر از بهانهگیریها و فضاسازیهای احتمالی داد. شکست اصلاح طلبان در سوم تیر محلی بود برای بروز گسترده همین بهانه گیری ها؛ اگرچه در سایر انتخابات ها هم می شد رد پایی از این سناریوسازیها مشاهده کرد. توهین به مردم و منتخب ملت با چاشنی زیر سؤال بردن اصل دموکراسی! آخرین سخنان خاتمی بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در حالی ایراد شد که او آنچه را که "غلبه حاشیه بر متن" می خواند، خطرناک تلقی کرد. این عبارت البته تیتر درشت صفحه دوم روزنامه شرق را هم به خود اختصاص داد:«خاتمى: بزرگترين تهديد براى نظام غلبه حاشيه بر متن است.» اصلاح طلبانی که تا دیروز حرف از جمهوریت نظام و پایبندی به دموکراسی می زدند، وقتی با آرای مردم و انتخاب مردم مواجه می شدند و انتخابی را می دیدند که مطابق میل و نظرشان نبود، آن را به نوعی محکوم می کردند. توصیف پیروزی احمدی نژاد با عنوان "غلبه حاشیه بر متن" در همین راستا بود. سرمقاله چهارم تیرماه روزنامه شرق همین مفهوم را تبیین میکند. محمد جواد روح در این سرمقاله نوشت: «انتخابات دوره نهم عرصه به ميدان آمدن حاشيهنشينان بود. اين حاشيه نشينان را طيفى از نيروهاى آسيب ديده از روند توسعه طى ۱۶ سال اخير تشكيل مى دهند. طيفى كه آراى خود را به نام احمدى نژاد در صندوق ها ريخت، خود را قربانى پروژه توسعه اى مى ديد كه در ۸ سال سازندگى آغاز شد و دولت اصلاحات هم آن را پى گرفت. چنين است كه اين طيف، آراى خود را به نام كسى در صندوق ها ريخت كه خود را نه از جنس مديران اين سال ها كه از "جنس مردم" معرفى مى كرد و شعارش نه تداوم اصلاحات سياسى و اقتصادى اين سال ها كه انقلابى عليه اين روند بود.» پشتوانه مردمی نظام آن روزها "حاشیه" لقب می گرفت و کسانی که خود را زمامدار و سیاستمدار و روشنفکر و صاحب نظر می نامیدند، "متن" تلقی می شدند. و این غلبه ای بود که از نظر آقای خاتمی می توانست خطرناک باشد. اصلاح طلبان حاضر به پذیرش آرای مردم نبودند و آن را به نوعی محکوم میکردند. چنانچه در انتخابات شوراهای سوم نیز چنین کردند. اصلاح طلبان خود را شکست خورده انتخابات نمی دانستند و حاضر نبودند شکست قطعی به واسطه انتخاب مردم را بپذیرند. محمد قوچانی طی سرمقاله ای با عنوان "آیا ما شکست خوردیم؟" به جای پذیرفتن آرای مردم و نتیجه آنچه تا دیروز در تقدس آن جریده ها سیاه می کردند، یعنی دموکراسی، از اینکه انتخابات حقانیت را به همراه خود نمی آورد سخن گفت! او در سرمقاله پنجم تیرماه شرق نوشت:«ما به صراحت معتقديم كه آنچه به عنوان انتخاب هاى اصلاح طلبانه (هاشمى، كروبى، معين) به مردم معرفى مى كرديم انتخاب هايى درست بوده اند. اكنون مردم به هر دليل محمود احمدى نژاد را برگزيده اند. راى مردم گرچه به آقاى احمدى نژاد "حق" رياست جمهورى مى دهد اما "حق" نقد را از ما نمى ستاند. دموكراسى "مشروعيت"ساز است اما الزاماً "حقانيت" آفرين نيست. ما مى توانيم رياست جمهورى احمدى نژاد را شادباش بگوييم اما همچنان بر راى و نظر متفاوت خود اصرار کنیم.» اصلاح طلبان در عین حال سوم تیر را "حركت به سوى يك جامعه پوپوليستى" تعبیر می کردند و از "بروز يك جنبش فاشيستى برآمده از طبقه محرومان" سخن می گفتند. و این به معنای توهین صریح به مردم و آرای مردم بود. در واقع اصلاح طلبان هیچ گاه نخواستند نتیجه انتخابات هایی را که به نفعشان رقم نمی خورد را بپذیرند. آنها همچنان حق را از آن خود می دانستند و تصریح می کردند که مردم اشتباه کرده اند و دیر یا زود متوجه اشتباهشان خواهند شد. در این مسیر حتی حاضر بودند آنچه را که از آن بتی مقدس ساخته بودند؛ یعنی دموکراسی را هم به چالش بکشند. همان دموکراسی مقدس و مطلق این بار قابل تشکیک می شد و الزاما حقانیت آور نبود. آیا این بار هم اصلاح طلبان از پذیرفتن شکست طفره خواهند رفت؟ در این انتخابات تمام توان جبهه گسترده مقابل دولت به کار گرفته شده بود. آیا با این وجود "داعیه داران صحنه" و "بازی گردان پنهان بازی" شکست خود را خواهند پذیرفت یا باز هم مردم را متهم خواهند کرد؟ زیر سؤال بردن سلامت انتخابات یکی از جدی ترین سناریوهای تکراری طی این سال ها زیر سؤال بردن سلامت انتخابات بوده است. این در حالی است که رهبر انقلاب بارها و بارها در این خصوص به صراحت سخن گفته اند و در برخی موارد کسانی را که سلامت انتخابات را زیر سؤال می برند، "همراه با دشمن" لقب داده اند. زیر سؤال بردن صحت انتخابات در انتخابات شوراها و انتخابات ریاست جمهوری نهم نوعی پارادوکس را هم رقم می زد؛ چرا که دولت اصلاحات خود متولی انتخابات تلقی می شد و در انتخاباتی نظیر انتخابات شوراهای سوم حتی از جانب صاحب نظران همین جبهه، آزادترین انتخابات لقب گرفته بود. با این وجود در انتخابات ریاست جمهوری نهم باز هم باب برخی بهانه گیری ها باز شد. آن زمان که دولت اصلاحات بانی انتخابات بود، آن گونه بهانه گیری کردند، معلوم نیست اکنون که دولت اصولگرا مسئول برگزاری انتخابات است، چه فضایی برای فرار از شکست انتخاباتی ردیف کنند! آن زمان کروبی همچنان در حسرت خوابی که چشمانش را ربوده بود، ماند و محسن آرمين عضو ارشد سازمان مجاهدين نیز با بيان اين كه در مرحله اول دوره نهم انتخابات رياست جمهورى، رقابت خيلى فشرده، متنوع و طبعاً آرا به هم نزديك تر بود و نظرسنجى ها نيز همين را نشان مى داد، تصریح کرد:«اما در چند روز به انتخابات مانده، با دخالت آشكار يك ساز و كار - كاملاً - غيرانتخاباتى، آن شرايط دموكراتيك، دگرگون شد. ورود نهادى با سازمانى گسترده و تشكيلاتى سراسرى، اين روند را - كاملاً - مختل كرد و كسى كه تا روزهاى پايانى رقابت، در تمام نظرسنجى ها، آراى پائينى داشت، ناگهان به رتبه دوم بالا كشيده شد.» در واقع اصلاح طلبان همواره شکست خود را گردن آنچه نیروهای غیبی می نامیدند، می انداختند و البته توضیحی نمی دادند که اولا چه طور در دوم خرداد و مجلس ششم این نیروهای غیبی کاری از پیش نبرده اند و ثانیا چرا رهبر انقلاب در مقابل این اعمال نظرها و مداخله های بی حد و حصر نیروهای غیبی سکوت می کنند؟! اصلاح طلبان می کوشیدند تا چند مصداق موردی نیز برای بهانه گیری ها فراهم کنند و آن را به سلامت کل انتخابات تعمیم دهند. شیوه و روند این چند روز اصلاح طلبان حکایت از به کار گیری دوباره همین سناریوی سوخته دارد. کسانی که رای مردم را نمی توانند بپذیرند، برای توجیه شکست خود آسمان را به ریسمان می بافند و بدون سند و مدرک قابل ارائه نیروهای غیبی را متهم می کنند! فرار از گذشته، پناه به آینده و سخن گفتن از بزکی که اگر نمیرد، بهار از راه می رسد! بعد از سوم تیر، اصلاح طلبان که انتظار شکست هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را در این رقابت نداشتند، سعی کردند با نگاه به آینده و وعده و وعید روزهای خوش آتی، امید از دست رفته بدنه اصلاح طلب را بازستانند. به این ترتیب بود که به یک باره همه تصمیم گرفتند حزب بزنند! مهدی کروبی تشکیل حزب "آرمان" را مطرح کرد. حزبی که بعدها "اعتماد ملی" لقب گرفت. هاشمی رفسنجانی از شکل دهی "جبهه اعتدال" سخن گفت و در این میان هم مصطفی معین خواب جبهه دموکراسی خواهی را می دید! اصلاحات به جای بازنگری در روند گذشته و تبیین علل رویگردانی مردم، همچنان چشم بسته به آینده چشم می دوخت تا از علامت سؤال بزرگ سوم تیر گریخته باشد. خوش باوری برخی چهره های شکست خورده و سخن گفتن های با ذوق و شوق از آینده تعجب خبرنگاران را هم برمی انگیخت. شرق در گزارشی با اشاره به گرد هم آمدن حامیان معین در یک همایش نوشت:«انگار نه انگار كه نتيجه انتخابات معلوم شده، ببين! چه هيجانى نشان مى دهند.» اصلاح طلبان با فرار از گذشته و پناه بردن به آینده می کوشیدند تا شکست را به فراموشی بسپارند و از سرخوردگی حامیان استانی خود نیز جلوگیری کنند. حکایت، حکایت همان ضرب المثل همیشگی بود:«بزک نمیر، بهار میاد!» هاشمی رفسنجانی تشكيل جبهه اعتدال را يك مسئوليت تاريخى ناميد و پس از شکست انتخاباتی گفت:«تشكيل جبهه اعتدال اسلامى يك ضرورت است و بهتر است چند نفر از همكاران پيشقدم شوند و اساسنامه اى مانند حزب جمهورى اسلامى تدوين كنند. در اين اساسنامه شرايط عضويت بايد مشخص باشد تا خود تبديل به يك موضوع اختلافى نشود. اگر در تشكيل جبهه تاخير بيفتد بهتر از آن است كه با عجله كارى را انجام دهيم و بعد در آن مشكلى ايجاد شود.» البته شاید جز حزب کروبی هیچ کدام از این رؤیا پردازی ها ثمری جدی نداشت. با این حساب معلوم نیست اکنون اصلاح طلبان بعد از این شکست سنگین به کدام آینده می خواهند پناه ببرند؟ آیا به نقد عملکرد خود خواهند نشست یا باز هم چشمان خود را خواهند بست تا در یک فرصت انتخاباتی دیگر حرف های تکراری خود را برای مردم تکرار کنند؟ مصادره به مطلوب نیمه خالی لیوان آرا شکست خوردگان سوم تیر هیچ وقت نخواستند آرای احمدی نژاد را تحلیل کنند. آنها نیمه خالی لیوان را مورد توجه قرار می دادند. این هم راه گریز دیگری بود برای فرار از شکست. روزنامه شرق طی سرمقاله ای با عنوان "آن 30 میلیون نفر" نوشت:«احمدى نژاد با ۱۷ ميليون راى برنده اين انتخابات شد. بنابراين از جمعيت ۴۷ ميليونى داراى حق راى، حدود ۳۰ ميليون نفر به وى راى نداده اند، بنابراين اولويت بندى برنامه هاى دولت از اين جهت داراى اهميت است كه نمى توان مطالبات اين جمعيت حداكثرى را ناديده گرفت والا مشكلات تازه بروز خواهند كرد.» در واقع اصلاح طلبان شکست خورده این گونه وانمود می کردند که اقلیتی در کشور حامی دولت جدید هستند و در عوض آرای اکثریتی که ممکن است حتی رای هم نداده باشند را به نفع خود مصادره می کردند. در برخی انتخابات ها بهانه این بود که مردم پای صندوق ها نیامده اند و آرای خاموش بیدار نشده است، که اگر بیدار می شد، اصلاح طلبان پیروز میدان بودند! لذاست که نمی توان پیروزی ظاهری جبهه مقابل را خیلی جدی گرفت! با این حساب معلوم نیست اکنون که مشارکت مردم در انتخابات به نحو غیر منتظره ای افزایش پیدا کرده است، چه بهانه ای برای اینان باقی خواهد ماند؟ اصلاح طلبان به کدام آرای خاموش می خواهند برای توجیه شکست خود تکیه کنند؟! مجبورید راه ما را پیش بگیرید از جمله بحث هایی که برای دلداری دادن به حامیان شکست خورده جبهه اصلاحات مطرح می شد، اجتناب ناپذیر بودن راهی بود که اصلاحات در کشور آغاز کرده بود. این گونه وانمود می شد که راهی در مسیر توسعه کلید خورده است و دولت نهم نیز مجبور است در همین مسیر حرکت کند. دولت می تواند این مسیر را کُند کند، اما نمی تواند روند آن را متوقف یا معکوس کند. سید محمد خاتمى صراحتا در این خصوص ادعا کرد: «بازگشت به پيش از دوم خرداد محال است.» خبر آخرین دیدار خاتمی با خبرنگاران را روزنامه شرق این گونه منعکس کرد: «مراسم خيرمقدم كه تمام مى شود در حلقه فشرده مهمانانش كه توام با فلاش هاى پشت سرهم دوربين هاست به سمت تريبونى كه از قبل برايش تدارك ديده اند مى رود تا چند كلامى هم از خودش و كابينه اش بگويد. همه در اطرافش مى ايستيم و اين نخستين بار است كه محافظانش مهربانتر از هميشه اجازه مى دهند به رئيس جمهور نزديك شويم! خاتمى نگاهى به چهره هاى منتظر و مضطرب ما مى اندازد و با طيب خاطر يك نكته را يادآورى مى كند:"هم مسئولان، هم دنيا، هم مردم و هم شما بدانيد و مى دانيد كه اگر تغييراتى در روحيه حكومت ايران ايجاد شود، برگشت به قبل از دوم خرداد محال است. اين ملت رشد خود را كرده است و هرچند اولين مطالبه اش معيشت است، ولى مهمترين مطالبه اش نيست."» خاتمی همچنین در این کنفرانس مطبوعاتی گفت:«آنها(مردم) به هيچ نظامى جز نظام مردم سالارى تن نمى دهند و مدافعان مردم سالارى بايد بدون افراط و تفريط اين مسير را بپيمايند. ايجاد عدالت در جامعه مهم است ولى تا زيرساخت هاى جامعه را محكم نكنيم، توسعه يافته نباشيم و نتوانيم تكنولوژى توليد كنيم، هرگز درآمد مطلوب براى توزيع نداريم.» مفهموم این همه تاکید این بود که احمدی نژاد هم ناگزیر است همان راه ما را تداوم بخشد. شرق در سرمقاله اش با عنوان "آن 30 میلیون نفر" نوشت:«شكى نيست كه جامعه ايران خود را در مسير تحولات رو به پيشرفت جهانى و بشرى قرار داده است، پيشرفت در زمينه هاى مختلف سياسى، اجتماعى و... و با رويكردى مبتنى بر آزادى، دموكراسى و حقوق بشر. بنابراين دولت هايى كه مى آيند و گروه ها يا احزابى كه قدرت را در دولت به دست مى گيرند، قادر به سد كردن اين راه نيستند. اما آنها مى توانند موانعى براى دير دست يافتن به پيشرفت بر محوريت حقوق و آزادى هاى اساسى و بشرى شوند. اما موانعى موقت و نه سدى محكم و آسيب ناپذير. همان طور كه دولت ها و احزاب مى توانند موانع را برطرف كرده و به اين روند پيشرفت شتاب دهند.» سؤالی که وجود دارد این است که اکنون داعیه داران آن روز چه خواهند گفت؟ مگر نه این است که در این انتخابات حتی اصلاح طلبان هم در جبهه گفتمانی احمدی نژاد و عدالتخواهان سخن گفتند؟ با این حساب کدام خط و کدام گفتمان با تمام سرعت به سمت قبرستان تاریخ در حال حرکت است؟ آیا هنوز هم می توانند ادعا کنند که مسیر دوم خرداد تخلف ناپذیر است؟! کشور را یک جناح خاص نمی تواند به تنهایی اداره کند. ما هم هستیم! وقتی نشانه های شکست پیدا شد، همه از ضرورت به کار گیری همه توان کشور برای پیشبرد امور سخن می گفتند و اینکه باید از همه ظرفیت ها استفاده کرد. البته پاسخی نمی دادند که چرا خود از همه ظرفیت ها استفاده نکرده اند! می گفتند کشور را یک جناح به تنهایی نمی تواند اداره کند، بنابراین ما هم هستیم و جای هیچ گونه نگرانی نیست. در واقع این گونه وانمود می کردند که شکست انتخاباتی به معنای کنار گذاشتن صاحب نظران و مدیران 20 سال گذشته نمی تواند باشد و نخواهد بود. شکست خوردگان انتخابات گمان می کردند میزهای مدیریتی را همچنان در دست خواهند داشت. محمد قوچانی در شرق مدعی شد در ایران از یک توسعه نامتوازن برخورداریم و نتيجه چنين توسعه نامتوازنى جامعه اى دوقطبى است كه هيچ يك از دو قطب آن توان حذف يكديگر را ندارند و در عين حال امكان توفيق را به ديگرى نمى دهند. او در سرمقاله دوم تیرماه نوشت:«برخلاف نظر كسانى كه معتقدند يكدست شدن حاكميت به سقوط قدرت منتهى مى شود آن چه رخ خواهد داد نه سركوب و نه رشد بلكه ركود و تداوم بحران كارآمدى است چرا كه اجماع ملى براى توسعه وجود ندارد. دولتى كه نامزد "الف" انتخابات فردا تشكيل مى دهد اجماع نخبگان را ندارد و دولتى كه نامزد "ب" اين انتخابات تشكيل خواهد داد حمايت توده هاى سازمان نيافته و مدرن نشده را ندارد. جمعه روز مهمى است. اما از آن مهمتر روز شنبه است!... مى توان گفت فردا همه چيز پايان نمى يابد، چه پيروز ميدان باشيم چه بازنده آن.» در واقع اصلاح طلبان گمان نمی کردند کسی کرسی های چند ده ساله مدیریتی را به نیروهای تازه نفس بدهد و برخی شریان ها را به روی کسانی که چندان به نفع مصالح ملی عمل نکرده اند، برای همیشه ببندد. حسن روحانی هم صراحتا اعلام کرد:«هيچ كدام از جناح ها نبايد خانه نشين شوند.» او تصریح کرد:«ما به همه ملت ايران نياز داريم و همه جناح ها بايد در كشور نقش داشته باشند، هيچ جناحى نمى تواند به تنهايى كشور را اداره كند. اين اشتباه بزرگى است كه كسى فكر كند در كشور يك جناح مى تواند حاكم و جناح ديگر خانه نشين شود، اين اشتباه بزرگ سياسى و اشتباه بزرگ تاريخى است. همه جناح ها بايد حضور داشته باشند و ما بايد به دنبال آشتى ملى و نه به دنبال تفرقه باشيم.» اصلاح طلبان می گفتند باید "خط نفرت" را کنار گذاشت! سؤالی که وجود دارد این است که آیا اینان امروز هم می توانند به کرسی های خود و تداوم روند مدیریتشان دل خوش کنند یا می بایست این همه را از این به بعد در خواب های آشفته و رؤیاهای مشوش جستجو کرد؟ قهرمان ساختن از کاندیدای بازنده خط دیگری که اصلاح طلبان بعد از انتخابات سوم تیر دنبال کردند، قهرمان سازی از کاندیدای بازنده انتخابات بود. در این خط سیر کاندیدای شکست خورده شخصی فداکار جلوه داده می شد که خود را هزینه راه اصلاحات کرده است. غلامحسين كرباسچى در این خصوص گفت:«هاشمى رفسنجانى با پيش بينى همه مشكلات، نارسايى ها، گرفتارى هاى سيستم انتخاباتى، نحوه تبليغات و صف بندى هاى موجود كشور و اختلاف نظر و سليقه ها با ايثار و فداكارى به صحنه آمد تا اگر بتواند در خدمت مردم و انقلاب باشد، اما مردم به هر دليلى وى را انتخاب نكردند.» او و بانیان این جبهه البته علاقه ای به تشریح دلایل این عدم انتخاب مردم نداشتند، بلکه تنها از فداکاری کاندیدای شکست خورده خود سخن می گفتند! حميدرضا جلايى پور عضو شوراى مركزى جبهه مشاركت هم عملكرد هاشمى رفسنجانى در نهمين دوره انتخابات رياست جمهورى را "اقدامى جالب توجه از منظر رفتارهاى دموكراتيك" ارزيابى كرد. او گفت:«عملكرد هاشمى رفسنجانى نشان داد كه او هنوز سياستمدارى است كه در مقاطع حساس مى تواند به اقدامات تاريخى دست بزند و اين نكته اى است كه نبايد در شلوغى فضاى پس از انتخابات و نتيجه به دست آمده فراموش شود.» آیا امروز هم می توان از میرحسین موسوی که با آمدنش بازی خاتمی را به هم ریخت، قهرمان ساخت؟ این سؤالی است که اصلاح طلبان باید به آن پاسخ دهند. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]
-
گوناگون
پربازدیدترینها