محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853125601
حماس دوباره زنده می شود
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) در حالي بيست و يكمين سالگرد تاسيس جنبش مقاومت اسلامي حماس را جشن ميگيرد كه مردم غزه در محاصره شديد اقتصادي بسر ميبرند و سران عرب و مجامع بين المللي هيچ تحركي از خود انجام نميدهند. جنبش مقاومت اسلامي (حماس) در واقع پاداش پيروزي در انتخابات سال 2006 را دريافت ميكنند كه در انتخابات آزاد و دموكراتيك 25ژانويه 2006با راي مستقيم مردم برگزيده شدند. در پي پيروزي حماس در اين انتخابات و تشكيل دولت فلسطين به رهبري اين جنبش بود كه كشورهاي غربي و در صدر آن آمريكا و اتحاديه اروپا،اسرائيل به محاصره اقتصادي ملت فلسطين پرداختند و با قطع تمام كمكهاي خود به دولت فلسطين، حماس را براي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي تحت فشار قرار دادند. "حماس" نام اختصاري "حركة المقاومه الاسلاميه " بوده كه جنبش مقاومت مردمي ـ ملي است كه تلاش ميكند زمينه را براي آزادي و رهايي ملت فلسطين از ظلم و جور و همچنين آزاد سازي سرزمين غصب شده و مقابله با طرح صهيونيستي فراهم آورد. جنبش"حماس" يك جنبش جهادي بمعناي فراگير كلمه و بخشي از فرآيند نهضت اسلامي است كه معتقد است، اين نهضت، بهترين شيوه جهت آزاد سازي فلسطين از رود تا درياست. "حماس" يك جنبش مردمي، و به تعبيري عملي عبارت از جريان گسترده مردمي و ريشه در آحاد مردم فلسطين و امت اسلامي دارد. "حماس" عقايد و مباني اسلامي را اصلي ثابت براي هر تلاش عليه دشمن ميداند. دشمني كه با مبنائي اعتقادي پرچمدار دشمني با همه حركتها و طرح بيدارگري است. جنبش “حماس” همة آناني را كه به اصول جنبش معتقد بوده و آماده پذيرش پيامدهاي درگيري و مقابله با طرح صهيونيسم باشد، در صفوف خود جاي مي دهد. * آرم جنبش آرم جنبش متشكل از عكسي از گنبد الصخره در وسط كه نقشة كوچكي از فلسطين بر بالاي آن قرار دارد و پرچم هاي قوسي شكل فلسطين گنبد را در برگرفتهاند به گونهاي رسم شدهاند كه انگار آن را در آغوش گرفتهاند بر پرچم سمت راستي عبارت “ لا اله الا الله ” و بر پرچم سمت چپي عبارت “ محمد رسول الله ” نوشته شده است. در قسمت زيرين گنبد عكس دو شمشير به شكل ضربدر جاي دارد و چارچوب زيرين قبه را تشكيل مي دهند. كلمه فلسطين در بخش زيرين تقاطع دو شمشير حك شده و عبارت حركه المقاومه الاسلاميه ـ حماس ـ ( جنبش مقاومت اسلامي فلسطين ـ حماسـ) نيز در قسمت زيرين آرم و بر روي نواري نوشته شده است. عكس مسجد و عبارت لا اله الا الله و محمد رسول الله سمبلي از اسلاميت مسأله فلسطين بوده و ژرفاي اعتقادي آن را نشان مي دهد. در حاليكه خود نقشه مبين موضع اصولي و ثابت جنبش “حماس” در قبال درگيري موجود با صهيونيست ها بوده و اينكه هدف غايي اين درگيري همانا آزاد سازي كل فلسطين با مرزهاي مشخص شده در قيموميت از لوث اشغالگري و نيز بيانگر مخالفت جنبش با محدود سازي آرمان فلسطين در محدوده سرزمين هاي اشغالي 1948 مي باشد. و امّا دو شمشير كه چون هميشه در انديشه عربي نشانگر توان و پاكي است. جنبش “حماس” كه درگير كشمكش با اشغالگري است كه به هيچ كس از ارزش هاي انساني پايبند نيست، توان و نيروي خود را بدون هيچ انحراف و انعطافي متوجه خصم حقيقي اش مي كند. * شكل گيري و پيشرفت گرچه جنبش مقاومت اسلامي "حماس" بيانيه اعلام موجوديت خود را در 15 دسامبر 1987 م منتشر ساخت، اما ريشه هاي شكل گيري جنبش به دهه هاي چهل اين قرن (ميلادي) باز مي گردد. به ديگر سخن “حماس” امتدادي از جماعت اخوان المسلمين بشمار مي رود. اخوان المسلمين پيش از اعلام موجوديت جنبش اسامي ديگري براي بيان مواضع سياسي خويش در قبال مسأله فلسطين از جمله “المرابطون علي ارض الاسرا ” و “جنبش مبارز اسلامي ”و.. استفاده كرده بود. * انگيزه پيدايش شكل گيري جنبش مقاومت اسلامي “حماس” نتيجه فعل و انفعال عوامل عديدهاي است كه ملت فلسطين از فاجعه نخست سال 1948 بطور اعم و شكست سال 1967م بطور اخص به آن دچار شده و اين عوامل از دو عامل بنيادين نشأت مي گيرند كه عبارتند از: تحولات سياسي مسأله فلسطين و شرايطي كه تا پايان سال 1987م بدان رسيده بود و ديگري رشد بيداري اسلامي در فلسطين و وضعيتي كه در نيمههاي دهه هشتاد (ميلادي) پديد آمده بود. الف ـ تحولات سياسي مسأله فلسطين: از آنجائيكه بتدريج براي ملت فلسطين روشن گشت كه آرمانش، كه براي او حكم مرگ و زندگي را داشته و جنگ تمدن ها ميان عربها و مسلمانان از يكسو و صهيونيستها از سوي ديگر ميباشد، پس از وقوع فاجعه، دگرگون و به مسأله آوارگان يا زدودن آثار تجاوز و چشم پوشي از دو سوم فلسطين (در پي شكست سال 1967) در آمده است، خود زمام امور قضيهاش را بدست بگيرد و در نتيجه سازمان آزاديبخش فلسطين و گروههاي مقاومت مردمي تأسيس شدند. امّا مشي انقلاب فلسطين كه در سازمان آزاديبخش تبلور يافته بود در دهه هشتاد به سبب تحولات داخلي و خارجي دچار تغييراتي شد كه موجب تضعيف آن شده و ديدگاهايش متزلزل گشت. البته دهة هفتاد نيز شاهد تحولات بسياري بود كه همگي حكايت از آن داشت كه اين امكان وجود دارد سازمان آزاديبخش راه حل ميانهاي را كه در واقع به زيان مردم و امت بوده و با نص صريح منشور ملي فلسطين مغايرت دارد، بپذيرد. اين علايم و احتمالات پس از امضاي قرارداد كمپ ديويد و تجاوز صهيونيستها به جنوب لبنان و محاصره بيروت در سال 1982 به طرحهاي روشن و روبه رشد فلسطيني بدل گشت. محاصره بيروت برغم پايداري تاريخي مقاومت فلسطيني در آن بزرگترين توهيني بود كه امت پس از جنگ 1967 بخود ديده بود و يك پايتخت عربي به مدت سه ماه در محاصره بود بدون آنكه با هرگونه عكس العمل قابل توجه عربي مواجه شود، همين امر موجب تضعيف ساف و خروج آن از لبنان شد و نهايتاً گرايشات درون سازماني (ساف) كه قايل به دستيابي راه حل سازش با دشمن بودند، بطور جدي مطرح شدند. طرح هاي سازش دربرگيرنده، چشم پوشي از اصول بنيادين قاعده مناقشه و كشمكش با طرح صهيونيستي بود و عبارت بودند از: 1ـ برسميت شناختن حق موجوديت براي رژيم صهيونيستي در سرزمين فلسطين 2ـ چشم پوشي از بخش عمدهاي از خاك فلسطين به نفع صهيونيستها. در چنين شرايطي كه با اقبال رهبران ساف مواجه گرديد، راهبرد مبارزه مسلحانه كم رنگ شد، همانگونه كه توجه عربي ـ بين المللي به مسأله فلسطين كمتر و كمتر شده بود. در همين حال اكثر كشورهاي عرب با غرض يا بي غرض و با روحيهاي تنگ نظرانه درصدد جا انداختن و تثبيت مفهوم اقليمي بودند بويژه اينكه اتحاديه عرب در اجلاس رباط (1974م) طي مصوبهاي سازمان آزاديبخش فلسطين را تنها نماينده قانوني ملت فلسطين برشمرد. با شروع جنگ عراق و ايران مسأله فلسطين براي جهان عربي ـ بين المللي كاملاً به يك مساله حاشيهاي بدل گشت به موازات اين رويداد، سياست رژيم صهيونيستي متأثر از تشويقها و حمايتهاي بيدريغ آمريكا خيره سرانهتر و گستاخانهتر ميگشت. خاصه اينكه سال 1981 شاهد چند رويداد حساس بود و از آن جمله امضاي قرار داد همكاري هاي استراتژيك ميان رژيم صهيونيستي و امريكا، الحاق بلنديهاي اشغالي جولان سوريه به رژيم صهيونيستي و نيز انهدام رآكتورهاي هستهاي عراق توسط بمب افكن هاي صهيونيستي. در حاليكه كشورهاي عرب دل به سراب اميد حكومتهاي آمريكا بسته و اميدوار بودند، راديكاليسم صهيونيستي با هيمنه احزاب راستگرا بر مراكز قدرت به رشد و تحكيم خود ادامه مي داد. سياست بازدارنده اي كه رژيم صهيونيستي از ساليان دراز در پيش مي گرفت، هيچگاه محل اختلاف نبوده است و دقيقاً به همين دليل و با خيره سري كامل عمليات “حمام الشط” ـ آبتني كنار دريا ـ را به اجرا گذاشت، عملياتي كه طي آن مقر سازمان آزاديبخش فلسطين در تونس (1985م) بمباران گرديد. اين عمليات از سوي آمريكا مورد تائيد قرار گرفت.آمريكائي كه عربها به آن بسيار اميد داشتند تا تحقق بخش آرزوها و خواستههاي اجلاس هاي متعددشان باشد !!. در عرصه بين المللي نيز ايالات متحده آمريكا گام هاي بلندي برداشته و از اتحاد جماهير شوروي بسيار فاصله پيدا كرده بود و توانست خواستهها و هيمنه خود را نه تنها بر منطقه كه بر سرتاسر جهان تحميل كند. مشكلات و چالش هاي روزمره در درون پيكرة اتحاد جماهير شوروي ايجاب مي كرد كه شوروي به اوضاع دروني خود بپردازد و لذا اين توجه و عنايت منتج به دگرگوني در اولويتهاي اتحاد جماهير شوروي و عقب نشيني تدريجي آن از تنشها و كشمكش هاي منطقه و باز گذاردن مجال و ميدان بر آمريكائيان شد. نقش شوروي در منطقه طوري پايان يافت كه هيچكس از دولتهاي عرب و اكثريت گروههاي فلسطيني انتظارش را نداشتند و در نتيجه آسيب هايي به مواضع سياسي آنان در قبال درگيري موجود رسايد. ب ـ محور بيداري اسلامي: فلسطين هم بسان ديگر كشورهاي عرب شاهد رشد و نمو بيداري اسلامي ملموسي بود و همين امر باعث شد تا نهضت اسلامي بلحاظ انديشه و سازماندهي در فلسطين اشغالي 1948 و همچنين در ميان محافل و مجامع فلسطيني خارج مرزها رشد و توسعه يابد. بطوريكه جريان و طيف اسلامي در فلسطين بخوبي به اين قناعت رسيد كه با چالش بالقوهاي مواجه ميباشد كه پيامدهاي آن عبارتند از: نخست: اينكه مسأله فلسطين تا پائين ترين پله نردبان اولويتهاي كشورهاي عربي تنزل پيدا كرده است. دوم: اينكه طرح و پروژه انقلاب فلسطين از رويارويي با طرح صهيونيستي و پيامدهاي آن به صورت همزيستي با آن و محدود كردن اختلافها در شرطهاي اين همزيستي در آمده است. در سايه اين دو عقب نشيني و انباشت پيامدهاي منفي و سركوبگرانه و جائرانه صهيونيستي برضد ملت فلسطين از يكسو و نضج انديشه مقاومت در ميان احاد مردم فلسطين چه در داخل و يا خارج آن ضرورت يك طرح و برنامه فلسطيني ـ اسلامي ـ جهادي بيش از پيش احساس مي شد و شكل و شمايل اوليه آن در گروه جهادي سال 1981 و نيز گروه شيخ احمد ياسين در سال 1983 و غيره ترسيم شد. اواخر سال 1987 شرايط و بستر براي بروز و ظهور طرح نويني كه با طرح صهيونيستي و گسترش آن مقابله كند و بر مباني جديد و متناسب با دگرگونيهاي داخلي و خارجي استوار باشد، به حد كافي نضج و رشد پيدا كرده بود. جنبش مقاومت اسلامي “حماس” پاسخي طبيعي بود به شرايطي كه ملت فلسطين و آرمان عدالتخواهانهاش از زمان تكميل شدن اشغال فلسطين از سوي صهيونيستها در سال 1967 به خود ديده بود. آگاهي عمومي در ميان آحاد مردم و نيز آگاهي شاخص و متمايز جريان اسلامي در تبلور طرح جنبش مقاومت اسلامي كه نشانه هاي آن در دهه هشتاد شكل گرفته بود، سهم وافري داشت، بطوريكه شاخه هايي براي سازوكار مقاومت تأسيس گرديد همچنين از سال 1986 بستر و پايگاه مردمي جريان اسلامگرا، با هدف آمادگي عملي جهت پيشبرد مقابله مردمي با اشغالگري صهيونيسم ايجاد شد. رويارويي دانشجويان دانشگاههاي النجاح و بيرزيت در كرانه باختري و همچنين درگيري دانشجويان دانشگاه اسلامي غزه با نيروهاي اشغالگر شرايط و زمينه مناسب براي پيوستن تودههاي مردم فلسطين به جريان مقاومت ضد اشغالگري را فراهم آورد خاصه اينكه سياستهاي جائرانه، اقدامات سركوبگرانه و روشهاي قهرآميزي كه صهيونيستهاي اشغالگر در پيش گرفته بودند، در وجود و درون شهروند فلسطيني انباشته و متراكم شده به انگيزهاي مضاعف براي مقاومت و رشادت در برابر اشغالگري تبديل شده بود. * تحول و دگرگوني اقدام جنايت آميز يك راننده كاميون صهيونيست كه در تاريخ 6/12/1987 يكدستگاه وانت كارگران عرب را در اردوگاه پناهندگان فلسطيني جباليا زير گرفت و چهار تن از فرزندان ملت فلسطين را به شهادت رساند، مثابه اعلان ورود به مرحله نويني از جهاد و مبارزات مردم فلسطين بود و لذا پاسخ به اين جنايات آشكار همانا اعلام بسيج عمومي بود. نخستين بيانيه جنبش مقاومت اسلامي (حماس) روز 15/12/1987 صادر و بدينسان مرحله ديگري از مبارزات مردم فلسطين برضد اشغالگري تجاوزكارانه صهيونيستي آغاز گرديد. در اين مرحله جريان و طيف اسلامي به منزله نوك پيكان و سرنيزه مقاومت گشت. ظهور جنبش (حماس) نگراني دشمن صهيونيستي را برانگيخته و سرويس هاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي نيروهاي خود را براي پي گيري جنبش و شناسائي رهبران آن بسيج كردند، مقام هاي اشغالگر بمحض اينكه دريافتند، تودههاي مردم به فراخوانهاي جنبش در خصوص اعتصابات و ساير فعاليتهاي مقاومت خيلي راحت پاسخ ميدهند و از آن استقبال مي كنند و چون منشور جنبش منتشر گشت صهيونيست ها خيلي سريع به دستگيري و بازداشت كادرهاي جنبش و هواداران آن روي آوردند. پردامنه ترين موج بازداشت و دستگيريهايي كه جنبش در معرض آن قرار گرفت در ماه مه 1989 روي داد و طي آن شيخ مجاهد احمد ياسين رهبر و بنيانگذار جنبش دستگير شدند. بدنبال گسترش و تحول راهكارهاي مقاومت از سوي جنبش كه به شكل اسارت گرفتن سربازان صهيونيست (زمستان 1989) و ابتكار جنگ سلاح سرد در سال 1990 بود، موج بازداشت و دستگيري هاي وسيعي در صفوف جنبش (دسامبر 1990) صورت گرفت و مقام هاي اشغالگر به تبعيد چهار تن از مسؤلان و رهبران جنبش مبادرت ورزيدند و عضويت در جنبش را جرم و جنايتي دانستند كه مستحق عقوبت و مجازاتهاي سنگيني است! حماس در اواخر سال 1991 با اعلام شاخه نظامي خود موسوم به گردان هاي شهيد عزالدين قسام وارد مرحله ديگري از پيشرفت و تطور خود شد. نمودار فعاليتهاي ضد صهيونيستي اين واحد ( شاخه نظامي) حركت روبه رشدي به خود گرفت به طوريكه در دسامبر 1992 رزمندگان جنبش عمليات به اسارت گرفتن سرباز “نسيم توليدانو” را به مورد اجرا در آوردند. در پي اين عمليات مقامهاي اشغالگر به بازداشت و دستگيري وسيع هواداران و افراد جنبش دست زدند و اسحاق رابين نخست وزير وقت دشمن صهيونيستي در يك اقدام بي سابقه تصميم به تبعيد 415 تن از فرزندان مخلص اين ملت (فلسطين) گرفت تا به خيال خود جنبش حماس را مجازات كرده باشد، تبعيديان جنبش هاي حماس و جهاد اسلامي نمونهاي كم نظير از پايبندي و تمسك رزمنده مجاهد به سرزمينش را تحت هر شرايط و به هر بهايي را به مقصد ظهور رساندند. اين عزيزان كاري كردند كه رابين مجبور شد با بازگشت آنان كه يكسال را در برهوت و در اردوگاه موقت مرج الزهور جنوب لبنان گذرانده بودند، موافقت كند. تبعيد اين شمار قابل توجه به هيچ وجه نتوانست فعاليت جنبش “حماس” و شاخه نظامي آن را متوقف سازد، بلكه سال 1993 شاهد رشد محسوس درگيريهاي مردمي با نيروهاي اشغالگر صهيونيستي بود و اين رشد با روند فزاينده عمليات و حملات نظامي عليه سربازان و شهركنشينان اشغالگر همراه بود. و اين مهم دشمن را بر آن داشت تا در تلاشي مذبوحانه و با اين گمان كه جلوي رشد دامنه و گستره مقاومت را بگيرد، كرانه باختري و نوار غزه را منطقه بسته اعلام كند. در فوريه 1994 يك شهرك نشين تروريست يهودي بنام باروح گلداشتاين در اقدامي جنايتكارانه نمازگزاران مسجد الخليل را به رگبار بست كه بر اثر آن 30 فلسطيني شهيد و قريب به 100 تن ديگر مجروح شدند. حجم سنگين اين جنايت و فعل و انفعالات آن جنبش “حماس” را واداشته تا جنگ فراگيري را بر ضد اشغالگري صهيونيستي اعلام و محدوده عمليات خود را گسترش دهد بطوريكه هر اسرائيلي را كه زمين عربي داخل فلسطين را متصرف گردد، شامل شود تا صهيونيست ها مجبور شدند به جنايات خود عليه غير نظاميان بي دفاع فلسطين پايان دهند. امروزه جنبش “حماس” به عنوان نيروي شماره يك رودر روي پروژه صهيونيستي ايستاده است و برغم حملات فراگير و خصمانهاي كه با آن مواجه گرديد، همچنان نيروي اساسي حافظ پويايي و تداوم آرمان فلسطين بشمار مي رود و به همة احاد امت عرب و اسلامي و آزادگان جهان اطمينان ميدهد كه ميتوان در برابر پروژه صهيونيستي كه از دهه نود در دوران طلائي بسر مي برد مقابله كرد و بأذن پروردگار آن را شكست داده و از ميان برداشت. * درگيري با صهيونيست ها در انديشه "حماس" جنبش “حماس” بر اين باور است كه درگيري با صهيونيستها در فلسطين مسأله هست و نيست بوده و يك درگيري سرنوشت ساز تمدني ميباشد و پايان آن تنها بواسطه زدودن و محو علّت كه همانا حضور زورمدارانه و نامشروع صهيونيستي در فلسطين، غصب زمين فلسطين و اخراج و طرد اهالي و ساكنان آن است، امكان پذير خواهد بود. جنبش “حماس”رژيم صهيونيستي را نه يك كيان(موجوديت) با مطامع محلي كه يك پروژه خصمانة جهاني ميبيند. حماس اين طرح را مكمل توسعه طلبيهاي نيروهاي استعمار نوين مي داند كه درصدد است با ايجاد تفرقه، تجزيه و انتزاع ريشههاي تمدن و تثبيت هيمنه اقتصادي، سياسي، نظامي و حتي فكري ضمن جلوگيري از شكل گيري هرگونه جبهه پيشرو، بر مقدرات و منابع و ثروتهاي امت چنگ بيندازد. رژيم صهيونيستي ابزاري كارا براي شكستن خط ارتباطي و پيوند جغرافي ميان كشورهاي محور عربي و راه كاري جهت فرسايش و تحليل بردن امكانات، منابع و تلاشهاي امت بوده و سرنيزه و نوك پيكان نشانه رفته بسوي هر طرح بيدارگرانهاي بشمار ميرود. گرچه فلسطين به عنوان پايگاه و نقطه شروع طرح صهيونيستي، عرصه و ميدان اصلي رويارويي با اين طرح شوم گشت ولي دامنه خطرات و تهديدهاي اين پروژه صهيونيستي گسترش خواهد يافت تا همه كشورهاي اسلامي را شامل شود. جنبش “حماس” معتقد است كه خطر صهيونيستي از بدو شكل گيرياش تهديدي براي كل كشورهاي عربي و عمق استراتژي (كشورهاي اسلامي) آن بوده است امّا سال هاي دهة نود تحولات و دگرگوني هاي بزرگي به خود ديد و اين خطر بالقوه و بي حد و مرز را به خوبي نماياند. “حماس” بر اين باور است كه بهترين شيوه و راه كار براي پيشبرد درگيري و كشمكش با دشمن صهيونيستي، بسيج توانمنديهاي ملت فلسطين براي برافراشتن پرچم جهاد و مبارزه بر ضد حضور نامشروع صهيونيستي در فلسطين به هر وسيله ممكن ميباشد و اينكه تا زمان تكميل شدن شرايط تعيين سرنوشت نبرد با دشمن صهيونيستي بواسطه بيداري امت عربي و اسلامي، فراهم شدن ساز وكار اقتدار و بسيج امكانات وحدت اراده و تصميم گيري سياسي، شعله مبارزه روشن بماند. با ايمان به قداست فلسطين و جايگاه اسلامي آن و درك ابعاد و خطرات پروژه صهيونيستي در فلسطين حماس بر اين اعتقاد است، تحت هيچ شرايطي نميتوان ذرهاي از خاك فلسطين را ناديده انگاشت و يا اشغال آن از سوي صهيونيسم را برسميت شناخت، كه مردم فلسطين و هر عرب و مسلماني بايد خود را براي پيكار با صهيونيستها تجهيز نمايند تا همانگونه كه به آن مهاجرت كردند از آن خارج شوند. * فعاليت نظامي در خط مشي "حماس" رژيم صهيونيستي بمثابه يك طرح ضد خيزش عربي و اسلامي است و اگر ضعف و ناتواني امت اسلام نبود، بي شك صهيونيستها نمي توانستند به رؤياي برپائي دولت خود بر روي خاك فلسطين جامه عمل بپوشانند. و اين حقيقتي است كه صهيونيست ها بدان واقف بوده و مخالفت خود را با هرگونه برنامهاي كه بر توانمندي هاي عربي و اسلامي مي افزايد، بالقوه و بالفعل به نمايش مي گذارند. چرا كه صهيونيست ها بر اين باورند كه هر تلاش در جهت بيداري و پيشرفت عربي و اسلامي، خطري راهبردي براي اسرائيل محسوب مي شود. صهيونيستها همچنين معتقدند كه وحدت توان عربي و يا اتحاد آن بر مبناي طرح خيزشي جامع مي تواند خطري بنيادين براي دولت عبري باشد و همين اعتقاد و باور، رهبران دولت صهيونيستي را از بدو شكل گيري بر آن داشت تا با استفاده از سلاح اقتصاد خود را از كيان و موجوديتي بيگانه و ناموزون در فضاي عربي ـ اسلامي به بخشي از آن تبديل كند. و اين موضوع بخوبي نشان مي دهد كه چگونه هواداران سازش زير بار مسايل اقتصادي بر ترويج طرحهايي اينچنيني پافشاري دارند. از همين جا مي توان نقش فعاليت نظامي در سياستگذاري جنبش "حماس" را دريافت. فعاليت نظامي ابزار راهبردي جنبش در رويارويي و مقابله با پروژه صهيونيسم محسوب مي شود، اين ابزار ـ با توجه به نبود طرح جامع عربي ـ اسلامي براي آزاد سازي و رهايي ـ همچنين يگانه ضمانت تداوم درگيري و سرگرم سازي دشمن صهيونيستي و بازداري او از توسعه فرا مرزي خواهد بود. كما اينكه بعد راهبردي فعاليت نظامي، راهكار بنيادين ملت فلسطين براي شعله ور نگاهداشتن درگيري در فلسطين اشغالي و جلوگيري از تلاش هاي مذبوحانه اسرائيل براي انتقال كانون بحران و تشنج به ساير نقاط جهان عربي ـ اسلامي بحساب مي آيد. همچنين فعاليت نظامي بمثابه ابزاري بازدارنده جهت بازداشتن صهيونيست ها از استمرار در هدف قرار دادن امنيت ملت فلسطين ميباشد. عملياتي كه جنبش در پاسخ به جنايت باروخ گلدشتاين تروريست ( كشتار نمازگزاران حرم ابراهيمي ) انجام داد، بخوبي كارايي اين ابزار به اثبات رسيد. همچنين تداوم اين مشي و حتي گسترش آن مي تواند صهيونيستها را تحت فشار قرار داده و مجبورشان سازد به اينكه اقدامات خصمانة خود عليه منافع و حقوق شهروندانمان در كرانه باختري و نوار غزه را پايان دهند. جنبش “حماس” بر اين باور است كه ادغام شدن اسرائيل در منطقه عربي ـ اسلامي به تأخير در هر طرح بيدارگرانه و خيزشي امت انجامد، چه اسرائيل برخوردار از حمايتهاي بيدريغ آمريكا و منظومه فرهنگي آن در پي آنست تا از ضعف امت عربي در برابر خود بهرهبرداري كرده و در خدمت اجراي پروژه سازش درآورد و از خلال آن اقتصاد كشورهاي عربي و امكانات گوناگون آنها را در منظومه جديدي به محوريت اسرائيل پيوند زند. مقاومت جنبش “حماس” در برابر اشغالگران متوجه يهود به عنوان دين نبوده بلكه عليه اشغالگري، حضور نامشروع و اقدامات سركوبگرانه آن مي باشد. اين مقاومت آنگونه كه اسرائيل و طرفداران سازش سياسي مبتني بر اصل برهم خوردن موازنه قوا مدعياند، به فرآيند سازش مرتبط نيست، چرا كه مقاومت قبل از انعقاد قرار داد مادريد آغاز شده بود. و از طرفي جنبش با هيچ يك از طرفهاي بين المللي هيچ گونه خصومت و يا جنگي نداشته و اصولاً حمله به منافع و تأسيسات ديگر كشورها در سياست آن نيست، زيرا قلمرو مقاومت ضد اشغالگري صهيونيستي خود را در داخل اراضي اشغالي فلسطين محصور مي داند و حتي زمانيكه صهيونيستها تهديد كردند نبرد با “حماس” را به خارج از مرز سرزمينهاي اشغالي انتقال خواهند داد. جنبش “حماس” مقامهاي صهيونيستي را نسبت به عواقب چنين اقدامي برحذر داشتند و اين خود علاقمندي شديد جنبش به عدم توسعه دايره و دامنه درگيري را نشان مي دهد. جنبش "حماس" در مقاومت ضد اشغالگري خود پيوسته بر اهداف نظامي تأكيد داشته و تلاش ميكند حتي الامكان در جريان مقاومت و پايدارياش به غير نظاميان آسيبي نرسد و حتي در برخي موارد كه غير نظاميان در خلال عمليات مقاومت آسيب ديدهاند در وضعيت دفاع از خود و يا مقابله به مثل و در پاسخ به كشتارهاي بي رحمانهاي كه عليه غير نظاميان و مردم بي گناه فلسطين بمورد اجرا در آمده بود از خود واكنش نشان نداده است، نظير كشتاري كه حرم ابراهيمي شهر الخليل اتفاق افتاد و طي آن جمعي از فلسطينيان كه در حال اداي نماز در داخل مسجد بودند بدست شهركنشينان و نيروهاي اشغالگر به قتل رسيدند. “حماس” براي اظهار علاقمندي شديد خود مبني بر عدم تعرض به غير نظاميان طرفين بارها و بارها پيشنهادات انسان دوستانه را مطرح ساخت كه ناظر بر اين مطلب بود، از هدف قرار دادن غير نظاميان خودداري شود و اينكه آنان خارج از دايره درگيري قرار بگيرند. ولي صهيونيستها اين پيشنهادات را رد كرده و ناديده انگاشتند و با اين عمل خود بر ماهيت تروريستي و بي مبالاتي آنان نسبت به حفظ خونهاي مردم بي گناه فلسطين صحه گذاشت. جنبش "حماس" سخت مقيد است كه در فعاليت هاي مقاومت خود بر ضد اشغالگر اسرائيلي موازين و تعاليم عاليه اسلامي و نيز مباني حقوقي بشر و قانون بينالمللي را مراعات كند. مقاومت مشروع حماس بر خلاف عملكرد صهيونيست ها برخاسته از تمايل به قتل و خونريزي نمي باشد. * موضع جنبش "حماس" در قبال سازش سياسي: جنبش “حماس” بارها و بارها تاكيد كرده است، نه تنها مخالف اصل صلح نبوده كه خواهان و داعي صلح بوده و درجهت تحقق آن تلاش ميكند و نسبت به اهميت جهان شمولي صلح با تمامي كشورهاي جهان اتفاق نظر دارد. اما خواهان صلحي عادلانه است كه حقوق ملت فلسطين در آن مورد توجه قرار گيرد، بنحويكه بتواند از حق آزادي، بازگشت، استقلال و تعيين سرنوشت برخوردار گردد. حماس بر اين باور است موافقتنامههايي كه تا كنون حاصل شدهاند، پاسخگوي آرمان هاي ملت فلسطين نبوده و حتي حداقل انتظارات او را بر نمي آورد اين موافقتنامهها ناعادلانه بوده و به ملت (فلسطين) آسيب و زيان مي رساند و از طرفي متجاوز را بخاطر تعدي، پاداش داده و حقي را كه از ديگران سلب و غصب كرده، برسميت مي شناسد و به عبارتي اين موافقتنامهها تلاشي در جهت تحميل شرايط طرف پيروز و انتظار از طرف مظلوم به دست كشيدن از حقوق حقهاش ميباشد. بنابراين چنين صلح ظالمانهاي با اين شاخصه هاي ستمكارانه نميتواند به موفقيت بينجامد و يا عمري طولاني داشته باشد. اصل سازش سياسي با هر مصدري و با هر مفادي در راستاي اين مطلب خواهد بود كه براي دشمن صهيونيستي حق وجود در بخش عمده سرزمين فلسطين قائل ميشود و صد البته تبعات آن، محروم شدن ميليونها تن از فرزندان ملت فلسطين از حق بازگشت، تعيين سرنوشت و ايجاد دولت مستقل بر سرتاسر قلمرو فلسطين و برپائي نهادهاي ملي دنبال خواهد داشت. اين موضوع نه تنها با ارزشها، منشور و عرف بينالمللي و انساندوستانه منافات دارد كه در دايره محرمات فقه اسلامي قرار گرفته و پذيرش آن جايز نميباشد. سرزمين فلسطين، زمين مبارك اسلامي است كه صهيونيستها با زور و تزوير غصب كرده و مسلمانان موظفند براي بازپسگيري آن و اخراج اشغالگر جهاد كنند. بر همين اساس، جنبش طرح شولدز - بيكر، طرحهاي مبارك، برنامه شاير و فرآيند مادريد ـ واشنگتن را رد كرده است. حماس معتقد است خطرناكترين طرح هاي سازشي كه تاكنون مطرح شدهاند، دردرجه اول قرار داد غزه ـ اريحا است كه در تاريخ 13 سپتامبر 1993 م ميان رژيم صهيونيستي و رهبريت ساف در واشنگتن به امضاء رسيد و همچنين سند اعتراف متقابل ميان طرفين و موافقت نامههاي بعدي كه نامهايي چون قاهره، طابا و غيره برخود داشتند. خطر و تهديد اين موافقتنامه تنها از مضمون آن كه حاكيست صهيونيستها بر سرتاسر فلسطين را برسميت مي شناسد و روابط عربي ـ صهيونيستي را عادي جلوه ميدهد و دست برتر و سلطه گر صهيونيستي را در منطقه باز ميگذارد، نشأت نمي گيرد، بلكه خطر در موافقت طرف فلسطيني نهفته است، گرچه هم نماينده واقعي مردم فلسطين نباشد زيرا چنين اتفاقي بمنزله بستن پرونده فلسطين و محروميت ملت فلسطين از پيگيري مطالبات و حقوق مشروعش و يا بكارگيري ابزارهاي مشروع براي دستيابي به حقوق حقهاش خواهد بود و علاوه بر اين موجب آن خواهد شد تا اغلب مردم فلسطين از حق زندگي در زمين و ميهن خويش محروم شوند و طبيعي است كه پيامدهايي بدنبال خواهد داشت و چه بسا نتايج آن از محدوده ملت فلسطين فراتر رفته تا ملتهاي عربي و اسلامي را شامل شود. * نظر به خطرات بالقوه سازش كه اينك مطرح شده است، جنبش موضعگيري كرده و اين موضع بر موارد ذيل استوار است: 1ـ آگاه سازي مردم فلسطين نسبت به عواقب خطرناك سازش و قرار دادهاي ناشي از آن. 2ـ تلاش در جهت سازماندهي و ايجاد ائتلاف ميان گروههاي معارض روند سازش و تراوشات آن و نيز بيان و اظهار موضع خود در ميادين فلسطيني، عربي و بينالمللي. 3ـ در خواست از رهبران ساف به خروج از مذاكرات با رژيم صهيونيستي و لغو قرار داد غزه ـ اريحا كه تهديدگر موجوديت ملتمان چه در فلسطين و چه خارج از آن در حال و آينده مي باشد. 4ـ برقراري ارتباط با كشورهاي عربي و اسلامي ذيربط و درخواست از آنها به عقب نشيني از مذاكرات، عدم پاسخگويي به توطئه عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي و همياري با ما در مقابله دشمن صهيونيستي و طرح هاي شوم او. * موضع جنبش در قبال گروه ها و سازمان هاي فلسطيني 1) جنبش حماس بر اين باور است كه عرصه فعاليت ملي فلسطيني گنجايش همه نگرشها و اجتهادات را در دايره مقاومت و پايداري مقابل پروژه صهيونيستي دارا بوده و وحدت و يكپارچگي فعاليت ملي فلسطيني هدف عالي است كه همة نيروها و گروهها و فعاليتهاي فلسطيني براي دستيبابي به آن تلاش كنند. 2) حماس مي كوشد با هدف سنگين كردن كفه مشتركات و حوزه اتفاق نظرها بر نقاط اختلاف، با همه گروه ها، نيروها و فعاليت هاي عمومي در اين راستا همكاري و هماهنگي داشته باشد. 3) حماس در راه تحكيم فعاليت مشترك ملي گام برمي دارد و بر اين باور است كه در راهكار و فعاليت مشترك ملي فلسطيني بايستي بر اصل پايبندي به تلاش همه گير براي آزادي فلسطين، عدم پذيرش دشمن صهيونيستي و يا قائل نشدن حقي براي حضور دشمن بر ذره اي از خاك فلسطين استوار باشد. 4) حماس معتقد است در عرصه تلاش ملي دامنه اختلاف در ديدگاهها و اجتهادها هر چه باشد، هيچ كس و تحت هر شرايطي حق ندارد براي تسويه درگيريها و حل چالشها و يا تحميل نظريات و ديدگاههاي خود در درون قلمرو فلسطين خشونت و سلاح را بكار گيرد. 5) حماس بدون هيچ تبعيضي و بدون توجه به دين، عرق و طايفه از مسايل ملت فلسطين پاسداري و دفاع ميكند و اين باور را دارد كه ملت فلسطين چه مسلمان و چه مسيحي ملت واحدي بوده و حق دفاع از سرزمين و آزادي ميهن را براي همه گروه ها و طوايف قائل مي باشد. * موضع جنبش در قبال تشكيلات خودگردان جنبش مقاومت اسلامي فلسطين “حماس” تشكيلات خودگردان را چيزي فراتر از تراوشات قراردادهاي همزيستي با دشمن صهيونيستي نمي داند و معتقد است كه صهيونيست ها با ايجاد اين تشكيلات موافقت كردند تا مجموعهاي از اهداف آنان در كوتاه مدت و دراز مدت محقق گردد. بنابراين تشكيلات خودگردان كه از سوي نيروي پليس چند اسمي سي هزار نفري پشتيباني ميشود، و اين نيرو ملزم به اجراي تعهدات مندرج در قرار دادها مي باشد و در مقدمه اين تعهدات، مقابله با عمليات مقاومت و درهم كوبيدن گروههاي مقاومت و يا تضعيف آنها به بهانه صيانت از فرآيند سازش و موافقتنامههاي تشكيلات خودگردان با اسرائيل جاي دارد. از طرفي هم تشكيلات خودگردان با اين شكل كه خود را در گرو موافقتنامههاي اسلو اسير كرده است، پردهاي را تشكيل و به نوعي به اشغالگري و اقدامات آن رسميت مي بخشد. براي مثال وقتي تشكيلات خودگردان با احداث راههاي كمربندي براي شهرك نشينان موافقت كرد در واقع با اين كار به حضور زورمدارانه صهيونيستي مشروعيت قانوني داده است. جنبش “حماس” خوب مي داند كه صهيونيستها كوشيدهاند با پنهان شدن در وراي تشكيلات خودگردان از روبرو شدن با جنبش و برنامه جهادي آن اجتناب ورزد. جنبش همچنين به اين نتيجه رسيده است كه سرگرم شدن در رويارويي نظامي با تشكيلات خودگردان هدفي از اهداف مهم صهيونيستها و بخشي از مطامع آنها را بر آورده ميسازد. همين نتيجه گيري موضع گيريهاي جنبش را تحت الشعاع قرار داده و باعث گرديد قاطعانه و قوياً از كشيده شدن به درگيري با تشكيلات خودگردان خودداري ورزد. گرچه تشكيلات خودگردان در حوزه عملكرد خود، رفتاري سركوبگرانه و ناقض حقوق بشر داشته و تا سرحد ترور رزمندگان مجاهد تيراندازي بسوي نمازگزاران پيش رفت و صدها تن از احاد مردم را به بهانه حمايت از گروههاي مقاومت فلسطيني بازداشت نموده و آنها را در زير انواع گوناگون شكنجههاي قرون وسطايي قرار داد كه منجر به فوت تعدادي هم شد. جنبش “حماس” قراردادهاي اسلو را راهكاري فريبنده براي از بين بردن قضيه و آرمان فلسطين و تأمين امنيت صهيونيستها برخلاف منافع و حقوق حقه مردم فلسطين ميداند، در عين حال برخود فرض مي داند كه به مخالفت با اين قراردادها پايبند بماند و با بهرهگيري از راهكارهاي مردمي تلاش خود در جهت بي اعتبار ساختن آنها بكار گيرد بدون آنكه متعرض تشكيلات خودگردان و دست اندركاران آن بشود. البته جنبش بر اين باور است كه سرنوشت تشكيلات و پروژه سياسياش ناكامي و در محور امنيتي قراردادهاي اسلو محدود و محصور خواهد شد. * موضع "حماس" در قبال آئينها و اديان آسماني جنبش “حماس” اعتقاد راسخ دارد كه اسلام، دين و كيش وحدت و مساوات و تسامح و آزادي است. حماس جنبشي با ابعاد انساني و فرهنگي است و با هيچ گروهي خصومت ندارد مگر با آن دسته كه خود پايه دشمن را با امت اسلامي بنا نهادهاند. حماس بر اين باور است كه زندگي در سايه اسلام شايستهترين فضاي همزيستي ميان پيروان اديان سماوي بوده و تاريخ بهترين گواه بر اين مدعاست. جنبش از اين فرموده حق باري تعالي (لا اكراه في الدين) و (لا ينهاكم الله عن الذين لم..) الهام گرفته و بر همين اساس حقوق ديگر اديان سماوي را محترم شمرده و مسيحيان ساكن سرزمين فلسطين را هموطناني مي داند كه آنها نيز در معرض همان اقداماتي قرار گرفتهاند كه برادران مسلمان آنها از سوي اشغالگران متحمل شدهاند و همچنين به رويارويي با اشغالگر و پايداري در رفتارهاي نژادپرستانه اش پرداختهاند. بنابراين مسيحيان جزء لاينفكي از ملت فلسطين بشمار ميروند و ضمن برخورداري از كليه حقوق، در برابر وظايف ( ملي ـ ميهني ) مكلفند. *موضع جنبش در قبال ديگر جنبش هاي رهائيبخش حماس در مقام جنبش مقاومت ضد اشغالگري و نژاد پرستي اسرائيلي، با آرمانهاي رهائيبخش جهاني همراه و هم نوا بوده و خواستهاي شروع ملتهاي آزاديخواهي كه سعي در رهايي از اشغالگري و سياست نژادپرستانه و تفرقه افكنانه دارند، تائيد ميكند.حماس ضمن اعلام همبستگي با مبارزات مردم جنوب آفريقا در برابر تفرقه و نژادپرستي، از پايان وضعيت و شرايط جائرانه نژادپرستي در آن ديار استقبال كرد. *مناسبات خارجي 1ـ حماس معتقد است كه اختلاف مواضع در قبال تحولات جاري نبايد و نميتواند مانع از تماسها و همكارياش با هر گروه و طرفي كه آمادگي حمايت از مبارزات و پايداري و مقاومت ملتمان در برابر اشغالگر متجاوز بشود. 2ـ جنبش “ حماس” در امور داخلي و سياست دولتهاي ميزبان دخالتي نميكند. 3ـ “حماس” تلاش ميكند مشوق حكومت هاي عربي و اسلامي به حل اختلافات فيمابين و اتخاذ موضع يكپارچه متحد در قبال مسايل مبتلا به باشد. امّا در عين حال ابا دارد در كنار و يا عليه طرف ديگري قرار گيرد و يا اينكه موافقت جريان سياسي خاصي باشد و يا عليه گرايش ديگري باشد. 4ـ “حماس” به وحدت عربي ـ اسلامي معتقد بوده و هر تلاش را كه در اين مجال صورت ميگيرد، پاس مي دارد. 5ـ “حماس” از كليه دولتها، احزاب و نيروهاي عربي و اسلامي مي خواهد به وظيفه و مسئوليت خود در قبال ياري و حمايت از پايداري ملت فلسطين و رويارويي اش با اشغالگران صهيونيست عمل نموده و ضمن تسهيل در امر فعاليت جنبش، او را در اداي وظيفه و مأموريتش ياري رسانند. 6ـ “حماس” معتقد به اهميت گفتمان با همة دولت ها، احزاب و نيروهاي بين المللي (صرفنظر از ايديولوژي، شناسنامه، نظام سياسي) بوده و در همكاري با هر طرفي كه در راستاي خدمت به آرمان عادلانه ملت فلسطين و دستيبابي به حقوق حقه و مشروعش باشد، مانعي نميبيند، جنبش همچنين از هر تلاشي كه در جهت آشنا سازي افكار عمومي با عملكرد اشغالگر صهيونيستي و اقدامات خصمانه و ضد انسانياش در حق احاد مردم فلسطين باشد، استقبال مي كند. 7ـ “حماس” با هيچ كسي بر اساس و معيار اعتقاد ديني و يا نژادي خصومتي ندارد و با هيچ كشور و يا سازماني به عناد و مخالفتي نمي پردازد مگر اينكه عليه مردم ما ستم روا داشته و يا با اقدامات ضد انساني اشغالگر صهيونيست همدست و هم نوا باشند. 8ـ “حماس” سخت در پي آنست كه عرصه و ميدان درگيري و رويارويي با اشغالگر صهيونيست در فلسطين محدود و محصور، و به وراي مرزها انتقال پيدا نكند. 9ـ جنبش “حماس” از كشورها، سازمانها، مراجع بين المللي و جنبشهاي رهائيبخش جهاني انتظار دارد كه در كنار آرمان به حق و عادلانه ملت فلسطين قرار بگيرند و اقدامات سركوبگرانه و مخالف عرف و حقوق بينالمللي مقام هاي اشغالگر را محكوم كنند و يك جريان و حركت جهاني ايجاد نمايند تا رژيم صهيونيستي را تحت فشار قرار دهند تا به اشغال ناجوانمردانه سرزمين و مقدسات فلسطين اسلامي پايان دهد. ادامه دارد... منبع مركز اطلاع رساني فلسطين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 665]
-
گوناگون
پربازدیدترینها