محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853142818
ابرقدرت معتاد به نفت
واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: ابرقدرت معتاد به نفت
منبع : آسيا تايمز
مايكل تى كلير
مترجم: سيد عماد رضوي
نوزده سال پيش سقوط ديوار برلين عملا اتحاد جماهير شوروى را به عنوان ابرقدرت از صحنه روزگار محو كرد. درست است كه اتحاد شوروى تا دو سال بعد از تخريب ديوار برلين به عنوان موجوديتى سياسى در جهان تلو تلو خورد اما كاملا معلوم بود كه درست از زمانى كه كنترلش بر روى شرق اروپا را از دست داد، ديگر يك ابرقدرت سابق محسوب مى شد.
حدود يك ماه قبل ايالات متحده هم به نحوى مشابه موقعيت ابرقدرتى خود را از دست داد و اين زمانى بود كه قيمت نفت خام در بازارهاى بين المللى به سرعت از هر بشكه 110 دلار گذشت، قيمت بنزين در جايگاههاى فروش سوخت در آمريكا از سه دلار و پنجاه سنت بالاتر رفت، و بهاى گازوييل به چهار دلار رسيد. بى شك آمريكا هم درست مثل تلو تلو خوردن شوروى بعد از سقوط ديوار برلين، (مدتي) مانند قبل اما با زحمت به راه خود ادامه خواهد داد اما هر روز تعداد بيشترى از ناظران آگاه به اين نتيجه مى رسند كه با توجه به ادامه كشيده شدن شيره اقتصاد اين كشور به خاطر هزينه اى كه بايد هر روز براى اعتيادش به نفت صرف كند، ايالات متحده هم در حال تبديل شدن به يك ابرقدرت سابق است.
اينكه سقوط ديوار برلين از بين رفتن موقعيت شوروى به عنوان ابرقدرت را تضمين كرد در آن زمان براى ناظران بين المللى روشن بود. هر چه باشد، شوروى ديگر كنترل يك امپراتورى (و يك مجتمع صنعتى - نظامى وابسته به آن) را از دست داده بود كه تقريبا نيمى از اروپا و اكثر نقاط آسياى ميانه را در بر گرفته بود. اما رابطه ميان افزايش بهاى نفت برداشته شدن موقعيت ابرقدرتى از آمريكا به روشنى قضيه شوروى نيست. پس بياييد اين رابطه را بررسى كنيم.
واقعيت اين است كه وفور نفت ارزان از دير باز علت افزايش ثروت و قدرت آمريكا بوده است. خود ايالات متحده مدتها از توليد كنندگان عمده نفت بود، نيازهاى خود را بر طرف مى كرد و در عين حال مازاد مناسبى هم براى صادرات حاصل مى كرد.
نفت اساس ظهور اولين شركتهاى چند مليتى غولپيكر در آمريكا از جمله شركت نفت استاندارد بود كه به جان دى راكفلر تعلق داشت ( و حالا با سازماندهى مجدد مبدل به شركت اگزان موبيل شده كه ثروتمندترين شركت سهامى عام جهان است)
نفت فراوان و بسيار ارزان همچنين مسئول ظهور صنايع خودروسازى و كاميون سازي، شكوفايى خطوط هوايى داخلي، توسعه صنايع پتروشيمى و پلاستيكسازى و رشد و آبادانى مناطق روستايى و مكانيزه شدن كشاورزى آمريكا شد. بدون نفت ارزان ايالات متحده هرگز نمىتوانست توسعه اقتصادى تاريخى دوران بعد از جنگ دوم جهانى را داشته باشد.
اهميت نفت فراوان در تامين سوخت: امر گسترش توان نظامى ايالات متحده در سراسر جهان كمتراز اهميت آن در رشد اقتصاد اين كشور نبود. با تمام حرفهايى كه در باره وابستگى رو به تزايد آمريكا به كامپيوترها، حسگرهاى پيشرفته و فناورى هاى نامرئى براى تفوق در عالم جنگافزار مطرح مى شود، در واقع نفت در صدر تمام عواملى بوده كه به ارتش اين كشور قابليت “اعمال قدرت” در ميادين جنگ دور افتاده اى مانند افغانستان و عراق را داده است.
هر خودرو نظامي، تانك، هلى كوپتر و جت جنگنده ارتش آمريكا به سهميه روزانه سوخت فسيلى اى نيازمند است كه بدون آن ارتش مجهز به تكنولوژى اين كشور مجبور به ترك ميدان نبرد خواهد بود. پس تعجبى ندارد كه چرا وزارت دفاع آمريكا بزرگترين نهاد مصرفكننده نفت خام در جهان شده است كه ميزان مصرف روزانه اش از ميزان مصرف نفت كشور سوئد هم بيشتر است.
مدعى ابرقدرت بودن آمريكا پس از پايان جنگ جهانى دوم تا اوج جنگ سرد بر درياى عظيمى از نفت استوار بود. مادامىكه بيشتر نفت ما (آمريكايى ها) از منابع داخلى تامين مى شد و قيمتهاى نفت بطور معقول پايين بود، اقتصاد ايالات متحده همچنان شكوفا مى شد و هزينه سالانه استقرار انبوه نفرات و تجهيزات نظامى در خارج از اين كشور قابل تامين و تحمل بود. اما آن دريا از سالهاى دهه 50 ميلادى به اين سو در حال آب رفتن بوده است.
در سال 1970 ميزان توليد نفت در داخل آمريكا به اوج خود رسيد و درست از همان سال اين ميزان سير نزولى يافته است و در نتيجه وابستگى اين كشور به نفت وارداتى همچنان در حال افزايش بوده است. به لحاظ وابستگى به واردات نفت، ايالات متحده در سال 1998، از آستانه 50 درصد عبور كرد و اكنون از 65 درصد فراتر رفته است.
هر چند افراد زيادى متوجه اين موضوع نشدند، اما افزايش وابستگى آمريكا به نفت وارداتى باعث از ميان رفتن قابل توجه استقلال اين كشور حتى قبل از افزايش بهاى نفت به بيش از بشكه اى 110 دلار شده بود. حالا ديگر ما سالانه چنان مبالغ هنگفتى را به توليد كنندگان خارجى نفت تحويل مى دهيم، آنها هم از همان مبالغ براى بلعيدن ارزشمندترين ذخاير آمريكا (بورس) استفاده مى كنند. همين، چه ما بدانيم و چه ندانيم، اساسا باعث از بين رفتن ادعاى ما بر ابرقدرت بودن شده است.
بر اساس تازه ترين اطلاعات منتشره توسط اداره انرژى آمريكا، ايالات متحده روزانه 12 تا 14 ميليون بشكه نفت وارد مى كند. اين مقدار به قيمت فعلى (115 دلار در هر بشكه به هنگام نگارش اين مقاله) بالغ بر يك و نيم ميليارد دلار در روز مى شود، يا به عبارت ديگر 548 ميليارد دلار در سال. همين، بزرگترين عامل كسرى در توازن پرداختهاى آمريكا بوده و علت اصلى كاهش ممتد ارزش دلار است.
اگر بهاى نفت به هر دليلي- مثلا وقوع بحران تازهاى در خاور ميانه - از اين هم فراتر برود، آنگاه قبض هزينه هاى واردات سالانه نفت كشورما به سرعت به سه چهارم تريليون دلار در سال و يا حتى بيشتر از آن نزديك خواهد شد.
در حالى كه اين هزينه ها اقتصاد ما را ضعيف تر مى كند، آن هم درست زمانى كه اعتبار آمريكا كاهش يافته و رشد اقتصادى اين كشور ناگهان متوقف شده، كشورهاى داراى نفت كه ما براى اعتياد روزانه مان به نفت به آنها وابسته ايم، كوههاى ساخته شده از دلارهاى نفتى خود را در حسابهاى بانكى مستقل موسوم به اس دابليو اف روى هم انباشته مى كنند. اين حسابها، در واقع صندوقهاى تحت كنترل دولت است كه ذخاير خارجى ارزشمند را به عنوان پشتوانه و منابع توليد ثروت غير نفتي، خريدارى مى كند.
در حال حاضر گفته مى شود كه اين صندوق ها بالغ بر چندين تريليون دلار نقدينگى در خود دارند. ثروتمندترين آنها هم اى دى آى آى يا همان اداره سرمايه گذارى ابوظبى است كه به تنهايى 875 ميليارد دلار دارد.
اداره سرمايه گذارى ابوظبى اولين بار در نوامبر سال 2007 تيتر روزنامه ها را به خود اختصاص داد يعنى زمانى كه هفت و نيم ميليارد دلار از سهام سيتى گروپ، بزرگ ترين شركت سپرده هاى بانكى آمريكا را خريدارى كرد.
اين سازمان سرمايه گذارى همچنين مبالغ هنگفتى بر روى شركت معروف تراشه سازى ادونسد ميكرو سيستمز و شركت كارلايل گروپ غول سرمايه گذارى سهامى خصوصى كرده است. يكى ديگر از بزرگترين سازمان هاى سرمايه گذارى دولتى از اين دست اداره سرمايه گذارى كويت است كه چندين ميليارد دلار از سهام سيتى گروپ را به همراه 6/6 ميليارد دلار از سهام شركت مريل لينچ را خريدارى كرد.
و اين تنها اولين اقدامات از اين نوع با هدف تصاحب سهام هاى بانكها و شركتهاى درجه يك آمريكا است.
مديران اين صندوق ها هم طبيعتا مى گويند كه اصلا قصد ندارند از حق مالكيت خود بر ارزشمندترين اموال آمريكا براى اعمال نفوذ در سياستهاى اين كشور استفاده كنند. اما انتقال قدرت اقتصادى اى با دامنه اى مانند اين، معناى ديگرى نخواهد داشت جز انتقال قدرت سياسي. در واقع اين چشم انداز از هم اكنون باعث بدگمانى هاى عميقى در كنگره ايالت متحده شده است.
ايوان باى سناتور جمهورى خواه ايالت اينديانا اخيرا اظهار داشت:” در كوتاه مدت، سرمايه گذارى آنها (صندوقهاى سرمايه گذارى دولتى خاورميانه) در آمريكا خوب است، اما در دراز مدت قابل تحمل نيست. به خاطر مبالغى كه براى خريد انرژى به خارج از كشور مى فرستيم، قدرت و اقتدارمان در حال تحليل رفتن است.”
تملك خارجيان بر قله هاى اصلى اقتصادى ما تنها يكى از نشانه هاى محو شدن موقعيت ابرقدرتى آمريكا است. تاثير نفت بر ارتش نشانه ديگرى دال بر اين امر است.
ميانگين ميزان مصرف سوخت فسيلى هر روزه توسط ارتش آمريكا به ازاى هر سرباز پياده نظام 27 گالن است. با توجه به اينكه آمريكا 160 هزار نيرو در عراق دارد، ميزان مصرف سوخت توسط ارتش آمريكا در عراق بالغ بر 4 ميليون و 370 هزار گالن مى شود كه شامل بنزين براى انواع خودروها و نفربرها، گازوئيل براى كاميونها و خودروهاى زرهى و سوخت هواپيما براى هلىكوپترها، هواپيماهاى بدون سرنشين و هواپيماهاى داراى بالهاى ثابت مى شود.
با توجه به اينكه تا همين ماه آوريل، نيروهاى آمريكايى براى هرگالن سوخت 3 دلار و 23 سنت پرداخت مىكردند، پس معلوم مى شود كه پنتاگون براى ماندن در عراق روزى دستكم 14 ميليون دلار يعنى هفتهاى 98 ميليون دلار يا به عبارت ديگر سالى 5 ميليارد و يكصد ميليون دلار مى پردازد.
اين در حالى است متحدان عراقى ما، كه به خاطر افزايش قيمت نفت قرار است امسال 70 ميليارد دلار سود باد آورده اضافى ببرند، بنزين را به شهروندان خود به قيمتى معادل يك دلار و 36 سنت به ازاى هر گالن مى فروشند.
وقتى از مقامات بلند پايه دولت عراق سوال شد كه چرا عراقى ها سوخت را به يك سوم قيمتى كه به نيروهاى آمريكايى فروخته مى شود مى خرند آنها گفتند اين كار كار ناشايستى نيست.
عبدالباسط رئيس هيئت عالى سازمان مميزى عراق كه يك نهاد مستقل مسئول بررسى مخارج دولتى است، در اين باره گفت:”آمريكا هنوز بازپرداخت بدهى خود به عراق را شروع نكرده است. اينكه از ما بخواهند سوخت را ارزان به آنها بفروشيم تقاضايى غيراخلاقى است چون ما كه از آنها نخواستيم به عراق بيايند. قبل از آمدنشان به عراق در سال 2003 هم ما اين همه احتياجات نداشتيم.”
ناگفته پيدا است كه اينگونه سخن گفتن شيوه مشتريان سپاسگزار براى خطاب قرار دادن حاميان ابرقدرتشان نيست. كارل لوين سناتور دموكرات ايالت ميشيگان گفت:”از نظر من كاملا غير قابل قبول است كه در حالى كه ما دهها ميليارد دلار صرف بازسازى عراق كنيم آنها ميلياردها دلار از عايدات نفتى خود را در بانكهاى سراسر جهان بخوابانند. اين حساب تا جايى كه به من مربوط است، جور در نمى آيد.”
اما قطعا متحدان ما درمنطقه، بخصوص پادشاهىهاى سنى كويت، عربستان سعودى و امارات متحده عربى كه گويا از واشنگتن انتظار دارند عراق را با ثبات كرده و از رشد قدرت ايران شيعه جلوگيرى كند، مايل هستند با تامين نفت مورد نياز نيروهاى آمريكايى بطور مجانى و يا بسيار يارانه اى به پنتاگون كمك كنند.
اما بخت چندان هم با آمريكا يار نيست. به جز مقدارى نفت يارانه اى كه كويت تامين كرد، تمام متحدان ايالات متحده كه نفت توليد مى كنند نفت را با ما به نرخ بازار حساب مى كنند. اين را هم بايد انعكاس قابل ملاحظه كاهش شديد اعتبار مقام فرضى ابرقدرتى ما نزد كشورهايى به حساب آورد كه نخبگان حاكم بر آنها بطور سنتى از ايالات متحده انتظار حمايت داشتند.
به اين موضوع به عنوان ارزيابى روشن و دقيقى از قدرت آمريكا بينديشيد. تا جايى كه به آن كشورها مربوط مى شود. ما هم تنها يكى از آن معتادان بيچاره به نفت هستيم كه با ماشين هاى غول پيكر و پرمصرف به پمپ بنزين آنها مى رويم. آنها هم با كمال ميل پولهايى را به آنها مى دهيم جمع كرده و با آن ذخاير عمده و درجهيك ما را براى خود دست چين مى كنند. پس انتظار نداشته باشيد كه پنتاگون تابستان كم هزينه اى را پيش رو داشته باشد، لااقل نه در خاورميانه.
تازه، بدتر از آن اين است كه ارتش ايالات متحده براى جنگهاى آينده اى كه اكنون در حال طراحى آنها است به نفت بيشترى نيازمند است. بدين ترتيب، تجربه آمريكا در عراق بخصوص نشان ازعواقب نگران كنندهاى دارد. تحت برنامه اى كه در سال 2001 براى ارتش آمريكا اعلام شد و دونالد رامسفلد وزير دفاع سابق آمريكا مبتكر آن بود، ماشين جنگى آينده آمريكا كمتر به نيروى انسانى در صحنه هاى نبرد وابسته خواهد بود و اتكاى بيشترى بر تكنولوژى خواهد داشت.
اما تكنولوژى نياز بيشترى به نفت به دنبال دارد چون سلاحهاى جديدى كه رامسفلد به دنبالش بود و اكنون رابرت گيتس وزير دفاع كنونى آمريكا به دنبالشان است، تماما نسبت به سلاحهاى فعلى سوخت بيشترى مصرف مى كنند. براى درك بهتر قضيه توجه كنيد كه اكنون ميزان مصرف سوخت ارتش آمريكا در عراق، به ازاى هر سرباز مستقر در آن كشور، هفت برابر بيشتر همين ميزان در زمان جنگ اول خليج فارس است كه كمتر از دو دهه قبل روى داد.
حالا هم تمام نشانه ها دال بر آن است كه همين ميزان افزايش ميزان مصرف سوخت، در مورد جنگهاى آتى نيز صدق خواهد كرد. يعنى هزينه روزانه جنگ براى آمريكا سر به فلك خواهد كشيد و توانايى پنتاگون براى بر دوش كشيدن همزمان چندين بار نظامى خارجى از بين خواهد رفت.
اگر قرار باشد نكته اى نشان دهنده نقش نفت در تعيين سرنوشت ابرقدرتها در شرايط موجود باشد، آن نكته، ظهور دوباره و چشمگير روسيه به عنوان قدرتى عظيم بر اساس توازن انرژى برتر آن كشور است.
روسيه كه روزى به عنوان رقيب تضعيف شده و شكست خورده تخاصم ميان آمريكا و شوروى تحقير و مورد تمسخر واقع مى شد، حالا به قدرت تعيين كننده اى در امور بين الملل تبديل شده است. اين كشور داراى بيشترين سرعت رشد اقتصادى در ميان كشورهاى گروه هشت كشور بزرگ صنعتى جهان و بعد از عربستان سعودى دومين توليد كننده بزرگ نفت و بزرگترين توليدكننده گاز جهان است. روسيه، چون بيشتر از ميزان مصرفش توليد انرژى دارد، بخش بزرگى از نفت و گاز خود را به كشورهاى همسايه اش صادر مى كند كه همين امر آنرا به تنها قدرت بزرگى مبدل كرده كه براى برآوردن نيازش به انرژى به كشور ديگرى وابسته نيست.
از وقتى كه روسيه كشورى صادر كننده انرژى شده، ديگر از فهرست كشورهاى كم اهميت خارج شده و به جمع بازيگران اصلى صحنه هاى بين المللى پيوسته است. در فوريه سال 2001 ميلادى يعنى زمانى كه جرج بوش اولين بار كاخ سفيد را اشغال كرد، اولويت اولش پايين آوردن سطح روابط ايالات متحده با روسيه و ملغى كردن توافقات مختلف كنترل تسليحاتى اى بود توسط روساى جمهور پيش از وى ميان دوكشور حاصل شده بود. يعنى موافقتنامه هايى كه بهطور خاص به ايالات متحده و روسيه موقعيتى برابر مى داد.
يكى از نشانه هاى اينكه تيم بوش در آن زمان با چه تكبرى به روسيه مى نگريستند، مقاله اى است كه كاندوليزا رايس در شماره ژانويه - فوريه نشريه پرنفوذ فارن افيرز نوشت. او در آن زمان هنوز از مشاوران مبارزات انتخاباتى بوش بود. رايس در آن مقاله نوشت:”در سياست آمريكا ... بايد اين موضوع مورد توجه قرار گيرد كه امنيت آمريكا ديگر كمتر به خاطر قدرت روسيه و بيشتر به خاطر ضعف و ناتوانى آن كشور به مخاطره مى افتد.”
او افزود:”تحت چنين شرايطي، لزومى ندارد عتيقه هاى منسوخ شده ابرقدرتهاى گذشته مانند پيمان موشكهاى بالستيك را حفظ كنيم و به جاى آن تلاشهاى ايالات متحده بايد معطوف جلوگيرى از فرسايش ميزان حراست روسيه از سلاحها و مواد هسته اى و گريز احتمالى مواد هسته اى باشد.”
بوش نيز در راستاى اين چشم انداز، معتقد بود روسيه فقرزده و حرف شنو را به منبع بزرگى براى تامين نفت و گاز طبيعى ايالات متحده تبديل كند و در اين ميان شركتهاى دلال انرژى آمريكايى هم صحنه گردان نمايش باشند.
هدف آشكار “گفتگوى انرژي” ميان ايالات متحده و روسيه كه در ماه مه سال 2002 ميلادى توسط بوش و ولاديمير پوتين رئيس جمهور وقت روسيه اعلام شد، همين بود.
اما اگر بوش فكر مى كرد كه روسيه آماده است به مدل شمالى كره، عربستان سعودي، و ونزوئلاى پيش از آمدن هوگو چاوز مبدل شود بسيار در اشتباه بود و نااميد شد.
پوتين هرگز اجازه نداد كه شركتهاى آمريكايى ذخاير نفتى گازى روسيه را تصاحب كنند. درعوض او خودش كنترل دولت بر ارزشمندترين ذخاير نفتى و گازى روسيه را مديريت كرد و بيشتر آن ذخاير را به شركت بزرگ و دولتى گازپروم سپرد.
پوتين به محض در درست گرفتن كنترل اين ذخاير، از قدرت احيا شده انرژى خود بيش از پيش براى اعمال نفوذ بر كشورهايى استفاده كرده است كه روزى بخشى از شوروى بودند. او همچنين از اين قدرت جديد براى اعمال نفوذ بر روى آندسته از كشورهاى اروپائى استفاده كرده كه براى تامين بخش عمده اى از نيازهاى خود به انرژى به نفت و گاز روسيه وابسته اند. در شديدترين مورد، مسكو در روز اول ژانويه سال 2006 ميلادى و در ميانه زمستانى بسيار سرد جريان گاز طبيعى به اوكراين را قطع كرد. گفته مى شد علت اين كار اختلاف بر سر بهاى گاز بود اما معلوم بود كه روسيه با اين كار اوكراين را به خاطر گرايش به سوى غرب و دور شدن از مسكو تنبيه كرده است. بعد از آنكه اوكراين قبول كرد كه بهاى بيشترى براى گاز بپردازد و مصالحه هاى ديگرى نيز با روسيه كرد، جريان گاز به اين كشور دوباره وصل شد.
در اختلافات مشابه ميان روسيه و ارمنستان، بلاروس و گرجستان، شركت گازپروم تهديد به اقدام مشابهى كرده و در هر مورد آن كشورهاى سابق اتحاد جماهير شوروى مجبور به عقب نشينى شده اند.
اينكه در خصوص رابطه ميان ايالات متحده آمريكا و روسيه، توازن قدرت چقدر تغيير كرده، اين موضوع در اجلاس سران ناتو در اوايل ماه آوريل در بخارست نمايان شد. در آن اجلاس بوش خواستار آن شد كه عضويت گرجستان و اوكراين در پيمان ناتو تائيد و تصويب شود اما ديد كه متحدان درجه يك ايالات متحده (و مشتريان انرژى روسيه) يعنى فرانسه و آلمان از بيم به خطر افتادن رابطه با روسيه مانع اين اقدام شدند.
استيون ارلانگر و استيون لى ميرز از روزنامه نيويورك تايمز گزارش دادند:”اين كار رد قابل توجه سياست آمريكا در ائتلافى بود كه قبلا معمولا تحت سلطه واشنگتن بود. و اين كار پيام گيج كننده اى به روسيه فرستادف پيامى كه برخى از كشورها آنرا چيزى شبيه تلاش براى جلب رضايت و خشنودى مسكو قلمداد كردند.” اما براى مقامات رسمى روسيه، بازگشت دوباره موقعيت كشورشان به عنوان قدرتى عظيم، محصول خدعه و يا ارعاب نيست، بلكه نتيجه طبيعى قرار داشتن در جايگاه تامين كننده عمده انرژى جهان است. هيچ كس هم به اندازه ديميترى مدودف، رئيس سابق شركت گازپروم و رئيس جمهور جديد روسيه به اين امر واقف نيست. او در 11 دسامبر 2007 اعلام كرد:”طرز تفكر در باره روسيه در جهان حالا ديگر عوض شده است.”
او افزود:”حالا ديگر به ما مثل بچه مدرسه اى ها امر و نهى نمى كنند؛ به ما احترام مى گذارند و حق ما را مى پردازند. روسيه دوباره جايگاه مناسب خود را در جامعه جهانى بهدست آورده است. حالا روسيه كشور ديگرى شده است، كشورى قوى تر و ثروتمند تر.” در مورد ايالات متحده البته مى توان بر عكس اين را گفت. در نتيجه اعتياد ما به نفت وارداتى كه قيمت آن همچنان رو به افزايش است، ما هم كشور ديگرى شده ايم، كشورى ضعيف تر و فقيرتر. چه بدانيم و چه ندانيم ديوار برلين انرژى ما سقوط كرده و ايالات متحده دارد به ابرقدرت سابق تبديل مى شود. مايكل كلير، استاد مطالعات صلح و امنيت جهانى در دانشكده همپشير و مولف كتاب تازه منتشر شده “قدرتهاى در حال ظهور،سياره در حال كوچك شدن: ژئوپولتيك انرژى (انتشارات متروپليتن بوكس) است. بنياد آموزش رسانه ها بر اساس اين كتاب فيلم مستندى هم به نام “خون و نفت” ساخته است كه مى توان در سايت bloodandoilmovie.com براى آن سفارش خريد داد.
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]
-
گوناگون
پربازدیدترینها