واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: چهار شگفتانگيز
ادبيات- زري نعيمي:
شرط ميبندم دخترها لاي اين كتاب را باز نكرده و نميكنند. خيلي خوشحال ميشوم اگر اين شرط را ببازم.
پاي خواندن كه وسط ميآيد چه بهتر كه آدم شرطش را ببازد. «گردان چهار نفره» آنقدر پسرانه هست كه هيچ دختري جرأت نكند طرفش بيايد. آن هم با آن اسم كت و كلفت «گردان».
اگر مثلاً اسمش بود پروانه روي دوشهاي بلدرچين، آن وقت بود كه اين شرط را بايد با پسرها ميبستم. كافي بود نويسنده گوش بلدرچينهايش را هم ميگرفت و ميگذاشت كنار گردان. من اگر جاي دخترها بودم، براي به خاك ماليدن پشت همة اين حرفها و آن حرفها كه قديميها گفتهاند و ميگويند گردان چهار نفره را يك نفس مي خواندم و براي روكم كني هم كه شده پشت كتاب را به خاك مي ماليدم.
اصلاً بياييد اين به خاك ماليدن و رو كم كردن را هم بگذاريم كنار. مگر ادبيات و خواندن و رمان و داستان جاي اين حرفهاست. آدميزاد بايد كلاسش خيلي پايين باشد كه هنوز بگويد دخترها، يا بگويد پسرها. يا بنويسد، رمان گردان چهار نفره كه تشكيل شده از چهار عدد پسر به نامهاي: ناصر، علي، سعيد و حسن و همه ماجراهايش از خط اول تا خط آخر در خودِ خود جبهه جنگ ميگذرد، آن هم زير رگبار مسلسل و توپ و تانك و همه اين جور چيزها، پسرانه است.
اتفاقاً، ادبيات و رمان و داستان بهترين فرصت است براي سرك كشيدن؛ براي فضولي كردن و براي راضي كردن حس كنجكاوي. در واقعيت و در هيچ كجاي دنيا، نميشود وارد يك جمع پسرانه شد؛ از نزديك آنها را تماشا كرد و يواشكي به حرفهايشان گوش داد. آن هم وقتي فقط خودشان هستند و خودشان. و هيچ غريبهاي از جنس ديگر در ميانشان نيست تا رعايت مصلحت كنند و جور ديگري حرف بزنند و عمل كنند.
اصلاً كار رمان و داستان، همين سرك كشيدن است به جاهايي كه نميشود و نميگذارند و نميتوانيم واردش بشويم. آيا در واقعيت ميشود يك دختر وارد يك دبيرستان پسرانه شود، در كلاسها حضور داشته باشد، در بازيها و دعواهايشان. اگر هم بشود، فضا كاملاً تغيير ميكند.
اما رماني مثل «شكلات» از «رابرت كورميه»، دست تك تك ما را ميگيرد و ميبرد به مسافرت ذهني. كار رمان همين است؛ بدون اين كه كسي تو را ببيند، ميبرد تو را به مركز آن واقعه. به درون آن رابطهها. گردان چهار نفره هم با خوانندهاش تقريباً همين كار را ميكند. يا مثل «پائولا فاكس» نويسنده رمانهاي «گربه يك چشم»، «تصوير ايوان»، «دهكده ساحلي»، «اتان خوب»، «پسر چهره سنگي» و... كه بيشتر از رابرت كورميه در شكلات از پس اين كار برآمده است.
احمد دهقان، نويسنده رمان گردان چهارنفره، در كتابهاي ديگرش كه براي بزرگترها نوشته، همين كار را كرده، اما اينجا احتمالاً به خاطر گل روي شما نوجوانان، كمي تا قسمتي واقعيت را تغيير داده است. حتماً متوجه شده شما از هيجان و ماجراجويي خوشتان مي آيد؛ قهرمان هايي آفريده كه شجاعانه ميزنند به دل دشمن. با هم رودررو ميشوند.
سلام و عليك ميكنند. از كنار هم ميگذرند. جلوتر ميروند، وارد سنگرهاي دشمن ميشوند. با هم خوش و بش ميكنند. و بعد تازه آنجا را منفجر ميكنند و بعدترش فرار ميكنند و همه چيز حتي سعيدجان زخمي را هم نجات ميدهند. تازه كجايش را ديدهاي؛ ناصرجان، بلدرچينها را هم نجات ميدهد از دست سگهاي وحشي و درنده. و با هم يك جشن بلدرچيني ميگيرند.
رشته كلامم قطع شد با شكلات. داشتم ميگفتم رمان و داستان فرصت سرك كشيدن را براي ما تدارك ميبينند. گردان چهار نفره، محيطي كاملاً پسرانه مردانه است. پس اتفاقاً دخترها بيشتر بايد به آن سرك بكشند و بخوانندش؛ چون چيزهايي را نشان ميدهد كه زندگي روزمره نميتواند به ما بدهد. و تازه يك سرك بزرگتر هم ميتوانيد بكشيد به كانون جنگ. آنجاهايي كه شما نديدهايد.
البته به نظر من براي اين سرك كشيدن و ديدن بهتر است «من قاتل پسرتان هستم» را بخوانيد و بعد همسفر شويد با دهقان و «سفر به گراي270 درجه»اش. در اين دو كتاب خبري از قهرمان بازي نيست. اما احمد دهقان در گردان چهار نفرهاش، چهار شگفتانگيز خلق كرده؛ قهرمان هايي از جنس انسان. چون اينجا داستان با منطق واقعي پيش ميرود، نه با منطق فانتزي، تخيل. براي همين گردان چهار نفره، كاري خواندني و سالم است.
گردان چهارنفره
نويسنده: احمد دهقان
ناشر: سوره مهر
چاپ دوم: 1386
قيمت: 1200 تومان
تاريخ درج: 30 ارديبهشت 1387 ساعت 17:17 تاريخ تاييد: 20 خرداد 1387 ساعت 08:53 تاريخ به روز رساني: 20 خرداد 1387 ساعت 08:51
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]