تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دار...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833597079




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

(خاطرات مارادونا(31


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نجات پیدا كردم

فكر اینكه از پله های هواپیما در حال پیاده شدن هستیم در حالی كه قهرمان شده ایم مثل یك فیلم هر لحظه از ذهنم می گذشت . اما یك مشكل وجود داشت اینكه ممكن بود رویای من عملی نشه اما به خودم می گفتم : چرا باید در مقابل روس ها ببازیم مطمئنم تیمی كه برنده میدان است ما هستیم . چیزی كه باعث نگرانی من شده بود این بود كه منوتی به من اعلام كرده بود كه در تور اروپایی تیم ملی بزرگسالان عضو تیم ملی باشم و اگر با تیم بزرگسالان می رفتم دیگه امكان اینكه با تیم جوانان به آرژانتین برگردم را نداشتم و این منو دیوونه می كرد و از طرفی اینكه از رفتن به همراه تیم ملی بزرگسالان اعلام انصراف كنم برام جالب نبود واز طرف دیگه نمی خواستم رویای برگشتن به آرژانتین با تیم جوانان را از دست بدهم . می دونید چطوری نجات پیدا كردم ؟ با كمك ارتش ! بله من و باربیتاس داشتیم چمدانهایمان رو می بستیم كه از آرژانتین پیغام آمده بود كه ما باید حتماً با تیم برمی گشتیم . این خبر را یكروز قبل از بازی نهایی به ما دادند و اینطوری دیگه هیچ مشكلی نداشتیم فقط كافی بود كه روس ها رو ببریم. با بارداس كه خیلی خاطرش رو می خوام در ساعت 7 غروب به وقت توكیو در تاریخ 7 سپتامبر هر دو سعی كردیم بعداز ظهر قبل از بازی چرت بزنیم اما نتونستیم حتی یك لحظه چشم روی هم بگذاریم چون چشمهایمان به عقربه های ساعت دوخته شده بود انگار عقربه ها از روی ساعت 3 تكان نمی خوردند این نگرانی ها و دلواپسی ها همیشه منو اذیت كرده اند. همیشه دوست داشتم تا غروبها بازی كنم چون وقت داشتم تا غروبها بازی كنم چون وقت داشتم تا ظهر بخوابم و بعد از خوردن ناهار دیگه فرصت زیادی برای نگرانی نداشتم . اما این ساعت را اصلاً دوست نداشتم اما اینكه آرژانتینی ها عادت نداشتند كه صبح خیلی زود بیدار شن و این ساعت مطابق با 6 صبح آرژانتین بود كمی مایه دلداری بود. مارادونا : خل شده بودم

بالاخره برای رفتن به استادیوم ملی در مركز توكیو سوار ماشین شدیم و هر یك از ماها به نوعی سعی می كرد تا بر اضطرابش غلبه بكنه . مثلاً قبل از بازی مقابل اروگوئه سزار منوتی می خواست درباره مسایل تكنیكی بازی صحبت كنه و چون من دیر كرده بودم منتظر ماند تا من به سر جلسه برسم بنابراین آقای دولچینو پونسینی كه كمك منوتی بود منو صدا زد و گفت دیه گو همه ما منتظر تو مانده بودیم و معطل شدیم. در بازی مقابل شوروی هم بخاطر نتیجه خوبی كه مقابل اروگوئه گرفتیم سعی كردم باز هم دیر كنم ، واقعاً خل شده بودم عمداً معطل كردم تا دیر بشه تا پوستینی دوباره مجبور شه صدام كنه . مورد دیگه از این دست ، كار خود منوتی بود كه با انگشتان دستش ریتم خاصی را شروع می كرد روی دیوارها زدن اما در این مسابقه آخر با انگشتانش ریتم نمی گرفت رفتم و از منوتی پرسیدم : سزار امروز نمی زنی ؟و اونم شروع كرد به زدن ریتم دیگری كه صمیمانه تر بود. رفتیم تا آخرین دوشم رو بگیرم و دعا كردیم كه خدا كمكمان كنه . امید داشتم كه مادرم و كلودیا برام دعا كنند بله ، بالاخره فینال اولین مسابقات قهرمانان جوانان جهان كه به وسیله كوكاكولا حمایت می شد رو با نتیجه 3 بر یك بردیم و من آن روز را با اسم هفتم ( سپتامبر فراموش نشدنی ) نام بردن.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن