واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پیامبر(ص) و مدیران جوان (2) بر مسند قضاوتنخستین بار كه رسول خدا تصمیم بهانتخاب قاضى و اعزام آن گرفت، آن را از میان جوانان برگزید، علىعلیه السلام و معاذ بن جبل ازاولینهاى این مسند اند. (1)آگاهى اصحاب از احكام شرعى تنها معیارگزینش نبود، بلكه زیركى، باهوشى و دقت نظر نیز ازمولفه های مهم انتخاب قضات به شمار مىرفت ، زیرا تمییز حق از باطل و سیطره بر خدعه و فریب خطاكاران از عهده كسانى بر مىآید كه غیر از آگاهى به حلال و حرام الهى، از بینش، آگاهى و زیركى خاص نیز برخوردار باشند. (2) الف - اعزام علىعلیه السلام به یمنتلاش رسول خدا این بود كه وصى و جانشین پرتوان خود را همواره در كنار خویش داشته باشد، اما در بحرانها و مشكلات مهم او را براى گره گشایى و مدیریت بحران اعزام مىداشت كه از آن جمله مىتوان به اعزام امیرمومنان به یمن اشاره كرد.در سال دهم هجرت، با وجود حضور معاذ در یمن، پیامبر(ص)، علىعلیه السلام را به حكم قضاوت و داورى به آن خطه اعزام كرد. علىعلیه السلام پیش ازحركت، در محضر پیامبر(ص)، با فروتنى و تواضع چنین گفت: «من جوانم و در طول عمرخود داورى نكرده و بر مسند قضا ننشستهام.»رسول خدا (ص) دست بر سینه او نهاد و درباره او دعا كرد و گفت: «بار الها! قلب على را هدایت فرما و زبان او را از لغزش مصون بدار.» (3)سپس این توصیه را به قاضى جوان خود فرمود: «على! با كسى از در جنگ وارد مشو و كوشش كن در پرتو نیروى منطق و حسن سلوك، مردم را به راه راست هدایت نمایى؛ به خدا سوگند، اگر خدا كسى را به وسیله تو به راه راست راهنمایى كند، از آنچه خورشید برآن مىتابد، بهتر و نیكوتر است.»رسول خدا (ص) همچنین نامهاى را به اهل یمن نوشت و به علىعلیه السلام داد و فرمود: «آن را برملت یمن بخوان.»نماینده جوان پیامبر (ص) ، در مدت اقامتخود در یمن، داورى و قضاوتهاى حیرتانگیزىنمود (4)و آنگاه پس از آگاهى از حركتحضرت محمد(ص) براى شركت در موسم حج (حجة الوداع) طبق دستور آن حضرتمبنى بر حضور دراین مناسك، با سربازانخود راهى مكه شد و ماموریتخود را در آن سرزمین به انجام رسانید. (5)ب - اعزام معاذ به یمندر سال دهم هجرت معاذ بن جبل كه درمیان اصحاب به فقاهت و آشنایى به احكامقرآن شهره بود، (6)از سوى پیامبر (ص) ماموریت یافت كه براى داورى و قضاوت راهى سرزمین یمن گردد. معاذ در آن وقت 28 ساله بود. (7)رسول خدا پیش از اعزام معاذ، با او به گفتگو پرداخت و از او پرسید:- مدرك داورى تو در گشودن اختلاف چهخواهد بود؟- كتاب خدا، قرآن.- اگر در آن موضوع، تصریحى در كتاب خدا نباشد، از روى چه قضاوت مىكنى؟- از روى قضاوتهاى رسول خدا، زیرا من تمام داوریهاى شما را در موضوعات گوناگون دیده و درخاطر ثبت كردهام، اگر جریانى پیشآید كه موضوع آن با یكى از داوریهاى شماهمانند باشد، از داوریهاى شما استفاده مىكنم و بر طبق آن قضاوت مىنمایم.- اگر جریانى پیش آید و درباره آن تصریحى در كتاب خدا و قضاوتى از من نباشد، در این صورت چه مىكنى؟- اجتهاد و كوشش مىكنم و بر طبق قاعده و عدل و انصاف داورى مىنمایم.- شكر خدا را كه پیامبر خود را موفق نمود كه شخصى را براى داورى انتخاب كند كهعمل وى مورد رضایت اوست. (8)آنگاه رسول خدا او را با پاى پیاده، درحالى كه معاذ بر مركب سوار بود، بدرقه كرد (9)و توصیهها و سفارشات مهمى را به او گوشزد فرمود و در پایان چنین گفت: پس اى معاذ بدان!« همانا محبوب ترین شماها نزد من، كسىاست كه مرا به همان حالى برخورد كند كه در آن از من جدا شده است.» (10)معاذ بن جبل پس از ورود به یمن، به قضاوت و داورى بین مردم پرداخت و در کنار آن، ایشان را با دین اسلام ، قرائت و معارف آشنا ساخت. (11) مدیریت سیاسىدر هنگام جنگ كه پیامبر(ص) فرماندهىغزوات را به عهده داشت، اداره شهر مدینه را به یكى از یاران خود مىسپرد و به دلیل اهمیت نیروها، همواره علىعلیه السلام را همراه خود مى ساخت.در سال نهم هجرت كه سپاه آماده نبرد«تبوك» مىگشت، رسول خدا (ص) عموزاده جوان خود، علىعلیه السلام را امیر مدینه قرار داد، زیرا حضرت از توطئه اعراب و بسیارى ازمكیان كه با آنها جنگ كرده بود، با خبر بود وبیم داشت كه در نبودش به مدینه بتازند و باهمدستى منافقان مدینه، پیش آمد ناگوار وغیر قابل جبرانى روى دهد. بدین جهتعلىعلیه السلام را در مدینه جانشین خود ساخت. منافقان كه بغض و كینه على (ع ) را بر دل داشتند، از حضور حضرت به خشم آمدند ، زیرا امیرى امیرالمؤمنان، زمینه توطئه ایشان را بر هم مىزد؛از این رو به دشنام و بدگویى على (ع ) پرداختند و در شهر شایع كردند كه رسول خدا از او افسرده خاطر شده و وى را بهجهت بى اعتنایى در مدینه گماشته است!!امیر مؤمنان براى خنثى ساختن این توطئه، به سرعتخود را به سپاه رسول خدا رساند وایشان را از ماجرا آگاه كرد. (12)پیامبر اكرم(ص) به علىعلیه السلام فرمود:«برادرم، به جاى خویش بازگرد، كه مدینه را جز من یا تو كسى شایسته نیست و تویى جانشین من در خاندان ، محل هجرت و عشیره من» (13)سپس علىعلیه السلام به مدینه بازگشت و در پرتو مدیریت او، توطئهها ناكام ماند.رسول خدا (ص) در سال هشتم هجرت پس ازپایان نبرد «حنین» و در آستانه برگزارى حج، با انجام عمره تصمیم به ترك سرزمین مكه وعزیمت به مدینه گرفت. او اداره سیاسى مكه را به دست جوان تازه مسلمان و خردمند اینشهر «عتاب ابن اسید» سپرد (14)و براى اینفرماندار 21 ساله روزانه یك درهم حقوقمعین كرد. (15)با انتخاب عتاب، بسیارى از اصحاب لب بهاعتراض گشوده و از كوچكى سن او گله كردند، پیامبر خدا در پاسخ، ملاك مسؤولیت را فضیلت و شایستگى او دانست و فرمود: « هر بزرگى با فضیلت نیست، بلكههر بافضیلتى بزرگ است.»(16)فرماندار جوان مكه، حج آن سال راسرپرستى كرد و در اجتماع بزرگ مردمى چنین گفت: «پیامبر اكرم براى من حقوقتعیین كرده است و من در سایه آن از هر نوع هدیه و كمك شما بى نیازم.» (17)چنانكهنوشتهاند: پیامبر، معاذ بن جبل را براى رسیدگى و پاسخگویى به مسائل شرعى، بیان احكام دین وتعلیم قرآن در مكه منصوبكرد (18)تا مكمل عتاب ابن اسید باشد. فراگیرى زبان بیگانهیهودیان و مسیحیان، بخشى ازشبه جزیره عربستان را تشكیلمىدادند، این گروه با گویش عربى و سریانى در اطراف عربستان سكونت داشتند و با ظهور اسلام، تلاش و تكاپوى یهودیان به خصوص یهودیان مدینه و خیبر، پر مخاطره و تهدید آمیز بود، لذا آشنایى با زبان آنان، واقعیتىانكارناپذیر بود. به دستور رسولخدا (ص)، جوان پرشور مسلمان، زید بن ثابت به فراگیرى خط یهودیان (زبان عبرى) پرداخت تا به خواندن مكاتبات آنان تسلط یابد. همچنین پیامبر(ص) به او توصیه فرمود كه زبان سریانیه را فراگیرد،او این گویش رایج عیسویان را درمدت 17روز فراگرفت. (19)پى نوشتها:1 - التراتیب الاداریه، كتانى، ج 1، ص259.2 - همان، ص 258.3 - سنن ابن ماجه محمد بن یزیدقزوینى، ج 1، ص 726.4 - بحار الانوار، ج 21، ص 360.5 - همان، ص 385.6 - تهذیب الكمال، ج 28، ص109.7 - اسدالغابه، ج 5، ص 194.8 - تاریخ مدینه دمشق، ج 58، ص412.9 - سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 281.10- تحف العقول، ص 25 و 26.11- التراتیب الاداریه، ج 1، ص 258.12- السیره النبویه، ج 4، ص 163;امتاع الاسماع، ج 1 ص 328.13- الارشاد، ج 1، ص 156.14- عتاب بن اسید در دوران فتح مكه مسلمان شد و در ایام خلافت ابوبكردرگذشت. (مستدركات علم الرجال، نمازى، ج 5، ص 202)15- التراتیب الاداریه، ج 1، ص 261.16- اسدالغابه، ج 3 ص 556.17- السیره النبویه، ج 2، ص 500.18- سیراعلامالنبلاء، ج 3، ص 289.19- همان، ج 4، صص 75 - 74.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 776]