تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820784396




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه سرگشاده «يحيي يثربي» درباره شكوفايي و نوآوري در علوم انساني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

 متن كامل اين نامه به اين شرح است: راهي كه براي ايجاد تحول در علوم انساني، در پيش گرفته‌ايم، راه درستي نيست. براي اينكه اگر در كنار چاهي كه به آب نرسيده، با همان افراد و همان عمق، چاه ديگري بكنيم، اگرچه عده اي به نان مي‌رسند، اما به آب نمي‌رسيم. بنابراين اگر عوامل دانشگاهي و پژوهشگاهي ما، با شرايطي كه دارند، مي‌توانستند كاري در جهت تحول بكنند، در مراكز متعددي كه در اختيار دارند و با آن همه امكانات، كاري مي‌كردند كه نكرده‌اند. اكنون با ايجاد نهادي ديگر با عوامل و امكاناتي حتي ضعيف تر از پيش، چه مي‌خواهيم بكنيم؟ چرا دانشگاه تهران با آن همه سابقه و امكانات و دهها مركز عالي آموزش و پژوهش و چندين مركز عالي برنامه ريزي و مديريت فرهنگي همانند شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت ارشاد، سازمان تبليغات و... تا حال به انجام چنين كاري توفيق نيافته اند؟ و در عين حال چگونه انتظار داريم كه با افزودن نهادي بر نهادها و كاري بر كارهاي همان آقايان به نتيجه ي مطلوب در ايجاد تحول در علوم انساني دست يابيم؟ علاوه بر اين، دلايل متعددي نشان مي‌دهند كه باز هم توفيقي در اين شيوه كار نخواهد بود. من تنها به دو مورد از اين دلايل اشاره مي‌كنم كه يكي نداشتن «مسأله» و ديگري موضوع «داوري» است. * مسأله: از الفباي پژوهش آن است كه نخست، بايد «مسأله» داشته باشيم. مسأله يعني چه؟ جالب است كه برخي به خاطر ارتباط با مراكز علمي كشورهاي پيشرفته، اين را شنيدهاند كه پژوهش بايد مسأله محور باشد، اما معناي اين جمله را مخصوصاً در حوزه ي علوم انساني درست در نيافته‌اند! زيرا تلقي همگاني از معناي مسأله محوري، اين است كه پژوهش موضوع محور نباشد، يعني مثلاً درباره كل فلسفه به عنوان يك موضوع، پژوهش نكنيم، بلكه پژوهش را در مسائل آن، مانند عليت، اثبات واجب، مقولات دهگانه و غيره، انجام دهيم! درحاليكه «مسأله» به اين معنا نيست. مسأله در حوزهي پژوهش يعني، مجهول، مشكل، بن بست و ابهام. «مسأله» چگونه پديد مي آيد؟ مسأله فرزند نقد است. با نقد است كه كاستي نظريه‌هاي موجود آشكار مي‌گردد. با نقد و بررسي معلوم مي¬گردد كه فلان نظريه، در فلان جا و فلان قسمت به بن بست مي رسد و مشكل را حل نمي كند و به مجهول ما پاسخ نمي گويد. اين جاست كه محققان دست به كار مي شوند، تا آن نظريه را اصلاح و تكميل كرده و يا نظريه ي ديگري را به جاي آن، سامان بخشند. بنابراين، نبايد به اين زودي ها انتظار پژوهش و به دنبال آن، انتظار نظريه پردازي داشته باشيم، زيرا هنوز مسأله هاي خودمان را مشخص نكرده ايم. زيرا ما هنوز نه تنها موجودي خود را به نقد نكشيده و به كاستي هايش پي نبرده ايم، بلكه در برابر نقد موجودمان، حتي در حدّ مبارزه هم ايستادگي مي كنيم. بنابراين، بدون شناخت كاست ها و مشكلات و بن بست هاي سنت موجودمان، پژوهش هاي ما، در حد دستمال بستن به سر بي درد خواهد بود، يعني بازي! بازيي كه در آن حتماً براي «نان» و اشتغال هست، اما بي ترديد خبري از آب نيست. يادآور مي شوم كه حساب علوم تجربي و پزشكي از علوم انساني جداست. در آن ها، پژوهش هاي دنيا مسأله محور است. و كار ما نيز به خاطر هماهنگي با مراكز پيشرفته ي علمي جهان، خواه ناخواه مسأله محور مي شود اما در علوم انساني بايد خودمان باشيم، نه مقلد يا هماهنگ با ديگران، و خودمان هم كه كاري نمي كنيم! * داوري: اگر پيش از تعيين مسأله، انتظار داوري داشته باشيم، نه تنها پژوهش و نظريه پردازي را به بازي گرفته ايم، بلكه عملاً دانسته و ندانسته راه نقد را بسته ايم! مثلاً اگر يافته هاي گاليله و نيوتن را، به داوري و ارزيابي طرفداران متعصب بطلميوس و ارسطو بسپارند نتيجه ي ارزيابي و داوري، پيشاپيش معلوم و روشن است! سهروردي را به داوري سپردند، نتيجه ي آن چه شد؟ آيا تشويق كردند يا...؟ اگر ملاصدرا را هم به داوري مي سپردند، همين مي شد. داوري در حاصل پژوهش ها و نظريه ها، يك چيز ضروري است. اما در جايي كه كاستي را شناخته و مسأله را مشخص كرده اند. در نتيجه هر كس كاري كند، كه به ياري آن يك مشكل آسان شود، كارش ارزيابي مي گردد و قدر مي بيند. اما آيا عده اي كه واقعاً يا به طور مصلحتي، بر اين باورند كه آن چه داريم، بي عيب و نقص است و تاكنون هم كاري در نقد و ايجاد مسأله نكرده اند، حق دارند كه به داوري ديدگاهي بنشينند كه دم از كاستي و مسأله مي زند؟ همين قدر مي گويم كه آزموده را آزمودن، مايه ي پشيماني است! اميدوارم كه همين نقد مرا از شيوه ي توليد علم و نظريه پردازي شان، نيز به داوري نسپرده و از تذكر بي تعارف بنده رنجيده خاطر نشوند. اما ممكن است دوستان بفرمايند كه مگر اين همه پايان نامه و مجلات علمي- پژوهشي و انتشارات مراكز پژوهشي، كار نيستند؟ من پاسخ آن را از زبان آقاي محمود تقي زاده عرض مي كنم كه: اكنون با گذشت سه دهه هنوز از آثار معلم شهيد مرحوم مطهري استفاده كرده و آن ها را به ديگران معرفي مي كنيم. حتي در باب ولايت فقيه كه اساس ساختار سياسي جامعه مان است، يك اثر قابل قبول در سطح جهان توليد نشده است (خبرنامه نهضت آزادانديشي، شماره13، ص5 با تلخيص). بنده نيز مانند ايشان بر اين باورم كه: «اگر در مسأله اي رأي جديدي ارائه دهيم، اين را توليد علم نمي گويند. توليد علم، ايجاد تحول در آن علم است... حتي مرحوم آقاي بروجردي كه روش فقهي ايشان زبانزد است، و يا مرحوم علامه طباطبايي كه نوآوري هايشان، جاي ترديد نيست، دنبال رو مكتب فقهي شيخ انصاري (ره) و مكتب فلسفي ملاصدرا قلمداد مي شوند و خودشان صاحب مكتب جديد تلقي نمي گردند. اصولاً حاشيه زدن، تعليقه نوشتن، اصلاح يك نظريه و اظهار يك رأي در درون يك دانش را توليد علم نمي دانم. توليد علم يعني: ارائه يك نظريه غالب و حاكم و يك راهكار جديد كه اصولاً دانش پژوهان آن رشته را به سمت تازه‌اي هدايت كند و روش و يا روش هاي گذشته را منسوخ اعلام دارد و ما چنين چيزي نداريم.» (همان) بنابراين بياييد به جاي اين گونه برخوردها، با مديريت درست، به نقادان ميدان كار بدهيم و با حمايت و تشويق آنان، حاصل كارشان را جمع بندي كرده و در فرصت مناسبي به كاستي هاي خود پي برده و مسأله هامان را مشخص كنيم! آن گاه از محققان خود بخواهيم كه براي جبران اين كاستي ها و حل اين مسأله ها، همت بگارند. سپس كار آنان را بر اساس كارآيي ديدگاهشان در حل مسائل و رفع بن بست ها، ارزيابي كنيم. به اين نكته ي مهم و راهگشا توجه جدي داشته باشيم كه: جامعه ي علمي بي مسأله، نه پژوهش جدي خواهد داشت و نه به نظريه اي خواهد رسيد. اما اگر كسي چيزي گفت كه با ذهن ما، انس ندارد و با ميراث فلسفي ما سازگار نيست، همه با هم بر او تاخته و چنان تحريمش مي كنيم كه كسي جرأت نداشته باشد كه نامي از او ببرد، با چنين روشي نه تنها نقد و نظر را ترويج نمي كنيم بلكه در نقد و نظر را هم مي‌بنديم! * تشويق و پاداش: نقش تشويق و پاداش، در ياري رساندن به پيشرفت پژوهش جاي ترديد نيست. درست بودن و اثر مثبت داشتن تشويق و پاداش نيز، دقيقاً به «مسأله» و «داوري» وابسته است. در جايي كه مسأله نباشد، داوري درست و علمي نخواهيم داشت. و آن جا كه داوري درست نباشد، انتخاب و گزينش بر اساس عوامل غيرعلمي خواهد بود. از قبيل شهرت اشخاص، وابستگي شان به قدرت يا جناح خاص، رفاقت و بده بستان هاي كاسب كارانه و غيره. بديهي است كه تشويق و پاداش اگر بر اساس حل مسأله يا كمك به حل مسأله نبوده و نتيجه ي داوري علمي و عادلانه نباشد، نه تنها به پژوهش و توليد علم ياري نمي رساند، بلكه عملاً جريان پژوهش و توليد علم را به بيراهه كشانده و زمينه را براي دو حادثه ي خطرناك فراهم مي سازد: يكي، انزواي شايستگان و ديگري، مطرح شدن فرصت طلبان و كاسب كاران. انزواي شايستگان و بر سر كار آمدن فرصت طلبان، در هر جامعه و در هر زمينه اي، امكانات جامعه را به آتش كشيده و كارهاي مهم را به درجه نمايش و بازي پايين مي آورد. در جامعه ما، به دليل علمي نبودن روند انتخاب آثار شايسته ي تشويق، آثاري برگزيده مي شوند كه نه تنها گزينش خودشان درست و عادلانه نيست، بلكه به زمينه و امكان كار جدي نيز آسيب مي زنند. مثلاً وقتي كه مؤلف كتابي بي محتوا، درباره ي ابن رشد تشويق مي شود، ما عملاً ابن رشد را دفن مي كنيم! اگر كسي در اين كتاب حتي در حدّ يك صفحه، درباره ي ابن رشد مطلبي پيدا كند، جداً شايسته ي تشويق خواهد بود! و هركه آن را بخواند، نه تنها به درج و اهميت ابن رشد، پي نمي برد، بلكه او را كه از عوامل مؤثر در پيدايش تجدد غرب است، شايسته ي چنين عنواني نمي يابد! با اين وصف، چون شرايط حاكم بر جامعه ي علمي ما، شرايط علمي نيست، كسي هم لب به اعتراض باز نمي كند و بزرگ ترين مؤسسه ي علوم انساني كشورمان هم وقتي نقد مرا جدي مي بيند، از چاپ و نشر آن خودداري مي كند. و چون به مجله ي ديگري در اين باره مقاله مي دهم، آن را نخست به مؤلف كتاب مي فرستد و سپس به من وعده ي چاپ مي دهد كه هنوز هم به اين وعده وفا نشده است! نقد خود را با كپي كتاب درخشش ابن رشد در حكمت مشاء به مراكز متعدد، از جمله به همان مؤسسه انتخاب كتاب سال مي فرستم و عكس العملي نمي بينم حتي در حد اعلام وصول! چنان كه در نخستين مراسم بنياد فارابي، جايزه فارابي را به كسي مي‌دهند كه چند دهه پيش، رساله دكترايش درباره فارابي بوده است و بعد از آن هر مقاله و رساله‌اي نوشته در همان حدود بوده است! و نتيجه چنين وصفي آن مي‌شود كه شده است! براي نمونه، ما هنوز يك تحقيق و تحليل كارآمد درباره آراء فارابي نداريم، هنوز هم، ترجمه و حتي تصحيح خوبي از مجموعه آثار او را نداريم! درحالي كه ده‌ها رساله كارشناسي ارشد و دكتري درباره فارابي با سرپرستي همين آقايان نوشته شده‌اند! با نداشتن مديريت علمي جز اين هم انتظار نمي‌رود! وي در پايان نامه خود پيشنهادهايي را در اين زمينه ارايه داده است: با ادامه چنين شرايطي، ده‌ها سال ديگر نيز به توسعه و توليد علوم انساني دست نخواهيم يافت. براي عبور از اين شرايط زيانبار بايد در كاركرد خودمان دقت كرده و تجديد نظر كنيم. من براي اين تجديد نظر پيشنهادهاي علمي زير را دارم: 1. ساماندهي همه جانبه مديريت مراكز دانشگاهي و پژوهشگاهي با محوريت آموزش و پژوهش نه مديريت‌هاي اجرايي محض! 2. تنظيم و هدايت و حمايت فعاليت تيمي گروه‌هاي آموزشي و پژوهشي 3. جلوگيري از فرار نيروي كار شما، از مراكزي كه بايد تمام وقت در آن جا كار كنند. منظور من مسأله فرار مغزها به خارج نيست. بلكه فرار آنان به مراكز مختلف دانشگاه آزاد و ساير مؤسسات دولتي و غيردولتي است كه نمونه اش، اشتغال دسته جمعي اعضاي هيأت علمي دانشگاه‌هاي شما، در دانشگاه آزاد است. 4. به جاي صدور مجوزهاي گوناگون كه حاصلش جز ارضاء جاه‌طلبي اين و آن نيست، علاقه‌مندان و مدعيان علاقه به پژوهش را به مراكز باسابقه خود دعوت كنيد. مثلاً با آن همه ي امكانات دانشگاه تهران، چرا بايد استاد تمام وقت شما علاوه بر تدريس در چندين مركز، در چند پژوهشگاه نماي ديگر نيز به تحقيق كذايي! بپردازند؟! 5. تلاش براي جلوگيري از دوره‌گردي و كار متفرقه اساتيد كه متأسفانه دو دهه اخير يك سنت رايج شده است. براي رسيدن به چنين هدفي بايد: الف- در مديريت‌ها، كارآمدي علمي اشخاص را در نظر بگيريد، نه وابستگي‌هاي جناحي و سياسي را. در نتيجه مديراني را كه طي سال‌ها مديريت خود، هيچ خلاقيت و ابتكاري نداشته‌اند، كنار بگذاريد. ب- كساني را كه در چند دهه اخير سرمشق و الگوي هزار پيشگي و دوره گردي بوده اند، مورد انتقاد قرار داده و با نكوهش آنان، اين راه و رسم زيانبار را تحقير كنيد. و از آنان بخواهيد كه صادقانه از سال‌ها كار نادرست خود پوزش بخواهند. ما از همان دوران باستان و عهد افلاطون و ارسطو اين را داريم كه چندكاره بودن خوب نيست. فارابي هم به اين نكته تأكيد دارد. ج- اساتيد با سابقه و مشهور خود را وادار كنيد كه به جاي دوره گردي، به سالن كتابخانه‌ها روي آورند و به صفحات كتاب چشم بدوزند. د- اساتيد با سابقه و الگوي خود را وادار كنيد كه به خاطر مصلحت هم بوده خود را چنان نشان دهند كه به دنبال جاه و مال نيستند. زيرا از دوران باستان، اين نكته مطرح بوده است كه دانايي و فرزانگي با دنيادوستي و جاه طلبي در يك جا جمع نمي شود. اساتيد باسابقه بايد در مراسم اهداي جوايز حضور يابند و محققان جوان به وسيله آنان تشويق شوند نه اين كه به صورت ادواري، همديگر را براي دريافت جايزه ياري رسانند. هـ- اساتيد خود را وا داريد تا راهنمايي و مشاوره پايان‌نامه‌ها را وقتي بپذيرند كه به ميزان ساعتي كه پولش را مي‌گيرند، در كنار دانشجو قرار گيرند و عملاً راهنماي دانشجو باشند نه اين كه حتي دانشجو و رساله را نبينند و در يك مراسم كوتاه و شتاب‌زده دفاع، نمره خود را بدهند و بروند. ي- در ميان اساتيدي كه براي همگان شناخته شده اند و با عنوان «اعيان ثابته» يا «كليات خمس» معروفند، جز تعارف و بده بستان رابطه‌اي نيست. اينان را وادار كنيد تا از اين شيوه دست برداشته، به نقد همديگر بپردازند تا به جاي آن كه سرمشق رابطه‌هاي كاسب‌كارانه و مصلحت‌گرايانه باشند الگو و نمونه جديت و دقت در كارهاي علمي همديگر به شمار آيند تا خرمهره و گوهر در يك رديف قرار نگيرند و خزف بازار لعل را نشكند. باز هم بر اين نكته تأكيد مي‌كنم كه تا خود و روش كار خود را تغيير ندهيم، نبايد انتظار تحول و تكامل داشته باشيم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن