واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: raha_n7922nd October 2009, 11:22 AMاین تاپیک فقط برای اینه که همه اعتراف کنن که چه شیطنتایی کردن >:) و قصد توهین به هیچ کسو نداریم همه معلما برای ما عزیزن و همشونو دوست داریم و دست همشونو می بوسیم.:x: raha_n7927th October 2009, 06:37 PMآقا چرا هیچ کس مارو تحویل نمی گیرهههههههههههه.:(( باشه اول خودم میگم. راستش ما یه معلمی داشتیم که من واقعا دوسش داشتم هنوزم باهاش در ارتباطم همیشه سوژهاش می کردم خدا منو ببخشه.:d javad 227927th October 2009, 08:14 PMسال اخر دبیرستان وقتیکه معلم بینش پرسید چرا از من عکس میگیرین از دهنم در رفت گفتم میخوایم بزنیم رو بطری های شیر بیچاره یک ساعت وایساده بود پشت پنجره منو نگاه می کرد و میخندید.:)) امیدوارم سلامت باشه معلم خوبی بود ali-r8927th October 2009, 08:24 PMحقیقتش من پشت معلمام چیزی نگفتم یا شاید یادم نمیاد اما اگر چیزی یادم بیاد صادقانه اعتراف میکنم پشت سر معلم فیزیک1 گفتم که خوب درس نمیده!!!!!!!!:mad: far_2227th October 2009, 09:58 PMمن دو وجهی بودم 1-درس خوان 2- شلوغ وشر اصلا با معلم کاری نداشتم چون درسم رو میخوندم همین چرا باید پشت سرش حرف میزدم raha_n7928th October 2009, 02:25 PMخوب حتما یه شیطنتایی داشتین از اونا بگین ;) raha_n7928th October 2009, 02:29 PMمثلا ما با کفش میرفتیم رو صندلیه معلما یا بعضی معلما که خیلی حساس بودن با تخته پاک کن میزشونو گچی میکردیم.:d javad 227928th October 2009, 02:47 PMحالا حی بگید آفرین صد آفرین دختر خوب و نازنین:)) بگید پسرا فلان و بهمان :D البته پسرا از همون اولش اقایشون رو به اثبات رسوندند:cool: لطفا کف مرتب بزنید>:w< raha_n7928th October 2009, 03:04 PMآقا این اولشه ما شرتر از این حرفاییم :)) البت درسخوونم بودما:cool: Erfan21428th October 2009, 03:06 PMمن هرچی میگفتم جلو خودشون می گفتم یا می نداختن بیرون یا خودشونم می خندیدن raha_n7928th October 2009, 03:26 PMخداییش منم جلو خودشون می گفتم. روز آخر دبیرستان همه معلمامونو جمع کردیمو ادای همشونو جلو خودشون در آوردیم از خنده غش کرده بودن. تازه فیلمم گرفتیم دادیم یادگاری بهشون.:)) hamidxe28th October 2009, 10:15 PMمن هميشه شرايطم توي مدرسه بستگي به اطرافيانم داشت. هر وقت بغل دستي هام شر بودن من يه درجه از اونا شرتر بودم و هر وقت دور و وري ها ساكت و درسخون بودن من از اونا درسخون تر ميشدم. كلا من نه شر بودم نه درسخون. نه پليس بودم نه شاعر. من فقط استاد جوگير شدن بودم. آقاي قاضي من از همون اول اشتباهي بودم.:d:)) behnam200929th October 2009, 11:17 AMمنم یه بار دبیر دین و زندگی رو ................... میزشو نصفشو گذاشتم رو سکو نصفشم رو هوا معلق بود اینم همیشه عادت داشت دستاشو بذاره رو میز و..................:))خدا مارو ببخشه:rolleyes: raha_n7929th October 2009, 04:01 PMاتفاقا منم همین کارو با چندتا از معلمام انجام دادم مخصوصا سوم دبیرستان :d ferfer29th October 2009, 04:30 PMمن معلم پرورشي دبيرستانمون را خيلي اذيت مي كردم آخه اون هم مرتب به كار من كار داشت، من هم خيلي درسخون بودم لجم در مي اومد، اون وقت كلي از پوسترها و مقواهايي را كه به ديوار ميزد براي مناسبتها، پاره مي كردم! raha_n7929th October 2009, 07:08 PMآفرین این درسته آدم نباید بچه مثبت باشه ;) :)) behnam200929th October 2009, 09:00 PM>:)>:)موافقم>:)>:) amin boy 2029th October 2009, 10:44 PMدبیرستان خیلی فاز داد همه دبیرها رو اذیت میکردم الا ریاضی که...(پارتیش کلفت بود} دبیر فیزیک رو هم اذیت میکردم الان امده دانشکاه شده استادم خدا عاقبت فیزیکم رو بخیر کنه:(:d raha_n7931st October 2009, 05:30 PMوای وای پس افتادی >:) amin boy 2031st October 2009, 06:42 PMوای وای پس افتادی >:) نه بابا ایندفه رو باهاش گرم میگیرم:D:D:D سعی میکنم بچه خوبی :rolleyes::rolleyes:باشم سر کلاساش:rolleyes::rolleyes::->:o 10 واحد اخه :eek: ali-r8931st October 2009, 07:01 PMما یه معلم داشتیم معلم اجتماعی سال اول دبیرستان سر کلاسهای اون اینقدر اذیتش میکردیم که دیگه از دست ما سرسام گرفت فقط هم کلاس ما اذیتش میکرد اون هم میرفت صاف میزاشت کف دست مدیر اینقدر به مدیر گفت که اون هم سرسام گرفت>:) ali-r8931st October 2009, 07:05 PMسر کلاس فیزیک معلممون یه امتحان گرفت داشت برگه ها رو جمع میکرد من یه صدایی از خودم در آوردم که البته اون هم مچمو گرفت:(( raha_n7931st October 2009, 07:10 PMآخی دلم برات سوخت>:) مام معلم دینیمونو انقد اذیت کردیم که دیگه کم آورد و فحشو کشید بهمون:d ali-r8931st October 2009, 07:11 PMدر اینجا جا داره از بغل دستیم تو سال اول دبیرستان تشکر کنم که منو هم عین خودش شر کرد دوست ناباب:x: javad 227931st October 2009, 07:24 PMیه معلم زیست شناسی داشتیم که یکی از بچه ها دنبالش راه میرفت و شکلک در میاورد برگشت یه لگد حوالش کنه پاش رفت تو جیب همکلاسیمون :dشلوارشو تا آخر چاک داد مثل این خانومهای مانکن شده بود چشمامون پر از اشک شده بود البته از خنده :)) بعدا با یعقوب دوست شده بودن براش رفت از خونه قرص سردرد اورد :x: جالبترین جاش اینجاست که بعد از سه سال بازم معلم مون شد این دفعه حادثه ی خفن تری افتاد که همه منفجر شدیم:)) raha_n7931st October 2009, 07:26 PMیه معلم زیست شناسی داشتیم که یکی از بچه ها دنبالش راه میرفت و شکلک در میاورد برگشت یه لگد حوالش کنه پاش رفت تو جیب همکلاسیمون :dشلوارشو تا آخر چاک داد مثل این خانومهای مانکن شده بود چشمامون پر از اشک شده بود البته از خنده :)) بعدا با یعقوب دوست شده بودن براش رفت از خونه قرص سردرد اورد :x: جالبترین جاش اینجاست که بعد از سه سال بازم معلم مون شد این دفعه حادثه ی خفن تری افتاد که همه منفجر شدیم:)) خوب اون حادثه چی بود؟؟؟؟؟>:) javad 227931st October 2009, 08:04 PMنکنه می خوایین تا صبح براتون خاطره در وکنم:confused: حالا که کنجکاو شدین دلتون رو نمیشکنم. سه سال بعد روزای اول مدرسه دیدم یه اقایی وارد شد با لهجه وتیپ متفاوت و چاقتر. یه همکلاسی سوسول داشتیم که اسمشو نمیگم صداش میکردیم لولی .بازم بچه ها شروع کردن به در اوردن صدا های نا گفتنی این لولی ما هم ردیف اول می نشست و صورتی توپول وصاف و خیلی سفید که انگاری اصلا آفتاب ندیده بود داشت طوری که مویرگهای پوستش پدیدار بود (اینطوری شرح دادم تا وخامت اوضاع رو خوب متوجه بشید) در این حال معلم هم از اون کفشهای کوهدشتی که مد شده بودن و زیره ی زبری داشتن پوشیده بود . معلم عصبانی مثل یه ورزشکار حرفه ای باور کنید پاشو تا سقف بالا برد و فرود اورد مماس با صورت این لولی بخت برگشته:eek: تصور کنید صورت به اون سفیدی که انگار خط ترمز تریلی افتاد رو صورتش. وای ما که داشتیم میمردیم از خنده:)) ولی بازم بعد از شکایت بازی مامان لولی با هم اشتی کردن. من این وسط تعجب کردم به قدرت ترمیم پوست صورت این دوستمون. ببخشید خلاصه نمی شد. خدایا ما رو ببخش حامد6631st October 2009, 08:11 PMسلام بچه ها من یکی از شرترین دانش آموزان مدرسه بودم اما درس خون بودم.یه بار با در نوشابه زدم تو سر معلم هندسه و یک بار هم آدامس چسبوندم روی صندلی معلم جبرو احتمال.کلی همه معلمارو مسخره میکردیم. نکته جالبش اینه که من الان معلم شدم .معلم زبان دوره راهنمایی و منتظر اتفاقات جالب هستم. raha_n791st November 2009, 01:14 PMپس آقا حامد ما منتظر اخباری از اتفاقات جالب برای شما هستیم >:) ferfer1st November 2009, 04:15 PMمن هم الان خودم معلم رياضي ام، خداييش بچه ها تا حالا اذيتم نكردن چون من هم به جز معلم پرورشيمون كه تقصير خودش بود،كسي را اذيت نكرده بودم.. ali-r891st November 2009, 05:02 PMدرباره معلم اجتماعیمون باید بگم که جا داره همین جا ازش عذر خواهی و تشکر کنم.بیچاره نزدیک بود از دست ما سکته کنه:(( تو کلاس قلبش گرفت>:) دوستان سپاس بزنین:x: ali-r892nd November 2009, 03:55 PMآیا اجازه دارم تیکه هایی رو که میگیم بگم؟ raha_n792nd November 2009, 04:18 PMاگه بد نباشه behnam20092nd November 2009, 10:52 PMبالاخره زهرمو به دبیر عربی ریختم توی چهار چرخ ماشینش 4 تا میخ چپوندم>:)>:) دوباره همون ایده یمیزو انجام دادم:))دوستان اگه ایده جدیدی دارن بمن بگم؟؟ ali-r893rd November 2009, 03:31 PMمعلم دفاعیمون گفت به نظر شما اگر آتشفشان بیاد ما باید چیکار کنیم؟ ما هم گفتیم تف میکنیم خاموش شه:d raha_n795th November 2009, 04:52 PMبالاخره زهرمو به دبیر عربی ریختم توی چهار چرخ ماشینش 4 تا میخ چپوندم>:)>:) دوباره همون ایده یمیزو انجام دادم:))دوستان اگه ایده جدیدی دارن بمن بگم؟؟ خوب می تونی از تجربیات بچه ها ایده بگیری.;) raha_n795th November 2009, 05:05 PMدوم راهنمایی یه معلم ادبیات داشتیم خیلی حساس بود ;) یه روز امتحان داشتیم هیچ کس درس نخوونده بود مام خواستیم کلاس کنسل بشه از این بادکنک بو گندوها تو کلاس ترکوندیم :d معلمه اصلا پاشو تو کلاس نذاشت >:) مام کلی خوشحال شدیم :)) اما اونم نامردی نکرد......... مارو برد وسط راهرو نشوندو امتحان گرفت.:(( severum875th November 2009, 06:43 PMیه بار دبیر ورزشمون اعصابش خورد بود بهم دربری گفتم منم نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم دست خودم نیست که سر جام بشینم یه موقع صندلی پرت کردم براش میزش از وسط نصف شد کلی ترسیده بودم گفتم خدا رو شکر بهش نخورد:mad: behnam20096th November 2009, 10:17 AMیه بار دبیر ورزشمون اعصابش خورد بود بهم دربری گفتم منم نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم دست خودم نیست که سر جام بشینم یه موقع صندلی پرت کردم براش میزش از وسط نصف شد کلی ترسیده بودم گفتم خدا رو شکر بهش نخورد:mad: ................................... بابا خشن.:dدبیر بیچاره چه عکس العملی نشون داد severum877th November 2009, 05:31 PM................................... بابا خشن.:dدبیر بیچاره چه عکس العملی نشون داد خوب هیچی از هم معذرت خواهی کردیم تموم شد بچه ها هم قول دادن از ماجرا کسی اطلاع پیدا نکنه که خدا رو شکر به خیر گذشت>:w<>:w<>:w< behnam20097th November 2009, 07:29 PMمن عذاب وجدان دارم دبیر عربی رفتارش تغییر کرده .دیگه کسیو نمیاره پاتخته :d *yasi*7th November 2009, 07:38 PMپشت کدوم معلم چی می گفتی؟؟ از من باید بپرسین پشت سر معلما چی میگی؟:) من که دختر خیلی خوبیم پشت سر معلمام اصلا حرف نمیزنم!:eek: مانتو شلواره معلم عربیمون شبیه پیژامه ی داییمه!:d behnam20097th November 2009, 08:14 PMایول باحال بود:)) حالا این بیچاره چیکارت کرده:confused: سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 697]