تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 13 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):درگذشت عالم مصيبتى جبران ‏ناپذير و رخنه ‏اى بسته ناشدنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849213835




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مسلک و خط مشی فکری و سیاسی دکتر مصدق


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مسلک و خط مشی فکری و سیاسی دکتر مصدق
مسلک و خط مشی فکری و سیاسی دکتر مصدق   نویسنده: منصور مهدوی   دکتر مصدق در جلسه تغيير سلطنت مورخ نهم آبان 1304 و نيز در يکي از جلسات اوليه دادگاه بدوي بنا به مصالحي الفاظ شهادتين را بر زبان جاري کرد. مطابق احکام انور اسلام، شرط تسليم هر فرد، اقرار به شهادتين است، ولي پس از مسلمان شدن بايد آداب مسلماني، که نشانه ايمان است را نيز به جا آورد. در خصوص دکتر مصدق بايد گفت که شواهد محکم و مستندي از زندگي 87 ساله او در دست است که به طور يقيني وجود يا عدم اعتقاد و پايبندي وي به اسلام را مشخص مي کند. بخش عمده مطالب حاضر، در سير کتاب عنوان گرديده است لکن به خاطر رسيدن به نتيجه، آن مطالب به طور مختصر ذکر مي شود. نوشتارها دکتر مصدق در سال 1286 شمسي و در سن بيست و هشت سالگي وارد لژ فراماسونري «آدميت» شد. عباسقلي خان آدميت رهبر اين لژ با هر گونه اظهارنظر علما راجع به قانون اساسي مشروطيت مخالفت نموده و نظريه شيخ فضل الله نوري در خصوص نظارت پنج تن از مجتهدين طراز اول هر زمان بر مصوبات مجلس را «بر هم زننده اساس مشروطيت و خلاف قوانين مدنيت» مي شمرد. در جلسه يازدهم دادگاه بدوي مورخ 28 آبان 1332 مطالبي ميان دادستان ارتش و دکتر مصدق رد و بدل شد که عيناً نقل مي شود: «سرتيپ آزموده: تفسير آن [رساله دکتري] اخيراً منتشر گرديد مطلعين مي گويند چون به اروپا رفت براي جلب استادان خويش که متعصب در آئين مسيح بودند رساله خود را به مذمت از دين ... دکتر مصدق: به دين مسيح درآمدم سرتيپ آزموده: ... اسلام اختصاص داده، در کيفيت تحرير رساله گفته بود: «من قصد اقامت در سوئيس داشتم و براي جلب خارجيان به انتشاراين رساله مبادرت ورزيدم.» بعداً که فهميد اين رساله به ايران رسيده ناراحت شده و درصدد برآمد در سوئيس بماند به تبعيت آن دولت درآيد و با آئين مسيح گرايد. ولي محظوراتي مانع آن شد» (520) سال 1293 شمسي به همراه تني چند از همفکرانش مجله «علمي» را به راه انداخته و مطالبي پيرامون قاعده مرور زمان نگاشت که به علت مغايرت با اسلام، مخالفت جدي علما را برانگيخت و اين مخالفت چنان کوبنده بود که موجب انحلال جمع مؤسسين و توقف مجله علمي شد: «قاعده مرور زمان را که در همه جا غير از ايران معمول بود و احتياج به مقدماتي نداشت مگر اينکه مجلس شوراي ملي قانون وضع کند، موضوع مقاله قرار دادم که بعد از انتشار باب مراوده بين بعضي علماء و من بازگرديد و هر کدام نسبت به آن ايرادي گرفتند که کار از ايراد هم گذشت و آن را بر خلاف شرع تشخيص دادند و موجب يأس و نااميدي من شد و طول هم نکشيد که اجتماع ما متزلزل گرديد و مجله نيز از بين رفت.» (521) دکتر در رسالات متعدد خود قوانين ايران، حتي در مواردي امور فقهي اسلام مانند عقود، حقوق خانواده وارث را با قوانين اروپايي مقايسه کرده و در برخي موارد مانند حقوق پارلماني و شرکت سهامي، به ترويج قوانين اروپايي مي پرداخت که مي توان از اين مشي نوشتاري به شيفتگي او در برابر ساختار اجتماعي - حقوقي غرب پي برد. عملکرد؛ قبل از نخست وزيري دکتر مصدق با دعوت استاد علي اکبر دهخدا وارد حزب اعتدال شد اين عضويت از همان ابتدا براي او خوشايند نبود. شهيد مدرس نيز در اين حزب عضويت داشت لکن دکتر مصدق به همراه تني چند از روشنفکران از طيف روحاني حزب جدا شده و انشعاب کردند. دکتر مصدق در مجلس ششم به آيت الله مدرس نپيوست و با حضورش در گروه منفردين عملاً راه را براي رضاخان باز کرد. مضافاً اينکه به عنوان مشاور رضاخان، طرح واگذاري فرماندهي کل قوا به اين عامل ضد دين و نوکر بيگانه را طراحي کرد. در جلسه تغيير سلطنت نيز به طرزي زيرکانه در قالب مخالف بهترين دفاع را از رضاخان و عملکرد او به عمل آورد. اواخر بهار 1306 علي اکبر خان داور وزير دادگستري رضاخان اختياراتي را براي وضع قوانين آزمايشي در راستاي ايجاد تحول در دادگستري کشور از مجلس کسب نمود. هدف داور و در واقع رضا شاه از ايجاد تحول در دادگستري، تسريع در محاکمات و محدود کردن محاکم شرع بود. دادگستري مورد نظر رضاشاه مي بايست به سرعت مخالفان را محاکمه و به اشد مجازات محکوم کند، ضمن آنکه از قوانين شرع و به طورکلي از روحانيون منفک شود. مطابق قانون اختياراتي که دکتر مصدق در مجلس با آن مخالفت کرده بود، کميسيوني براي اصلاح اصول محاکمات تشکيل شد. اين کميسيون قانون معروف به قانون آزمايشي 1306 را تدوين کرد که دکتر مصدق در اين کميسيون عضويت داشت. (522) از سال 1306 تا سال 1320 اين روند با قوت و شدت هر چه تمام تر جريان داشت به طوري که از سال 1308 دکتر احمد متين دفتري به اروپا رفت و در آنجا با ترجمه قوانين کشورهاي اروپايي، به تدوين غرب پسند قوانين دادگستري ايران کمک شاياني نمود. دکتر مصدق در قضيه کشف حجاب و کشتار مردم بي گناه در مسجد گوهرشاد و حريم امن الهي، مهر سکوت بر لب داشت و حتي مي توان گفت از کشف حجاب راضي بود. چون معتقد بود کشف حجاب نوعي «اولسيون» (تمدن) و درواقع درجه اي از «تکامل اهل مملکت» است. پس از شهريور 1320 دکتر مصدق که اندکي مواضع ضد استبدادي نيز اتخاذ مي کرد در مجلس چهاردهم ودر جلسه 16 اسفند 1322 در خصوص کشف حجاب گفت: «... اگر بتدريج که دختران از مدارس خارج مي شدند حجاب رفع مي شد چه مي شد رفع حجاب از زنان پير و بي تدبير چه نفعي براي من داشت؟!» (523) بدين ترتيب اصل قضيه کشف حجاب را به طور کامل تأييد مي نمايد و فقط در چگونگي اجراي آن قدري معترض است. نوبتي ديگر در جلسه 28 شهريور 1324 با افتخارآميز خواهان کشف حجاب همسرش اظهار داشت: «حالا البته خانم ها به بنده اعتراض نکنند زيرا قبل از اينکه بانوان محترم کشف حجاب کنند، من در اروپا با خانواده خودم کشف حجاب کردم و هيچکس با کشف حجاب مخالف نبود ولي من مخالف بودم چون معتقد بودم که کشف حجاب بايد بواسطه «اولسيون» و به واسطه تکامل اهل مملکت باشد نه به واسطه يک کسي که يک قدرتي پيدا کرده و يک زوري پيدا کرده که من اينجور مي خواهم و بايد اينجور بشود.» (524) دکتر مصدق در ماجراي تعرض به روحانيون خصوصاً شهادت آيت الله مدرس و آيت الله حاج آقا نور الله اصفهاني هم زبان در کام کشيد. در مجلس چهاردهم و در جلسه 20 شهريور 1323 که مصادف با ماه مبارک رمضان بود حين ايراد نطق تقاضاي آب کرد با وجود تأکيد نمايندگان بر اينکه ماه رمضان است و نبايد تظاهر به روزه خواري کرد. او از تقاضاي خود دست نکشيد. عملکرد؛ دوره نخست وزيري آيت الله سيد محمود طالقاني راجع به رفتار دکتر مصدق با فدائيان اسلام و در واقع علت زنداني شدن آنها در دولت دکتر مصدق مي گويد: «من وقتي به دکتر مصدق مراجعه کردم و گفتم چرا با فدائيان اسلام و نواب صفوي با توجه به اينکه شما مي دانيد گلوله اين برادران بود که مسير تاريخ را عوض کرده اختلاف داريد. دکتر مصدق در جواب مي گويد. آنها احکام اسلام را مي خواهند و من نمي توانم احکام اسلام را اجرا کنم، اين را بگذاريد براي يک روز ديگر، براي کابينه بعد از من.» (525) اين درحالي بود که طي توافقي که ميان نواب صفوي و سران جبهه ملي به عمل آمد - و دکتر مصدق نيز متعهد به اين توافق بود- قرار شد در قبال جانفشاني فدائيان اسلام براي به قدرت رسيدن جبهه ملي، آنان به يک سري تعهدات عمل کنند که يکي از آنها اجراي احکام نوراني اسلام در کشور اسلامي ايران بود. در دوره زمامداري دکتر مصدق مواد مخدر و مشروبات الکلي رواج يافت. به طوري که دولت در خصوص کشت ترياک قانون وضع کرد و براي حمايت از آن وزارت دارايي را به خريداري خشخاش از کشاورزان موظف نمود. درباره شيوع مشروبات الکلي نيز با وجود مخالفت جدي آيت الله کاشاني با اين امر، دکتر مصدق بر آن اصرار ورزيد. حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در اين باره مي گويد: «وقتي نهضت به پيروزي رسيد، دشمنان نقطه خوبي را يافتند و دقيقاً تشخيص دادند که بايد چه بکنند؛ يعني به جاي اينکه سراغ اصل نهضت بروند به سراغ آيت الله کاشاني رفتند و اشتباه بزرگي که دکتر مصدق کرد اين بود که اين پشتوانه عظيم را از دست خود و نهضت داد. اختلاف نيز بر سر مسايل اسلامي بود. به ياد دارم در مشهد بودم ... آيت الله کاشاني به مشهد آمده بود و سخنراني داشت. من نزديک صندلي ايشان نشسته بودم. او با حالت بسيار متأثري مي گفت: «من به اينها مي گويم اين مردم مسلمان مبارزه کرده اند، آنها را راضي کنيد و مقداري به اسلام بها بدهيد، اما اينها حاضر نيستند من مي گويم حداقل امتيازي که به مسلمانان مي دهيد اينکه مشروبات الکلي را منع کنيد. دکتر [مصدق] مي گويد که مشروبات الکلي يکي از منابع درآمد ماست، دولت فقير است و نمي تواند کارخانه را ببندد.» آيت الله کاشاني مي گفت: «من پيشنهاد کردم که شما اين را قبول کنيد، من به ملت مي گويم کيلويي ده شاهي روي شکر مي بنديم و مردم هم استقبال مي کنند، آنها زير بار نمي روند.»(526) در قيام سي تير و بازگشت دکتر مصدق به قدرت، به اعتراف صريح نزديکان دکتر مصدق، آيت الله کاشاني رهبري بلامنازع اين قيام را به عهده داشت. ولي نخست وزير يک هفته پس از سي تير در 6 مرداد 1331 طي نامه اي شديد اللحن خطاب به آيت الله کاشاني اظهار داشت: «بنده صراحتاً عرض مي کنم که تاکنون در امور اصلاحي عملي نشده و اوضاع سابق تغيير ننموده است و چنانچه بخواهند اصلاحاتي بشود بايد از مداخله در امور مدتي خودداري فرمايند». پروفسور ذبيح در خصوص علت اين رفتار دکترمصدق مي گويد: «دکتر مصدق در روابط خود با علماي شيعه وقت، با دشواريهاي زيادي روبرو بود، زيرا وي اساساً يک سياستمدار غير مذهبي و ليبرال بشمار مي رفت و عقيده داشت که روحانيت بايد به طور کامل در بسيح مردم براي حمايت از حکومت جبهه ملي شرکت کند اما طالب کسب قدرت، خصوصاً در قسمت اجراي حکومت نباشند.» (257) در دوره دوم حکومت دکتر مصدق به تدريج روند نزديکي حزب توده و دولت طي شد. به طوري که دولت تصميم گرفت مراسم چهلم شهداي سي تير را با حضور توده ايها برگزار کند. روز نهم دي ماه 1331 آيت الله العظمي بروجردي (رحمه الله عليه) توسط تقي خانه وفايي به مکي - نماينده دولت در قضيه توليت آستان حضرت معصومه (سلام الله عليه)- پيغام داد تا به حضور ايشان بشتابد. معظم له در اين ديدار خطاب به مکي اظهار داشتند که دولت از حقوق ملتهاي مسلمان خصوصاً الجزاير، مراکش و تونس دفاع کند. مطالب محرمانه اي نيز ايراد فرمودند. مکي در مقام بيان اين مطالب مي گويد: «... گفتگوهاي خصوصي نيز با ايشان انجام گرفت و پيغامهاي محرمانه اي براي نخست وزير دادن که انعکاس آنها در جرايد صلاح نبوده، از جمله آيت الله از فعاليتهاي عوامل حزب توده در قم اظهار نارضايتي کردند و در حقيقت به دولت اعلام خطر نمودند و نيز راجع به قوانيني که با اختيارات تصويب شده بود تذکراتي داده بودند که من به اطلاع دکتر مصدق رساندم ولي ظاهراً اقدامي براي جلوگيري از تحريکات توده ايها در قم به عمل نيامد.» (528) دنبال عدم توجه دولت به هشدار آيت الله العظمي بروجردي، روز جمعه 14 دي ماه 1331 در قم زد و خورد شديدي ميان گروههاي مذهبي و توده ايها رخ داد که چند نفر کشته و تعداد زيادي مجروح برجا گذاشت. مردم متدين قم به خاطر اهانت توده اي ها به آيت الله العظمي بروجردي، ساير مراجع و حوزه هاي علميه، خشمگين شده وبا تعطيل عمومي به توده اي ها حمله ور شدند. نيروهاي شهرباني به نفع توده اي ها وارد عمل شده وبا شليک گلوله و گاز اشک آور جمعي از طلاب را به قتل رسانده و يا مجروح کردند. ابتدا اعلام شد که فقط يک نفر کشته شده ولي بعد معلوم گرديد که شش تن از طلاب و مردمي که به ضرب گلوله کشته بودند را مخفيانه دفن کرده اند ولي مردم اجساد را پيدا کردند. (529) روند همراهي دکتر مصدق و حزب توده پس از واقعه 9 اسفند شتاب بيشتري گرفته و حتي به شکل اتحاد نمايان گشت. به طوري که در 26 اسفند 1331 قرار منع تعقيب سران زنداني حزب توده توسط دادسراي تهران تأييد و مدتي بعد همه تبرئه شده و آزاد گشتند.(530) ائتلاف دکتر مصدق و حزب توده به سب وجود پيوندهاي خانوادگي وي با يکي از سران توده، استحکامي بيش ازپيش يافت. نورالدين کيانوري رهبر حزب توده در تشريح اين مطلب و نيز ارتباطات مکرر توده و دکتر مصدق مي گويد: «دکتر مصدق پسرخانم نجم السلطنه بود و اين خانم عمه مريم [مريم فيروز؛ همسر کيانوري] مي باشد. يعني دکتر مصدق پسر عمه مريم بود و مريم با او و خانم دکتر مصدق آشنايي نزديک داشت. ما براي اطلاع خبرهاي مهم از اين راه استفاده مي کرديم. مريم شماره تلفن اندرون - يعني خانم دکتر مصدق را که غير از شماره بيروني بود - را مي گرفت و با خانم دکتر مصدق خوش و بش مي کردو به ايشان مي گفت که شوهرم پيغام مهمي براي آقا دارد. دکتر مصدق بلافاصله از رختخواب بلند مي شد و به اندرون مي آمد و من جريان را به ايشان مي گفتم.»(531) اين پيوند مستحکم و عميق سبب مي شد تادکتر مصدق در برابر حملات حزب ملحد توده به دين و روحانيت سکوت کند. از ميان نشريات متعدد حزب توده هفته نامه «چلنگر» در توهين و تعرض به دين ومظاهر آن گوي سبقت را از سايرين ربوده بود. خطيب شهير حجه الاسلام و المسلمين محمد تقي فلسفي در اين باره مي گويد: «او [دکتر مصدق] بعد از سي ام تير به توده اي ها اجازه فعاليت آزاد داد و از آنها حمايت کرد. اين مطلب شواهد زيادي دارد. او مدعي بود که دادگستري را اصلاح کرده است. در چنين دادگستري اصلاح شده اي، توده ايها - يعني کمونيستهايي که صريحاً به عناوين مختلف به شأن ديني ضربه زده بودن - تبرئه شدند. اين يکي از مسائل مهمي بود که آن موقع زبانزد مردم بود. موضوع ديگري که روحانيون را بسيار خشمگين کرد اين بود که مصدق روزنامه هاي کمونيستي را آزاد گذاشت تا هر چه خواستند نوشتن و هيچگاه به اعتراض مردم مسلمان و روحانيون اهميت نداد. گاهي بعضي از آقايان علما که از خيابانهاي شاه آباد يا استانبول عبور مي کردند روزنامه فروشهاي هوادار حزب توده را مي ديدند که با اهانتي آشکار هفته نامه چلنگر را لوله مي کردند و به طرف صورت آنها مي بردند و مي گفتند: آشيخ! چلنگر. اين مسائل و امثال آنکه به طور روزافزوني اتفاق مي افتاد باعث شد که مصدق ارزش و پايگاه مردمي خود را در ميان اکثريت مسلمانان و افراد با ايمان از دست بدهد. بنابراين تعجب آور نبود که روز 28 مرداد ديگر آيت الله کاشاني به ميدان نيامد و مردم هم نيامدند و «حمايت ملي» مورد انتظار مصدق نيز جز يک سراب نبود.» (532) علاوه براين، براي بي وقر ساختن روحانيت تهمتهاي شرم آوري را به علماي شاخص نسب مي دادند. حجه الاسلام فلسفي در فرازي ديگر در اين رابطه مي گويد: «يکي از موارد زشتي که در دوران مصدق بشدت رواج يافت تهمت زدن به روحانيون بود. به دليل سکوتي که آيت الله العظمي بروجردي در امر ملي شدن نفت اختيار کرده بود کساني بودند که عدم مداخله ايشان را در امر نفت به عنوان طرفداري از شاه تفسير مي کردند در حالي که اين سکوت جنبه شرعي و ديني داشت. بدين معني که ايشان در آن اوضاع بحراني و توطئه آميز و با حضور افراد مشکوک و فاسده العقيده در جريانهاي موافق دولت، نمي توانست از نظر ديني تشخيص دهد که آيا مداخله در اين کار، بين الرشد و وظيفه قطعي شرعي است، يا خير؟ براي روحانيون بزرگ در طول زندگي گاه پيش آمدهايي مي شود که به دليل داشتن ابهام و شبهه درحقيقت و باطن امر، از برداشتن قدمي خودداري مي کنند؛ زيرا مطمئن نيستند تا آن قدم قطعاً بر وفق شرع مقدس و طبق رضاي باري تعالي باشد. البته مخالفت هم نمي کنند؛ چون با اصل «قف عندالشبهه»- در موارد مشکوک متوقف شويد - ناسازگاراست. کار تهمت زدن به روحانيون غير هوادار مصدق به جايي رسيد که آيت الله کاشاني نيز که از ارکان ملي شدن نفت به حساب مي آمد، بعد از بروز کمترين اختلافش با مصدق، از اين صدمات مصون نماند. علاوه براينکه به او نسبت درباري بودن دادند وقاحت را تا جايي رساندند که همان تهمتي را که انگليسيها به سيد جمال الدين اسدآبادي زدند که «ختنه نشده است»- چون سيد جمال چشمانش زاغ بود و به ديار فرنگ رفت و آمد داشت - به مرحوم آيت الله کاشاني نيز نسبت دادند. ... من نيز دراين دوران به دليل سابقه مبارزاتم با حزب توده و نام نبردن از مصدق در منابر در معرض تهمتها و نسبتهاي ناروا قرار گرفتم.... در همان ايام نامه اي اعتراض آميز براي آيت الله بروجردي ارسال کردند، بدين مضمون که چرا از فلاني حمايت مي کنيد در حالي که دخترهايش در کاباره ها مي رقصند! آقاي بروجردي از اين نامه سراسر تهمت بسيار ناراحت شدند، زيرا مي دانستند که من در آن زمان چهار فرزند پسر و تنها يک دختر دارم که آنهم چهار يا پنج ساله است!» (533) در واکنش به اين اقدامات دين ستيزان شيخ محمد تهراني يکي از علماي مبارز، با صدور اعلاميه اي تحت عنوان «طوفان خشم» ضمن هشدار به مردم و تشريح فضاي ضد ديني حاکم بر جامعه، دولت را به محاکمه کشيد: «... علماء اعلام، دانشمندان محترم مبلغين با شهامت: ... آيا نمايشنامه نفت تا سقوط کشور و تجزيه ايران و برچيدن بساط دين و تعطيل اسلام و تدريجاً تا از بين رفتن تمام علماء و مجتهدين و مسخ نمودن و منحرف ساختن عموم مسلمين ادامه دارد ؟ ... مردم مواظب باشيد به نام پر برکت نفت! لااقل چوب حراج به روي دين و معتقدات و استقلال و افتخارات شما نکوبند. لجن مال کردن و کوبيدن و تضعيف اسلام و روحانيت به وسيله روزنامه هاي دولتي و احزاب مؤتلفه (در اين چند ماهه) و ايضاً پخش ورق پاره هاي زهرآلود و القاء شبهات شيطاني وسفسطه آميز عليه مرجعيت و روحانيت و عليه فروع مقدس دين اسلام که آن را به صورت بازي مسخره و مبتذل ... درآورده اند، از مقدمات اجراء همين نقشه ضد انساني است که به اصطلاح مي خواهند راه خود را هموار و بزرگترين موانع خودسري و حق کشي ووطن فروشي را فلج نموده، ستاد نيروهاي تسخير ناپذير اسلامي را از هم متلاشي و پايه مقاوم حيرت بخش آنان را متزلزل کنند!! اشاعه افکار ضد ديني و اجراء برنامه هاي کشنده و مهلک در محيط مدارس و دانشگاه، و تسلط دادن کمونيستها و کنفرميستها به روح فکرو مغز اطفال ساده لوح شما و به اعصاب جوانان بي گناه و بي اطلاع شما و قبضه شدن پستهاي حساس و حياتي کشور شما در دست پيروان مکتب به اصطلاح سوسياليسم، و اشکالتراشي و مزاحمت بادستجات بيدار ديني و جلسات مؤثر مذهبي و سانسور کردن سخنرانيهاي آنان وجلوگيري از بيان حقايق و فرهنگ قرآن، همه براي اجراء همان نقشه است. آيا دفاع از مقام مرجعيت تقليد دهها ميليون مسلمان روي زمين، و اثبات قطبيت موقعيت ملکوتي حضرت ولي عصر (عج) و تخطئه عقايد سخيفه بابيه و بهائيه و ازليه و کوبيدن منطق پوشالي: مارکسيستها و لنينيستهاي بي پدر در اين مملکت جرم است؟! ... هفته اي (ده ها هزار نسخه) روزنامه علني بدون وقفه و تعطيل از طرف کمونيستهاي ضد خدا منتشر مي شود هفته اي ده ها هزار ضربه مهلک به پيکر اسلام و قرآن؛ به پيکر مذهب و مليّت، به مغز اطفال بي گناه و جوانان ساده لوح فرود مي آيد چرا دولت ملي و مسلمان! دولتي که به قرآن قسم مي خورد! جلوگيري نمي کند؟! چرا افسار بي ديني و لامذهبي، حق کشي و قانون شکني در تمام دوائر و مؤسسات دولتي تا اين حد رها شده است؟ ! چرا توده ايهاي بي وطن اين قدر عزيز و آزاد شده اند ولي ايرانيان مسلمان و با شرف ذليل و زنجيري؟! چرا هيجده نفر بهائيان جاسوس و خونخوار، قاتلين مهدورالدم و محکوم (کشتار فجيع ابرقو) را دولت اعدام نمي کند؟ چرا علي رغم احساسات و تمايلات هيجده ميليون مسلمان داغدار ايراني، آنها را در آغوش مهر و عطوفت خود حمايت و پذيرايي مي نمايد؟! چرا اجتماع در شيره کشخانه ها و قمارخانه ها و ميخانه ها و فاحشه خانه ها و تماشاخانه ها و رقاصخانه ها و ... مجاز است ولي براي نشر تعاليم عاليه قرآن و د فع شبهات ملحدين غير مجاز و تحت تعقيب پليس!؟ معلوم نيست اين سياست غلطي که در اين کشور تعقيب مي شود مملکت را به کجا خواهد برد! و ما را به چه روزي خواهد کشيد؟ و راه را براي چه سياست و حکومتي همواره خواهد نمود؟ و تا اين اندازه تخم فساد و نکبت کاشتن به چه منظوريست؟ ... من دولت را استيضاح مي کنم. دولت ملي که با برنامه اصلاحات پس از سي ام تير تشکيل شده است در اين مدت و با اين همه قدرت و اختيارات بي سابقه بگويد چه کرده است؟ مبارزات درخشان چند ساله ملت قهرمان ايران که تا سي ام تير انجام شده است به حساب شخصي خود نگذاريد... تقاضا مي کنم لطفاً هر چه زودتر بيلان بدهيد تا ما بيلان بدهيم و پرده ها را بالا بزنيم و حقايقي را بشکافيم..» (534) شيخ محمد تهراني به جرم دين خواهي و صدوراين اعلاميه در ساعت 1/30 بعد از نيمه شب چهارشنبه 6 خرداد 1332 حين تفسير قرآن توسط فرمانداري نظامي دولت دکتر مصدق بازداشت شد. با عنايت به اينکه آن ايام مصادف با ماه مبارک رمضان بود، آيت الله کاشاني طي نامه اي به دکتر مصدق خواستار آزادي او شد: «جناب آقاي نخست وزير معظم هفته گذشته مأمورين انتظامي دولت، جناب حجت الاسلام آقاي آقاشيخ محمد تهراني را در موقع تفسير قرآن مجيد و موعظه در هيات قائميه به استناد ماده 5 قانون حکومت نظامي از منبر پائين کشيده و به زندان برده اند. فرضاً اگر آقاي شيخ انتقادي نموده باشند مستوجب اين توهين و اذيت و آزار نيستند بعلاوه هرگاه غرض خصوصي در بين نباشد پس از چند ساعت بايد محاکمه به محاکم صالحه ارجاع شود...چون اين مرد محترم از لحاظ انجام واجبات و فرائض ديني و روزه در زندان در زحمت شديد افتاده دستور فرماييد فوراً رفع مزاحمت از ايشان به عمل آمده و در استخلاص آن جناب اقدام شود تا با فراغ بالا به واجبات ديني خود بپردازد و اثر سوئي از بازداشت اين مرد محترم روحاني در اين ماه صيام باقي نماند. 32/3/15 سيد ابوالقاسم کاشاني» (535) دکتر مصدق به اين نامه اعتنايي نکرد. لذا آيت الله کاشاني چند روز بعد نامه ديگري رابا امضاي «رئيس مجلس» براي نخست وزير ارسال نمود تا شايد مورد توجه قرار گيرد. (536) در قضاياي رفراندوم، هواداران دکتر مصدق به منزل آيت الله کاشاني يورش برده و پس از به راه انداختن زد و خوردي خونين يکي از مريدان او را به طرز فجيعي به قتل رساندند. با اين همه دادستان فرمانداري نظامي باکمال گستاخي مدعي شد آيت الله کاشاني مسببين اين اغتشاش خونين رادر منزل خود مخفي کرده است و از همه شرم آورتر اينکه حين رفراندوم سگي را قلاده زدن و بر آن نام آيت الله کاشاني را نوشتند. در آخر اينکه مطابق متمم قانون اساسي مشروطيت مي بايست پنج تن از مجتهدين طراز اول بر مصوبات مجلس نظارت مي داشتند تا چيزي بر خلاف شرع به تصويب نرسد. در دوره حکومت دکتر مصدق مانند نخست وزيران قبل و بعد از او اين اصل قانون اساسي به اجرا در نيامد. عملکرد؛ بعد از نخست وزيري در جلسه پانزدهم دادگاه بدوي مورخ 3 آذر 1332 ماجراي اهانت دکتر مصدق به ساحت قرآن کريم در صحن دادگاه توسط خود او ابراز شد که بدين شرح است: «... دادستان: عين گزارش داديار مربوطه چنين است. موضوع اين گزارش اين است که اين داديار طبق دستور دريافتي در موقعي که بستگان آقاي دکتر با ايشان ملاقات مي نمود در ملاقات حضور داشته اند و يک جلد قرآن به آقاي دکتر مصدق دادند که نزد ايشان باقي باشد که از قبول آن خودداري نمودند و توضيح مي دهند که خانم ايشان اين قرآن را داده بودند. دکتر مصدق: قرآن را کس ديگري فرستاده بود و از ترسش هم امضا نکرده بود وچهارصد تومان قيمت آن بود. گفتم آن را ببريد و چائي بياوريد». (537) با وجود آنکه دکتر مصدق بارها اعلاميه هاي آيت الله کاشاني را که با عبارت جليله «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز مي شد در مجلس خوانده بود، که از اعتقاد نگارنده به وجود ذات مهربان و بخشاينده باري تعالي حکايت مي کرد، ولي در تمام طول عمر در ادوار مختلف نمايندگي مجلس، يا دوران نخست وزيري، يا جريان محاکمات در دادگاه بدوي و تجديد نظر و يا بعد از آن در مکاتبات و سخنرانيها هيچگاه قلم و زبان خود را با نام «خداوند» به حرکت در نياورد. اظهارنظر شخصيت ها سيد محمد علي شوشتري نماينده مجلس شانزدهم خطاب به دکتر مصدق گفت: «آقاي محترم فاضلي که با شما دو سال قبل در دربار تحصن بسته بود صريحاً اظهار کرد که شما در مدت تحصن حتي يکمرتبه نماز نخوانديد و قصه هاي ديگري گفت که شرم دارم بگويم.» (538) محمدمهدي عبدخدايي عضو شوراي مرکزي فدائيان اسلام در رابطه با دکتر مصدق مي گويد: «مصدق علناً تظاهر به فسق مي کرد او از مصاديق کساني بود که مردم روزه خواري اش را ديده بودند اما نماز خواندنش را نديده بودند ... او از اينکه در برابر تمامي خبرنگاران و عکاسان خم شود دست ثريا [ثريا اسفندياري؛ همسر دوم محمد رضا شاه] را ببوسد هيچ ابايي نداشت.» (539) واعظ شهير آيت الله فلسفي که به عنوان نماينده آيت الله العظمي بروجردي ملاقاتهايي را با دکتر مصدق داشته در خصوص ميزان اطلاع وي از اسلام و اعتقاداتش مي گويد: «... در همان سال اول نخست وزيري، دو بار با وقت قبلي به ملاقات او رفتم. باراول روزي بود که من، مرحوم حاج آقا باقرقمي، مرحوم آقا سيد محمد علي سبط و گويا آقاي علي تقي تهراني که از علماء سرشناس تهران بودند. براي موضوعي - که الان در خاطرم نيست - به منزل دکتر مصدق واقع درخيابان کاخ - فلسطين کنوني - رفتيم. او روي تختخواب دراز کشيده بود و زيرپتو بود. و ما هم روي صندلي بوديم. ظهر شد، مرحوم حاج آقا باقر برخاست و گفت مي خواهيم براي نماز به مسجد برويم. مصدق با تعجب گفت: «شما هر روز براي نماز به مسجد مي رويد؟!» گويي آنطور که بايد و شايد، چندان از کم و کيف برگزاري نماز جماعت در مساجد کشور وقوف و آگاهي نداشت. زيرا اين جمله پرسشي را دکتر مصدق به صورت جدي در حضور خود من گفت. عجيب تر از اين استعجاب، قضيه اي که در دومين ملاقاتم با دکتر مصدق بين من و او اتفاق افتاد. موضوع از اين قرار بود که بهايي ها در شهرستانها مسأله ساز شده بودند و قدرت نمايي مي کردند. به امر حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي وقت ملاقات گرفتم و نزد او رفتم. مانند همان دفعه قبل، او روي تختخواب و زير پتو خوابيده بود. پيام آقاي بروجردي را به ايشان رساندم و گفتم: «شما رئيس دولت اسلامي ايران هستيد و الان بهايي ها در شهرستان ها فعال هستند و مشکلاتي را براي مردم مسلمان ايجاد کرده اند؛ لذا مرتباً نامه هايي از آنان به عنوان شکايت به آيت الله بروجردي مي رسد ايشان لازم دانستند که شما دراين باره اقدامي بفرماييد.» دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من به گونه تمسخرآميزي، قاه قاه و با صداي بلند خنديد و گفت: «آقاي فلسفي از نظر من مسلمان و بهايي فرق ندارند، همه از يک ملت و ايراني هستند»! اين پاسخ براي من بسيار شگفت آور بود زيرا اگر سؤال مي کرد فرق بين بهايي و مسلمان چيست؟ براي او توضيح مي دادم. اما با آن خنده تمسخرآميز و موهن ديگر جايي براي صحبت کردن و توضيح دادن باقي نماند. لذت سکوت کردم وموقعي که به محضر آيت الله بروجردي رسيدم و اين جمله را گفتم ايشان نيز به حالي بهت و تحير پيام وي را استماع کرد. (540) شهيد حاج مهدي عراقي نيز در رابطه با دکتر مصدق مي گويد: «از اول عمرش تا آخر عمرش دو رکعت نماز هم نخوانده ... يقين دارم، واقعاً يقين دارم شک ندارم.» (541) جبهه ملي در خرداد 1360 طي بيانيه اي نسبت به تصويب حکم قرآني «قصاص» در مجلس شوراي اسلامي اعتراض نموده و «غير انساني» خواند. حضرت امام خميني (قدس سره) طي بياناتي ضمن افشاي ماهيت جبهه ملي اشاره اي نيز به دکتر مصدق داشتند: «مسلمانها بنشينند تماشا کنند يک گروهي [جبهه ملي] که از اولش باطل بودند، من از آن ريشه هايش مي دانم، يک گروهي که با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند ازاولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتي که مرحوم آيت الله کاشاني ديد که اينها خلاف دارند مي کنند و صحبت کرد اينها کاري کردند که يک سگي را نزديک مجلس عينک به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن [دکتر مصدق] بود که اينها فخر مي کنند به او، او هم مسلم نبود. من آن روز در منزل يکي از علماي تهران بودم که اين خبر را شنيدم که يک سگي را عينک زدند به اسم آيت الله توي خيابانها مي گردانند. من به آن آقا عرض کردم که اين ديگر مخالفت با شخص [آيت الله کاشاني] نيست، اين [دکتر مصدق] سيلي خواهد خورد و طولي نکشيد که سيلي را خورد [سقوط 28 مرداد] و اگر مانده بود سيلي را براسلام مي زد. اينها تفاله هاي آن جمعيت هستند که حالا قصاص را حکم ضروري اسلام را، غير انساني مي خوانند.» (542) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پي‌نوشت‌ها:   520- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 324. 521- افشار، ايرج، خاطرات و تألمات مصدق، ص 83 . 522- ديگر اعضاي اين کميسيون عبارت بودند از: حسن پيرنيا (مشيرالدوله)، ميرزا احمد شريعت زاده، منصور السلطنه عدل و محسن صدر (صدرالاشرف). 523- مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره چهاردهم، جلسه3، سه شنبه 16 اسفند 1322. 524- مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره چهاردهم، جلسه 143، چهارشنبه 4 مهر 1324. 525- پيام انقلاب، شماره پنجاه (سال سوم)، شنبه 3 بهمن ماه 1360. 526- روزنامه جمهوري اسلامي، شماره 5734، چهارشنبه 26 اسفند 1377، خطبه سال 1361. 527- ذبيح، پروفسور سپهر، ايران در دوره دکتر مصدق، ص 39. 528- مکي، حسين، تاريخ نهضت ملي (کتاب سياه جلد هفتم)، انتشارات علمي، چاپ اول 1377، ص 233. 529- همان، صص 4-233. 530- در تيرماه 1332 نيز سرتيپ سياسي رئيس رکن 2 ارتش طي گزارش مبسوطي از تجديد سازمان و فعاليت مستمر و گسترده فرقه دموکرات در آذربايجان و تأثيرات نامطلوب اين روند بر مردم منطقه گزارشي را خطاب به رئيس ستاد ارتش ارسال نموده و از او کسب تکليف کرده بود. سرتيپ رياحي رئيس ستاد ارتش نيز گويا براي مشورت نزد دکتر مصدق رفته بود ولي حاصل اين رايزني در ذيل گزارش رکن 2 طي يک عبارت مختصر چنين بيان گرديد؛ رکن 2 به عرض جناب آقاي نخست وزير رسيد بايگاني شود. سرتيپ رياحي 32/4/25 ر.ک. مصدق در محکمه نظامي، ص 67. 531- خاطرات کيانوري، ص 248، به نقل از دکتر محمد مصدق (مصدق السلطنه)، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، انتشارات قدر ولايت، چاپ اول 1379 صص 3، 302. مطابق اظهارات کيانوري، اين ارتباط حداقل از مهرماه 1331 برقرار بوده است. 532- خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي، تهيه و تنظيم مرکز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه ها سيد حميد روحاني، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1376، ص 136. 533- خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي، تهيه و تنظيم مرکز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه ها سيد حميد روحاني، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول 1376، صص 3-161. 534- مکي، حسين، تاريخ نهضت ملي (کتاب سياه جلد هفتم)، صص 71-268. 535- دکتر محمد مصدق (مصدق السلطنه)، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، ص 311. 536- اين نامه در بخش چهارم، فصل هفدهم، قسمت «تعرض به حريم دين و روحانيت» درج شده است. 537- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 390. 538- مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره شانزدهم، جلسه 153. 539- صحابه صبح، ص 4. 540- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، صص 3-132. 541- ناگفته ها، خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي، صص 4-143. 542- صحيفه نور، مجموعه رهنموردهاي امام خميني (ره) جلد 15، تهيه و جمع آوري مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، انتشارات شرکت سهامي چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سال 1361، ص 15. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   منبع: مهدوی،منصور،نیمه پنهان(22)دکترمصدق،انتشارات کیهان،1387 /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن