تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام کاظم (ع):از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799352707




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دوران سياه محمدرضاشاهي(1) جرقه هاي اوليه ي انقلاب اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دوران سياه محمدرضاشاهي(1) جرقه هاي اوليه ي انقلاب اسلامي
دوران سياه محمدرضاشاهي(1) جرقه هاي اوليه ي انقلاب اسلامي   نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي(دامت برکاته)   اين انقلاب حتي با الگوها و انتظارات کساني که از اوضاع ايران به خوبي مطلع بودند نيز سازگار نبود. در کجاي جهان قبلاً ديده شده بود که رهبر يک مذهب جاافتاده، سردمدار پرشور و پرآوازه يک انقلاب عليه يک حکومت سلطنتي شود؛ حاکمي که مدعي حقانيت خود و پيوندش با گذشته ملي سرزمينش و حقانيت برنامه هاي اصلاحي خويش بود. در کجا قبلاً کسي ديده بود که حکومتي مجهز به ميلياردها دلار تسليحات نظامي، نيروهاي مسلح، پليس مخفي و آشکار که قاعدتاً همه آن ها نيز آماده استفاده بود، اين چنين در مواجهه با شورش هاي متناوب، تظاهرات همگاني و وسيع و اعتصبات از پاي درآيد؟97 1. مقدمه   با سپري شدن حکومت ديکتاتوري رضاخان، نوبت به حکومت فرزندش محمدرضاشاه رسيد. او نيز مي خواست سياست هاي مستبدانه و اسلام زدايانه ي پدر خويش را دنبال کند، اما شرايط به گونه اي رقم خورد که همين سياست ها منشأ بازتاب هايي از سوي مردم و روحانيت گرديد و همين امر سبب شد تا جرقه هاي اوليه ي انقلاب اسلامي در زمان محمدرضاشاه شکل گيرد، هرچند اسلام ستيزي رضاخان در زمان قبل از حکومت محمدرضا نيز در شکل گيري حرکت هاي اوليه ي نهضت اسلامي بي تأثير نبوده است. نظر به جايگاه ويژه حوادث دوران محمدرضاشاه در ايجاد زمينه هاي اوليه ي انقلاب اسلامي، جا دارد بخشي از اين نوشتار به وقايع مذکور اختصاص يابد و بدين ترتيب، جايگاه اسلام و مکتب، در پيروزي انقلاب اسلامي آشکار گردد. در اين درس موج اوليه ي نهضت امام خميني رحمه الله مورد اشاره قرار خواهد گرفت تا نقطه ي آغازين انقلاب اسلامي بيش از پيش براي خواننده کتاب ملموس گردد. مهم ترين وقايعي که در اين دوران بيش از هرچيز ديگري نظرات را به سوي خود جلب مي کرد، در اين درس مورد اشاره قرار خواهد گرفت. 2. تضعيف باورها و ارزش هاي اسلامي از سوي حکومت پهلوي   دستگاه پهلوي براي تثبيت پايه هاي خود و تضعيف باورها و اعتقادات مردم سعي مي کرد ازيک سو با برگزاري جشنواره هاي عظيم فرهنگي و هنري، ايران پيش از اسلام را داراي تمدني مترقي و پيشرفته قلمداد کند و خود را نيز خلف شايسته ي آن فرهنگ پيروز بخواند. و از سوي ديگر ورود فرهنگ اسلام به ايران را مايه ي تباهي و سقوط اين تمدن باستاني معرفي کند و به اين ترتيب ضربه اي ديگر به پيکره فرهنگ شيعي ايران وارد آورد. چنين بود که همه ساله جشن هاي عظيم شاهنشاهي و سرانجام، مراسم تاج گذاري، با هزينه هاي هنگفت برپا مي شد. تقويت مظاهر فساد و فحشا نيز از جمله راهکارهايي بود که حکومت پهلوي براي بقاي خود به کار مي برد. روي آوردن مردم - به ويژه جوانان - به فساد و فحشا، تضعيف باورها و غيرت ديني را به همراه مي آورد و اين امر موجب مي شد که مردم به دين و مرجعيت شيعه - به منزله ي بزرگ تري مخالف رژيم - بي اعتنا شوند؛ و از سوي ديگر نيز چنين جامعه اي با فرهنگ غرب و محصولات آن بسيار سازگار مي شد. حکومت پهلوي تلاش کرد با جلوگيري از تکامل و تحوّل در حوزه هاي علميه و نيز تحت فشار قرار دادن روحانيت، گامي به سوي محو ارزش ها و احکام اسلامي در جامعه بردارد. البته با پيروزي انقلاب اسلامي اين نقشه عملي نشد و با اين حرکت اجتماعي، جان تازه اي به اين نهاد ديني دميده شد. رضاخان و به تبع او،فرزندش،محمدرضاشاه، تلاش فراواني کردند تا مظاهر فساد و فحشا را در جامعه گسترش دهند و از اين طريق، با مشغول ساختن قشر عظيمي از جمعيت کشور به اين مسايل، زمينه ثبات حکومت خود را فراهم سازند. به نظر شما، چرا آنان در سياست هاي خود در اين زمينه ي ناکام ماندند و نتوانستند تجربه آتاتورک را در ايران تکرار کنند؟ تبعات چنين سياستي در ايران چه بود و چه بازتاب هايي را به همراه داشت؟ در اين زمينه با دوستان خود به گفت و گو بنشينيد. 3. تقويت حوزه ي علميه قم   حرکت سياسي امام خميني رحمه الله بدون احياي حوزه هاي علميه امکان نداشت و ضرورت گسترش معارف عظيم اسلامي درک سطح وسيعي، به شدّت، احساس مي گرديد. امام خميني رحمه الله که از همان ابتدا به نقش عظيم حوزه ها در اين جهت پي برده بود، توجه خود را بدين سمت معطوف ساخته بود. امام شخصيت هاي بزرگ روحاني آن زمان در قم را براي آغاز حرکت سياسي کافي نمي دانست و از نظر ايشان، نياز به شخصيتي بود که بتواند حرکت روحانيت را به دست گيرد و محوريتي را به وجود آورد و او کسي جز آيت الله بروجردي رحمه الله نبود. امام به کمک دوستان خود، مقدماتي را فراهم ساخت تا ايشان از بروجرد به قم آمده، در آن جا سکوت کنند و در ضمن، حوزه هاي علميه قوي اي را پايه گذاري کنند و پرچم روحانيت را به دست گيرند. شايد هيچ کس به اندازه امام در ايجاد اين مرجعيت متمرکز مؤثر نبود، ولي او به هيچ وجه خود را مطرح نمي ساخت. پس از تثبيت مرجعيّت آيت الله بروجردي در قم، به منظور رشد اجتماعي حوزه ها، امام خميني رحمه الله نيز به تشکيل بحث و درس پرداخت و بنيه ي علمي اين حوزه را تقويت و آرام آرام شاگرداني را تربيت کرد که فکر صحيح اسلامي با گرايش سياسي و اجتماعي را ترويج نمايند. به هر حال در طول حيات آيت الله بروجردي، امام به تقويت بنيه ي علمي حوزه و تقويت شاگردان و به اصطلاح کادرهاي آينده حکومت اسلامي پرداخت. 4. شکل گيري جمعيت فدائيان اسلام   انگيزه ي جمعيتي انقلابي فدائيان اسلام، که توسط سيد مجتبي نواب صفوي تأسيس گرديد، انگيزه ي سياسي محض نبود، بلکه حرکت اوليه ي آنان يک حرکت ديني محض بود. نواب صفوي که در نجف در حال تحصيلات ديني خود بود، پس از مشاهده مقاله ي کسروي در روزنامه اطلاعات، که در آن طعن هاي فراواني به اسلام زده شده بود، به منظور مبارزه با کسروي به ايران آمد. پس از اطمينان نواب نسبت به مرتد بودن او و نيز پس از تماس هايي که با برخي از علماي بزرگ آن زمان داشت، تصميم گرفت حکم خدا را درباره او اجرا کند. بنابراين قتل کسروي يک حرکت سياسي نبود و کسروي نيز يک شخصيت سياسي و يا رهبر يک حزب خاص نبود. نواب صفوي، از يک سو، به دليل انسي که با بسياري از علماي بزرگ همچون علامه اميني و آيت الله مدني داشت، معارف اسلامي را به خوبي فرا گرفته بود و از ديگر سو، به واسطه دارا بودن ويژگي هاي خاص روحي، از شجاعت و شهامت لازم براي عمل به فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر برخوردار بود؛ از اين رو، پس از تشخيص وظيفه ي شرعي، به آن، جامه عمل پوشاند و کسروي را ترور کرد. اقدام مهم ديگر جمعيت فدائيان اسلام، قتل رزم آرا بود. وي براي سرکوبي نهضت ملي ايران، که در آن زمان به اوج خود رسيده بود، بسيار تلاش مي کرد. از اين رو، در 16 اسفند 1329، خليل طهماسبي - يکي از اعضاي اين جمعيت - او را به قتل رساند و به اين ترتيب، استعمارگران انگليسي يکي از عوامل داخلي خود را از دست دادند و همين امر زمينه را براي ملي شدن صنعت نفت فراهم ساخت. در سايه ي مجاهدت هاي اعضاي اين جمعيت بود که در دل خيانتکاران و مخالفان ملي شدن صنعت نفت هراس افتاد و آنان که بيم از جان خود داشتند، مجبور به همراهي با مردم در اين زمينه شدند که در نهايت به ملي شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1329 انجاميد. جريان از اين قرار بود که کميسيون نفت مجلس آن زمان، که در رأس آن دکتر محمد مصدق قرار داشت، تحت چنين فضايي ملي شدن صنعت نفت را تصويب کرد و ضمن گزارشي از مجلس خواست که براي تعيين شيوه ي اجراي اصل ملي شدن، مأموريت کميسيون را دو ماه تمديد نمايد. مجلس شورا هم در 24 اسفند و مجلس سنا در 29 اسفند گزارش را تصويب کرد و صنعت نفت ايران پس از پنجاه سال ملي گرديد. در حال حاضر، برخي از وابستگان به گروه ها و احزاب خاص، در داخل کشور تلاش مي کنند با معرفي شهيد نواب صفوي و همراهان او به عنوان تروريست، حرکت انقلابي آنان را زير سؤال برند و از سوي ديگر، نقش اين جمعيت را در ملي شدن صنعت نفت انکار نمايند. به نظر شما، اين دسته از نويسندگان، از طريق تحريف تاريخ انقلاب اسلامي، چه هدفي را دنبال مي کنند؟ استدلالات و ادله آنان را به دست آوريد. آيا استدلال هاي آنان شما را قانع مي سازد؟ در اين زمينه نظر دوستانتان را نيز جويا شويد. 5. کودتاي 28 مرداد 1332   با رشادت هايي که مردم و روحانيت مبارز به رهبري آيت الله کاشاني صورت دادند و نيزدر سايه ي اقدام انقلابي جمعيت فدائيان اسلام در به قتل رساندن رزم آرا، نهضت ملي شدن صنعت نفت به بار نشست. پس از آن و به دنبال قدرت يافتن مردم و نيروهاي مذهبي، دکتر محمد مصدق با رأي اکثريت نمايندگان مجلس به نخست وزيري رسيد. توده ي مردم به رهبري آيت الله کاشاني دولت مصدق را مورد حمايت خود قرار مي دادند و به همين خاطر در اين دوران شاهد اوج اقتدار دولت مصدق هستيم. اما به ناگاه در 25 تير 1331، و به دنبال ردّ درخواست مصدق از سوي شاه مبني بر تفويض وزارت جنگ به او، وي، بدون مشورت با ديگر سران نهضت، از سمت خود استعفا داد و همين امر زمينه را براي روي کار آمدن احمد قوام فراهم ساخت و بدين ترتيب خواسته آمريکا و انگليس تأمين گرديد. آيت الله کاشاني که رهبري حرکت هاي مردمي را بر عهده داشت به افشاي ماهيت قوام پرداخت و در نتيجه قيام 30 تير آن سال، پيروزي بزرگي براي مردم حاصل شد و مجلس شورا احمد قوام را به دليل کشتار دسته جمعي، محکوم کرد و از سوي ديگر به دکتر مصدق اختيارات 6 ماهه داد. اما انتصابات سؤال برانگيز مصدق پس از 30 تير و سياست ضدّيت با روحانيت منجر به تضعيف موقعيت دولت در ميان مردم و نيروهاي مذهبي گرديد. کار بدان جا کشيد که وي مجلس را منحل کرد و نامه مشفقانه و در عين حال هشدار دهنده 27 مرداد آيت الله کاشاني را مورد بي اعتنايي قرار داد. و سرانجام زمينه براي کودتاي انگليسي - آمريکايي 28 مرداد 1332 فراهم گرديد و با اين کودتا نهضت مردمي فروکش کرد.98 با انجام کودتا، زاهدي منصب نخست وزيري را در دست گرفت و مصدق راهي بازداشتگاه گرديد و شاه نيز به ايران بازگشت و از آن پس سياست هاي آمريکا و انگليس در ايران به اجرا درآمد. با تحقق کودتاي 28 مرداد، دولت قانوني آن زمان سرنگون گرديد و 25 سال بر عمر غاصبانه خاندان پهلوي افزوده شد. به نظر شما چه درس هاي فراموش ناشدني را مي توان از اين کودتا گرفت؟ شما در تحقق اين کودتا، چه عواملي را دخيل مي دانيد؟ در اين زمينه با دوستان خود گفت و گو کنيد. 6. تغيير تاريخ هجري شمسي به شاهنشاهي   رژيم پهلوي با افتخار آميز خواندن پيشينه ي سلسله هاي پادشاهي در ايران باستان، به نام احياي فرهنگ اصيل ايران، تاريخ رسمي کشور را که بر مبناي هجرت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از مکه به مدينه و نماد رسميّت دين اسلام در ايران بود، تغيير داد. بر اين اساس، تاريخ 2500 ساله شاهنشاهي به نشانه پيوند سلطنت پهلوي با سلسله هاي پادشاهي پيش از اسلام، با افزودن عدد 35 (سال هاي حکومت رژيم پهلوي)، به تاريخ رسمي ايران تبديل شد. براي تثبيت اين وضع نيز تلاش هاي فراواني صورت گرفت؛ از جمله کتاب هاي درسي و غيردرسي، همگي با تاريخ شاهنشاهي به چاپ رسيد؛ رسانه هاي جمعي اخبار و برنامه هايشان را بر اين اساس پخش مي کردند و تمام اسناد رسمي و دولتي با تاريخ جديد به ثبت مي رسيد. 7. ارائه دکترين امنيت ملي از سوي آمريکا و انگليس به ايران   موقعيت استراتژيک ايران در منطقه ي خاورميانه و همچنين منابع سرشار طبيعي و نيز بازار مصرف گسترده آن از ديرباز اين کشور را به کانون توجه و طمع قدرت هاي بيگانه بدل ساخته بود. لشکرکشي ها و مداخله جويي هاي روس ها، پرتغالي ها، انگليسي ها و آمريکايي ها در ايران گواه اين مدعاست. کوتاه ترين و کم هزينه ترين راه براي رسيدن به اين هدف ها، روي کار آوردن حکومتي دست نشانده در ايران بود، و بر همين اساس با تلاش قدرت هاي بيگانه - و به ويژه انگلستان - رژيم پهلوي به قدرت رسيد. پس از کودتاي 28 مرداد نيز، که عملاً آمريکايي ها جايگزين انگليسي ها شدند و عنان رژيم پهلوي را در دست گرفتند، اين وضع ادامه يافت و حکومت ايران همچنان آلت دست ابرقدرت جديد و برخي قدرت هاي ديگر بود. با توجه به آنچه گذشت، اگر قدرت هاي بيگانه مي توانستند امنيت داخلي ايران را به نفع رژيم حفظ کنند و نيز قدرت نظامي و سياسي دستگاه پهلوي را تا حد لازم ارتقا بخشند، اهداف سه گانه آنها تحقق ميافت؛ يعني از سويي بر منابع و معادن سرشار ايران سلطه ميافتند و نيز بازار مصرف بزرگي براي محصولاتشان مي گشودند و از سوي ديگر مي توانستند از طريق نيروي نظامي ايران، تمام حرکت هاي اسلام خواهانه و استقلال طلبانه را سرکوب و متوقف سازند. چنين بود که ايران به منزله ي ژاندارم منطقه انتخاب شد و پس از خروج نيروهاي انگلستان از خليج فارس (در سال 1350)، مسؤوليت امنيت منطقه بر عهده ي آن قرار گرفت.99 سرکوب شورش فراگير در منطقه «ظفار» کشور عمان، که تا دو سال (1352 - 1354) به طول انجاميد، از جمله اقدامات حکومت پهلوي در اين زمينه بود.100 در حوزه ي سياست داخلي ايران نيز، جان اف. کندي - رئيس جمهور وقت آمريکا - معتقد بود براي حفظ موقعيت رژيم پهلوي بايد اقداماتي صورت گيرد که مانع قيام هاي مردمي شود. به اين منظور دولت هاي آمريکا و انگلستان طرح هاي چندگانه اي با عنوان «دکترين امنيت ملّي» به دولت ايران ارائه کردند که ضمن تأمين هدف فوق، منابع چند جانبه ي استعماري آنان را نيز برآورده مي ساخت.101 طرح اصلاحات ارضي و لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي، از مواد اين دکترين است که به آن ها اشاره خواهد شد. الف - طرح اصلاحات ارضي پس از رحلت زعيم بزرگ، حضرت آيت الله العظمي بروجردي رحمه الله در فروردين ماه 1340 ش. حکومت پهلوي از خلأ بزرگي که در مرجعيت متمرکز و پرقدرت شيعه ايجاد شده بود، بهره جست و دست به کار تصويب و اجراي طرح هاي دکترين امنيت ملي شد. طرح اصلاحات ارضي، که محمد رضا پهلوي از آن به عنوان يکي از بزرگترين افتخارات خود در راه نجات ملت ايران ياد مي کرد، از جمله سياست هاي دولتمردان آمريکا و به خصوص جان اف. کندي بود.102 مدافعان اين طرح، هدف آن را برقراري مساوات و بازگرداندن زمين هاي کشاورزي به صاحبان اصلي آن ها؛عني کشاورزان زحمتکش، مي خواندند و نويد مي دادند با اجراي آن کشاورزي و اقتصاد ايران رونقي فراوان مي گيرد. سرانجام طرح اصلاحات ارضي در تاريخ 20 دي ماه 1340 - ده ماه پس از رحلت آيت الله العظمي بروجردي رحمه الله - به تصويب هيأت دولت رسيد. اما چندي پس از اجراي اين طرح، درست برخلاف شعارهاي طرفداران آن، کشاورزان روز به روز فقيرتر شدند و رفته رفته به ناچار زمين ها و روستاهايشان را رها کردند و برا ي يافتن کار و کسب درآمد به شهرها پناه بردند. به اين ترتيب کشاورزي ايران در مدتي کوتاه نابود گشت و گندم و گوشت، جزو واردات اصلي کشور شد.103 تلاش دشمن اين است که براي متلاشي ساختن نظام، زمينه اي فراهم سازد که مردم براي به دست آوردن نان خود معطل بمانند. البته کار ساده اي نخواهد بود که يک کشور پرجمعيت را، با آن مردمان سخت کوش و قانع و آن خاک هاي حاصل خيز و منابع غني، به اين روز بيندازند. به هرحال، دشمن تلاش خواهد کرد علي رغم وجود اين همه ثروت، مردم را به نان شب خود محتاج کند و براي رسيدن به اين هدف، هر روز نقشه ي تازه اي خواهد کشيد. برنامه ي اصلاحات ارضي که در زمان رژيم پهلوي، از سوي آمريکا به ايران پيشنهاد شد، در راستاي همين هدف بوده است. هرچند در ظاهر اسم اصلاحات ارضي بر آن گذاشته شد و نويد مالک شدن کشاورزان داده شد، ليکن درواقع برنامه اي از پيش طراحي شده براي محتاج ساختن مردم و کشور به آمريکا بود. سرانجام، اين طرح، کشوري که خود صادر کننده غلات بود را براي تهيه نان، محتاج آمريکا کرد. اين طرح در ابتدا، با ظاهري فريبنده، و به نام کمک به کشاورزان و طبقه ي محروم مطرح گرديد، ليکن همين طرح، دامي براي ويران ساختن کشاورزي کشور بود؛ زيرا کساني که سرمايه اي براي تهيه ي مزارع بزرگ و مکانيزه کردن کشاورزي نداشتند، در اين طرح فدا گرديدند. ب - لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي شش ماه بعد، در تيرماه 1341 ش. اميراسدالله علم پس از دکتر اميني، به نخست وزيري رسيد. علم، لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي را به کابينه برد و به تصويب رساند. در متن تصويب نامه اين طرح، قيد «اسلام» از جمله شرايط انتخاب شوندگان حذف شده بود.104 همچنين سوگند نامه منتخبان مردم در مجلس شوراي ملي نيز تغيير يافته بود. به اين ترتيب نمايندگان موظف شده بودند به جاي سوگند به قرآن، به «کتاب آسماني» قسم ياد کنند.105 البته توجيه طراحان و مدافعان اين لايحه اين بود که چون برخي نمايندگان منتخب مردم از اقليت هاي مذهبي مسيحي، کليمي يا زرتشتي خواهند بود، موظف ساختن آنان به سوگند با قرآن بي معناست. بنابراين براي متن سوگندنامه بايد عنوان عامي مانند «کتاب اسماني» انتخاب شود که شامل کتاب مقدس هر ديني باشد، و به اين ترتيب زمينه ي رسميت يافتن مسلک هايي مانند بهائيت و سوگند خوردن به کتاب هايي همچون «ايقان» و «بيان» نيز پديد مي آمد. پس از تصويب لايحه ي مزبور، رسانه هاي جمعي متن آن را قرائت کردند و تبليغات گسترده اي در اين باره به راه افتاد. امام خميني رحمه الله اولين کسي بود که به رغم ظاهر موجه و فريبنده اين مصوبه، توطئه ي خطرناک نهفته در آن را دريافت. ايشان با شناختي که از بانيان و طراحان اصلي اين گونه مصوبات داشت، مي دانست تصويب و اجراي اين طرح ها در ايران و ديگر کشورهاي اسلامي مقدمه اي است براي از ميان برداشتن نام اسلام و استقرار حکومت هاي لائيک و دين ستيز. به اين دليل، امام خميني رحمه الله از راه هاي مختلف و در قالب بيانيه و سخنراني، با اجراي اين طرح مخالفت کرد. با تدبير و روشنگري ايشان، در تاريخ 16 مهرماه 1341 اولين جلسه ي مشورت و تصميم گيري مراجع تقليد و برخي ديگر علما در منزل مرحوم آيت الله حائري، مؤسس حوزه ي علميه ي قم تشکيل و تصميمات ويژه اي براي مقابله با اين اقدام دولت و رژيم پهلوي گرفته شد.106 امام خميني رحمه الله همچنين با ارسال تلگراف براي محمد رضا پهلوي107 و نيز اسدالله علم108 تصويب و اجراي اين طرح را خلاف شرع و قانون اساسي خواند و با آن مخالفت کرد. ايشان همچنين با تلاشي خستگي ناپذير شب ها تا هنگام سحر براي علماي شهرستان هاي ديگر نامه نگاري مي کرد و آنان را از جنبه هاي دين ستيزانه و استعماري اين ماجرا آگاه مي ساخت. امام خميني رحمه الله از سوي ديگر با ايراد سخنراني و صدور اعلاميه ، از توطئه رژيم بر ضد اسلام و مملکت پرده برمي داشت و در اين باره به مردم ايران و مسلمان هشدار مي داد.109 با تلاش هاي بي وقفه ي امام و موضع گيري ها و مخالفت هاي صحيح علماي ديني، موج انتقادها عليه مصوبه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي بالا گرفت. دولت علم نيز در مقابل، با صدور اعلاميه اي تهديدآميز، به مخالفان درباره ي عواقب اقداماتشان هشدار داد.110 اما بي اعتنايي امام، مراجع و مردم به اين تهديد و گسترش دامنه ي اعتراضات عليه دولت، سرانجام علم را وادار به عقب نشيني کرد. هيأت دولت در تاريخ هفتم آذرماه 1341 جلسه تشکيل داد و مصوبه ي خود را رسما لغو کرد و با فرستاد تلگراف هايي برخي مراجع را از اين تصميم خودآگاه ساخت.111 عقب نشيني دولت علم، با آن که اقدامي تاکتيکي به شمار مي آمد، پيروزي بزرگي براي مرجعيت، روحانيت و مردم بود؛ زيرا آنان توانسته بودند به رغم تهديد رژيم، مصوبه ي رسمي دولت را بي اعتبار و الغا سازند.112 8. انقلاب سفيد شاه   42 روز بعد از لغو تصويب نامه انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي از جانب نخست وزير و هيأت دولت، شخص شاه وارد ميدان شد. محمدرضا پهلوي در سخنراني رسمي خود، در 19 دي ماه 1341، از طرح جديدي با عنوان «انقلاب سفيد» سخن گفت. او تصميم گرفته بود طرح خود را در قالب شش ماده به رأي عمومي مردم بگذارد و به اين ترتيب، مانع شود که طرح جديد دچار سرنوشت مصوبه ي شکست خورده ي قبل گردد.113 محمدرضا پهلوي، طرح آمريکايي اش را به شرح ذيل پيشنهاد کرد: 1. الغاي رژيم ارباب - رعيتي با تصويب اصلاحات ارضي ايران بر اساس لايحه ي اصلاحي قانون اصلاحات ارضي مصوب 19 دي ماه 1340 و ملحقات آن؛ 2. تصويب لايحه ي قانوني ملي کردن جنگل ها در سراسر ايران؛ 3. تصويب لايحه ي قانوني سهام کارخانجات دولتي به منزله پشتوانه ي اصلاحات ارضي؛ 4. تصويب لايحه قانوني سهيم کردن کارگران در منافع کارگاه هاي توليدي و صنعتي؛ 5. لايحه ي اصلاحي قانون انتخابات؛ 6. لايحه ي ايجاد سپاه دانش به منظور اجراي تعليمات عمومي و اجباري.114 بعد ها نيز، شاه رفته رفته بر مفاد اين طرح بندهايي افزود و اصول آن را به 21 اصل رسانيد و با افزوده شدن هر اصل رسانه هاي جمعي و روزنامه ها و جرايد، هفته ها به تحسين و تمجيد نبوغ پادشاه ايران مي پرداختند. براي نمونه يکي از اين اصل ها «تأسيس سپاه دين» بود. بنا بر اين بند، سازمان اوقاف، آقايان نصير عصار و منوچهر آزمون 115 - از سران معروف ساواک - را مأمور کرد که به تقويت مباني ديني مردم در سراسر کشور بپردازند!116 انقلاب سفيد شاه، که با ادعاها و شعارهاي جذاب و فريبنده اي آراسته شده بود، از سويي پاره اي از احکام شريعت اسلام را مخدوش مي ساخت و از سوي ديگر زمينه ي تسلط بيشتر دولت هاي بيگانه و به ويژه طراح اصلي انقلاب سفيد، يعني آمريکا را بر کشور فراهم مي ساخت. اين بار نيز امام خميني رحمه الله، به مطامع طراحان انقلاب سفيد شاه پي برد،117 و به افشاگري درباره ي باطن خطرناک آن، کمر بست. ايشان با فرستادن نامه و شاگردان خود نزد شخصيت هاي مذهبي و رايزني هاي فراوان با آنان، توانست مراجع و علماي برجسته داخل و خارج کشور را متوجه ي خطرهاي بزرگ اين طرح رژيم کند. به اين ترتيب امام و ديگر مراجع موضع مخالف خويش را به طور صريح و مشروح، در قالب اعلاميه، پاسخ به سؤالات و استفتائات و ... به اطلاع مردم مي رساندند. از جمله مراجع بزرگواري که با انقلاب سفيد شاه مخالفت کردند مي توان از مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري نام برد. ايشان در اعلاميه ي مشترکي که با مرحوم آقاي بهبهاني صادر کردند، شرکت در رفراندوم شاه را در حکم مبارزه با امام زمان قلمداد کردند.118 افزون بر اين، مراجع و علماي نجف، نظير آيت الله خويي و آيت الله حکيم نيز اعلاميه دادند و شرکت در اين همه پرسي را در حکم محاربه با امام زمان دانستند.119 اما به رغم تحريم هاي صريح مراجع بزرگي چون امام خميني رحمه الله و آيت الله سيد احمد خوانساري رحمه الله و مخالف ها و اعتراضات مردم و پاره اي از احزاب سياسي، رژيم در ششم بهمن ماه 1341ش. رفراندومي فرمايشي ترتيب داد و پس از آن، «انقلاب سفيد شاه و مردم» را قانوني و قابل اجرا خواند. دليل اصلي مخالفت ها با اين رفراندوم، که در اوج اختناق رژيم شاهنشاهي انجام مي گرفت، چيزي جز آن نبود که مراجع عظام و پرچمدار اين مبارزات، حضرت امام خميني رحمه الله، با روشن ضميري و بينش الهي خاص خويش دريافته بودند که علاوه بر اين که چنين رفراندومي به نفع سلطه ي آمريکا بر کشور است و راه نفوذ بيگانه را به کشور هموار مي سازد، صدها مفسده ديگر نيز بر آن مترتب مي شود. 9. فاجعه ي مدرسه ي فيضيه ي   پس از برگزاري رفراندوم شاه، موضع گيري ها و مخالفت هاي رهبران مذهبي و اعتراضات فراگير مردم در برابر اقدامات دين ستيزانه رژيم بالا گرفت؛ به گونه اي که رفته رفته موجوديت حکومت پهلوي - مسؤول اجراي دکترين امنيت ملي جان اف. کندي و نيز مأمور تأمين امنيت و مطامع آمريکا و انگليس در منطقه - به خطر مي افتاد. بنابراين رژيم بر آن شد تا ضرب شستي به روحانيون و مردم نشان دهد و اعتراضات آنان را سرکوب کند. اين کار روز دوم فروردين 1342 و با هجوم وحشيانه ي مزدوران حکومت، به مدرسه ي فيضيه ي انجام گرفت. عصر روز دوم فروردين 1342 (25 شوال 1382 ق) به مناسبت شهادت امام صادق عليه السلام از سوي مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني در مدرسه ي فيضيه ي مراسم عزاداري برپا شده بود. با آغاز مراسم، گروهي از مأموران، با لباس هاي مبدل و يک رنگ وارد مدرسه شدند و به طور پراکنده بين جمعيت نشستند و با صلوات فرستادن هاي پي در پي نظم جلسه را بر هم زدند. سخنران مجلس از مردم خواست که صلوات بي جا نفرستند، اما آنان همچنان به کار خود ادامه دادند. که باعث اعتراض برخي طلاب شد، و پس از اين اعتراض، مأموران به ايشان هجوم بردند و ضرب و شتم مردم آغاز شد. مردم حيرت زده که دليل اين حمله ي وحشيانه را نمي دانستند با ترس و وحشت به سوي درهاي خروجي حرکت کردند. مزدوران رژيم نيز با فريادهاي «جاويد شاه» همچنان به طلاب و مردم هجوم مي بردند. پس از مدتي کوتاه، نيروهاي شهرباني با لباس ويژه و مسلحانه وارد مدرسه شدند و مردم را به گلوله بستند. مأموران به طبقه هاي بالا هجوم بردند و طلبه هاي بي گناه را از حجره هايشان بيرون کشيده، با ضرب و شتم به حياط مدرسه پرتاب کردند. پس از ساعتي سراسر مدرسه از زخمي ها و اجساد شهداي بي گناه پوشيده شده بود. وسايل و لباس ها و کتاب هاي طلاب را در حياط مدرسه به آتش کشيدند. همزمان با اين جنايت، هزاران نفر از مردمي که در ميدان آستانه، تجمع کرده بودند به ضرب باتوم و به کمک گاز اشک آور و سرنيزه پراکنده شدند. روز بعد نيز مزدوران ساواک به مدرسه ي فيضيه حمله کردند و با ضرب و شتم طلاب، گروه ديگري را مجروح ساختند. در همين روزها طلاب مدرسه طالبيه ي تبريز هم به بهانه نصب اعلاميه ي امام خميني رحمه الله بر ديوار مدرسه شان آماج يورش مأموران رژيم قرار گرفتند.120 به اين ترتيب محمدرضا پهلوي، با اقدام خشونت بار خود روحانيت و مردم را از مخالفت با حکومت برحذر داشت. دستگاه پهلوي قصد داشت با اين هجوم ها و قتل عام ها مردم و رهبران ديني، به ويژه امام خميني رحمه الله را از ادامه ي مبارزات باز دارد؛ اما اين اقدامات، آتش دين خواهي و ظلم ستيزي مردم و رهبرانشان را تيزتر کرد. مراجع تقليد و بزرگان حوزه ي علميه، اقدامات وحشيانه ي رژيم را محکوم کردند و با صدور اعلاميه و ايراد سخنراني، از چهره واقعي حکومت پهلوي و نقشه هاي آنان بر ضد اسلام و مسلمانان پرده برداشتند. مردم نيز به صحنه آمدند، و احزاب و جمعيت هاي سياسي - مذهبي، وعاظ، نويسندگان و شاعران مسلمان نيز با آنان همصدا شدند. امام خميني رحمه الله ضمن سخنراني و صدور اعلاميه و محکوم کردن اقدامات رژيم، تلگراف تسليت مراجع و ديگران را پاسخ گفت و با شرکت در مراسم سوگواري شهداي فيضيه از همه مردم قدرداني کرد.121 حضرت امام در پاسخ به تلگراف تسليت علماي تهران چنين نوشت: «حمله کماندوها و مأمورين انتظامي دولت با لباس مبدّل و به معيّت و به پشتيباني پاسبان ها به مرکز روحانيت، خاطرات مغول را تجديد کرد؛ با اين تفاوت که آن ها به مملکت اجنبي حمله کردند و اين ها به ملّت مسلمان خود و روحانيون و طلاب بي پناه. در روز وفات امام صادق عليه السلام با شعار جاويد شاه به مرکز امام صادق عليه السلام و به اولاد جسماني و روحاني آن بزرگوار حمله ناگهاني کردند و در ظرف يکي دو ساعت، تمام مدرسه ي فيضيه، دانشگاه امام زمان عليه السلام را با وضع عجيبي در محضر قريب بيست هزار مسلمان غارت نمودند و درب هاي تمام حجرات و شيشه ها را شکستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمين افکندند، دست ها و سرها شکسته شد؛ عمامه طلاب و سادات ذريه پيغمبر را جمع نموده، آتش زدند؛ بچه هاي شانزده - هفده ساله را از پشت بام پرت کردند؛ کتاب ها و قرآن ها را، چنان که گفته شد، پاره کردند ...».122 10. دستگيري امام خميني رحمه الله و کشتار 15 خرداد   با فرا رسيدن عاشوراي 1383 ق، امام خميني رحمه الله در عصر 13 خرداد 1342، به فيضيه آمد و در جمع هزاران نفر از مردمي که از تهران و ديگر شهرستان ها و روستاها به قم آمده بودند سخنراني پرشوري کرد و وضعيت زمانه خود را با روزگار امام حسين عليه السلام و حکومت بني اميه مقايسه کرد و هدف رژيم پهلوي را همان هدف دستگاه بني اميه؛ يعني نابود ساختن اصل اسلام دانست. امام خميني قدس سر عليهم به شاه هشدار داد که در صورت ادامه ي اين روند، او را از کشور بيرون خواهد راند.123 اين موضع گيري بي باکانه و صريح امام برضد محمدرضا پهلوي، اصل حکومت او را به خطر مي انداخت و ضربه کاري و خطرناکي بر منافع و مطامع دولت هاي آمريکا و انگليس و ديگر هواداران رژيم وارد مي آورد. از اين رو، ساواک در سراسر کشور بسياري از روحانيان مبارز و ديگر فعالان پيرو خط امام را دستگير و زنداني کرد. شب پانزدهم خرداد 1342، نيروهاي گارد ويژه از تهران به قم اعزام شدند و نيمه هاي شب به منزل امام يورش بردند و ايشان را ربودند.124 با آن که هجوم به منزل امام رحمه الله شب هنگام صورت گرفت، خبر دستگيري ايشان به سرعت منتشر شد و تا قبل از طلوع آفتاب، مردم تهران، ورامين و بسياري از شهرستان هاي ديگر از ماجرا اطلاع يافتند. 125 صبح روز پانزدهم، ابتدا مردم قم و بعد تهران و برخي از شهرها، به طور خودجوش به خيابان ها ريختند. مغازه ها و بازارها تعطيل مي شد و مردم دسته دسته گرد هم مي آمدند، و رفته رفته فرياد هاي اعتراض آميز «يا مرگ يا خميني» برمي خاست و دسته هاي مردم خشمگين به سمت خيابان هاي اصلي حرکت مي کردند. با به هم پيوستن جمعيت هاي خودجوشي که به خيابان ها ريخته بودند، شهر به يک پارچه قيام تبديل مي شد؛ خيزش خودجوش مردمي که بين مرگ يا رهبرشان، يکي را به فرياد مي طلبيدند. سازمان امنيت رژيم که اين وضعيت را پيش بيني مي کرد، نيروهاي نظامي و انتظامي خود را به همراه تجهيزات کامل براي سرکوب مردم در خيابان ها و ميدان هاي مهم مستقر کرده بود. سرانجام به دستور شخص شاه تيراندازي مستقيم به مردم آغاز شد و شمار بسيار زيادي از زنان و مردان و حتي کودکان به خاک و خون غلطيدند. شدت درگيري چنان زياد بود که اجساد شهدا و زخمي ها سراسر خيابان و کوچه ها را پوشانده بود. در تهران، تا سحرگاه صبح روز بعد اجساد شهدا و حتي زخمي هايي را که هنوز ناله مي کردند در کاميون مي انداختند و مي بردند و دفن مي کردند.126 طبق نقل مشهور، تنها در روز پانزدهم خرداد بيش از پانزده هزار نفر از مردم قم، تهران و شيراز و ... به شهادت رسيدند. يکي از فجيع ترين کشتارهاي اين روزها در باقرآباد ورامين رخ داد. انبوهي از مردم ورامين که کفن بر تن کرده، پياده به طرف تهران مي رفتند در راه به نيروهاي مسلح امنيتي برخورد کردند و پس از پايمردي در برابر آن قتل عام شدند. بر اساس اسناد موجود، بسياري از کفن پوشان، زير چرخ هاي سنگين تانک ها جان دادند و جسدهاي پاک آنان چنان در هم کوبيده شده بود که شناسايي آن ها حتي براي خانواده هايشان دشوار بود. امام خميني رحمه الله پس از واقعه 15 خرداد، اين روز را براي هميشه عزاي عمومي اعلان کردند. به نظر شما انگيزه ي امام از اين حرکت چه بود؟ اين واقعه از چه اهميتي برخوردار بود که چنين واکنشي را به همراه داشت؟ زنده ماندن ياد اين واقعه، چه تأثيري در روند انقلاب داشته و دارد؟ در اين زمينه، با دوستان خود تبادل نظر نماييد. 11. کاپيتولاسيون و تبعيد امام به ترکيه و عراق   در سال 1343 دولت ايران که وابستگي کامل به آمريکا داشت، قانوني را از تصويب مجلس گذراند که بر اساس آن مستشاران و ديگر شهروندان آمريکايي مرتبط با آنان مي توانستند از شمول قوانين جزايي ايران استثنا گردند. اين امر مي توانست استقلال و حاکميت کشور را در معرض خطر قرار دهد. امام خميني رحمه الله که به خوبي از پيامدهاي کاپيتولاسيون در ايران آگاه بودند، ماهيت قانون را چنين تشريح مي کنند: «قانوني در مجلس بردند؛ در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند و به پيمان وين و ثانياً الحاق کردند به پيمان وين [تا] مستشاران نظامي، تمام مستشاران نظامي آمريکا با خانواده هايشان، با کارمندهاي فني شان، با کارمندان اداري شان، با خدمه شان، با هرکس که بستگي به آن ها دارد، اين ها از هر جنايتي که در ايران بکنند، مصون هستند! اگر يک خادم آمريکايي، اگر يک آشپز آمريکايي، مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور کند، زير پا منکوب کند، پليس ايران حق ندارد جلوي او را بگيرد! دادگاه هاي ايران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسي کنند، بايد برود آمريکا! آن جا در آمريکا ارباب ها تکليف را معين کنند!».127 با سخنان افشاگرانه امام خميني رحمه الله و انتشار آن در سراسر ايران، مردم به قيام عليه تصويب اين لايحه ترغيب شدند. به همين خاطر رژيم برآن شد تا امام خميني رحمه الله را در 13 آبان 1343 به ترکيه تبعيد کند. اما گسترش اعتراضات مردمي نسبت به تبعيد امام رژيم را به وحشت انداخت. پس از چندي تصميم به تغيير محل تبعيد گرفت و ايشان را از ترکيه به عراق منتقل ساخت. 12. خلاصه و نتيجه گيري   1. محمدرضاشاه پس از آن که بر مسند قدرت نشست، سياست دين زدايي پدر خويش را دنبال کرد و با اقدامات مختلف و متنوعي تلاش کرد باورها و اعتقادات ديني مردم را تضعيف نمايد. 2. امام خميني رحمه الله، از همان ابتداي حرکت خويش در صدد بود تا حوزه هاي علميه را تقويت کند و از اين طريق، زمينه را براي آگاهي ديني مردم فراهم نمايد. 3. جمعيت فدائيان اسلام که توسط سيد مجتبي نواب صفوي تأسيس گرديد، با حرکت هاي انقلابي خود زمينه ي ملّي شدن صنعت نفت شد و حرکت انقلاب اسلامي را شتاب بخشيد. 4. برخي تصميمات ناصواب از سوي محمد مصدق، زمينه ي کودتاي 28 مرداد 1332 را فراهم ساخت و همين امر تا مدتي وقفه در حرکت هاي آزادي خواهانه بعدي ايجاد کرد. 5. دکترين امنيت ملي، ارائه شده از سوي آمريکا و انگليس، به بهانه ي ايجاد امنيت در ايران طراحي گرديد ولي در واقع، تأمين کننده ي منافع درازمدت اين دو قدرت آن زمان بود. بر اين اساس ايران به عنوان ژاندارم منطقه معرفي گرديد و سرکوب هاي داخلي به اين بهانه شکل تازه اي به خود گرفت. 6. در نتيجه طرح اصلاحات ارضي، لطمات فراواني متوجه کشاورزان ايران گرديد و کشاورزي ايران رو به زوال نهاد. 7. تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي با اعتراض شديد مردم و علما مواجه شد و همين امر زمينه حرکت هاي بعدي را فراهم ساخت. بر اساس اين لايحه، قيد «اسلام» از جمله شرايط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف گرديد و متن سوگندنامه منتخبان مردم در مجلس شوراي ملي نيز تغييريافت و نمايندگان موظف شده بودند به جاي سوگند به قرآن، به يکي از کتاب هاي آسماني قسم ياد کنند. 8. محمدرضا شاه با عنوان کردن طرح جديدي به نام «انقلاب سفيد»، تلاش کرد تا آن را در ميان مردم جا اندازد. اين طرح، که با ادعاها و شعارهاي جذاب و فريبنده اي آراسته شده بود، از سويي پاره اي از احکام شريعت اسلام را مخدوش مي ساخت و از سوي ديگر زمينه ي تسلط بيشتر دولت هاي بيگانه، به ويژه طرح اصلي انقلاب سفيد؛ يعني آمريکا را بر کشور فراهم مي ساخت. به همين خاطر امام خميني رحمه الله و ديگر مراجع با شدت آن مقابله نمودند، اما رژيم شاه با برگزاري رفراندوم فرمايشي، آن را موافق رأي اکثريت مردم معرفي کرد و بر اجراي آن اصرار ورزيد. 9. در پي شدت يافتن اعتراضات علما و مردم نسبت به انقلاب سفيد شاه، فاجعه ي مدرسه ي فيضيه به وجود آمد و در اين مکان جمعي از طلاب قتل عام گرديدند. 10. در پي افشاگري هاي امام خميني رحمه الله در عاشوراي 1383 ق، رژيم شاه، ايشان را به تبعيد فرستاد و همين امر زمينه ي اعتراضات گسترده و قيام 15 خرداد را فراهم ساخت. 11. تصويب قانون کاپيتولاسيون، يکي از اقدامات ننگين رژيم پهلوي بود که مصونيت ويژه اي به مستشاران آمريکايي در ايران مي داد. با اعتراض امام خميني رحمه الله و بازتاب آن در کشور، رژيم درصدد برآمد تا امام را به ترکيه و سپس به عراق تبعيد نمايد. منابعي براي مطالعه ي بيشتر: 1. اميني، داوود، جمعيت فدائيان اسلام و نقش آن در تحولات سياسي - اجتماعي ايران، تهران: انتشارات مرکز اسنادانقلاب اسلامي، 1381. 2. حسينيان، روح الله، بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، تهران: انتشارات اسناد مرکز انقلاب اسلامي، 1381. 3. دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، ج3و4، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چ2، 1377. 4. روحاني، سيد حميد، نهضت امام خميني، ج1، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج وابسته به موسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله (ره)، چ15، 1381. 5. مصباح يزدي، محمدتقي، عبرت هاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، چ1، 1383. 6. فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: خاطرات ارتشبد حسين فردوست، ج1، تهران: اطلاعات، 1370، ص559 - 560. 7. محمدي، منوچهر، مروري بر سياست خارجي ايران دوران پهلوي يا تصميم گيري در نظام تحت سلطه، تهران: نشر دادگستر و نشر ميزان، چ1، 1377. 8. مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج1و2، قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه قم، چ3، [بي تا]. 9.منصوري، جواد، سير تکويني انقلاب اسلامي، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ2، 1375. پي نوشت ها :   97.نيکي آر. کدي، ريشه هاي انقلاب ايران، ص 15. 98.سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 463 - 510. 99.حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: خاطرات ارتشبد حسين فردوست، ج 1، ص 559 – 560. 100.همان، ص 56. 101.حسين فردوست در کتاب خاطرات خود، شانزده فقره از دکتري امنيت ملّي را که به دست محمدرضا پهلوي در ايران اجرا شد، نام برده است (حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: خاطرات ارتشبد حسين فردوست، ج 1، ص 282 – 287 ). 102.همان، ص 273 – 274. 103.همان، 273 – 275. 104.سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، ص 166. 105.همان. 106.همان، ص 172، و: سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 376. 107.امام خميني رحمه الله، صحيفه ي امام(بيانات، پيام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعي و نامه ها)، ج 1، ص 78. 108.همان، ص 80. 109.سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، ص 178. 110.سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 380 - 387. 111.همان، ص 385. 112.اسدالله علم، روز شنبه 1341/7/10 در مصاحبه با خبرنگاران گفت: « هيأت دولت تصويب نمود که مقررات تصويب نامه شانزدهم مهر 1341 مربوط به انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي قابل اجرا نخواهد بود. دولت از آقايان علما، که در حفظ امنيت کوشيده اند و ... تشکر مي کند» (روزنامه هاي کيهان و اطلاعات،1341/7/10). 113.سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 10. 114.سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، ص 249. 115.منوچهر آزمون از اعضاي ساواک بود که در دولت هويدا به معاونت نخست وزير و رياست اوقاف دست يافت (حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: خاطرات ارتشبد حسين فردوست، ج 1، ص 275). 116.سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 10 - 11. 117.سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، ص 256. 118.همان، ص 322 و سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 14. 119.همان، ص 14 – 19. 120.سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، ص 376 - 365. 121.امام خميني رحمه الله، صحيفه ي امام(بيانات، پيام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعي و نامه ها)، ج 1، ص 167 - 183. 122.همان، ص 177. 123.همان، ص 243. 124.گفتني است امام همان شب به تهران منتقل و تا غروب روز بعد در باشگاه افسران نگهداري شد. سپس ايشان را به زندان قصر بردند، و پس از 19 روز، در چهارم تيرماه، به سلولي در پادگان عشرت آباد انتقال دادند. 23 روز بعد ( 11 مرداد 42) سرلشکر حسن پاکروان، رئيس ساواک، در پادگان عشرت آباد به ديدار امام رفت و خبر آزادي ايشان را ابلاغ کرد. سپس ايشان را به خانه اي متعلق به ساواک در داووديه انتقال دادند، و به اين ترتيب ايشان را در حصر نگاه داشتند تا مانع ارتباط مردم با ايشان شوند. اما هنوز ساعتي نگذشته بود که سيل جمعيت، روانه ي داووديه شد و دستگاه مجبور شد امام را به منزلي ديگر در قيطريه انتقال دهد. اين ماجرا حدود ده ماه ادامه يافت تا آن که سرانجام در روز 17 فروردين 1343، دولت حسنعلي منصور دستور آزادي ايشان را تصويب کرد و شب همان روز حضرت امام به قم بازگردانده شد (سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 42 - 43.) 125.مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 2، ص 18 – 30. 126.سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، ص 518. 127.امام خميني رحمه الله، صحيفه ي امام(بيانات، پيام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعي و نامه ها)، ج 1، ص 415.   منبع: مصباح يزدي،محمدتقي،اانقلاب اسلامی و ریشه های آن ،قم،انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،1387  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 711]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن