واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
طبقه سوم خلاصه داستان در طبقه چهارم آپارتماني که به دختري به نام نوشين تعلق دارد، يک مهماني شبانه برپاست. مهماني با سر رسيدن يک گشت پليس به هم مي ريزد و جوانان شرکت کننده در مهماني از راه بالکن پشتي خانه و با بستن ملحفه هاي داخل خانه به هم و آويزان کردن ريسماني از ملحفه ها فرار مي کنند. در اين ميان دختري جوان (پگاه آهنگراني) که ميان زمين و هوا آويزان شده، خود را به طبقه سوم آپارتماني مي رساند؛ جاييکه در آن زني جوان (مهناز افشار) به تنهايي زندگي مي کند. دخترکه به دليل مصرف مواد مخدر تعادل ندارد، متوجه مي شود که گوشي همراه و کليد خانه اش را در طبقه بالا جا گذاشته است. اما در ادامه زن با ديدن وضعيت بد جسماني دختر ناگزير مي شود که او را به داخل خانه راه بدهد. زن جوان در برابر پُرحرفي هاي دختر بيشتر سکوت اختيارمي کند؛ اين در حالي است که از داخل حياط آپارتمان پيوسته صداي ناله جواني به گوش مي رسد. زن پس از ساعتي به دختر پيشنهاد رفتن به خارج از کشور را مي دهد و به او مي گويد که مي تواند اين کار را از طريق يکي از آشنايانش، مردي ميانسال که در کار فرستادن دختر جوان به آن سوي آب هاست، انجام دهد. دختر که ترسيده، قصد فرار از خانه را دارد،اما مي بيند که زن در خانه را قفل کرده است. دختر با نامزدش (پاشا رستمي) تماس مي گيرد و نامزد دختر که از ابتدا با رفتن او به آن مهماني مخالف بوده، پس از اين تماس مشکوک مي شود و اطراف آپارتمان گشت مي زند که بتواند سر و گوشي آب بدهد. دختر از فرصتي استفاده کرده و زن را در حمام خانه اش زنداني مي کند، اما به دليل قفل بودنِ در، نمي تواند از آپارتمان زن بيرون برود. از سويي زوجي کهنسال که در طبقه نخست آپارتمان زندگي مي کنند، با آمدن به ساختمان و يافتن جسد غرق در خون پسري جوان در حياط، ماجرا را به آگاهي پليس مي رسانند.هم زمان دختر براي يافتن کليدي جهت بيرون رفتن از خانه زن، وسايل او را به هم مي ريزد و در اين بين عکس هاي دختراني جوان را مي يابد که طعمه زن شده اند و به بيرون از مرزها رفته اند.همچنين دختر پي مي برد که زن جوان پيشتر بچه اي در شکمش داشته که سقط شده است. با ورود نيروهاي پليس به فرماندهي ستوان قاسم اسدي (مهرداد ضيايي)، دختر با زن جوان توافق مي کند که او را از حمام بيرون بياورد. در برابر آن، زن هم در برابر کنجکاوي هاي ستوان وانمود مي کند که دختر جوان، خواهر اوست. از سويي روشن مي شود که مصدومِ پيدا شده در داخل حياط، امير شعرباف نام دارد؛ جواني که به تازگي با دخترآشنا شده و به دليل بروز علاقه ميان آن دو، دختر به دعوت امير به آن مهماني پاي گذاشته بود. با رفتن نيروهاي پليس نامزد دختر به داخل خانه مي آيد و قصد دارد که دختر را به زور از داخل خانه بيرون بکشد. پسر، زن جوان را کتک مي زند و دختر به هواخواهي زن، جلوي نامزدش مي ايستد. در اين ميان روشن مي شود لو دادن مهماني به پليس نيز کار نامزد دختر بوده است. دختر جوان که از اين موضوع جا خورده، نامزدش را از خانه زن بيرون مي کند. دختر به خواسته زن تا صبح در کنار او مي ماند. زن که نزد دختر اعتراف کرده ديگر طاقت ماندن در اين خانه را ندارد،با بيرون آمدن آفتاب به خواب مي رود. دختر نيز خانه را ترک مي کند؛ در حالي که سوار خودروي نامزدش نمي شود و او را از خود مي راند و رفتارش نشان مي دهد که حس خوبي دارد. ژانر ملودرام / پليسي / معمايي درباره فيلمنامه نويس اثر بيژن ميرباقري: متولد 1347در تهران. او ديپلم هنررا در رشته مجسمه سازي دريافت کرده و دانش آموخته مقطع کارشناسي رشته فيلمبرداري از دانشگاه هنر است. فعاليت هنري ميرباقري از سال 1364با کار در مرکز آفرينش هاي هنري کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان آغاز شد. او انيماتور فيلم نقلي و بلورهاي برف و نيز دستيار عروسک ساز در فيلم همبازي (محمدرضا عابدي) نيز بوده است.انيميشن هاي مرد و سايه، گل، پسرک آبي و مه سا نيز از ديگر ساخته هاي بيژن ميرباقري است. او در فاصله سال هاي 1367 تا 1382هفت فيلم کوتاه نيز ساخته است که از آن جمله مي توان به دو خواهر، آفتاب مي شود، پرنده، پدربزرگ ها شعر نو بلد نيستند، نامه نانوشته و خاموشي اشاره کرد. بيژن ميرباقري پس از کارگرداني مجموعه نوعروس در سال هاي ابتدايي دهه 80 خورشيدي، کار فيلم سازي در سينما را با ما همه خوبيم (1383) آغاز کرد. روز برمي آيد (1385) که برداشتي از نمايشنامه مرگ و دوشيزه نوشته آريل دورفمان بود، دوزخ، برزخ، بهشت (1387) و طبقه سوم (1388) ديگرفيلم هاي کارنامه ميرباقري به شمار مي آيند. او اکنون فيلم ماه کامل را در مرحله پيش توليد دارد. خوبي هاي فيلمنامه فضاي داستاني طبقه سوم بيشتر به حال و هواي روايي فيلم خوب و مهجور روز برمي آيد نزديک است و البته به يکي دو اپيزود از دوزخ، برزخ، بهشت؛ يعني تکيه فيلمنامه بر پيشرفت خط روايي اش در يک محيط بسته با چند شخصيت اندک و نيز بروز کشمکش ميان آن ها. ميرباقري در اين جا نيز از ساده ترين تمهيدات براي پيشبرد داستان فيلمش استفاده مي کند. سکوت و کم حرفي زن جوان، عدم تعادل دختر، حضور مأموران در بيرون از خانه و به گوش رسيدن صداي ناله اي از داخل حياط خانه همه عنصرهايي ديداري و شنيداري به ظاهر ساده اما داراي کارکرد در داستان هستند که يک سوم ابتدايي فيلمنامه طبقه سوم را به بهترين پرده آن تبديل مي کنند. کاستي هاي فيلمنامه در نيمه دوم فيلمنامه ايرادهاي روايي نه چندان زياد فيلم آشکار مي شوند. براي نمونه مي توان به فصل زنداني شدن زن در حمام اشاره کرد که بخش زيادي از پرده دوم را گرفته؛ بي آن که داستان در اين بخش همانند نيمه دوم نخستين با ريتمي خوب و يک دست ادامه پيدا کند. پيدا شدن عکس ها و فاش شدن ماجراي سقط فرزند زن جوان داده هاي پيش برنده و داراي کارکرد براي داستان فيلم نيستند و از اين جاست که فيلمنامه افت در ريتم را تجربه مي کند. حضور پليس در خانه نيز مي توانست با تعليق بيشتري همراه باشد؛ اما اين يکي نيز به فصلي نه چندان پُر حس و حال تبديل شده است. در ادامه و در نقطه عطف دوم نيز روشن نمي شود که زن از کجا فهميده که نامزد دختر خبر برپايي مهماني در طبقه چهارم را به آگاهي پليس رسانده است؟ شخصيت ها به جز دو شخصيت اصلي ديگر شخصيتها تيپ هايي هستند که بنا به نياز فيلمنامه وارد داستان شده اند که البته در ميان آن ها حضور پُررنگ نامزد دختر کمي توي ذوق مي زند و با اين که در صحنه هاي مربوط به او، مخاطب مجالي پيدا مي کند که براي لحظه هايي از داخل فضاي بحراني آن خانه بيرون بيايد، اما کنش هاي پسر (به جز تماس با پليس براي لو دادن مهماني) بر روند داستان تأثيري ندارد و آن را در جاهايي به سکته مي اندازد. اما تأکيد نويسنده بر جزئيات رفتاري زن جوان در نيمه نخست داستان، او را به شخصيتي تبديل کرده که کنجکاوي مخاطب را برمي انگيزاند. دختر نيز با زنداني کردن زن در حمام از آن انفعال طبيعي اش در نيمه نخست داستان بيرون مي آيد. با اين وجود در زمان زنداني شدن زن در حمام تا توافق آن دو براي دست به سر کردن افسر پليس (که اين يکي خوب شده و به پايان داستان کمک کرده)، هم دختر و هم زن به شکلي طبيعي در انفعال هستند. درام تحولي هم که فيلمنامه برپايه آن شکل گرفته، با اين که سر و شکل بدي در پايان ندارد، اما خيلي هم تأثير گذار نيست. زيرا زن و دختر با اين که شبي بحراني را پشت سر گذاشته اند، اما يک فرآيند عاطفي و يا فکري بزرگ را در پرده دوم پشت سر نگذاشته اند که بخواهند به آن تحول مورد نظر نويسنده دست پيدا کنند. ديالوگ ها ديالوگ هاي پينگ پونگي، نمايشي و درگير کننده يکي از ويژگي هاي خوب و ثابت فيلم هاي ميرباقري است که البته از تأثير و کمک سعيد شهسواري در اين بخش نيز نمي توان به آساني گذشت. طبقه سوم نيز پُر از ديالوگ هاي شنيدني است که با حال و هواي داستان در هر سکانس هم خواني دارند. و حتي شرايط و موقعيت روحي و رواني شخصيت ها و داده هايي را درباره گذشته آنها رو مي کنند. چند نمونه زير براي اثبات اين ادعا کافي است. در پرده نخست زن از دختر مي پرسد: «پس اين صدا از کجا بود؟ ...» و دختر پاسخ مي دهد: «شب ها هميشه صداي ناله مياد ...!» يا دختر در ادامه اين صحنه مي گويد: «تا حالا شده جلوي يه پنجره وايسي و به بيرون نگاه نکني؟ ...» در صحنه اي ديگر زن درباره درد ناشي از سنگ کليه اش مي گويد: «درد خودمه ...! از پدرم همين يه دونه به ارث رسيده ...». يا حتي جايي که زن پيشنهادش را براي دختر مطرح مي کند، براي به زانو درآوردن او مي گويد: «هيچ فکر کردي تو هيچ آمار رسمي نيستي ...؟!» و در ادامه نيز ديالوگ خوبي با اين مضمون دارد که: «مِثِ همه کارهاي دنيا بار اولش سخته.» يا جايي که قصد دارد دختر را راضي کند که در حمام را باز کند، باز براي چيرگي بر دختر ديالوگ تأثيرگذاري مي گويد: «من و تو به يه اندازه گناهکاريم ... فقط جاي تو يه کم بزرگ تره ...» صحنه خوب فيلمنامه به جز صحنه هاي خوب ابتداي داستان، صحنه اي که دختر پس از پيشنهاد زن به جنب و جوش مي افتد و سپس از حال مي رود و زن هم دست و پاي خود را گم مي کند و هم زمان صداي ناله اي از حياط به گوش مي رسد، از ديد انتقال تنش و تعليق به مخاطب از بهترين صحنه هاي فيلمنامه است. صحنه ضعيف فيلمنامه صحنه هايي که ميان نامزد دختر و مرد ميانسال (دوست زن که در کار فرستادن دختران جوان به بيرون از مرزهاست) مي گذرند، کارکردي در قصه ندارند و زيادي به نظر مي رسند. صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه بيشتر صحنه هاي فيلم، پرداخت سينمايي خوبي دارند. فيلمنامه نويس و کارگردان: بيژن ميرباقري، مدير فيلم برداري: مرتضي پورصمدي، مدير صدابرداري: ناصر شکوهي نيا، طراح صحنه و لباس: فاضل ژيان، طراح چهره پردازي: الهام صالحي، تدوين: سعيد شاهسواري، موسيقي متن: بهرنگ شگرف کار، بازيگران: مهناز افشار، پگاه آهنگراني، مهرداد ضيايي، پاشا رستمي، مسعود سخايي، تهيه کننده: عليرضا قاسم خان، مؤسسه فرهنگي و هنري ناجي هنر. منبع: نشريه فيلم نگار شماره 100
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 273]