واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: انديشه - چرا اين گفتوگو شكل نميگيرد
انديشه - چرا اين گفتوگو شكل نميگيرد
اسماعيل يزدانپور: موسسه بينالمللي گفتوگوي تمدنها چندي پيش (سهشنبه 31 ارديبهشتماه) نشستي تخصصي را با حضور جمعي از انديشمندان در خصوص «غرب و اسلام، موانع اساسي گفتوگو» برگزار كرد. اين سمينار با حضور پروفسور يوخن هيپلر استاد روابط بينالملل دانشگاههاي آلمان، خانم پروفسور ايمگرد پين، جامعهشناس آلماني حوزه مسائل مسلمانان در اروپا و جمعي از استادان دانشگاه و صاحبنظران حوزه مسائل و مباحث گفتوگو در محل موسسه بينالمللي گفتوگوي تمدنها برگزار شد. در ابتداي جلسه هادي خانيكي، مدير موسسه ضمن تشكر از حاضران، به معرفي ميهمان خارجي مركز پرداخت. بر اين اساس، آقاي پروفسور هيپلر استاد علوم سياسي و روابط بينالملل، از سال 2001 تاكنون پژوهشگر حوزه مطالعات صلح در موسسه «توسعه و صلح» وابسته به دانشگاه دويسبرگ بوده است. در كارنامه پژوهشي او رياست موسسه فراملي آمستردام (1995-1993) ثبت شده است. در حال حاضر، ايشان در حوزههاي ابعاد فرهنگي جهانيشدن و مسائل سياسي كشورهاي عربي خاورميانه، پاكستان و افغانستان به مراكز دانشگاهي و پژوهشي و رسانههاي آلماني و اروپايي مشورت ارائه ميدهد و علاقه او به حوزه خاص ايجاد مفاهمه در ميان تمدنها، در طول دهههاي اخير، او را به كشورهاي خاورميانه و آسياي مركزي كشانده است.
خانيكي به اين ويژگي پروفسور هيپلر اشاره كرد كه او ساختارهاي دروني شرق يا غرب را مورد بررسي يا انتقاد قرار نميدهد و بيشتر به سلولها و عناصر ارتباطي ميان اين دو، و شناسايي عناصر معيوب و راههاي ترميم آنها توجه دارد. در اين راه، او تلاش دارد با پرهيز از ورود به جنبههاي نظري، زمينههاي عملي و اجرايي را معرفي كند تا رنجي كه انسانهاي در اقليت قرار گرفته، ميبرند را بهحداقل برساند. براي مثال، در ديداري كه ايشان با آقاي خاتمي داشتند، اظهار كردند كه من وضعيت مسلمانان در جامعه آلمان را به عنوان يك اقليت مظلوم ميبينم، همانطور كه ممكن است غربيها هم در يك جامعه شرقي همين وضعيت را داشته باشند. پروفسور هيپلر بيشترين سفرهايش را به كشورهاي پاكستان، سوريه، مصر، عراق و افغانستان انجام داده است و كتابي كه درباره تحولات سياسي و اجتماعي پاكستان نگاشته است مورد استقبال جامعه دانشگاهي آلماني واقع شده است. بهرغم سفرهاي متعدد به كشورهاي منطقه در طول 16سال گذشته، اين اولين سفر ايشان به ايران است.
پروفسور هيپلر: از حسن توجهي كه به برنامه من داريد تشكر ميكنم. از من خواسته شده موانع ارتباطي گفتوگوي تمدنها را بررسي كنم. اين كار را ميكنم. البته علاوه بر موانع، امكانات و جنبههاي مثبتي هم وجود دارد كه در طول كار بررسي و معرفي خواهد شد. دوست دارم بر سه نكته و سه وجه از مسئله تاكيد كنم. اول، به ابعاد كاربردي و عملي گفتوگو ميپردازم، بعد به وجوه سياسي آن اشاره ميكنم و در آخر به مسئله درك و برداشت افراد از گفتوگو خواهم پرداخت.
پيش از اين لازم است به اين مسئله اشاره كنم كه طرفين گفتوگو بايد چه كسي باشند؟ آيا همه ميتوانند گفتوگو را به انجام برسانند؟ مسئله فاعلان گفتوگو هميشه مهم است. جوامع، لايهها و رنگهاي مختلفي دارند. ميتوان از منظر اقتصادي لايههايي را تشخيص داد، همينطور ميتوان بر حسب سواد، دين، نگرش سياسي و غيره، طبقهها و اقشاري را در جامعه تشخيص داد. همه اينها ميتوانند با هم گفتوگو كنند، به شرط آن كه گفتوگو را موضوعي انساني تلقي كنيم. وقتي در پاكستان هستم، مردم بيشتر با من به عنوان يك آلماني برخورد ميكنند و تصور آنها از آلماني هم تصوري كليشهاي است. براي همين دوست دارم به من به عنوان يك انسان ديگر نگاه شود، همين. چندي پيش در هيات مديره يك موسسه پژوهشي كردها گفتم كه از اين نظر به موضوعات شما علاقه دارم كه شما هم مثل من انسان هستيد و هر جا كه بتوان مشكلي را برداشت و يا دردي را تسكين بخشيد بايد فارغ از مليت و مسلك، به كار پرداخت. براي آنها قدري عجيب بود، چون فكر ميكردند من به مسئله كردها علاقه دارم، در حالي كه من ميگفتم بهتر است كار را در سطح انساني تعريف كنيم.
1- نكات كاربردي و عملي گفتوگو
به عنوان كسي كه 15 سال در اين زمينه فعالم، به نظرم ميآيد كنفرانسهاي زيادي كه در يك دوره تشكيل شد نتيجه چنداني نداشت. اول اينكه افراد شركتكننده در اين كنفرانسها ثابت و بيشتر درسآموختههاي خود غرب بودند و بهخاطر آشنايي با يكديگر دعوت ميشدند. اين سمينارهاي خستهكننده مثل اين بود كه آدم با خودش حرف ميزند و به نتيجهاي نميرسد. فكر ميكنم يك مشكل اين بود كه كساني كه دعوت ميشدند همديگر را از پيش ميشناختند و با افكار يكديگر آشنا بودند. در گفتوگوهاي قبلي، بيشتر روشنفكران با روشنفكران گفتوگو ميكردند و بقيه را در نظر نميگرفتند.
گفتوگو وقتي ميتواند مؤثر باشد كه امكان برخورد با انديشههاي ناآشنا با يكديگر فراهم شود. چه خوب ميشد اگر به كار ايجاد گفتوگو ميان جوامع بپردازيم، براي مثال ميان دانشجويان، ورزشكاران، هنرمندان و اين كار را فقط به سياستمداران محدود نكنيم. براي مثال، رابطه خصمانه ميان آلمان و فرانسه مثال خوبي از اثرگذاري همين گروههاي گفتوگو است. گروههاي گفتوگويي دانشجويي توانستند به 30 سال مخاصمه ميان آلمان و فرانسه پايان دهند.
2- گفتوگو در بعد سياسي
گفتوگوي سياسي، بر خلاف گفتوگوي كاربردي دشوارتر است. گفتوگو در اين حوزه بيشتر در بستري آكنده از جنگ و خصومت انجام ميشود و براي همين خيلي كُند پيش ميرود. وقتي به برخي مناطق خاورميانه مراجعه ميكنم، هميشه در برابر پرسشهايي از اين قبيل قرار دارم كه «شما غربيها كه در فلسطين چنان و در عراق چنين كرديد، منظورتان از گفتوگو چيست؟». مسئله اين است كه در شرايط سياسي و جنگي، گفتوگو دشوار است و هر دو طرف اسلحه به دست دارند. بههر حال، درست است كه جهان غرب جنگهاي زيادي را به راه انداخته است، جهان اسلام هم بايد به اين قضيه توجه داشته باشد كه به نام اسلام جنگهاي زيادي برپا شده است. بنلادن به هر حال مسلمان است و او است كه تصوير اسلام را در غرب ميسازد. بههمين ترتيب، غرب هم بر كشورهاي ديگر فشار وارد آورده و آنها را استعمار كرده است. همه ميگويند ما طرفدار صلحيم و ديگري تجاوزگر است. اينها مسائلي است كه گفتوگو را در شرايط و محيطهاي سياسي دشوار كرده است. به نظر من، بايد فارغ از اين كه كسي در نيويورك يا افغانستان يا لندن يا عراق كشته ميشود به اين مسئله پرداخت و راههاي ايجاد مفاهمه و گفتوگو را در سطحي انساني بررسي كرد.
3- برداشت فرهنگها از همديگر
به خاطر شناخت بهتري كه از غربيها دارم، اول به نوع برداشت غربيها ميپردازم. بسياري از پژوهشگران يا روزنامهنگاراني كه به بررسي كشورهاي خاورميانه ميپردازند تصور ميكنند همه كارهايي كه در اين منطقه انجام ميشود بر اساس دستورات دين و قرآن است. نگاه آنها كليشهاي است و به اين واقعيت توجهي ندارند كه در كشورهاي مسلمان هم منافع اهميت خاصي دارد. در آن سوي مسئله هم منافع اهميت دارد. براي مثال جرج بوش بخواهد به عراق حمله كند منافع اقتصادي و سياسي خود را پشت ايدههاي آرماني مثل دموكراسي و حقوق بشر پنهان ميكند. در هر حملهاي، چنين گمان ميرود و چنين وانمود ميشود كه ايدهها و آرمانها با هم برخورد ميكنند، در حالي كه اصل قضيه بر سر منافع و علايق است. سياستمداران غربي و سياستمداران خاورميانهاي هر دو دروغ ميگويند در حالي كه مردم عادي چنين نيستند. بسياري از رفتار سياستمداران كشورهاي مسلمان را در غرب به عنوان اشتباه معرفي ميكنند در حالي كه همان كار را در كشورهاي خود بهعنوان امري عادي انجام ميدهند. فكر ميكنم دركهاي نامناسبي از دو طرف نزد يكديگر ساخته ميشود. هم روزنامهنگاران و هم پژوهشگران درگير با كليشههاي ذهني هستند كه با واقعيت فاصله دارد. اين دركهاي نامناسب است كه به افراطگرايي كمك ميكند. گفتوگو ميتواند در يكي از اين سه زمينه انجام شود و لازم است براي هر يك به راهها و راهكارهاي اجرايي مناسبي دسترسي يابيم.
پرسش و پاسخ
دكتر روئينتن: همانطور كه گفتيد موانع زيادي وجود دارد. اگر مسئله گفتوگو به سياست محدود شود پيشرفت چنداني بهدست نميآيد. براي همين فكر ميكنم براي رسيدن به فهم بهتري از جوامع خود نياز به تعريف مسئله در سطحي پايينتر داريم. براي مثال روزنامهنگاران شرق و غرب و سازمانهاي غيردولتي شرق و غرب، بايد وارد قضيه شوند. به اين ترتيب ميتوانيم به تدريج به فهم بهتر و كاملتري از مسئله برسيم. بعد از سالها تلاش فكر ميكنم هر دو به اين نكته رسيدهايم كه بايد با درگير كردن سازمانهاي غيردولتي مثل اين موسسه كار را به پيش برد.
هيپلر: بله. مثالي كه من عنوان كردم، وضعيت آلمان و فرانسه بود. دولت البته نقش مهمي داشت و آن اينكه درها را گشود و امكان بحث و گفتوگو و برخورد ميان دانشجويان را فراهم كرد. تبادل هنرمندان، سازمانهاي غيردولتي، دانشجويان و غيره، از جمله راههاي ايجاد گفتوگوي مفيد است.
خانم ايمگرد پين: هر دو راست ميگويند. مثال تاريخي مناسبات آلمان و فرانسه مثال خوبي است. فقط اين تفاوت وجود دارد كه اين دو كشور با هم در حال جنگ بودند اما بعد با يكديگر وارد مناسبات شدند. آلمان از فرهنگ فرانسه و فرانسه از تكنولوژي آلمان بهرههاي زيادي برد. بهعلاوه اين دو كشور مشتركات فراواني داشتند. مسئله اين است كه از ديد غربيها، جوامع اسلامي عقبمانده هستند كه اين خود باعث كندي جريان ميشود. فكر ميكنم اين تبادل خوب است اما بايد بيشتر و حتي در سطوحي پايينتر، خود مردم را آماده كنيم.
هيپلر: يك طرف گفتوگو نبايد خود را داناي مطلق يا حق مطلق بداند. اين مسئله خودبزرگبيني خيلي مهم است. راه حل آن هم در اين است كه حتي اگر آن طرف بزرگتر يا برتر هم باشد، مسئله را در سطحي انساني حل كند. در يك برنامه تبادل دانشجو ميان مصر و آلمان، دانشجويان مصري بر اين پندار بودند كه همه زنان آلماني فاسد هستند، به همين ترتيب، آلمانيها فكر ميكردند مصريها افراطگرايي ديني دارند. در پايان دوره تمامي اين تصاوير عوض شده بود.
ميرطاهري: در هر دو جامعه شرقي و غربي، عدم گفتوگو موج ميزند. مثل ساكنان حومه پاريس كه هميشه مشكلات خاص خود را ايجاد كردهاند، در هر دو جامعه نمونههاي زيادي از اين دست وجود دارد كه ثابت ميكند ما اول بايد در سطح دروني و با خودمان گفتوگو كنيم.
هيپلر: ما در سياستهاي اجتماعي شكست خوردهايم و نه در گفتوگو. مسلماناني كه به آلمان آمدهاند را ميتوان در سه نسل طبقهبندي كرد. مسلمانان نسل اول، اعتقادات ديني خود را حفظ كرده بودند. نسل دوم آنها حالتي ميانه داشتند و نسل سوم، داراي اسلامي التقاطي هستند كه همه نيازهاي اجتماعي و اقتصادي خود را زير پرچم دين مطرح ميكنند. بههمين ترتيب، بعضي از جريانها ربطي به فرهنگ اوليه ندارند و بيشتر خواستههاي اجتماعي بيان شده در قالب زبان فرهنگ اوليه است. نهتنها مسلمانان، بلكه همه مردم محروم آلمان اعتراض ميكنند. اگر مسلمانان با زبان ديني اعتراض ميكنند، فقراي آلماني از روشهاي ديگري همچون تظاهرات و نافرمانيهاي اخلاقي و اجتماعي استفاده ميكنند.
خانم نيكفر: با توجه به سه نكتهاي كه اشاره كرديد، فكر ميكنم، پيش از اينها بايد هدف خود از گفتوگو را تعريف كنيم. آيا گفتوگوي ما فرهنگي است، سياسي است، يا اجتماعي.
هيپلر: در دوران نوجواني وقتي ماجراي نازيها را ميخواندم، تصميم گرفتم نگذارم نژادپرستي پا بگيرد. اين نظر شخصي من است، شايد دولت من نظر ديگري داشته باشد.
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]