واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: درباره نمايشگاه «فصل اول، بهار» تاثير ناگزير فضاهاي نمايشگاهي
علي مطلب زادهخواسته يا ناخواسته بر يك نمايشگاه گروهي و با هر شكل اجرايي مفروض، فضايي حاكم است كه ماهيت عناصر موجود در بطن اين نمايشگاه اعم از آثار، هنرمندان، مخاطبان و... را تحت تاثير قرار داده و آنها را در قالب جديدي تعريف مي كند. اين قالب اگر چه ممكن است در ابتداي امر مناسب تشخيص داده شود اما در هر صورت حاصل تاثير فضاي حاكمي است كه از آن با عنوان جو نمايشگاهي نام برده مي شود. اثر هنري به خودي خود و با هر شكلي كه ارائه شود يك اثر هنري است. اين اثر مي تواند در يك فضاي موزه يي به شكل يك اثر هنري و حتي ناب تر از آنچه قبلاً بوده باقي بماند يا اينكه در فضاي تجاري- آن چنان كه معمول اين سال ها است- تبديل به يك كالاي ارزش گذاري شده و قابل مبادله شود يا حتي خارج از اين دو فضا و در محيط شخصي خالقش تنها حديث نفسي باشد كه ديگران را نه راهي به آن است و نه دركي از آن. با اين حساب مكان ارائه اثر، كيفيت آن (چيزي كه از قبل در آن موجود بوده و شايد قابليت كم شدن يا زياد شدن ندارد) را تحت تاثير قرار مي دهد. در اين حالت فضا و نوع اجراي آن (اين بار در قالب يك نمايشگاه گروهي) همه چيز را در خود حل مي كند تا در نهايت اين فضا پيش از آنكه به قصد ارائه آنچه از پيش مدنظر بوده شكل بگيرد، تنها خودش را در همان لحظه رويت ارائه و تعريف كند. اين تعريف لحظه يي اگر چه در فضاي هنر معاصر (و بيشتر از طرف هنرمند) امري مطلوب به شمار مي آيد اما خواه ناخواه مشكلاتي به دنبال دارد كه پيش از آنكه به نفع ارائه كنندگان اثر محسوب شود به ضرر بيننده آن اثر است. هنوز كه هنوز است مخاطب آثار هنري در ايران (چه خاص و چه عام) عادت ندارد جز فضاي موزه يا گالري (حتي اگر در منزل يا كارگاه هنرمندي هم باشد) رو در روي يك اثر هنري (البته اثري كه بنا به تعاريف پيش ساخته و معمول مناسب ارائه در هر كدام از اين مكان ها باشد) قرار بگيرد. سخت است بتوان مخاطب را بدون پيش زمينه قبلي (با معناي تعريف آماده شده در ذهن هر مخاطبي) به محل ارائه آثار هنري كشاند؛ چرا كه او از ابتدا انتظار ديدن چيزي جداي از فرض ثابت و بدون تغيير تابلو روي ديوار موزه يا گالري را ندارد. سخت تر از آن كشاندن او پاي تابلوهايي است كه به هر دليلي، قيمت درج شده در كنار اين آثار را مناسب تشخيص نمي دهد. با همه اين مشكلات يا بايد به سراغ كليشه هاي رايج برگزاري نمايشگاه در اين سال ها رفت يا اينكه سختي خطر كردن و به اصطلاح نمايشگاه نامتعارف گذاشتن را با همه عواقب موجود در آن اعم از شكست فرضيه ها، عدم استقبال، وقوع هر نتيجه يي جز آنچه پيش بيني شده و... را پذيرفت. نمايشگاه گروهي با عنوان «فصل اول، بهار» در كاخ نياوران نيز نمايشگاهي از اين جنس نشان مي دهد. از يك سو اين نمايشگاه درگير كليشه هاي رايج نمايشگاه هاي گروهي مثل كارگاه نقد و بررسي، مراسم هاي موازي و... است و از سوي ديگر مي كوشد تا با تجربه هايي جديد از فروش الكترونيكي اثر گرفته تا انتخاب مكان نمايشگاهي و سادگي در شكل اجرايي، قالب جديدي براي يك نمايشگاه هنري تعريف كند. در اينجا تنها بحث بر سر شكل اجراست و نه محتواي آنچه ارائه مي شود. هر كدام از آثار اين نمايشگاه فارغ از شكل جمعي ارائه شان قابل بحث و بررسي اند. مي توان به اندازه آنچه تا اينجا نوشته شده براي تك تك آنها نوشت و نقدشان كرد. اما آنچه در همان ابتدا مانع از اين كار مي شود عنواني است كه اين آثار به بهانه آن در يك جا جمع شده اند. به اين شكل، تاثيري كه اجرا و فضاي اين نمايشگاه بر كيفيت و محتواي آثار آن مي گذارد مقدم تر و به همين بهانه قابل بررسي بيشتر است. مشكل از آنجا آغاز مي شود كه اين نمايشگاه نه در كليشه هاي رايج قرار مي گيرد و نه به واسطه حجم تجربه هاي جديدش بايد براي آن به دنبال تعريفي تازه گشت. در اين نمايشگاه نه از تنوع طلبي رايج در نمايشگاه هاي گروهي خبري است و نه مي كوشد تا با طرح موضوعي واحد، انسجام و تعادلي در كل فضاي نمايشگاهي اش ايجاد كند. از يك سو اين نمايشگاه قصد دارد تا راه هاي نرفته را طي كند، و از سوي ديگر فراتر رفتن از مرزهاي مشخص و تجربه شده را نمي پسندد. اگر چه اين نمايشگاه اولين تجربه از اين جنس نشان مي دهد و به همين دليل مي تواند در آينده پس از آزمون و خطاهاي پيش آمده در طول دفعات برگزاري اش به سمت بهتر شدن پيش رود، اما «فصل اول، بهار» به عنوان اولين گام از اين مسير تا حدي انتظارات پيش بيني شده براي آن را برآورده نمي كند. اين انتظارات پيش از هر چيز با تاكيد بر مخاطب محوري در اين نوع نمايشگاه ها حاصل مي شود. نه اين نمايشگاه بلكه هر نمايشگاه ديگري انتظار دارد تا مخاطب را با حربه هاي مستقل خودش به سمت خود جذب كند و اين انتظار اگر بنا بر فروختن اثر هنري در قالب آن نمايشگاه باشد بيشتر هم خواهد شد. با اين حساب شناخت سليقه مخاطب در انتخاب يك اثر، چه براي ديدن و چه خريد، مهم تر از برگزاري نمايشگاهي صرف تنها به منظور فراهم كردن مكاني براي ارائه آثار نشان مي دهد. طبيعي است كه در هر نمايشگاه گروهي بخشي از تنوع ها و جزييات به واسطه حضور اصل كلي تر اجماع از بين برود. طبيعي تر از آن سادگي معمول اين نوع نمايشگاه ها از قاب كردن كارها گرفته تا چيدمان آثار روي ديوار، حجم انبوه آثار ارائه شده، تاثير محدوديت هاي زماني و مكاني بر كيفيت نمايشگاه، تعداد هنرمندان حاضر و... است. در اين صورت اگر چه نمايشگاهي با تاكيد بر عبارت هايي همچون يك دست، متعارف، ميسر و حتي صميمي شكل مي گيرد اما در نهايت با عدم توجه به خواسته هاي مخاطب در چنين نمايشگاهي، امكانات حاصل از حضور او را براي اين نمايشگاه حذف كرده ايم. از ياد نبريم اين روزها تعداد بازديدكنندگان از يك نمايشگاه و ميزان آثار فروش رفته و شايد حتي قيمت هاي درج شده براي آثار ملاك معتبرتري براي سنجش موفقيت يك نمايشگاه محسوب مي شود تا اينكه قرار باشد به مسائلي پرداخته شود كه تا چند سال پيش دليل اين موفقيت بود. با اين حساب شايد بهتر باشد با تغيير شرايط پيشين و با توجه به امكانات موجود، جسارتي هم براي تغيير اصول رايج در برگزاري نمايشگاه ها به خرج دهيم.
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]